او با تمام وجود در جست و جوی حقیقت بود و در رویارویی با دانشمندان، هرگز به شخصیّت آنان خیره نمی‌شد و حریم حقیقت را پاس می داشت و آن را به پای حرمت شخصیّت نمی ریخت، چه در بعد اثباتی، چه در بعد سلبی؛ به این معنا که در مواردی، نظریات بسیاری از یک متفکّر و صاحب نظری را نمی پذیرفت ولی وقتی که همان شخص یک حقیقت فکری و علمی و نظریه‌ی مقبول ارائه می‌کرد، آن را با کمال احترام می پذیرفت حساب و حدّ و مرزها را با هم مخلوط نمی‌کرد(نصری، ۱۳۷۷، ص۵۶).
در بعد سلبی نیز چنین بود؛ یعنی در مقام نقد و ردّ نظریه ای، از بزرگان علم و عرفان، هرگز شیفته ی شخصیّت های علمی، فقهی و فلسفی و. .. آنان نمی‌شد، کاسه‌ی صبرش نمی‌شکست و حالت واقعیّت یابی را از کف نمی‌داد.
در منظر او، حرمت به اندیشمندان و قبول کردن مجموعه‌ی تفکّرات خاصّ ایشان، هرگز به معنای «بیعت» و «تبعیّت» نیست که هر چه بگویند او نیز با آنان هم عقیده باشد. علاّمه، برای درک حقایق، خود را به موضوعی جز خود آن حقیقت مقیّد نمی‌کرد. نه تنها شخصیّت زده نبود، بلکه آن را نوعی بیماری می‌دانست و از آن دوری می جست و این خصیصه از بزرگ ترین رمز موفقیت ایشان در عرصه های فراگیر علمی و ادبی بود. برای مثال او با این‌که به مولوی علاقه ی زیادی داشت، ولی از نقد نظریات او دریغ نمی‌کرد (حسینی، ۱۳۸۲، ص۲۸).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در جلسه‌ای که استاد جلال الدّین همایی نیز حضور داشت، سخن از شخصیّت مولوی به میان آمد، استاد همایی خطاب به علاّمه‌ی جعفری گفت: من پس از پیامبران و امامان(ع) فردی را به بزرگی مولوی سراغ ندارم و بعید می‌دانم کسی مانند او پا به عرصه‌ی وجود بگذارد نظر شما چیست؟ علاّمه‌ی جعفری فرمود:
«من به خود، اجازه نمی‌دهم تا پرونده‌ی مغز بشری را ببندم! مولوی، مردی بسیار بزرگ و با عظمت بود؛ امّا این‌که آیا نظیر او نبوده و یا نخواهد آمد، قابل اثبات نیست» ( به نقل از صادق سیّدنژاد۱۳۸۱، ص ۱۷).
با یاد آوری این نکته که علاّمه هنگام نقد نظر یک شخص، به شخص او نظر نداشت و هرگز بحث را از حوزه‌ی نظر به حوزه‌ی شخص نمی برد. تمام انتقاداتش را در محور نظرات علمی متمرکز می‌کرد و کسی را به بهانه‌ی مردود بودن نظریه‌ی علمی اش از نظر اخلاقی و اجتماعی، تخطئه و مخدوش نمی‌کرد و تنقید و تعبیر را در هم نمی آمیخت.
۲-۳-۶) تواضع و تقوای علمی
علاّمه‌ی جعفری با وجود استعداد بسیار قوی، قدرت فکری و علمی که نوعاً غرورانگیز است، هرگز دچار غرور علمی نمی‌شد، تواضع و تقوای علمی را از دست نمی‌داد، به استادان خود چه در حضور، چه در غیاب، حرمت می نهاد و حریم استادیشان را پاس می داشت. خود را موجود برتر و ممتاز، نمی شمرد، به هیچ کس و در هیچ شرایطی کبر نمی ورزید.
