اصطلاح رهبری تحول گرا برای اولین بار توسط دانتون [۱۹](۱۹۷۳) به کار رفت. اگر چه این اصطلاح تا زمانی که کلاسیک ها به وسیله برنز آن را به کار نبردند، مشهور نشد.(اوشاگبمی[۲۰]، ۲۰۰۴).

به اعتقاد برین (۲۰۰۴) رهبری تحولگرا با بهره گرفتن از مکانیزم های سازمانی مانند پاداش، ارتباطات، سیاست های سازمانی و شیوه ها و روش ها باعث ایجاد فرهنگ توانمند سازی پویا با ویژگی های فعال، قوی، پویا و نوآور می شود. این فرهنگ سبب می شود که رهبری تحول گرا در محیط های پویا و دوره های بحران یا گذار از وضعیت فعلی و مخصوصا زمان‌های ایجاد تغییر مناسب، موفق تر عمل کند.

باس و آولیو” معتقدند که رهبری تحول گرا زمانی شکل می‌گیرد که رهبر علائق کارکنانش را ارتقا و توسعه بخشد، آگاهی و پذیرش برای مأموریت‌ و مقصد گروه را ایجاد کند و کارکنان را به دیدن فراسوی منافع خویش برای منافع گروه برانگیزاند. (استون و دیگران، ۲۰۰۳).

رهبری تحول گرا فرایند نفوذ آگاهانه در افراد یا گروه ها برای ایجاد تغییر و تحول نا پیوسته در وضع موجود و کارکردهای سازمان به عنوان یک کل است. رهبری تحول آفرین از طریق گفتار و کردارش کل جامعه را دچار تحول می‌کند و نفوذ فراوانی در میان پیروانشان دارد. این نوع رهبری زمانی تحقق می‌یابد که رهبران علایق کارکنانشان به کار را افزایش دهند، آنان را از هدفها و ماموریتها آگاه سازند و پیروانشان را تشویق کنند که فراتر از منافع فردی بیاندیشند.

رهبران تحول آفرین به چند دلیل مؤثر هستند : آن ها قادرند هم پیروان خود را متحد کنند و هم اهداف و باورهای پیروان را تغییر دهند. رهبران تحول آفرین تصویری از یک چشم انداز آینده را به پیروان خودارائه می‌کنند. از آنجا که چنین رهبرانی قادرند یک چشم انداز روشن و مورد نیاز را شکل دهند ، احتمالا قادر به برانگیختن کارکنان برای مشارکت در آن چشم انداز هم هستند. رهبران تحول آفرین زیردستان را برای انجام کار بیش از حد انتظار بر می انگیزانند(مطلبی اصل،۱۳۸۶).

رهبری تحول آفرین ممکن است به چندین شکل باشد. “برنز”دو نوع رهبری تحول آفرین را شناسایی ‌کرده‌است: اصلاح طلب و تکامل گرا. «اصلاح طلب روی اجزا کار می‌کند در حالی که تکامل گرا بر روی کل، کار می‌کند. اصلاح طلب در جستجوی اصلاحات هماهنگ با روندهای موجود و سازگار با اصول و تئوری‌های متداول است. تکامل گرا به دنبال تعیین مسیر، جلوگیری یا نقض تئوری ها و تغییر اصول است.

لیت وود (۱۹۹۴) رهبری تحولی را باهشت بعد تعریف می‌کنند :

    1. ایجاد چشم انداز مدرسه

    1. تعیین اهداف مدرسه

    1. فراهم کردن انگیزه ذهنی

    1. ارائه حمایت فردی شده

    1. الگو سازی بهترین اعمال و ارزش های سازمانی

    1. نشان دادن انتظارات بالا

    1. ایجاد یک فرهنگ تولیدی درمدرسه

  1. توسعه ساخت هایی برای توسعه مشارکت در تصمیمات مدرسه

مدل تحولی یک گرایش اصولی به مدیریت مدرسه است که بر فرایندی که طی آن مدیران بر نتایج مدرسه اثر می‌گذارند، بیش از خود نتایج تأکید می‌کند .البته ممکن است از این مدل به عنوان یک وسیله برای کنترل معلمان انتقاد شود.آلیکس[۲۱] (۲۰۰۰) و چیریچلو[۲۲] (۱۹۹۹)پا را از این فراتر می نهند و بیان می‌کنند که رهبری تحولی پتانسیل تبدیل شدن به رهبری مستبدانه را نیز دارد.مدل رهبری تحولی دارای این پتانسیل است که همه دست اندرکاران را در جریان دستیابی به اهداف آموزشی درگیر کند.در آفریقای جنوبی،تغییر مستلزم کار و عمل در تمام سطوح است.

