پایان نامه ها و مقالات تحقیقاتی – قسمت 5 – 10 |
(آیت الله تبریزی،۱۴۱۶ق،ص۵۳۴) آیت الله خویى به صراحت سقط جنین را در هر مرحلهاى حرام دانسته مىگوید: «سقط جنین جایز نیست، اگر چه نطفه باشد. » (آیت الله خویی،۱۴۱۰،ص۲۸۴) یکى از پژوهشگران پس از بررسى دیدگاه شیعه در این مورد مىنویسد: «در حرمت سقط جنین تردید وجود ندارد، حتى در هنگامى که نطفه باشد، بلکه اگر زن احتمال باردارى در خود بدهد نمىتواند دارویى بخورد که موجب سقط جنین شود. » (خلیل قبله ای،۱۳۷۷،ص۴۵).)
بنابرین تفاوتى بین قبل از چهار ماهگى و بعد از آن وجود ندارد.
این اتفاق نظر مربوط به وضع عادى است. اما در صورتى که خطرى جان مادر یا جنین را تهدید کند، مسئله فرق مىکند. این فرض دو حالت دارد. گاه بر اثر ادامه باردارى جان هردو در خطر است، که در این صورت بىگمان سقط جنین جایز است. حتى مىتوان در این فرض سقط را واجب دانست، چرا که با این عمل حداقل مىتوان یک انسان را از مرگ نجات داد. (همان،ص۱۲) اما گاه تنها جان مادر در خطر است و ادامه باردارى فقط به او آسیب مىزند، در این صورت مسئله از باب تزاحم است و یکى باید قربانى دیگرى شود. در این حالت فقهاى شیعه فتوا به جواز سقط داده اند، مشروط به آن که دیه جنین پرداخت شود. به عبارت دیگر در این حالت حکم تکلیفى رفع شده است، اما حکم وضعى همچنان بر جاى است. در این مورد پرسش و پاسخى به شرح زیر از آیت الله خویى شده است:
آیا بر مادرى که یا باید حمل را سقط کند و خود سالم بماند و یا حمل را باقى بگذارد و خود بمیرد جایز است سقط جنین کند و حمل را بکشد؟ دیگران که مسئوول معالجه او هستند مىتوانند مرتکب چنین عملى شوند؟ آیا کلام پزشکان در این امر اعتبار دارد؟ در این اسقاط دیه واجب مىشود؟
جواب: بلى جایز است و رأى پزشکان در این خصوص معتبر است، مادامى که به خطاى آنان اطمینان حاصل نشده است و بر مباشر، دیه حمل واجب مىشود. (همان،ص۱۳))
در نتیجه تنها جایى که مادر شرعاً مجاز به سقط جنین است، مورد خطر جانى براى مادر است و در این میان مراحل جنینى نقشى ندارد.
حال با نگاهى به مباحث فقهى این مسئله و مستندات آن مىتوان به نکاتى از این دست اشاره کرد:
الف- در مباحث فقهى، مسئله سقط به طور سربسته و مجمل بیان شده است. از نظرگاه فقهى مسئله تنها دو صورت دارد، یا ادامه حمل جان مادر را به خطر نمىاندازد که در این صورت سقط حرام است و یا آن که براى مادر خطرناک است، که در آن صورت مجاز است. حال آن که این مسئله مىتواند صورتهایى گوناگونى داشته باشد و باید حکم هر یک جداگانه روشن شود.
