موارد فوق را می توان به طور خلاصه این گونه بیان نمود:

“تخصص صنعت حسابرس شامل خلق ایده های سازنده جهت کمک (خلق ارزش افزوده) به صاحبه- کاران، همچنین فراهم نمودن دیدگاه ها و یا راهکارهای تازه برای برخی از موضوع هایی که صاحبه کاران در صنایع مربوط به خود با آن مواجه می‌شوند.”

از آنجایی که حالات مختلف تخصص صنعت حسابرس به طور مستقیم قابل مشاهده نیست، تحقیقات گذشته شاخص های مختلفی را برای اندازه گیری تخصص صنعت حسابرس به کار گرفته اند. رویکردهای سهم بازار و سهم پرتفوی غالباً به عنوان شاخص هایی برای تخصص صنعت حسابرس به کار گرفته می-شوند.

رویکرد سهم بازار[۶۹]:

رویکرد سهم بازار، یک متخصص صنعت را به عنوان یک مؤسسه حسابرسی که خودش را از سایر رقبایش از نظر سهم بازار در یک صنعت خاص متمایز ‌کرده‌است، تعریف می کند .این رویکرد فرض می- کند که با مشاهده سهم نسبی بازار مؤسسات حسابرسی که به یک صنعت خاص ارائه خدمت می‌کنند، می- توان به میزان دانش تخصص صنعت مؤسسه حسابرسی پی برد. مؤسسه ای که سهم بزرگتری از بازار را در اختیار دارد، از دانش تخصصی بالاتری ‌در مورد آن صنعت خاص برخوردار است. بعلاوه، سهم معنادار بازار در یک صنعت نشان دهنده ی سرمایه گذاری معناداری است که در مؤسسات حسابرسی در توسعه ی فن- آوری های حسابرسی خاص صنعت صورت گرفته است به طوری که انتظار می رود مزایای ناشی از بهبود کیفیت حسابرسی و صرفه اقتصادی (صرفه جویی های ناشی از مقیاس تولید انبوه)، افزایش یابد.

رویکرد سهم پرتفوی[۷۰]

رویکرد سهم پرتفوی، توزیع نسبی خدمات حسابرسی را در صنایع مختلف را برای هر مؤسسه حسابرسی مورد لحاظ قرار می‌دهد. این رویکرد بیشتر به راهبردهای مؤسسه حسابرسی مربوط است. صنایع صاحبکار مؤسسه حسابرسی با بیشترین سهم پرتفوی، نشان دهنده ی صنایعی هستند که مؤسسات حسابرسی دانش پایه ای معناداری را در ارتباط با آن صنایع ایجاد کرده‌اند و سهم بزرگ پرتفوی نشان دهنده ی این است که سرمایه گذاری معناداری توسط مؤسسات حسابرسی در توسعه فن آوری های حسابرسی مربوط به آن صنعت صورت گرفته است. با به کارگیری این رویکرد، احتمالاً مؤسسات بیشترین منابع را برای توسعه دانش خاص صنعت اختصاص داده‌اند، حتی اگر آن ها سهم عمده بازار را در آن صنعت در اختیار نداشته باشند. رویکرد سهم پرتفوی برخلاف رویکرد سهم بازار، مزیت نسبی بر سایر حسابرسان را در تعیین تخصص صنعت حسابرس دخالت نمی دهد.

به طور خلاصه، رویکردهای فوق در قالب معیارهای زیر نمایان می‌شوند، اما باید توجه داشت که معیارهایی که در ادامه می‌آید، اغلب انواع مختلفی از رویکرد سهم بازار است، بر اساس این فرض که تخصص صنعت از طریق شهرت در محیط های مشابه حاصل می شود و حجم وسیع (تعداد زیاد) مؤسسات تجاری در یک صنعت نشان دهنده ی تخصص صنعت هستند. با وجود این، سهم بازار به عنوان معیاری از تخصص دارای چندین محدودیت است. برای مثال، مشخص نیست که فواید متخصص شدن در یک صنعت از حسابرسی تعداد زیادی از مشتریان به دست می‌آید یا از تعداد کمی از مشتریان بزرگ. برای خاطر نشان ساختن این کمبودها، ما از چند شاخص موجود در ادبیات در رابطه با این موضوع بهره می گیریم. این معیارها شامل سهم مستمر بازار[۷۱] و متغیرهای مجازی که نشان دهنده ی سهمی عمده در بازار/ تسلط صنعت[۷۲] می شود (اعتمادی و همکاران، ۱۳۸۸، ۵-۳).

