پژوهش های انجام شده در مورد بررسی-تطبیقی-شرایط-و-آثار-قرارداد-دلالی-با-تاکید-بر-تحولات-لایحه-تجارت-ایران- فایل ۸ |
بدیهی است در مواردی که به موجب قرارداد، دلالی انحصاری انجام معامله ای به یک موسسه دلالی تفویض شده باشد، مراجعه آمر به دلال دیگر جهت انجام معامله ، اقدام غیرمتعارف در رابطه با قرارداد دلالی
اولیه، تلقی خواهد شد. رویه دادگاه های آمریکا در این مورد یکسان بوده و مراجعه آمر را به دلال دیگر، علی رغم تنظیم قرارداد انحصاری دلالی با موسسه دلالی ، نقض قرارداد از سوی آمر تلقی می کنند که براساس آن موسسه دلالی نخستین می تواند حق دلالی خود را مطالبه کند.
دسته ای از این دادگاه ها، در این زمینه عقیده دارند چنانچه آمر خود نیز معامله موضوع قرارداد دلالی انحصاری را انجام دهد، دلال می تواند اجرت حاصل از انجام معامله را از وی مطالبه کند.
دسته ای دیگر از محاکم با این استدلال که تعهد آمر بر عدم واگذاری معامله موضوع دلالی به دلال دیگری که با موسسه دلالی نخستین رقابت می کند، مانع ازرقابت شخص آمر با دلال انحصاری نمی گردد، دلال مزبور را مستحق دریافت اجرت نمی دانند.
گفتاردوم : انحلال قرارداد دلالی
طرح مطلب
قرارداد دلالی مانند هر قرارداد دیگری ممکن است منحل گردد و عمر آن پایان یابد، در این مبحث انحلال قرارداد دلالی مورد بررسی قرار می گیرد انحلال قرارداد دلالی ممکن به صورت ارادی یا قهری باشد که در گفتار اول انحلال ارادی قرارداد و در گفتار دوم انحلال قهری قرارداد مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
الف –انحلال ارادی قرارداد
با توجه به توصیف حقوقی عقد دلالی و اینکه قانونگزار آن را تابع مقررات مربوط به وکالت دانسته است، بنابراین به دلیل جایز بودن آن ، هر یک از طرفین می توانند آن را در هر زمان فسخ کنند. بنابراین قرارداد دلالی عقدی جایز است و در هر زمان قابل فسخ است البته در قراردادهای دلالی انحصاری طرفین به وجه ملزمی برای مدت یا انجام معامله معین پایبند به قرارداد هستند در این صورت قرارداد دلالی با انقضا مدت قرارداد یا در صورتی که امر شخصاً به انجام معامله، مبادرت نماید و یا منتفی شدن موضوع دلالی قرارداد خاتمه می پذیرد[۸۰].
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در عقد جایز، قانونگذار لازم دیده است که امکان بر هم زدن عقد برای هر یک از دو طرف تأمین باشد و التزامی از آن برنخیزد. این امکان تا زمانی که دو طرف زنده هستند و اهلیت دارند وجود دارد، ولی با مرگ و حجر از بین میرود. زیرا، فسخ یا رجوع یک عمل حقوقی ارادی است که از مرده و محجور بر نمیآید. نفوذ پیمانی چنین ناپایدار، در حالی که دست یکی از دو طرف از بر هم زدن آن کوتاه شده است، ممکن است برخلاف اراده او باشد، چرا که احتمال دارد، اگر زنده و سالم میبود، گریبان خویش رها میکرد[۸۱].