حتّی به مردمان عوام و یا به شاگردان کوچک خود بی‌اعتنایی نمی‌کرد، در پذیرش آرا و عقاید دیگران و شنیدن سخنان مخالفان خود، سعه ی صدر داشت. یکی از شاگردانش می‌گوید: چه بسیار دیده بودم که چنان با دقّت به سخنان کوچک ترین شاگردانش، گوش فرا می‌داد، که گویی به سخنان و نظریات یکی از برجسته ترین استادان و متخصّصان گوش فرا می‌دهد (نصری، ۱۳۷۶، ص ۱۶).
دانش پژوهان می‌دانند که این صفت در کم تر کسی تا این حد برجسته است؛ چرا که اغلب اندیش مندان و دانشوران بزرگ، دوست دارند فقط پای صحبت هم پایه های خود بنشینند و یا در شرایط خاصّ زمانی و مکانی سخن برانند که نامشان بر سر زبآن‌ها بیافتد و امتیازی به دست آورند و نسبت به شنیدن گفتار دیگران و کوچک تر از خودشان کم حوصله و بی‌رغبتند، بلکه برخی از آنان، از سر غرور و بزرگ بینی، غیر از خود، کسی را قبول ندارند تا به سخنش وقعی بگذارند، ولی علّامه، در دریای علم خود، با قطب نمای تقوا حرکت می‌کرد و در هر جا لازم می دید توقّف می نمود، و منتظر لنگرگاه عظیم و نام و نشاندار، نمی ماند و به طبل تبلیغات، دل خوش نمی‌کرد(رشاد، ۱۳۷۶، ص ۴۳۶).
به هر حال بارزترین نمودهای اخلاق اجتماعی علاّمه‌ی جعفری، فروتنی بی نظیر ایشان است که بی تردید سرّ بزرگ توفیقات عمده ی او به شمار می‌آید. علاّمه‌ی جعفری رحمه الله علیه هرگونه خدمت به جامعه را تکلیف الهی و حتمی‌خود می‌دانست و به همین دلیل استقبال و روی گردانی مردم، هیچ تأثیری در دل و مغز او نمی‌گذاشت(تفقدی، ۱۳۸۴، ص ۲۰۰).
اگرچه نبوغ علمی و شهرت و اعتبار تألیفاتش، مقام بس شامخ و بزرگی را برای او پدید آورده بود، امّا همگان بر این امر متفق هستند که اصولاً تواضع و فروتنی وی نیز پیوسته با افزایش توان و مدارج علمی اش افزون تر می‌شده است.
۲-۳-۷) اخلاص در عمل
کسانی که از نزدیک با علاّمه‌ی جعفری حشر و نشر داشتند اذعان دارند که مهم ترین ویژگی شخصیّت اخلاقی وی اخلاص و تقوا بوده است. نقل شده وقتی کسی به ایشان می‌گفت: آرزویم این است که همانند شما در علم و دانش مشهور شوم، استاد با آرامش و تانّی خطاب به او می‌گفت: فلانی! بهتر است انسان گمنام بماند، چرا گمنام بودن هیچ گاه از عظمت آدمی چیزی نمی کاهد. مهم این است که آدمی به تمام حقایق دست یابد. مهم این است که آدمی قدمی که بر می دارد، توام با اخلاص باشد(گلی زواره ای پیشین ، ص ۴۹ ).
یکی از نتایج اخلاص مرحوم علاّمه‌ی جعفری این بود که مردم به او علاقه مند بودند. در این باره از خود ایشان نقل شده است: روزی در پاچنار تهران راه می‌رفتم. یکی از فضلای اهل علم مرا دید و گفت: آقای جعفری تو وضع مالی ات که خوب نیست تا حوایج مردم را بر طرف کنی، پست و مقامی هم که نداری، فقط یک طلبه ی با سواد و پر کار هستی همانند خیلی از طلبه های دیگر. با این حال، تعجّب می‌کنم که تو این اعتبار اجتماعی را از کجا آورده ای که مردم این قدر به تو علاقه دارند؟ گفتم: در کارهایم یک ذرّه هم خدا را در نظر گرفته ام و ذره ای از کارهایم برای اوست(فاضلی، ۱۳۷۸، ص ۱۲۲).
