تنظیم هیجانی اثربخش و کارآمد برای سلامت روانی بسیار حیاتی است و مشکل در تنظیم هیجان در ارتباط با دامنه­ای از رفتارهای مسأله­ساز و اختلالات روانی مثل سوء مصرف مواد، خودآزاری، افسردگی، اضطراب، اختلال شخصیت مرزی و اختلال استرس پس از سانحه ‌می‌باشد (روبرتون و همکاران، ۲۰۱۱).

در مدل بی­نظمی هیجانی[۳۴۴] (منین[۳۴۵]، هیمبرگ[۳۴۶]، تارک[۳۴۷] و فرسکو[۳۴۸]، ۲۰۰۴) نگرانی به عنوان راهبرد مدیریت هیجان در نظر گرفته می­ شود. بر اساس این مدل نارسایی در تنظیم­ هیجان و به کارگیری راهبردهای سازش نایافته تنظیم­ هیجانی باعث افزایش شدت هیجان­های ایجاد شده توسط رویدادهای آسیب­زا می­ شود، نگرانی به عنوان یک راهبرد مهار هیجان از طریق اجتناب و عدم تمرکز، از شدت هیجان­های ایجاد شده توسط وقایع یا رویدادهای آسیب­زا می­کاهد. طبق این دیدگاه استفاده از نگرانی به عنوان یک راهبرد مدیریت هیجان باعث توقف در به کار بردن حل­مسئله فعال و پردازش مؤثر می­ شود.

سالتر[۳۴۹]، رامر[۳۵۰]، منین[۳۵۱] و راکر[۳۵۲] (۲۰۰۶) در پژوهش خود نشان دادند بین تنظیم هیجان شناختی ناکارآمد با نگرانی مزمن رابطه وجود دارد. بدین صورت که افراد دچار نقص در تنظیم هیجان افرادی با اختلال اضطراب فراگیر و نگرانی مزمن گزارش شدند. زلومکی[۳۵۳] و هان[۳۵۴] (۲۰۱۰) در پژوهش خود نشان دادند بین تنظیم هیجان کارآمد با نگرانی رابطه منفی معنادار و بین تنظیم هیجان ناکارآمد با نگرانی رابطه مثبت وجود دارد.گارنفسکی و دیگران (۲۰۰۷) در پژوهش خود راهبردهای سازش نایافته تنظیم هیجان را به عنوان معتبرترین پیش ­بینی کننده­ های نگرانی و افسردگی معرفی کردند.

در گرفتاری­های زندگی نیز سبک­های شناختی تنظیم هیجان از شرایط به وجود آمده متاثر می­ شود به طوری که مطالعه در کشاورزان مالباخته حاکی از این است که سبک­های تنظیم هیجان شناختی خود سرزنشی، دیگر سرزنشی، نشخوار فکری و برنامه­ ریزی با ناراحتی روان­شناختی رابطه مستقیمی دارد. همچنین سبک­های تنظیم هیجان شناختی تمرکز مجدد مثبت و ارزیابی مجدد مثبت با ناراحتی روان­شناختی رابطه معکوس دارد (گرنفسکی، بن[۳۵۵] و کریج، ۲۰۰۵).

مارتین و داهلین (۲۰۰۵) در مطالعه­ ای که به بررسی رابطه بین مؤلفه­ های هیجانی (استرس، افسردگی و اضطراب) و تنظیم هیجان شناختی در ۳۶۲ دانشجوی دوره کارشناسی پرداختند، ‌به این نتیجه رسیدند که بین استرس، اضطراب و افسردگی با راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان (نشخوار فکری، مقصر دانستن خود، مقصر دانستن دیگران) و راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان (پذیرش، باز ارزیابی مثبت، توجه مثبت به خود) به ترتیب ارتباط مثبت و منفی معنادار وجود دارد. علاوه بر این راهبردهای منفی تنظیم هیجان شناختی به صورت مثبت و راهبردهای مثبت تنظیم هیجان شناختی به صورت منفی قادر به پیش ­بینی استرس، افسردگی و اضطراب در دانشجویان بودند.

به باور پژوهشگران افراد دارای اختلالات هیجانی گوناگون در برخورد با شرایط ناگوار، از راهبردهای متفاوتی استفاده ‌می‌کنند. شواهد پژوهشی نشان می­ دهند که افسردگی نه تنها به وسیله تجربه هیجانی ناهنجار شناخته می­ شود (مثلاً عاطفه مثبت پایین و عاطفه منفی بالا) بلکه همچنین به وسیله راهبردهای ناکارآمد تنظیم شناختی هیجان نیز مشخص می­ شود. در نمونه ­های بالینی استفاده بیشتر از نشخوار فکری در پاسخ به هیجانات منفی، شروع، طول مدت و عود دوره های افسردگی را پیش ­بینی می­ کند. همچنین نقص در تنظیم شناختی هیجانات نقش مرکزی را در افسردگی بازی می­ کند (مارکوئین[۳۵۶]، ۲۰۱۱).

