پایان نامه -تحقیق-مقاله | هنگامی که مشتری محصولی را می خرد، محصولی دیگر نیز به او پیشنهاد کنید. – 9 |
-
-
- هیچگاه تخفیف ندهید. تخفیف یکی از هزینه های پنهان هر کسب و کاری است که در غالب موارد به آن اهمیت داده نمی شود. بهجای دادن تخفیف ، کالایی را معادل مقدار تخفیف به مشتری هدیه بدهید. مثلا اگر کالایی را ده هزار تومان می فروشید و مشتری تقاضای تخفیف میکند ، به او یک کالای هزار تومانی جایزه دهید. با اینکار بجای یک کالا دو کالا فروخته اید و نکته مهم دیگر آن است که کالای هزار تومانی برای شما هزینهای کمتر از هزار تومان دارد. لذت تخفیف گرفتن خیلی زود به فراموشی سپرده می شود ، ولی هدیه تا مدتها در ذهن مشتری می ماند و بهانه ای برای تعریف این موضوع به دیگران می شود. بنابرین به تخفیف بهعنوان هزینه و ضرری جدی برای کسب و کارتان نگاه کنید.
-
- هنگامی که مشتری محصولی را می خرد، محصولی دیگر نیز به او پیشنهاد کنید. یکی از یافته های جالب من در زمینه بازاریابی ، مشاهده حالتی بهنام حالت خرید است. مشتری معمولا در ابتدا در حالت دفاعی است، سئوالات زیادی می پرسد ، از محصول ایراد میگیرد و وقتی بلاخره قانع شد که محصولی را بخرد ، وارد “حالت خرید” شده است. در این زمان خیلی راحت می توان محصولات دیگری به او فروخت. همین موضوع باعث می شود که وقتی شخصی یک دوربین عکاسی خرید ، بتوان به او یک کیف ، باتری اضافی و سه پایه و … فروخت. مشتری برای خرید محصولات بعدی مقاومت نمی کند و وسواس زیادی نشان نمی دهد. بنابرین هرگاه مشتری کالایی را سفارش داد ، کالاهای مرتبط دیگری را به او توصیه کنید. هیچگاه پیشداوری نکنید که چون مشتری در خرید اول مقاومت زیادی نشان داده ، پس کالاهای دیگر نخواهد خرید.
باید توجه داشت طراحی فرایند، تکنیکی برای ایجاد چشمانداز و زبانی مشترک برای بهبود نتایج کسب و کار است. با این حال، رهبران سازمآن ها اغلب اشتباهاتی دارند و ظرفیت طراحی فرایند را دستکم میگیرند. برای مثال، یکی از پیامدهای این اشتباهات، عدم توجه فروشندگان به فرایند و عمل در خارج از سیستم است. معمولا چهار اشتباه زیر مانع موفقیت طراحی فرایند فروش میشود که عبارتند از (Dewsnap,2002: 878):
- درختان را دیدن، اماجنگل را فراموش نمودن. واحد فروش شرکتی زمان زیادی را صرف تهیه فرایند فروش کرد، اما این فرایند بسیار پیچیده و استفاده از آن تقریبا غیرممکن بود. این طرح مثل اکثر تلاشهای طراحی فرایند فروش بود. اغلب متخصصان نیز طرحهای مشابهی تهیه میکنند و برگههای زیادی را با لوزیهای تصمیم و جزئیات پیچیده دیگر پر میکنند. چنین طرحهایی مشکلات زیر را دارند:
-
- بسیار جزئی هستند و اطلاعات آن ها بیش از آن است که یک نفر بتواند از آن ها بهره ببرد.
-
- اهمیت فعالیتها را یکسان فرض میکند، در حالی که چنین چیزی واقعیت ندارد.
- به اهداف در طراحی فرایند فروش توجه کنید.
حتی اگر اعضای تیم درباره چگونگی رسیدگی به حسابها اختلاف نظر داشته باشند، در مورد رسیدگی به حسابها توافق دارند. به این ترتیب، برخی اختلافنظرها در مورد نحوه رسیدن به هدف وجود خواهد داشت، اما افراد به تدریج به سمت توافق حرکت میکنند و رسیدن به اهداف راحتتر میشود.
اهداف با مرز واحدها منطبق نیستند. فردی ممکن است در تمام مراحل حضور داشته باشد. این امر، به ارتباط و همکاری بیشتر کمک میکند و طرحهای فرایند را به چهارچوبی برای مسئولیت تبدیل میکند. مسئله مهم دیگر، لوزیهایی است که نشان میدهند چه زمانی یک نفر فروشنده باید تصمیم بگیرد. در عمل افراد میتوانند تصمیم بگیرند از شخص دیگری خرید کنند، تا سال بعد منتظر بمانند، یا غیرمنتظره تماس بگیرند و اعلام نیاز کنند. شناسایی و ارزیابی زمان تصمیمگیری اطلاعاتی حیاتی برای بهبود فرایند فراهم میکند.
