-
- بورس اوراق بهادار یک بازار کامل است. بازارهای رقابت کامل شامل خصوصیتهای متجانس بودن، تعداد زیاد معامله گران و ورود و خروج آزادانه به بازار میباشند که نتیجه آن تعیین رقابتی قیمتهاست.
- وجود فضای یک بازار کامل در بورس اوراق بهادار، تخصیص مطلوب منابع را میسر میسازد. بورس اوراق بهادار با تعیین رقابتآمیز بهای سهام به عنوان ابزار اقتصاد، مدیران غیرکارا و ضعیف را تنبیه و مدیران مبتکر و خلاق و قدرتمند را تشویق می کند ]گلریز، ۱۳۸۷، ص ۳۱[.
بخش دوم: مفاهیم مربوط به مهارت مدیریتی و بازده
مهمترین تصمیمات مدیران
مدیران مالی باید اهداف کلی شرکت برای بیشینهسازی ثروت را در تدوین سیاستهای مالی، ارزیابی فرصتهاى سرمایهگذارى و تعیین سیاستهای عملیاتی به کار بندند. بدین منظور اهداف خاص مدیریت مالی به شرح زیر مطرح می شود:
۱- تعیین اندازه شرکت و اینکه با چه سرعتی رشد کند.
۲- تعیین بهترین ترکیب داراییهاى شرکت (مصارف مالى).
۳- تعیین بهترین ترکیب بدهیها و حقوق صاحبان سهام (منابع مالى).
در واقع اهداف سه گانه فوق در واژه های هنجاری بیان میشوند و مدیر تعیین مىکند که اندازه و نرخ رشد شرکت چقدر باشد، شرکت در چه دارایی هایی سرمایه گذاری کند و چه ترکیبی از سرمایه در راستای دستیابی به بهترین نرخ بازدهی برای سهامداران استفاده شود] هیبتی و همکاران، ۱۳۸۸، ص ۴۶[.
نقش مدیران ارشد در شرکتها
از منظر جوامع پژوهشی و تجاری مدیران ارشد فوق ستاره محسوب میشوند. محبوبیت مدیران ارشد به ویژه زمانی بیشتر می شود که آنها شرکتی را با عملکرد ضعیف در دست بگیرند و با نوآوری خود باعث موفقیت شرکت شوند. ماهیت در حال رکورد اقتصادهای جهان و کم رونقی اکثر شرکتها، مدیران ارشد را برای ایجاد تحول در دوران بحران مالی تحت فشار قرار میدهد. امروزه مدیران ارشد دیگر نگران مسائلی همچون هزینه، استراتژی و بستن قراردادههای وسوسهانگیز نیستند. بحرانهای مالی نقشهای سنتی مدیران را تغییر داده اند. از این رو مدیران ارشد زمان بیشتری را برای ساماندهی عملیاتها، طراحی خطوط تولید، بهبود روشهای بازیابی بدهی و انجام اموری که قبلا تصور آن را نداشتند صرف میکنند [Citrin, 2009, p. 42].
به گفته همبریک از دیدگاه منطقی نمی توان شکست یا موفقیت یک شرکت را به تنهایی به مدیر ارشد نسبت داد. “این سخن برای ما کاملا قابل فهم است که شرکتها تنها کارهایی را که آنها (مدیران ارشد) میخواهند انجام می دهند و یا روش آنها را به کار می گیرند، پس باید درک ارزشها، گرایشها، آگاهی و شخصیت بالاترین مقام اجرایی شرکت مورد توجه قرار گیرد”. مدیر ارشد ممکن است در انتخاب ترکیب گروه مدیریتی یک شرکت دخالت کند، گاهی مدیر با سابقه عملکرد خود می تواند وفاداری اعضای تیم را جلب کند و بدین ترتیب روشی را که او خواستار انجام آن است اجرا شود. این شیوه در واقع تاثیر غیرمستقیم مدیر ارشد بر عملکرد شرکت از طریق فعالیتهای تیم هیات مدیره است [Hambrick, 2007, p. 334].
سیترن (۲۰۰۹) نقش امروزی مدیران ارشد را این گونه معرفی می کند: “مدیران ارشد مانند خلبانانی هستند که هدایت هواپیما را در هوای طوفانی در دست دارند. آنها حتی اگر بدانند که سفر سختی را در پیش دارند و به خدمه اعتماد داشته باشد اما همانند مسافران در لبه صندلیشان منتظر صدای آرامش بخشی از بلندگو هستند”.
