در دنیای امروز، داشتن اطلاعات زیاد راه گشا نیست؛ آنچه اهمیت دارد استفاده از حجم وسیع اطلاعات و به کارگیری آن در همه حیط ههای زندگی است. برای استفاده از این سطح گسترده اطلاعات، لازم است فراگیران به سطوح عالی تفکر و خودشناسی دست یافته و در فرایندهای شناختی و حل مسأله تبحر کافی داشته باشند. این مهم در آموزش عالی اهمیت دوچندان می‌یابد. امروزه، موضوع اساسی آموزش و پرورش تربیت انسان هایی است که بتوانند درست فکر کنند و بتوانند با تصمیم گیری های درست و مناسب، مسائل پیچیده پیش رو را حل و فصل نمایند. مجمع اهداف آموزش ملی، توانایی تفکر انتقادی و ارتباط مؤثر و حل مسأله را در دستیابی به موفقیت تحصیلی در سطوح عالی آموزش یک ضرورت می‌داند(گیونگ و میانگ،۲۰۰۸). افراد دارای سبک‌های شناختی متفاوت در موقعیتهای یادگیری به شیوه های متفاوتی عمل می‏ کنند. از نظر پردازش اطلاعات، بسته به سبک شناختی، آزمودنی‌ها به جنبه‌های متفاوت اطلاعات توجه می‌کنند و در رمزگذاری، ذخیره و یادآوری اطلاعات و، به طور کلی، در تفکر و درک مطلب به راه های متفاوت عمل می‌کنند. پژوهش‌های زیادی که رابطه بین سبک‌های شناختی و ترجیحات تحصیلی را بررسی کرده‌اند نشان می‌دهد که یادگیرندگان نابسته به زمینه بیشتر جذب رشته‌های ریاضی و علوم پایه می ‏شوند

 

و به ‌موضوع‌هایی که نیازمند تفکر انتزاعی، مستقل، مهارت‌های تحلیلی و توانایی‌های بازسازی است علاقه نشان می‌دهند در حالی که افراد دارای سبک وابسته به زمینه بیشتر جذب رشته‌های علوم انسانی می‌شوند و به موضوعهای علوم اجتماعی و زمینه هایی که مستلزم روابط اجتماعی نظیر خدمات اجتماعی و تدریس است علاقه نشان می‌دهند(رضایی و سیف ،۱۳۸۰).

 

تعریف سبک

 

سبک مانند بسیاری از توانایی‌های افراد امری مادرزادی نیست و حاصل تعاملات فرد با محیط پیرامونش در فرایند رشد و اجتماعی شدن است. سبک یک ویژگی فردی بخصوص در انجام امور است که امکان اجرای فعالیت‌های ارادی را می‌دهد. ‌بنابرین‏ بسیاری از باورهای اخلاقی بارز افراد، افکار اقتصادی آنان، رفتارهای اجتماعی و به طور کلی ویژگی‌های بنیادین شخصیت افراد را شکل می‌دهد.سبک در حقیقت ناشی از سرشت فرد، ارتباط فرد با سایرین، اجتماع ، خلاقیت و تطبیق پذیری است. تمایلات افراد در پردازش اطلاعات و ارتباط با محیط به منظور بهبود عملکرد بیانگر این مطلب است که هیچ سبک شناختی خوب یا بدی وجود ندارد. تفکیک افراد در سبک‌های مختلف تنها نوعی طبقه بندی است و به معنی برتری قدرت یادگیری گروهی بر دیگری نیست و بیشتر به بررسی اثر این سبکها بر موفقیت در شرایط خاص دلالت دارد. سبک شناختی از بسیاری جهات با هوش متفاوت است.هوش بیانگر قابلیت فرد برای اندیشیدن به طور سازنده، استدلال کردن و حل مسئله است. در حالی که سبک شناختی به پردازش رفتارها می پردازد .برای سنجش رفتارها باید ابتدا وظایف و فعالیت‌هایی که نشان دهنده تفاوت افراد هستند، مشخص شود؛ وظایفی که همه از عهده انجام آن برآیند، اما هر کس به روش متفاوتی آن را انجام دهد(هومن،۲۰۰۶).