منین[۳۵۷]، مگلوگین[۳۵۸] و فلنگان[۳۵۹] در پژوهشی دریافتند که افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و اضطراب اجتماعی، ناتوانی عمده­ای در تنظیم شناختی هیجان دارند. به طوری که درک هیجانی پایین، بهترین پیش­­بین برای شناسایی اختلال اضطراب اجتماعی و ناتوانی در پذیرش هیجانات، بهترین پیش­بین برای تشخیص اختلال اضطراب فراگیر است. در پژوهش دیگری فیلو[۳۶۰]، بالی [۳۶۱]و سیس[۳۶۲](۲۰۱۰) به بررسی نقش هیجان­پذیری منفی و تنظیم هیجان در تشخیص افسردگی و اضطراب در نوجوانان ۱۲ تا ۱۷ ساله پرداختند و نشان دادند که هیجان­پذیری منفی و راهبردهای تنظیم هیجانی منفی همچون سرکوبی و اجتناب عمده­ترین پیش­بین برای تشخیص افسردگی و اضطراب در نوجوانان هستند.

گارنفسکی و کریچ (۲۰۰۶)، مک­گی[۳۶۳]، وولف[۳۶۴] و السون[۳۶۵] (۲۰۰۱)، نولن-هاکسما[۳۶۶]، مک براید[۳۶۷] و لارسون[۳۶۸] (۱۹۹۷)، و سولیوان و همکاران (۱۹۹۵) نشان دادند استفاده از راهبردهای ناکارآمد تنظیم هیجان در بزرگسالان دچار اختلال روانی شایع­تر است و نوع راهبردهای تنظیم هیجان شناختی با نشانه های افسردگی و اضطراب رابطه دارد. سالتر و همکاران (۲۰۰۶) در پژوهش خود نشان دادند بین تنظیم هیجان شناختی ناکارآمد با نگرانی مزمن رابطه وجود دارد.

جورمن[۳۶۹] و گاتلیب[۳۷۰] (۲۰۱۰) نشان دادند فرایندهای شناختی خاصی در افراد افسرده با بهره گرفتن از راهبردهای سازش نایافته در تنظیم هیجان مرتبط اند. افسردگی با دشواری­هایی در مهار شناختی و به خصوص با دشواری­هایی در بازداری پردازش محتوای منفی رابطه دارد. این افراد هنگام پردازش محتوای منفی با فقدان بازداری مواجه می­شوند. سامانی و صادقی (۲۰۱۰) در پژوهش خود نشان دادند راهبردهای ناکارآمد تنظیم هیجان با افسردگی و اضطراب همبستگی منفی معنادار و راهبردهای سازش نایافته با این شاخص­ های سلامت روانی همبستگی مثبت معنادار دارد. ریان [۳۷۱]و داهلن[۳۷۲] (۲۰۰۵) و گارنفسکی و دیگران (۲۰۰۷) نیز در مطالعات خود نشان دادند غالب افرادی که از افسردگی رنج می­برند از راهبردهای منفی نظم­دهی هیجان مانند نشخوا فکری، فاجعه­سازی و سرزنش خود در رویارویی با شرایط ناگوار استفاده ‌می‌کنند. به طور خلاصه ‌می‌توان چنین نتیجه ­گیری کرد تنظیم هیجان شناختی عامل مهمی در سلامت روانی به شمار می ­آید.

۲-۵-۲- پیشینه تحقیقات داخلی و خارجی هوش معنوی

نازل (۲۰۰۴) بیان می­ کند تجارب معنوی از طریق ایجاد انعطاف­پذیری عاطفی، به سلامت روانی و بهزیستی فرد کمک می­ کند. با وجود شبهات متعدد در این خصوص، نتایج تحقیقات بی­شماری نشان می­دهد که بین دین و معنویت و سلامت، رابطه پیچیده­ای وجود دارد و بیان ‌می‌کنند که مذهب و معنویت تأثیر فوق­العاده­ای بر سلامت روانی فرد دارد.

در پژوهش آقابابایی، فراهانی و فاضلی مهرآبادی، (۱۳۹۰) رابطه مثبت معناداری بین بهزیستی فاعلی[۳۷۳] و هوش معنوی گزارش شد و از میان خرده مقیاس­های هوش معنوی، معناسازی شخصی، قوی­ترین همبستگی را با بهزیستی فاعلی دارد و بهترین پیش ­بینی کننده آن است، طلاب در خصوص توانایی‌های ذهنی مربوط به دینداری، به ویژه بسط حالت هشیاری، معناسازی شخصی و آگاهی متعالی نیز نمره بالاتری از دانشجویان کسب کرده ­اند. در گروهی از دانشجویان کانادایی نیز از میان مؤلفه­ های هوش معنوی، معناسازی شخصی قوی­ترین همبسته رضایت از زندگی آن ها بوده است (کینگ، ۲۰۰۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...