هالبلیان (۱۹۹۳) به واقعیتی در محیط اشاره می کند که جریان اطلاعات در آن کند است. نقش یک مدیر ارشد مقتدر در کاهش زمان تلف شده برای پردازش اطلاعات بسیار حیاتی باشد. در محیط نامطمئن که با چالشها و فرصتهای جدید همراه است برای بهبود عملکرد شرکت، اشتراکگذاری اطلاعات بین اعضای تیمها برای اتخاذ تصمیمهای استراتژیک ضروری است که در این موقعیت یک مدیر ارشد مقتدر حتی می تواند مانعی برای عملکرد شرکت باشد . کارپنتر[۴۷] و فردریکسن[۴۸] (۲۰۰۱) به جای استفاده از مشخصه های مدیریتی مدیر ارشد که همواره با سوگیری و تعریف ناقص عملکرد شرکت همراه است، تعریف بهتری با تمرکز بر مشخصه های مدیریتی تیمهای مدیریت عالی ارائه میدهد. روند تصمیم گیری در محیط نامطمئن با وجود چالشهای فراوان دشوار است. در این حالت، وجود تیمهای مدیریت عالی با همکاری دیگر اعضا در بهبود عملکرد شرکت سودمند هستند. زیرا مهارت های یک تیم بزرگ ظرفیتهای تصمیم گیری را افزایش میدهد و توسعه استراتژیهایی که شرکت را با محیط تجاری هماهنگ میسازد تسهیل می کند. به گفته همبریک (۲۰۰۷) هماهنگی و رهبری یک شرکت فعالیتی جمعی است و مسئولیت تیمهای مدیریت در قالب آگاهی های جمعی، تعامل نزدیک و توانایی ها آنها شکل میگیرد. بدین ترتیب مسیر استراتژیک و آینده شرکت با موفقیت روبرو خواهد شد [Hambrick, 2007, p. 334].
ارزیابی عملکرد مدیر ارشد
معمولا هدف اصلی ارزیابی عملکرد مدیر ارشد، یافتن ارتباط بین عملکرد مدیران ارشد و مجموعه پاداشهایی است که آنها دریافت میکنند. لانگنکر و همکاران (۱۹۹۲) با طرح ایدهای اصطلاح تناقض ارزیابی مدیر را برای آن بر میگزینند. به گفته آنها وقتی یک کارمند با نفوذ در رده مدیران، در مراتب بالای سازمانی قرار میگیرد شانس کمتری برای دریافت بازخورد از کیفیت عملکرد خود دارد. آنها برای اثبات این تناقض، عواملی را معرفی کردند مانند اینکه: مدیران ارشد به ارزیابی رسمی تمایلی ندارند، آنها ترجیح می دهند بر اساس نتایجی که ارائه میکنند مورد ارزیابی قرار گیرند و در نهایت مدیران ارشد در نبود بازخورد منظم از حس خودمختاری لذت میبرند .
عوامل مذبور ارزیابی عملکرد مدیران ارشد را پیش از اجرای هر گونه روندی در این زمینه دشوار می کند زیرا متغیرهای بسیاری باید در نظر گرفته شوند. نیومن و همکاران (۲۰۰۱) استدلال میکنند که سنجش عملکرد بنا به دلایلی حیاتی است. پیش از هر چیز با ارزیابی عملکرد، مدیر ارشد می تواند به نقاط قوت و ضعف خود پی ببرد و آنها را بهبود دهد. این ارزیابی، گردش جریان اطلاعات را تسهیل می کند و باعث ایجاد ارتباط بین هیات مدیره و مدیر ارشد در مواجهه با مشکلات در مراحل اولیه ظهور آن می شود. همچنین فضای کار گروهی را بین هیاتمدیره و مدیر ارشد شکل میدهد. ارزیابی عملکرد به طور یکنواخت می تواند تصویری روشن از عملکرد مدیر ارشد و آنچه را که او انجام داده فراهم کند. به اختصار آنها پیشنهاد میکنند که شیوهای نظامند بر اساس اهداف استراتژیک و اهداف کلان شرکت پایهگذاری شود. یکی از این اقدامات که مورد استقبال هم قرار گرفته است کارت امتیازدهی متعادل[۴۹] است. با این کار علاوه بر عملکرد مالی و عملکرد غیرمالی نیز ارزیابی می شود .
جنبه های نظری سابقه عملکرد مدیر ارشد
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 03:55:00 ب.ظ ]
|