مقام معظم رهبری در دیدار با خانواده ی علاّمه‌ی جعفری در باره ی ایشان فرمودند: من وقتی تشییع جنازه ی ایشان و این هیجان مردم و کارهای گوناگون دیگر را دیدم، گفتم واقعاً این اثر اخلاص بود و اثر اخلاص همین است. وقتی کسی کاری را محض رضای خدا و برای خاطر اهدافی مقدّس انجام می‌دهد، خدای متعال هم نمی‌گذارد که بار او بر زمین بماند و ضایع بشود و بلافاصله پاداش آن را می‌دهد (به نقل از سیّدنژاد، ۱۳۸۱، ص ۱۷۹).
۲-۳-۸) توجّه به مقتضیات زمان
علاّمه‌ی جعفری علاوه بر توجّه به اتقان علمی مباحثی که مطرح می‌کرد، همواره به نیازها و شرایط و اقتضائات زمان نیز توجّه می‌کرد و تقریباً همه‌ی آثاری را که تالیف کرده است، با هدف پاسخ به نیازهای فکری روز جامعه به نگارش در آروده است. در دوره ای که آثار برتراندراسل به زبان فارسی ترجمه شد، ایشان با نقد برخی از آثار مهمّ وی، تلاش کرد تا ابعاد مختلف اندیشه های راسل را به دانش پژوهان نشان دهد تا آنان تحت تاثیر اندیشه های نادرست و منفی او قرار نگیرند(گلی زواره ای، ۱۳۷۸، ص۱۱۰).
نیز در موقعی که نظریه پردازان ماتریالیست، نظریه‌ی جبر را وسیله‌ی تبلیغ و ترویج افکار غلط خود قرار می‌دادند، علاّمه با بررسی همه جانبه‌ی مساله‌ی جبر از سوء استفاده‌ی بی‌مورد آنان جلوگیری به عمل آورد. هم چنین در اوایل انقلاب اسلامی، زمانی که مباحث ایدئولوژیکی در بین گروه‌های مختلف فکری رونق یافته بود، علاّمه با طرح مباحث گسترده‌ی مربوط به مساله‌ی شناخت، نظریه های مربوط به اندیشه های مادّی‌گری را مورد نقد و بررسی عالمانه قرار داد و نظریه‌ی مخصوص شناخت از دیدگاه قرآن و اسلام را تبیین کرد (نصری، پیشین، ص۱۸).
در سال‌های اخیر نیز به موازات مطرح شدن مسایل مربوطه به حقوق بشر و انتقاد به نظام حقوقی اسلام، در دفاع از حقوق اسلامی و نقد حقوق بشر مورد نظر غربی ها، به مقایسه‌ی تطبیقی حقوق بشر اسلامی و غربی پرداخت. و موارد نقص اصول حقوق بشر غربی را مشخص نمود و نقاط قوّت حقوق بشر اسلامی را روشن ساخت.
۲-۴) شیوه و سبک زندگی علاّمه‌ی جعفری
یکی از جلوه‌های نمایان اخلاق اجتماعی علاّمه‌ی جعفری، روحیّه‌ی ساده زیستی و بی‌رغبتی او به دنیا و تمتّعات و تمایلات دنیوی بود.