تعریف سبک شناختی

 

سبک شناختی ویژگی‌های شخصیتی را شامل می شود که سبب تفاوت افراد از یکدیگر می شود. همچنین سبک شناختی به طریقه دریافت، ذخیره سازی، پردازش و انتقال اطلاعات توسط فرد اشاره دارد. گولداشتاین و بلکمن معتقدند که سبک شناختی ساختاری فرضی به منظور توضیح فرایند واسطه بین محرک و پاسخ است و آن را به عنوان فرایند انتقال اطلاعات از محرک‌های عینی تا مفاهیم تفسیر شده توسط فرد می دانند. ویتکین، مور، گودنف، کاکسدر سبک شناختی را تفاوت افراد در مشاهده، تفکر و حل مشکلات، یادگیری و ارزیابی دیگران تعریف کرده‌اند .

 

به عقیده آزوبل سبک شناختی موجود در فرد عامل اصلی حاکم بر میزان معنی دار بودن مطلب جدید و مقدار دریافت و نگهداری آن در ذهن اوست. ‌در تعریفی دیگر سبک شناختی یکی از انواع مهارت‌های ذهنی است که اهمیت بخصوصی در یادگیری دارد.بر اساس نظریه نوین یادگیری، سبک شناختی یک فرایند کنترل است، فرایندی درونی که ‌بر اساس آن یادگیرندگان، روش های توجه، یادگیری، یادآوری و تفکر خود را انتخاب می‌کنند وتغییر می‌دهند(بارکا و ین[۱۳]،۲۰۰۷).

 

سبک های یادگیری از نظر کلب:

 

 

در الگوی کلب (به نقل از عاصمیان،۱۳۸۴) یادگیری یک فرایند تعاملی و شامل یک چرخه چهار مرحله ای است . این چهار مرحله ‌به این صورت تعریف می شود : تجربه عینی (تمایل به یادگیری تجربی و آزمایشی)، مفهوم سازی انتزاعی (تمایل به تفکر تحلیلی و مفهومی به منظور دستیابی به پاسخ مورد نظر)، آزمایشگری فعال ( تمایل به یادگیری از طریق کوشش و خطای فعالانه) و در انتها افراد با سبک مشاهده انعکاسی (که قبل از هر کوششی توجه زیادی به تکالیف و راه حلهای ممکن دارد) . این ابعاد ، سبک یادگیری واگرا، همگرا، جذب کننده، انطباق یابنده را تشکیل می‌دهند ( کوفیلد ، موسلی ، ها ل، ، اکلستون ،۲۰۰۴).

 

سبک یادگیری واگرا

 

افراد دارای این سبک یادگیری، موقعیت های عینی را از زوایای مختلف می بینند. رویکرد آن ها نسبت به موقعیت ها بیشتر مشاهده کردن است تا عمل کردن. بهترین راه برای آموزش به افراد دارای سبک واگرا، برانگیختن یا تحریک کردن آ نها می‌باشد. این افراد موقعیت هایی را که متضمن تنوع در اندیشه هاست می پسندند و به جاذبه های متنوع فرهنگی و جم عآوری اطلاعات از راه تازه، علاقه نشان م ی دهند. به طور کلی، افراد دارای سبک واگرا از قدرت تخیل و احساس برخوردارند، به مردم علاقمندند و توانایی دیدن امور از زوایای مختلف را دارا هستند.این افراد به علوم انسانی و هنر تمایل بیشتری داشته و دارای علایق فرهنگی نیز می‌باشند (کلب و کلب[۱۴]،۲۰۰۵)

 

سبک یادگیری جذب کننده

 

افرادی که دارای این سبک یادگیری هستند، در کسب و درک اطلاعات گسترده و ترکیب آن ها به شیوه ای دقیق، موجز و منطقی از توانایی بالائی برخوردارند. بیشتر ین توانمندی افراد دارای این سبک ، در استدلال استقرائی و خلق الگوهای نظری است. علاوه بر آن، این افراد می‌توانند مشاهدات ناهمخوان را به طرحی یکپارچه تبدیل کنند. این افراد در زمین ههایی چون سازمان دهی اطلاعات، طراحی الگوهای نظری، طراحی آزمای شها و تحلیل داده های کمی، توانایی بالائی دارند. این افراد به طور عمده بر اندیشه ها و مفاهیم انتزاعی تأکید می ورزند. از دید این افراد نظریه هایی که به لحاظ منطقی درست هستند، بر نظریه ها یی که که قابلیت کاربرد عملی دارند، ترجیح داده می‌شوند. افراد دارای این سبک یادگیری، بیشتر جذب علوم پایه و ریاضیات می‌شوند (کلب، به نقل از پرایس[۱۵]،۲۰۰۴).

 

سبک یادگیری همگرا

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...