فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه – بند اول : نگرش اسلام به انسان و حقوق انسانی – 9 |
لازم به ذکر است که عدهای سعی در اثبات جنگ- محوری و خشونتطلبی اسلام و انتشار آن با تکیه بر نیروی شمشیر وتوسل به خشونت دارند و براین اساس به آیاتی که اذن جهاد و جنگ میدهد استناد میکنند.
در این زمینه لازم است مفهوم و جایگاه جهاد از دیدگاه اسلامی به تفصیل بررسی شود که در مباحث بعدی به آن ها خواهیم پرداخت و در این قسمت تنها به این نکته اشاره میشود که اگر فلسفه اسلام و رسالت پیامبر را ملاحظه کرده و منصفانه به نقد آن بنشینیم؛ درمییابیم که اساس اسلام بر دعوت استوار است نه تهدید و خشونت. گفتار و رفتار پیامبر و ائمه هم گواهی بر این مدعاست، در روابط پیامبر با دیگران (اعم از افراد و حکومتها) دعوت به اسلام از اصول مسلم است و این دعوت به گفته قرآن بر مبنای حکمت، پند و اندرز حسنه و مجادله به بهترین شکل است[۷۴]. سیرهی پیامبر و عملکرد وی نشان میدهد که پیامبر در تمامی مراحل دعوت چه در مکه و چه در مدینه و نیز دعوت پادشاهان ایران و روم به شیوه ارائه شده در این آیه عمل میکردهاست. «از پیامبر اکرم حدود ۱۸۵ نامه به عنوان دعوت یا پیمان در متون تاریخی و حدیثی ثبت شده که در همه آن ها روش پیامبر بر برهان، حکمت و منطق استوار بوده است».[۷۵] بدیهی است که چنین شیوهای نمیتواند جنگ محور تلقی گردد.
برای حسن ختام این بحث هم میتوان به فرمانی از حضرت علی (ع) اشاره کرد که مقرر داشت:
«تو دعوت کننده و آغازگر جنگ مباش که دعوت کننده، تجاوزگر است».[۷۶]
گفتار سوم : نگرش اسلام به انسان و فرهنگ صلح
بند اول : نگرش اسلام به انسان و حقوق انسانی
در اسلام و بر مبنای توصیف پیامبران، انسان موجودی است دارای شرف و حیثیت و کرامت ذاتی که با حکمت بالغهی خداوندی به وجود آمده و رهسپار یک هدف اعلایی است که با مسابقه در خیر و کمال به آن هدف خواهد رسید،مگر اینکه خود انسان این ارزش را از خود منتفی کند و هرکس به این انسان اهانت کند و حقوق او را نادیده گیرد، با مشیت خداوندی در مقام مبارزه برآمده است»[۷۷].
چنین نگرشی سبب پذیرش حقوق انسانی برای «انسان بما هو انسان است». حقوقی که به عنوان اصول بنیادین حقوق بشر هم به رسمیت شناخته شدهاند؛ یعنی حق حیات و حق کرامت و بدیهی است که برای رسیدن به تکامل و هدف غایی، آنچه مورد نیاز انسان است، تعلیم و تربیت است، نه جنگ و خشونت. به همین دلیل در این زمینه لازم است مواردی چند به تفصیل مورد بررسی شوند:
۱- حق حیات. این حق به عنوان موهبتی الهی برای تمامی انسانها بدون هیچ گونه تبعیض و تمایزی از قبیل رنگ، نژاد، جنس، مذهب و … شناخته شده و سلب این حق انسانی نهی شده است. خداوند در قرآن میفرماید: «و نفسی را که خدا محترم شمرده است، نکشید مگر به حق»[۷۸].
اینکه چرا انسان از حق حیات و کرامت برخوردار است، به داستان آفرینش برمیگردد. انسان خلقتی دو بُعدی دارد، هرچند از جسم خاکی آفریده شده[۷۹]، دارای نیمهای خدایی است و مقام خلیفهی الهی دارد و روح خدا در وی دمیده شده است.[۸۰]
خداوند سبحان، انسان را به خلافت خود بر روی زمین مشرف ساخت و انسان به دلیل همین خلافت از سایر موجودات متمایز است و نقش و جایگاه وی بر مبنای استخلاف شکل میگیرد و تعیین میشود. شهید صدر این مسئله را با این بیان زیبا تشریح میکند:
«رابطه انسان با طبیعت، رابطه مالک با مملوک نیست. رابطه امین با مورد امانت است و رابطه انسان با برادرش (انسان دیگر در هر پایگاه اجتماعی) رابطه دو همکار در انجام وظیفه خلافت الهی است، نه رابطه حاکم و محکوم، مالک و مملوک یا خدایی و بندگی»[۸۱].