ب- فقهاى شیعه یک استثنا براى حکم کلى خود قائل شدهاند و آن هم جایى است که جان مادر در میان باشد. آیا تنها مجوز سقط جنین، خطرى است که حیات فیزیکى مادر را تهدید مىکند، یا آن که مىتوان از باب تنقیح مناط و فهم معیار، حیات را منحصر به زندگانى بیولوژیک ندانست و حیثیت و آینده و گسیختگى روانى زن را نیز مشمول حکم حیات دانست؟ تا جایى که اینجانب جستجو کردهام، ظاهراًً فقها حیات را منحصر به حیات فیزیکى مىدانند و اجازه نمىدهند که حدود آن گسترده شود و شامل مواردى چون آشفتگىهاى روحى و ناراحتىهاى روانى گردد. البته شاید حق با آنان باشد، چرا که اگر قرار باشد از طریق استحسان و یا قیاس، حیات را چنان گسترده بگیریم که شامل مواردى از این دست شود، چه بسا در آینده این توسع و گستردگى ادامه یابد و در نتیجه اصل معیار از میان برود. اما واقعاً در باب وضع مادرى که مثلاً بر اثر تجاوز باردار شده است و در جامعهاى چون جامعه ما هیچ چشم انداز روشنى از آینده خود و فرزندش ندارد، مىتوان تنها شاخص حیات را تنفس و تپش قلب دانست و تا هنگامى که علائم حیاتى درست کار مىکنند، حکم به سلامت مادر داد؟
ج- مستند فقهاى شیعه براى حکم سقط، دلایل عام است و یا خاص؛ ادله عام مانند حرمت قتل نفس محترمه و حرمت فرزند کشى و امثال آن؛ ادله خاص مانند روایاتى که مشخصاً در باب حرمت سقط جنین وجود دارد. ظاهراًً از ادله عام به سختى مىتوان براى اثبات حرمت سقط جنین استفاده کرد، زیرا چنین اثباتى بسته به آن است که جنین پیشاپیش انسانى کامل فرض شود، حال آن که فقها با تعیین دیههاى گوناگون براى جنین در مراحل رشد، عملاً این فرض را به پرسش گرفتهاند. دیگر آن که چنینکارى جز با گونهاى استحسان یا قیاس ممکن نیست. سوم آن که گشودن چنین بابى عملاً به تحریم پیشگیرى مىانجامد، همان طور که دیدیم کسانى به استناد آیاتى که فرزندکشى را نهى مىکرد، نخست فرزند را شامل جنین دانستند و سپس عزل (پیشگیرى) را نیز از مقوله سقط جنین به شمار آوردند. مگر آن که ادعا شود جنین یکى از مصادیق موضوع کلى «قتل نفس» یا «قتل فرزند» است، که اثبات این ادعا چندان آسان نیست.
البته مستند عمده فقها ادله خاص در این مسئله است، که نگاهى به آنها نشان مىدهد نمىتوان از آنها چنان حکمى کلى و عام به دست آورد. عمده ادله خاص در این باب، احادیثى است که از معصومان – علیهم السلام به دست ما رسیده است. براى مثال اسحاق بن عمار از امام موسى کاظم (ع) مىپرسد:
«زنى از باردارى مىترسد، دارو مىخورد و آن چه را در شکم دارد مىافکند. امام فرمود: نه. این کار را نکند گفتم: این نطفه است. فرمود: نخستین چیزى که آفریده مىشود، نطفه است» (شیخ صدوق،۱۴۱۳،ص۱۷۱).
احادیث دیگرى با همین مضمون در منابع دیگر حدیثى ما آمده است. (میرزا نوری،۱۴۰۸،ص۲۱۸).
یکى دیگر از مستندات حکم سقط حدیثى است که رفاعه از امام صادق (ع) نقل مىکند. مضمون حدیث آن است که زنى دارویى مىخورد که نتیجه آن باز شدن رحم است، در حالى که معلوم نیست قطع عادت آیا نتیجه بیمارى بوده است یا باردارى. امام از مصرف چنین دارویى نهى مىکند. (حرعاملی،۱۴۱۰،ص۳۳۸).
باز در حدیث دیگرى از امام باقر علیه السلام حکم زنى را مىپرسند که: «عمداً دارویى خورد در حالى که باردار بود و شوهر خود را از آن مطلع نساخت و فرزندش را سقط کرد. » (همان،ص۳۲) حضرت حکم فقهى مسئله را در این باب صادر مىکند که عبارت است از آن که: زن باید دیهاى متناسب با مرحلهاى که جنین در آن بوده به پدر جنین بپردازد و از ماترک جنین نیز ارث نمىبرد.
اگر ما باشیم و این ادله خاص نمىتوانیم چنان حکم عام به دست آوریم که همه موارد سقط را حرام قلمداد کند. کافى است مفاد و دلالت یکایک این ادله را به شیوهاى فقیهانه بررسى کنیم. براى مثال در حدیث اخیر حکمى که صادر شده، ناظر به جایى است که مادر بدون اذن ولىّ جنین – که پدرش باشد مرتکب سقط جنین شده است. از این رو چه بسا اگر پدر در این قضیه همکارى مىکرد، حکم امام به گونه دیگرى بود. از آن گذشته در همه این موارد، احساس مىشود که مادر بى آن که هیچ ضرورتى در میان باشد، دست به سقط زده و این بسیار با جایى که ضرورتى در بین باشد، متفاوت است.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 02:15:00 ب.ظ ]
|