سرمایه انسانی عام[۷۵]: مهارت ­ها و دانش­هایی می­باشند که به آسانی قابل انتقال می­باشند.

سرمایه انسانی خاص[۷۶]: مهارت ­ها ودانش­هایی می­باشند که کمتر قابل انتقال می­باشند.

همچنین تحصیلات و تجربه کار از مؤلفه‌ ­های اثرگذار بر سرمایه انسانی می­باشند.

تحصیلات[۷۷] : تحصیلات به عنوان یکی از مؤلفه‌ ­های سرمایه انسانی بیشتر مورد بررسی قرار گرفته است. تحصیلات مهارت­ های شناختی ضروری را برای افراد فراهم می­ نماید تا خود را با تغییرات محیطی منطبق سازند(هتچ و دییر،۲۰۰۴)[۷۸]، تحصیلات منبعی از دانش، مهارت، نظم، انگیزه و اعتماد به نفس را فر اهم می­ نماید(کوپر و همکاران،۲۰۰۴)[۷۹]. کارآفرینان با به کار­گیری دانش و برقراری روابط اجتماعی که از طریق سیستم تحصیلات ایجاد کرده ­اند منابعی را برای شناسائی و بهره برداری فرصت های کسب وکار به دست می ­آورند(شین،۲۰۰۳، آرینیوس و دیکلرک، ۲۰۰۵ )[۸۰]. البته نگرش­های متفاوتی درباره ارتباط کارآفرینی و تحصیلات رسمی وجود دارد(کاسون،۲۰۰۳)[۸۱]به طوری که تحصیلات رسمی افراد به استقرار شرکت جدید آن ها کمک می­ نماید(باتس،۱۹۹۰)[۸۲]ولی در مقابل مطالعاتی وجود دارد که ارتباط معکوس بین تحصیلات و شکل­ گیری شرکت را نشان می­دهد(استوری،۱۹۹۴)[۸۳]. مطالعات نشان داده که کارآفرینان تحصیل کرده، بازگشت بالایی به تحصیلات دارند(پارکر و ون پراک۲۰۰۴)[۸۴]و این نشان دهنده این است که کارآفرینان تحصیل کرده در شناسائی فرصت­ها ماهرتر هستند. در حال حاضر مدارک اندکی دال بر ارتباط تحصیلات کارآفرینان و توانایی شناسائی و پیگیری فرصت­های کسب و کار وجود دارد ولی بیشتر محققان ارتباط مثبت بین سطح تحصیلات و احتمال تشخیص فرصت را بیان نموده اند(آرینیوس­و دیکلرک ۲۰۰۵)[۸۵].

تجربه کار[۸۶]: تجربه کار به عنوان یکی از شاخص­ های کلیدی سرمایه انسانی عام محسوب می شود(کاستانیس­و هلفت،۲۰۰۱)[۸۷]، تجربه می ­تواند به یکپارچه کردن و انباشته کردن دانش ما کمک نماید و همچنین افراد را قادر می­سازد تا با موقعیت­های جدید خود را وفق دهند(دیودسون و هونیگ،۲۰۰۳)[۸۸]و فرد را مولدتر سازد(پارکر،۲۰۰۶)[۸۹]. دو شاخص کلیدی را برای تجربه کار تعریف شده است :

۱- تعداد مشاغل قبلی که تجربه متفاوتی برای افراد ایجاد می­ نماید، افراد وقتی که در معرض بیش از یک شغل قرار می­ گیرند طیفی از مهارت ­ها و دانش را فرا می­ گیرند(مینسر،۱۹۷۴)[۹۰]

۲- موقعیت­های مدیریتی که افراد در آن قرار می­ گیرند و باعث به دست آوردن قابلیت ­های با سطح برتر توسعه انسانی عام می­گردد، این دو شاخص می ­تواند به شناسایی و پیگیری فرصت های کسب و کار کمک نماید(باتس۱۹۹۰)[۹۱].