وی سال‌های متمادّی در منزلی محقّر واقع در خیابان زیبا نزدیک میدان خراسان زندگی می‌کردند و بسیاری از فعّالیت‌های علمی دوران حیات خویش، از قبیل پذیرش برخی محقّقان خارجی و انعقاد دروس مختلف علمی و فلسفی برای طلّاب و دانشجویان و نیز کار تألیف و نگارش مجموعه‌ی بزرگ شرح و نقد مثنوی و مجلّاتی ازشرح نهج البلاغه و چندین کتاب مهم را در همان منزل به انجام رسانیدند. در ایّام اوّلیه انتقال به منزل بعدی، برخی نزدیکان و اطرافیان با نظر به مراجعاتی که ایشان از سوی محقّقان خارجی داشتند، پیشنهاد و اصرار می‌کردند که حدّاقل فرشی برای پذیرایی تهیه شود که علاّمه با روحیه و منش زاهدانه‌ی خویش نپذیرفتند (فروغ دانایی ۱۳۷۷، ص ۶).
یکی از فرزندان علاّمه درباره‌ی سلوک اجتماعی بسیار ساده و طبیعی علاّمه اظهار می دارد: «ایشان از نظر تردّد و رفت و آمد در شهر، بسیار سادّه عمل می‌کردند. به یاد دارم در ایّامی که مشغول تألیف و تدوین مجموعه‌ی وزین «تفسیر، نقد و تحلیل مثنوی» بودند پس از اتمام هر جلد، اوراق نوشته شده را در بقچه‌ای پیچیده و پیاده برای تحویل آن به چاپخانه‌ی حیدری در خیابان ناصر خسرو می‌رفتند» (فیضی تبریزی، ۱۳۸۰، ص ۲۳۴).
دکتر معین درباره‌ی ساده زیستی علاّمه می‌گوید: «شاید بتوان گفت: بزرگ ترین اثر او زندگی اوست و روشی که در پژوهش و تحقیق در پیش گرفته است. با مناعت از حدّاقل زندگی بهره های حدّاکثر برده است».
دکتر جلالی هم در این باره می‌گوید: «بنده شاهکار زندگی و آثار او را همان نحوه ی زندگی کردن ایشان می‌دانم» (نقل ازفیضی، ۱۳۸۰، ص ۲۳۵).
ساده زیستی علاّمه در حدّی بود که خود ایشان در خاطره ای از قم در ارتباط با قضیّه‌ی گرسنگی دوشبانه روزی می‌گوید: «خاطره ای از دوران تحصیل در قم دارم که آن را عرض می‌کنم. یک بار دو شبانه روز بود که چیزی برای غذا نداشتم. بالاخره احساس وظیفه شرعی کردم که بروم از بقّال سر کوچه که همیشه از او خرید می‌کردم مقداری برنج و روغن و خرما بگیرم که بقّال به علّت این‌که وجه آن‌ها را نداشتم و به طور نسیه می‌خواستم، آن‌ها را از من گرفت و سر جای خود بر گرداند و من به حجره بر گشتم و بر اثر ضعف دچار بی حالی شدم و چاره‌ای جز استراحت نداشتم» (سفری، ۱۳۷۷، ، ص ۲۹).
فاضلی بیان می‌کند: که اغراق نیست اگر گفته شود مرحوم علاّمه مظهر تام و اکمل سادّه پوشی و بی تکلّفی دوران خویش بود. این ساده پوشی و بی‌تکلّفی بارها باعث شد که شناخته نشود و مورد کم احترامی قرار بگیرد که البته آگاهانه و عالمانه نبود. فقط خدا می‌داند که از این قضایا چند بار اتّفاق افتاده است (فاضلی، ۱۳۷۸، ص ۴۹).