- به جای مشتری به خریدار توجه شود. مدیر اجرایی شرکتی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود مطالبی را درباره شیوه کار فروشندگان از مدیران فروش شرکت جمع آوری کرد و آن ها را سر و سامان داد. استادان دانشگاه، تحلیل جامع وی را پذیرفتند، اما کار طاقتفرسای وی سودی برای سازمان نداشت. در طرح وی هدف هر مرحله نیز مشخص شده بود. اما معلوم نبود که این فعالیتها برای چه کسی ارزش میآفریند؟رویهها از نگاه مدیران سازمان مهم هستند، اما برای مشتری ارزشی ایجاد نمیکنند.
فرایندهای فروش موفق برای مشتری ارزش میآفرینند. واگذاری وظیفه طراحی فرایند به مدیری که تجربه فروش یا بینش اجرایی ندارد به شرکت جنبوجوشی بیثمر میدهد. طی طراحی فرایند فروش باید توجه خود را بر مهمترین پرسش مأموریت واحد فروش حفظ کرد. چهگونه برای مشتری ارزش واقعی خلق کنید؟ باید مشخص کنید چهگونه هر مرحله برای مشتری ارزش میآفریند. اگر نمیتوانید این کار را بکنید، آن مرحله را در خدمت هدف دیگری قرار دهید. هر کاری که برای یافتن، کسب و حفظ مشتری انجام میدهید باید ارزش مشخصی برای مشتری ایجاد کند. هیچگام مطمئنتری برای رشد کسب و کار وجود ندارد. ارزش مشتری اولین سد در مقابل بازارهای متغیر، رقابت و فنآوری است.
-
- پول را دور نریختن. واحد آموزش و توسعه شرکتی بزرگ، میلیونها دلار صرف توسعه برنامه آموزش فروشی بر ارزشهای فرهنگ سازمانی کرد. این برنامه از نظر توسعه سازمانی عالی بود و اهداف مفهومی شرکت را به روشنی بیان میکرد. برنامه مذبور بر اساس مواد آموزشی موجود، فروشندگانی ماهر تربیت میکرد. عبارتهایی نظیر: از شبکه روابط استفاده کنید، تصمیمگیری را تسهیل کنید یا تعهدات مشترک را تقویت کنید به کار فروشندگان نمیآید. در عملیات فروش واقعی مراحل ارزیابی وجود ندارد و فقط در برنامه های آموزشی از آن ها نام برده میشود. فروشندگان در حین کار از روش فروش مطلع میشوند و از آموزش چیزی یاد نمیگیرند. در نهایت نیز شرکت مذبور، نظام ارزیابی خود را بدون توجه به چارچوب برنامه آموزشی تهیه کرد.
- راهحل دیگران را خریدن. فرایند فروش اغلب به صورت آموزش فروش یا مدیریت روابط مشتری مطرح میشود. این روشها در صورتیکه از آن ها استفاده مناسبی شود مفیدند، اما در عین حال معایبی نیز دارند. در واقع آموزش فروش خوب به فروشندگان کمک میکند تا به اهداف برسند اما فروشندگان مثل سایر افراد از محیط تاثیر میگیرند. اگر محیط تغییر نکند، رفتارها به وضعیت سابق باز میگردند. با این حال، مدیران فروش به تاثیر ناسازگاری محیط فروش سازمان و فرضیات برنامه آموزش فروش توجه ندارند و هر سال میلیونها دلار صرف برنامه های آموزشی نامناسب میشود. وقتی شرکتی از مدیریت ارتباط با مشتریان[۲۹] (CRM) استفاده میکند باید کسب و کارش را با آن سازگار کند. مدیران فکر میکنند همه میدانند کسب و کار آن ها چهگونه کار میکند و هر کسی میتواند جزئیات را طراحی کند. اگر افراد درون سازمان نتوانند طرح معقولی از فرایند فروش تهیه کنند، چهگونه میتوان انتظار داشت فرضیات افرادی بیرون از سازمان درست باشد؟ مدیریت ارتباط با مشتریان به معنای اجرای استراتژیهای کسب و کار مشتریمدار است، باعث طراحی مجدد فعالیتهای وظیفهای میشود و نیازمند مهندسی مجدد فرآیندهاست. فنآوریهای مدیریت ارتباط با مشتریان اجرای آن را به عهده ندارد بلکه از آن حمایت میکند.
۲-۳) تشریح تولید ناب
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 03:40:00 ب.ظ ]
|