تجربه مالکیت کسب و کار[۹۲]: تجربه مالکیت کسب و کار به عنوان یکی از سرمایه ­های انسانی خاص مدنظر قرار گرفته شده است(گیمینو و همکاران۱۹۹۷، چلندر و هندکس۱۹۹۸)[۹۳]، تجربه مالکیت کسب و کار باعث می­گردد که ‌کارآفرین منابع اضافی را به دست بیاورد و ارزشی را به فعالیت های بعدی اضافه نماید و منابع منحصر به فردی را فراهم می­ نماید که می ­تواند در شناسائی و پیگیری فرصت او را یاری رساند. دانش کارآفرینی از طریق تجربه مالکیت کسب و کار به دست می ­آید و این دانش شامل تجربه ­های مدیریتی، افزایش شهرت و گسترده ­تر شدن شبکه های کسب و کار ‌می‌باشد(شین و خورانا،۲۰۰۳)[۹۴]. لذا این دانش باعث می­گردد کارآفرینانی که تنوع و تجارب بیشتری نسبت به کارآفرینان بی­تجربه دارند فرصت­های بیشتری را شناسایی نمایند و منابع کسب شده را برای پیگیری فرصت ها به کار ببندند (آکباساران و همکاران،۲۰۰۷)[۹۵].

نظریه های مرتبط تشخیص و ایجاد فرصت

طبقه بندی چاندلر[۹۶]

در این طبقه ­بندی چهار دسته از مدل­های نظری مبین کشف فرصت به شرح زیر از یکدیگر تفکیک ‌شده‌اند:

الگوی جستجوی فعال[۹۷]

الگوی جستجوی غیر فعال[۹۸]

الگوی کشف تصادفی[۹۹]

الگوی خلق فرصت[۱۰۰]

چاندلر و همکارانش در مقایسه الگوهای چهارگانه مذکور نقاط اشتراک و تفاوتی را تفکیک نمودند که خلاصه آن در جدول زیر ارائه گردیده است:

جدول ‏۲‑۱: طبقه بندی مدل های کشف فرصت؛ چندلر و همکاران ۲۰۰۴

مدل کشف فرصت

منشأ فرصت

مکانیزم جستجو

جستجوی فعال

محیط

آگاهانه

جستجوی غیر فعال

محیط

آگاهانه

کشف تصادفی

محیط

ناخودآگاه

خلق فرصت

فرد

آگاهانه

طبقه بندی آلسوس و همکاران[۱۰۱]

در این طبقه ­بندی نظریه­ های رقیب با بهره گرفتن از دو معیار آگاهی کارآفرین و منشأ فرصت از یکدیگر تفکیک می­گردند، لذا چهار دسته نظریه از یکدیگر قابل تمایزند:

الف- ایده و فرصت درونی– تصادفی

در این نظریه منشاء ایده درون (ذهنی) کارآفرین است که در یک سطح ناخودآگاه توانسته آن را تشخیص دهد.

ب- ایده و فرصت بیرونی– تصادفی

در این نظریه منشاء ایده بیرون (محیط اطراف) کارآفرین است که دیده شدن آن توسط کارآفرین به صورت ناخود­آگاه است.

ج- ایده و فرصت بیرونی– غیر تصادفی

در این نظریه منشاء ایده بیرون (محیط اطراف) کارآفرین است که کشف آن ناشی از جستجوی فعالانه (آگاهانه) توسط کارآفرین بوده است.

د- ایده و فرصت درونی– غیرتصادفی

در این نظریه ایده و فرصت در درون (ذهنیت) کارآفرین و در سطح ضمیر خودآگاه وی شکل گرفته است. این فرصت­ها چون منشاء درونی و فعال دارند برای نمود عینی در جهان واقع بایستی توسط کارآفرین خلق گردند.

خلاصه این طبقه بندی در شکل ذیل مشاهده می­گردد:

شکل ‏۲‑۵: طبقه بندی آلسوس و همکاران، ۲۰۰۴

طبقه بندی ونکاترامن و ساراسواتی[۱۰۲]

در طبقه بندی این دو محقق از یک رویکرد عرضه و تقاضا به موضوع پرداخته می شود. در این رویکرد ایده جدید یا موجود به مثابه بخش عرضه است و مسائلی که ایده قادر به حل و فصل آن ها‌ است در حکم بخش تقاضا می‌باشند.

با این رویکرد محققین مذکور سه نوع از نظریه های رقیب را از یکدیگر تفکیک می‌کنند :

الف – الگوی تشخیص فرصت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...