روزنامه نگاری نا آشنا درباره سادّه زیستی و سادّه پوشی علاّمه جملات صریح و روشنی دارد او می‌گوید: «یک مسئله ی مهم که شخصاً در ایشان دیدم و هرگز نمی‌توانم فراموش کنم این بود که ایشان را با آن عظمت علمی و مطرح بودن در سطح ایران و حتّی جهان، در نهایت سادّه زیستی یافتم. بارقه‌ای از آن چه را درباره‌ی سادّه زیستی و عظمت ائمّه شنیده و خوانده بودم، در وجود او احساس کردم. این رفتار ایشان این اصل مهم را بر من بیش از پیش آشکار ساخت که انسان‌های بزرگ مانند سادّه ترین افراد جامعه زندگی می‌کنند» (به نقل از گلی زواره ای، ۱۳۷۸، ص۱۱۲).
خود علاّمه‌ی جعفری می‌گوید: «از دیدگاه عقل و وجدان و منابع اوّلیه‌ی اسلامی ثابت شده است که با وجود نیاز مردم در جامعه، انسان خدا پرست که معتقد به ارتباط همه‌ی بندگان خدا با ذاتّ اقدس ربوبی می‌باشد در صورت احساس فقر در افراد جامعه نمی‌تواند از وسایل مادّی بیش از اندازه ی ضروری بهره برداری نمایند» (جعفری ، ۱۳۷۲، ج۲، ص ۱۴۸).
۲-۵)تلاش های علمی علاّمه‌ی جعفری
به رغم سختی و مشقّت‌هایی که ابتدا با آن‌ها مواجه بود در انجام فعّالیت‌های علمی سخت‌کوش بود و پشتکار ایشان قابل توجّه می‌باشد، کم تر کسی در میان روحانیان یا افراد دانشگاهی سراغ داریم که متجاوز از چهل سال متمادّی شبانه روز به تحقیق، تفحّص و تدریس بپردازد و سخنرانی‌های وی از یک هزار متجاوز است و این مجموعه جز به برکت لطف خداوند و پشتکار عظیم و کاری بی‌سر و صدا و عاری از جنجال فراهم نشده است. علاّمه‌ی جعفری در نهایت فقر مادّی و تنگدستی، به میدان علم و دانش گام نهاد، بخشی از روز را به کار و کارگری و تأمین معاش و بخشی را به تحصیل علوم پرداخت. نخست در تبریز و تهران و سپس در قم و نجف به تحصیل علوم دینی اشتغال یافت. در مدّت یازده سال که در نجف بود، ازاساتید بلند پایه و فقیهان نامداری همچون آیت الله خویی، سیّد عبدالهادی شیرازی، سیّد محمّد هادی میلانی، و شیخ مرتضی طالقانی استفاده شایانی برد و در بیست و یک سالگی به درجه‌ی اجتهاد نایل آمد و به کرسی تدریس تکیه زد و شاگردان شایسته ای تربیت نمود که محمّد باقر صدر و نوّاب صفوی از جمله آن‌هاست. علّامه، از نظر علمی و فلسفی به مرحله ای رسیّده بود که حضرت امام خمینی (ره) از او به «ابن سینای زمان» و پرفسور دیلی، از او به ارسطوی زمان تعبیر کردند و آیت الله صدر، او را پناهگاه آرزوها، خواند و نوری که بر جهان اسلام نور افشانی می‌کند.
قطع نظر از سخنرانی ها و درس های علاّمه و محوری از فعّالیت‌های وی بسیار شگفت انگیز است: اوّل، بحث ها و مناظره های علمی و تخصّصی با دانشمندان و صاحب نظران و متخصّصان خارجی و داخلی در رشته های مختلف که همرا با استدلال های قوی و پاسخ های قانع کننده انجام می‌گرفت، در حدّی که حاضران از بدیهه گویی و سرعت انتقال و جواب به جا و مناسب استاد، شگفت زده می‌شدند و گاهی بزرگان علم و ادب و فیلسوفان و فقیهان نیز بر دیدن و شنیدن آن محاضرات و گفتگوهای علمی اشتیاق و اصرار می‌ورزیدند. حضرت امام خمینی(ره) مناظره ی او را با دانشمند روسی، پرفسور «کانگوفسکی» از نزدیک و از زبان خود علاّمه جویا شدند و با علاقه ی تمام به برخی از پرسش و پاسخ جاری بین آن‌ها گوش فرا دادند(نصری، ۱۳۷۶، ص۱۶).