ویژگی های رهبری تحول گرا

رﻓﺘﺎرﻫﺎی رﻫﺒﺮان ﺗﺤﻮل آﻓـﺮﻳﻦ ﻣـﻲ‬

    • ﺗﺎﺛﻴﺮ ﮔﺬاری اﻳﺪه آل /ﻛﺎرﻳﺰ ﻣﺎ

    • اﻧﮕﻴﺰش اﻟﻬﺎﻣﻲ

    • اﻧﮕﻴﺰش ﻋﻘﻼﻳﻲ

  • ﺗﻮﺟﻪ ﻓﺮدی(باس،۱۹۸۵).

چهار رفتار اصلی که رهبری تحول گرا را تشکیل می‌دهند به شرح زیر بیان می شود: کاریزما، انگیزش الهامی، تحریک هوشی، ملاحظات شخصی(اوشاگبمی، ۲۰۰۴)

  • کاریزما :

نفوذ مطلوب باعث می شود که رهبران به عنوان مدل هایی از نقش و الگوی رفتار برای پیروان باشند.

  • انگیزش الهامی:

تأکید انگیزش الهام بخش بر احساسات و انگیزه های درونی است نه بر تبادلات روزانه بین رهبر و پیروان.

  • تحریک هوشی:

رفتار رهبر، چالشی را برای پیروان ایجاد می‌کند که دوباره ‌در مورد کاری که انجام می‌دهند، کوشش و تلاش و ‌در مورد چیزی که می‌تواند انجام یابد دوباره تفکر کنند.

  • ملاحظات شخصی:

توجه به تفاوت‌های فردی پیروان و ارتباط با تک تک آن ها و تحریک آن ها از طریق واگذاری مسئولیت‌ها برای یادگیری و تجربه آن ها است. افراد به وسیله رهبران حمایت می‌شوند و رهبران در رابطه با توجه به احساسات و نیازهای شخصی آن ها نگران هستند. (تونکه نژاد ،۱۳۸۶).

به طور خلاصه، رهبری تحول گرا بر پیروان خود اثر بسیار قوی می‌گذارد. رهبر تحول گرا چشم اندازی را به شیوه ای جذاب و روشن شکل می‌دهد و چگونگی رسیدن به آن چشم انداز را بیان می‌کند. و با اعتماد به نفس و با خوش بینی عمل می‌کند و این اطمینان را به زیردستان انتقال می‌دهد، ارزش‌ها را با اقدامات نمادین تأکید می‌کند، با الگو بودن هدایت می‌کند، و کارکنان را برای رسیدن به چشم انداز توانمند می‌سازد. (استون و دیگران، ۲۰۰۴)با مطالعه در سبک رهبری مشخص می شود که این سبک ، ریشه در مفهوم رهبری کاریزماتیک دارد. این مفهوم بر صفات و ویژگی های خاص رهبر که ناشی از شخصیت کاریزمای او است تأکید دارد. این سبک ،بر تشویق افراد، ارزش گذاردن به افراد، شنود مؤثر، مربی و معلم بودن و توانمندسازی دیگران و علی الخصوص به چشم انداز داشتن، اهداف سازمانی،برقرار کردن ارتباط، مدل سازی، اقناع و صداقت تأکید خاص دارد. (استون و دیگران، همان منبع)

سبک‌رهبری آموزشی

ادموندز[۲۳] (۱۹۷۹)، به نقل از لی[۲۴] (۲۰۰۵)، برای اولین بار صحبت از سبک رهبری آموزشی به میان آورده است. بعدها این سبک با جنبش «مدارس اثربخش» در کشور آمریکا در دهه ۱۹۸۰، مورد توجه جدی قرار گرفت و از آن به عنوان عامل بسیار مهم و بنیادی در اثربخشی مدرسه یاد شد.

تأکید اصلی این سبک بر یادگیری دانش آموزان و عملکرد معلمان در کلاس است و این تأکید به حدی است که از آن با عنوان «رهبری یادگیری» نیز یاد شده است. (بوش و گلوور، ۲۰۰۳). اوج سبک رهبری آموزشی را می‌توان همان نظارت و راهنمایی تعلیماتی یا نظارت معلم محور قلمداد نمود.

رهبری آموزشی یک بعد بسیار مهم تلقی می شود،چون فعالیت‌های اصلی مدرسه یعنی یاددهی و یادگیری را مورد توجه قرار می‌دهد.به علاوه این مدل سایر جنبه‌های زندگی مدرسه ای چون ورزش،اجتماعی شدن،رفاه دانش آموزو اعتماد بنفس را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.(بوش،۲۰۰۳)

تعریف بوش و گلاور(۲۰۰۲)نیز بر جهت فرایند تأثیرگذاری تأکید می ورزد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...