بدیهی است با چنین نگرشی، انسانها در قبال حیات و زندگی یکدیگر متعهد و مسئول هستند.
لازم به ذکر است که به عقیده بعضی از صاحبنظران[۸۲]، انسانی که از شأنیت خلیفهی الهی برخوردار است و لیاقت سجودی فرشتگان مقرب درگاه الهی و قابلیت تعلیم اسماء الهی را پیدا کرد؛ لیاقت حیات مطلق و محض نیست، بلکه شایسته برخورداری از حق حیات شایسته و طیبه[۸۳] است.
احترام حق حیات، امر ثابتی است و نه تنها به مقتضای این حق نمیتوان به حیات هیچکس آسیب و اخلالی وارد کرد؛ بلکه برای کسی که توانایی حفظ نفس محترمه از آسیب و قتل را داشته باشد تکلیف واجب است که به هر وسیله ممکن اقدام به حفظ نفس محترمه کند و بیتوجهی و بیاعتنایی به این تکلیف عامل ورود آسیب به یک انسان و شراکت در قتل محسوب میشود.
به همین دلایل است که در اسلام آسیب به نفس به هر شکل ممکن از جمله: خودکشی، دیگرکشی، سقط جنین و … ممنوع است.
حیات انسانی به این دلیل که دارای دو رابطه است (رابطه با خدا- رابطه با انسان) «نه قابل نقل و انتقال است و نه قابل اسقاط و در حقیقت بالاتر از حق به مبنای معمول آن و داخل در حکم است». همچنین به عقیده بعضی از صاحبنظران[۸۴] حق حیات ودیعهای الهی است که از سوی خداوند به انسان بخشیده شده و تنها خدا است که حق تصرف در آن را دارد. بنابرین، هر گونه نابودسازی مادی و معنوی بدون اذن پروردگار ممنوع است. بهعبارت دیگر، حیات گذشته از حق، وظیفه انسان هم بهشمار میآید و هیچکس نمیتواند دوش خود را از این بار برهاند.
بهعلاوه لزوم احترام به حیات انسانی آنچنان به وسیله اسلام تأکید شده و دارای چنان اهمیتی است که خداوند کشتن و سلب حیات یک انسان را به منزلهی کشتن همه مردم و حیات به یک انسان را به منزلهی حیات بخشیدن به تمام مردم میداند؛ آنچنان که قرآن میفرماید:
«بر بنیاسرائیل مقرر داشتیم هرکس دیگری را نه به قصاص قتل یا ارتکاب فسادی در زمین بکشد؛ چنان است که همه مردم را کشته و هرکس که به او حیات بخشد، چون کسی است که به همه مردم حیات بخشیده است»[۸۵].
به تعبیر صاحب المیزان عبارت موجود در این آیه کنایه است از اینکه مردم همگی دارای حقیقت واحد انسانیتی هستند که در آن ها متحد است، یکی با همه در آن برابر است، پس هرکس انسانیتی را در یک فرد از آنان قصد کند، پس انسانیتی که در همه موجود است را قصد کردهاست»[۸۶]. از آنجایی که فرد انسان از جهت حقیقتی که زندگی میکند و میمیرد، تنها حامل انسانیتی است که همان حقیقت یگانه در همه افراد انسانی است و بعض و کل و فرد و واحد و افراد بسیار در آن یکی است و لازمهی این معنا این خواهد بود که کشتن یک شخص به منزلهی قتل و کشتن همه انسانها باشد و بالعکس زنده کردن یک فرد به منزلهی زنده کردن همه انسانها باشد»[۸۷].
به قولی[۸۸] بر اساس این آیه «یک مساوی همه» . «همه مساوی یک» و این فرمول یک حقیقت فوق طبیعی است، نه اصل حقوقی معمولی.
و از آنجایی که جنگ تهدیدی جدی علیه حیات انسانی است، به این توصیف در تعرض با حق حیات انسانی و منتفی است.
۲) حق کرامت. علاوه بر حق حیات، انسان دارای کرامت است و کرامت انسانی از ویژگیهای ذاتی اوست. هر چند کرامت انسانی در گفتارهای قبلی به تفصیل بحث و بررسی شد، اما به نظر میرسد لازم است که به چند نکته اشاره شود.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 03:03:00 ب.ظ ]
|