مقالات و پایان نامه ها – ۲-۵-۲- پیشینه تحقیقات داخلی و خارجی هوش معنوی – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
تنظیم هیجانی اثربخش و کارآمد برای سلامت روانی بسیار حیاتی است و مشکل در تنظیم هیجان در ارتباط با دامنهای از رفتارهای مسألهساز و اختلالات روانی مثل سوء مصرف مواد، خودآزاری، افسردگی، اضطراب، اختلال شخصیت مرزی و اختلال استرس پس از سانحه میباشد (روبرتون و همکاران، ۲۰۱۱).
در مدل بینظمی هیجانی[۳۴۴] (منین[۳۴۵]، هیمبرگ[۳۴۶]، تارک[۳۴۷] و فرسکو[۳۴۸]، ۲۰۰۴) نگرانی به عنوان راهبرد مدیریت هیجان در نظر گرفته می شود. بر اساس این مدل نارسایی در تنظیم هیجان و به کارگیری راهبردهای سازش نایافته تنظیم هیجانی باعث افزایش شدت هیجانهای ایجاد شده توسط رویدادهای آسیبزا می شود، نگرانی به عنوان یک راهبرد مهار هیجان از طریق اجتناب و عدم تمرکز، از شدت هیجانهای ایجاد شده توسط وقایع یا رویدادهای آسیبزا میکاهد. طبق این دیدگاه استفاده از نگرانی به عنوان یک راهبرد مدیریت هیجان باعث توقف در به کار بردن حلمسئله فعال و پردازش مؤثر می شود.
سالتر[۳۴۹]، رامر[۳۵۰]، منین[۳۵۱] و راکر[۳۵۲] (۲۰۰۶) در پژوهش خود نشان دادند بین تنظیم هیجان شناختی ناکارآمد با نگرانی مزمن رابطه وجود دارد. بدین صورت که افراد دچار نقص در تنظیم هیجان افرادی با اختلال اضطراب فراگیر و نگرانی مزمن گزارش شدند. زلومکی[۳۵۳] و هان[۳۵۴] (۲۰۱۰) در پژوهش خود نشان دادند بین تنظیم هیجان کارآمد با نگرانی رابطه منفی معنادار و بین تنظیم هیجان ناکارآمد با نگرانی رابطه مثبت وجود دارد.گارنفسکی و دیگران (۲۰۰۷) در پژوهش خود راهبردهای سازش نایافته تنظیم هیجان را به عنوان معتبرترین پیش بینی کننده های نگرانی و افسردگی معرفی کردند.
در گرفتاریهای زندگی نیز سبکهای شناختی تنظیم هیجان از شرایط به وجود آمده متاثر می شود به طوری که مطالعه در کشاورزان مالباخته حاکی از این است که سبکهای تنظیم هیجان شناختی خود سرزنشی، دیگر سرزنشی، نشخوار فکری و برنامه ریزی با ناراحتی روانشناختی رابطه مستقیمی دارد. همچنین سبکهای تنظیم هیجان شناختی تمرکز مجدد مثبت و ارزیابی مجدد مثبت با ناراحتی روانشناختی رابطه معکوس دارد (گرنفسکی، بن[۳۵۵] و کریج، ۲۰۰۵).
مارتین و داهلین (۲۰۰۵) در مطالعه ای که به بررسی رابطه بین مؤلفه های هیجانی (استرس، افسردگی و اضطراب) و تنظیم هیجان شناختی در ۳۶۲ دانشجوی دوره کارشناسی پرداختند، به این نتیجه رسیدند که بین استرس، اضطراب و افسردگی با راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان (نشخوار فکری، مقصر دانستن خود، مقصر دانستن دیگران) و راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان (پذیرش، باز ارزیابی مثبت، توجه مثبت به خود) به ترتیب ارتباط مثبت و منفی معنادار وجود دارد. علاوه بر این راهبردهای منفی تنظیم هیجان شناختی به صورت مثبت و راهبردهای مثبت تنظیم هیجان شناختی به صورت منفی قادر به پیش بینی استرس، افسردگی و اضطراب در دانشجویان بودند.
به باور پژوهشگران افراد دارای اختلالات هیجانی گوناگون در برخورد با شرایط ناگوار، از راهبردهای متفاوتی استفاده میکنند. شواهد پژوهشی نشان می دهند که افسردگی نه تنها به وسیله تجربه هیجانی ناهنجار شناخته می شود (مثلاً عاطفه مثبت پایین و عاطفه منفی بالا) بلکه همچنین به وسیله راهبردهای ناکارآمد تنظیم شناختی هیجان نیز مشخص می شود. در نمونه های بالینی استفاده بیشتر از نشخوار فکری در پاسخ به هیجانات منفی، شروع، طول مدت و عود دوره های افسردگی را پیش بینی می کند. همچنین نقص در تنظیم شناختی هیجانات نقش مرکزی را در افسردگی بازی می کند (مارکوئین[۳۵۶]، ۲۰۱۱).