دوّم تألیف زیاد آن علاّمه است که هر شخص آگاه را به تحسین و تعصّب وا می دارد که چگونه به تنهایی این بار سنگین را به مقصد برده است و به نقد و تحلیل این همه آرا، پرداخته و به تبیین مبانی ابتکاری و نو ظهور دست یافته است؟ محمّدرضا حکیمی که خود از اندیشمندان متعهّد و پرکار است از فعّالیت شبانه روزی و پر حجم و ظریف و دقیق علاّمه‌ی جعفری در شگفت می ماند و می‌نویسد: «پشتکار پوشیده ی این عالم مرزبان و فیلسوف غیر محدود اندیش، در آفاق فرهنگ و گسترش باورهای الهی و ردّ تهاجم های فکری شگفت آور است و همچنین، پدید آوردن این همه تألیفات گرانقدر در فرهنگ پهناور اسلامی، آن سان که اگر این آثار نفیس، از آن گروهی از دانشوران و عالمان بود جای اعجاب داشت و اکرام، تا چه رسد که اکنون یک تن به تنهایی به عرضه‌ی آن‌ها پرداخته است» (جعفری، ۱۳۷۹، ص۲۴).
یکی از ویژگی های استاد علاّمه جامعیّت و تسلّط ایشان بر رایج ترین فلسفه و علوم انسانی شرق و غرب و نیز تبحّر در علوم مذهبی و معارف دینی است. اندوخته های علمی و فلسفی و دیگر معارف دینی این متفکّر از یک هماهنگی و انسجام شایان توجّهی برخوردار بود به گونه ای که وقتی مطلبی فلسفی یا عرفانی را بیان می‌کرد مانند این بود که علوم و معارف دینی اندوخته ی وی در دیدگاه‌هایش حاضر است به طوری که آن وحدت عالی در مجموعه علوم سبب شده که تضادّی با دیگر دانش های مذهبی ایجاد نکنند(سبحانی، ۱۳۷۷، ص ۲).
بحث های علاّمه‌ی جعفری ازعمق و ژرفانگری برخوردار است و در آن‌ها تحقیقات دقیق دیده می‌شود و کاوش های وی به گونه ای است که حتّی مخالفین را به پذیرش نظریه های مطرح شده وا می دارد، در گفتگو با طرفداران ادیان الهی به مشترکات و محور قرار دادن حضرت ابراهیم(ع) برای تفاهم میان ادیان، تأکید وافری داشت، در بحث با علمای اهل سنّت نیز در تلاش بوده تا وجوه مشترک فرق اسلامی را اصل قرار دهد تا گامی در جهت وحدت معقول میان مذاهب اسلامی برداشته شود. فضای کاملاً صمیمی در تمام بحث های علاّمه حاکم است و مطالبی که بین او و طرف مقابل مطرح شده مبتنی بر احترام متقابل و به دور از هتک حرمت به عقاید دیگران است (نصری، ۱۳۷۶، ص ۷۳).
علاّمه انس دیرینه‌ای با قلم، تفحّص و نوشتن دارد، با نگرش سازنده و خاص، ارتباط و پیوستگی با اندیشه، کتاب و کتابت را «طلبگی» نام می‌نهد و از روی اهمّیت بیش از اندازه‌ای که به آن‌ها قایل است با ارزش و ارج دیگری در آن‌ها سراغ می‌دهد و ازاین‌که باخود، توفیق انس و زندگی پیوسته با قلم و تألیف و تحقیق را دارا بوده، خدای را سپاسگزار بود و از صمیم قلب شاکر. وی می‌گوید: «آن چه برای خود من اهمّیت دارد و از این نظر خداوند منّان را همواره شکرگزار هستیم، این است در طول بیست و پنج سال هیچگاه از تدریس و تحقیق و تألیف باز نایستادم و همواره مشغول «طلبگی» بودم. درست مثل این‌که در غیر این صورت هیچ بیکاری نداشتم. از اینرو بسیار راضی و خوشحال هستم و نسبت به خدا سپاسگزارم که به من عشق و علاقه ی کار را عنایت فرموده است»(عرب، ۱۳۷۶ ، ص۷۰).