معیار اول، بر طبق تحقیق پالمروز متخصص صنعت این گونه تعریف می شود:” بزرگترین فروشنده در هر صنعت، همچنین دومین و سومین فروشنده بزرگ در صنایعی که تفاوت های قابل مشاهده ای بین دومین و سومین یا سومین و بقیه ی فروشندگان وجود دارد.”

معیار دوم، تخصص صنعت حسابرس را از لحاظ تسلط صنعت تعریف می کند. این تعریف محدود کننده تر از معیار پالمروز است. بر اساس تحقیق می هو و ویلکینز، هنگامی حسابرس به عنوان متخصص صنعت در نظر گرفته می شود که او بزرگترین فروشنده (ارائه دهنده خدمات) در صنعت باشد و تفاوت بین اولین و دومین فروشنده در صنعت حداقل ۱۰ درصد فروشنده سوم باشد. برای اندازه گیری تخصص صنعت از سهم مستمر بازار بر مبنای فروش به مشتریان استفاده می شود.

معیار سوم از تعداد صاحبکاران به عنوان مبنا بهره می‌گیرد. استفاده از چنین مبنایی از یک سو نگری[۷۳] حاصل از صاحبکاران بزرگ که با به کارگیری فروش به عنوان مبنا حاصل می شود، اجتناب می‌کند. ‌بنابرین‏، در وضعیت هایی که یک حسابرس دارای تعداد صاحبکاران کوچک در یک صنعت است، از این معیار استفاده می شود.

معیار چهارم، متخصص صنعت را حسابرسی تعریف می کند که دارای بیشترین تعداد صاحبکار در صنعت است.

معیار پنجم، از سهم بازار استفاده می‌کند که مبتنی بر تعداد صاحبکاران است، نه حجم فروش به آن ها (صاحبکاران).

معیار ششم، تعداد صاحبکاران حسابرسی شده به وسیله ی حسابرس است.

۲-۲-۱۷-۳٫ دوره تصدی حسابرس

بحث محدود کردن دوره تصدی حسابرس شامل دو مقوله مجزا می‌باشد. یکی تغییر در سطح کادر حسابرسی به خصوص در رده شرکا و مدیران و دیگری تغییر در سطح مؤسسه حسابرسی است. کشورهایی نظیر آمریکا و انگلیس تنها به چرخش شرکای حسابرسی اکتفا کرده‌اند و کشور هایی نظیر برزیل، کره، هند و سنگاپور شرکت ها را ملزم به تغییر مؤسسات حسابرسی بعد از طی یک دوره مشخص نموده اند. در این بین، کشور هایی نظیر اتریش، اسپانیا و کانادا نیز بعد از شکست در اجرای قانون تغییر اجباری مؤسسات حسابرسی، آن را بعد از مدتی کنار گذاشتند. چرخش مؤسسات حسابرسی برای اولین بار در سال ۱۹۷۴ در کشور ایتالیا اجرا شد. در قوانین تدوین شده توسط مراجع حرفه ای کشور ایتالیا، چرخش مؤسسات حسابرسی برای شرکت های خصوصی هر سه سال و برای مؤسسات دولتی هر نه سال اجرا می شد. اما در

    1. Business Entity ↑

    1. Audit Quality ↑

    1. De Angelo ↑

    1. Information Asymmetry ↑

    1. Capital Market ↑

    1. Audit Quality ↑

    1. De Angelo ↑

    1. Auditor reputation ↑

    1. Auditor industry specialization ↑

    1. Auditor tenure ↑

    1. Cost of equity capital ↑

    1. Client size ↑

    1. Financial Leverage ↑

    1. Book Value Stock ↑

    1. Market Value Stock ↑

    1. در سال ۲۰۰۷ مرکز کیفیت حسابرسی (CAQ) که وابسته به انجمن حسابداران رسمی آمریکا (AICPA) می‌باشد فعالیت خود را برای انجام تحقیقات مرتبط با کیفیت حسابرسی آغاز ‌کرده‌است. ↑

    1. Cadbury report ↑

    1. Green bury report ↑

    1. Combined code ↑
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...