منین[۳۵۷]، مگلوگین[۳۵۸] و فلنگان[۳۵۹] در پژوهشی دریافتند که افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و اضطراب اجتماعی، ناتوانی عمدهای در تنظیم شناختی هیجان دارند. به طوری که درک هیجانی پایین، بهترین پیشبین برای شناسایی اختلال اضطراب اجتماعی و ناتوانی در پذیرش هیجانات، بهترین پیشبین برای تشخیص اختلال اضطراب فراگیر است. در پژوهش دیگری فیلو[۳۶۰]، بالی [۳۶۱]و سیس[۳۶۲](۲۰۱۰) به بررسی نقش هیجانپذیری منفی و تنظیم هیجان در تشخیص افسردگی و اضطراب در نوجوانان ۱۲ تا ۱۷ ساله پرداختند و نشان دادند که هیجانپذیری منفی و راهبردهای تنظیم هیجانی منفی همچون سرکوبی و اجتناب عمدهترین پیشبین برای تشخیص افسردگی و اضطراب در نوجوانان هستند.
گارنفسکی و کریچ (۲۰۰۶)، مکگی[۳۶۳]، وولف[۳۶۴] و السون[۳۶۵] (۲۰۰۱)، نولن-هاکسما[۳۶۶]، مک براید[۳۶۷] و لارسون[۳۶۸] (۱۹۹۷)، و سولیوان و همکاران (۱۹۹۵) نشان دادند استفاده از راهبردهای ناکارآمد تنظیم هیجان در بزرگسالان دچار اختلال روانی شایعتر است و نوع راهبردهای تنظیم هیجان شناختی با نشانه های افسردگی و اضطراب رابطه دارد. سالتر و همکاران (۲۰۰۶) در پژوهش خود نشان دادند بین تنظیم هیجان شناختی ناکارآمد با نگرانی مزمن رابطه وجود دارد.
جورمن[۳۶۹] و گاتلیب[۳۷۰] (۲۰۱۰) نشان دادند فرایندهای شناختی خاصی در افراد افسرده با بهره گرفتن از راهبردهای سازش نایافته در تنظیم هیجان مرتبط اند. افسردگی با دشواریهایی در مهار شناختی و به خصوص با دشواریهایی در بازداری پردازش محتوای منفی رابطه دارد. این افراد هنگام پردازش محتوای منفی با فقدان بازداری مواجه میشوند. سامانی و صادقی (۲۰۱۰) در پژوهش خود نشان دادند راهبردهای ناکارآمد تنظیم هیجان با افسردگی و اضطراب همبستگی منفی معنادار و راهبردهای سازش نایافته با این شاخص های سلامت روانی همبستگی مثبت معنادار دارد. ریان [۳۷۱]و داهلن[۳۷۲] (۲۰۰۵) و گارنفسکی و دیگران (۲۰۰۷) نیز در مطالعات خود نشان دادند غالب افرادی که از افسردگی رنج میبرند از راهبردهای منفی نظمدهی هیجان مانند نشخوا فکری، فاجعهسازی و سرزنش خود در رویارویی با شرایط ناگوار استفاده میکنند. به طور خلاصه میتوان چنین نتیجه گیری کرد تنظیم هیجان شناختی عامل مهمی در سلامت روانی به شمار می آید.
۲-۵-۲- پیشینه تحقیقات داخلی و خارجی هوش معنوی
نازل (۲۰۰۴) بیان می کند تجارب معنوی از طریق ایجاد انعطافپذیری عاطفی، به سلامت روانی و بهزیستی فرد کمک می کند. با وجود شبهات متعدد در این خصوص، نتایج تحقیقات بیشماری نشان میدهد که بین دین و معنویت و سلامت، رابطه پیچیدهای وجود دارد و بیان میکنند که مذهب و معنویت تأثیر فوقالعادهای بر سلامت روانی فرد دارد.
در پژوهش آقابابایی، فراهانی و فاضلی مهرآبادی، (۱۳۹۰) رابطه مثبت معناداری بین بهزیستی فاعلی[۳۷۳] و هوش معنوی گزارش شد و از میان خرده مقیاسهای هوش معنوی، معناسازی شخصی، قویترین همبستگی را با بهزیستی فاعلی دارد و بهترین پیش بینی کننده آن است، طلاب در خصوص تواناییهای ذهنی مربوط به دینداری، به ویژه بسط حالت هشیاری، معناسازی شخصی و آگاهی متعالی نیز نمره بالاتری از دانشجویان کسب کرده اند. در گروهی از دانشجویان کانادایی نیز از میان مؤلفه های هوش معنوی، معناسازی شخصی قویترین همبسته رضایت از زندگی آن ها بوده است (کینگ، ۲۰۰۸).
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 03:09:00 ب.ظ ]
|