استاد، رسالت والایی برای حقیقت «تحقیق» و طبعاً محقّق در تاریخ بشر استنباط می‌کند و در جمله ای ژرف و پر معنا، جهت گیری اساسی تحقیق و محققان را چنان صریح و اصولی و سریع بیان می‌کند که به نظر ما بدون رسیدن واقعی به افق های نهایی و نیز بدون استغراق محض در اقیانوس بی کران تفکّر و جستجو های حقیقت منشانه نمی‌توان آن را ادا کرد. هم چنان که بدون این شرایط، به خوبی نیز نمی‌توان آن را درک کرد و متوجّه مفهوم حقیقی آن شد. استاد می‌گوید: «اگر در تاریخ بشری فقط یک نفر در راه آرمان، جان خود را داده و شهید شده باشد، بر محقّق لازم است و بالضّروره باید چنین پدیده ای را مورد تحقیق قرار دهد» (جعفری، ۱۳۷۷ج۱۲ ، ص۲۰۸).
معلوم می‌شود علاّمه‌ی جعفری در «راه آرمان» هر چند محدود و واحد باشد، تحقیق را ضروری می‌داند. به عبارت روشن تر، تحقیق را تابع «آرمان» و وابسته های آن می‌داند.
فیضی تبریزی می‌گوید: «اغراق نیست اگر علاّمه را پرکارترین اندیشمند، محقق و نویسنده ی قرن بدانیم. ما شخص دیگری از اهل قم، اندیشمندان و محققان اخیر سراغ نداریم که تا این اندازه تحقیقات و تألیفات سودمند و استثنایی و متنوّع داشته باشد و همچون آن بزرگوار، عالم و اندیشه را با امواج پر قدرت اندیشه های منحصر به فرد و ابداعی خود غافلگیر کند! براستی که استاد در عرصه‌ی تحقیق و بررسی های روشنگرانه و رشدآور، به تنهایی کار ده نفر را انجام داده و با برجای گذاشتن یادگارهای نفیسی چون مجموعه‌ی «ترجمه و تفسیر نهج البلاغه» در ۲۷ جلد و «تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی در حدود ۱۵ جلد و کتاب های مایه دار دیگری چون «ارتباط انسان، جهان»، «مبدأ اعلی»، «زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام»، «تحلیل شخصیّت خیّام»، «مولوی و جهان بینی‌ها»، «وجدان» «تعاون العلم والدین»، «حقوق بشر ازدیدگاه اسلام و غرب» و غیر آن که به لحاظ جذّابیت موضوع، جدید و عدم تکراری بودن، هر یک مساوی چند کتاب مشابه اند، دریچه های نوینی در عالم حقایق و علوم گشود، و ضمن این‌که مسیر جدیدی در کار تحقیق و کارهای فکری گشود، برای همیشه در اسوه ی اهل قلم و اندیشه و تحقیق به معنای واقعی کلمه قرار گرفت و همگان را خیره ی نبوغ و توانایی ها و تلاش های خود نمود» (فیضی تبریزی، ۱۳۸۰، ص ۴۶۵).
به هرحال آثار علاّمه‌ی جعفری علاوه بر حجیم و گسترده بودن، از ویژگی های مهم تر دیگری نیز برخوردارند که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به «تازه و بدیع بودن، چشمگیر، وجدآور و فرحبخش بودن» عمومی تمام آن‌ها اشاره کرد. قالب کتاب‌های قهرمان میدان تحقیق، شگفت انگیز و بی‌نظیرند. پیش بینی می‌شود در حول و حوش یا سبک و شرح و بسط یا تحت تأثیر مستقیم و غیر مستقیم آثار و نوشته های فاخر استاد در ده یا بیست سال اخیر، صدها و بلکه هزاران کتاب و رساله‌ی پر محتوا تصنیف و عرضه شود.
۲-۶) رابطه‌ی علاّمه‌ی جعفری با شخصیّت ها
علاّمه‌ی جعفری معتقد است که در جوامع اسلامی شخصیّت هایی وجود داشته‌اند که اگر دقیقاً توجّه کنیم همان انسان‌های بارز و با ایمان بوده اند که تحریک و امیدواری در مردم پدید می‌آورده‌اند، مثلاً وجود علی بن ابی طالب برای افراد آن چنان نوید دهنده بود که مردم می‌توانستند برای تحقّق حقایق دینی ازخویشتن تکاپو نشان دهند.
وی معتقد است این تنها اصل امید و حرکت است که شخصیّت ها در بوجود آوردن و تکمیل و اجرای آن عالی ترین نقش را به عهده گرفته‌اند و در آن هنگام که انسانی به مقطعی والا در درک عقلانی و معنوی می‌رسد در حقیقت اگر سخنی بگوید از طرف همه‌ی انسان‌ها گوید، هر چه که شخصیّت ها به افق فکر مردم نزدیک تر باشند تفاهم و درک ایده ی عرضه شده توسط آن افراد مؤثرتر خواهد بود. در تمام تمدّن هایی که در تاریخ بشری ظهور کرده تأثیر این برجستگان در امید و حرکت افراد معمولی عالی ترین نقش را داشته است.
علاّمه معتقد است اگر پیشتازان تعلیم و تربیت و مدیریت‌های اجتماعی بخواهند انسان‌هایی را در جامعه پرورش دهند که از اختیار عالی برخوردار باشند حتماً باید در تقویت شخصیّت آنان گام های مؤثری بردارند که هرگونه عوامل لذّت حیوانی و خودخواهی ها نتواند به عنوان انگیزه، فکر و عمل آنان را به هیجان و احساسات زودگذر دچار نموده و سرنوشت حیات آنان را به دست عوامل متّضاد محیط، اجتماع، وراثت، تخیلات و تحریکات غریزی محض دچار سازد و می افزاید: چنین نیست که یک یا چند رفتار اخلاقی عالی و نیز با به جا آوردن دستورات خداوندی فردی دارای یک شخصیّت عالی و نیرومند گردد بلکه برای تبلور عدالت در هویّت و تقویت آن، با دستورات خداوندی تکاپوی مداوم مورد نیاز است که شخصیّت معمولی تدریجاً ضرورت و ارزش عدالت، اخلاق و عمل به دستورات الهی را دریابد (گروهی از نویسندگان ، ۱۳۶۰ ، ص۸۶).
وی تأثیر شخصیّت ها را به دو گونه ی عمده تقسیم می‌کند، آنان که همچون بلاهای طبیعی بسیار خانمان سوز با قدرت نا آگاه وارد میدان خودخواهی شده و با عامل خودکامگی جوامع را بر هم می زنند و حتی بر آن‌ها مسلط می‌شوند که تأثیری منفی دارند، به موازات این افراد دارای هویّت ثابت و مشرف بر جامعه بوده و با روح کلّی انسان‌ها وابسته هستند. برای بشریت سخن می‌گویند و آدمیان از روشنایی آنان استفاده می‌کنند، علی رغم اخلالگری غرض ورزان در عوض کردن این چهره ها یک مشیت الهی در کار بوده که حتماً انسان‌های مفید و آنان که برای بشریت قدم برداشته‌اند باید پایدار بمانند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...