گذشته از این، قرارداد مزبور در سایر موارد پیش بینی شده در ماده ی ۶۷۸ قانون مدنی نیز خودبخود فسخ می گردد. بنابراین در قراردادهای دلالی معمولی بحث پیرامون موارد فسخ فایده عملی نخواهد داشت، برابر ماده ی ۶۷۸ ق. م هریک از وکیل و موکل هر زمان که بخواهند میتوانند عقد وکالت را برهم زنند، زیرا وکالت از عقود اذنی است که با قطع رابطه بین اذن دهنده و اذن گیرنده، اذن منتفی شده و وکالت از بین میرود. اما در مورد شرط عدم فسخ عدم یا عزل در ضمن عقد دلالی یا وکالت در این پرسش مطرح میشود که آیا چنین شرطی در عقود جایزی مانند دلالی و وکالت، از اعتبار برخوردار است یا اینکه باطل یا باطل و مبطل عقد است. قبل از پاسخگویی به این سؤال توجه به این نکته لازم است که تردیدی در درستی شرط وکالت یا شرط عدم عزل وکیل در ضمن عقد لازم وجود ندارد. همچنین چون این موضوع توسط فقها و حقوقدانان در مقررات عقد وکالت مورد مطالعه قرار می کیرد بنابراین در این پژوهش ما ناچاریم این امر در با توجه به مقررات عقد وکالت بررسی کنیم این دو نوع شرط در فرضهای زیر قابل طرح است:
۱- شرط وکالت به صورت شرط فعل: موکل در ضمن عقد لازمی تعهد میکند که مشروط له را وکیل خود قرار دهد. طبق مقررات مربوط به شرط فعل(م ۲۳۷ ق. م) مشروط علیه ملزم به انجام مفاد شرط میشود و در صورت تخلف او عقد اصلی قابل فسخ به نظر میرسد. باوجوداین، برخی بر این اعتقاداند که مشروط علیه موظف به اجرای شرط و انشای عقد وکالت است، اما پس از انتخاب وکیل بلافاصله میتواند وی را عزل کند[۸۲]. یکی از حقوقدانان شرط وکالت ضمن عقد لازم را وکالت بلاعزل دانسته و آن را مانند وکالتی میداند که به صورت شرط نتیجه باشد[۸۳]. به نظر میرسد نظریه اول مطابق با قواعد و مبانی حقوقی در قراردادها است، زیرا محدود ساختن حق عزل و حق فسخ در عقد جایزبرخلاف قاعده است و تا دلیلی بر اسقاط این حق اقامه نشود حق فسخ و عزل باقی است.
۲- شرط وکالت به صورت شرط نتیجه: موکل در ضمن عقد لازمی تعهد میکند که مشروط له از زمان وقوع عقد لازم وکیل او باشد. این مورد مصداق بارز و روشن وکالت بلاعزل است.
۳- شرط عدم عزل به صورت شرط فعل در ضمن عقد لازم: در این فرض، موکل ضمن عقد لازمی مثل بیع شرط میکند از حق عزل ناشی از عقد وکالت استفاده نکند و وکیل را عزل ننماید. در این وضعیت موکل میتواند وکیل را عزل نماید و شرط عدم عزل مانع اعمال حق فسخ موکل نمیباشد. باوجوداین، اگر بر اثر استفاده از عزل زیانی به وکیل وارد شود موکل مسئول خواهد بود.
۴- شرط عدم عزل به صورت شرط نتیجه در ضمن عقد لازم: در صورتی که نخست عقد وکالت منعقد شود و پس از آن در ضمن عقد لازمی عدم عزل وکیل یا عدم استعفای وکیل به صورت شرط نتیجه گنجانده شود، وکالت بلاعزل بوده و موکل حق عزل وکیل یا حق فسخ وکالت را از دست میدهد. باید توجه داشت که شرط عدم عزل یا عدم فسخ در ضمن عقد لازم نباید بهطور کلی باشد، زیرا در این صورت با ماده ی ۹۵۹ و ۹۶۰ ق. م منافات خواهد داشت. به این معنا که اگر وکالت بهطور عام داده شده و شرط عدم عزل و عدم فسخ شود، این شرط در واقع، سلب حق بهطور کلی محسوب میشود و طبق مواد یاد شده ممنوع خواهد بود[۸۴].
موضوع مهم در این زمینه، شرط عدم فسخ وکالت یا عدم عزل وکیل در ضمن عقد وکالت است[۸۵]
بهطور کلی در مورد اسقاط حق فسخ در ضمن عقد جایز به گونهای که عقد را از اول الزامآور سازد اختلاف نظر وجود دارد. بیشتر فقیهان امامیه بر این باور هستند که در ضمن عقد جایز یا پس از آن نمیتوان حق فسخ را اسقاط کرد. برخی دلیل این حکم را مخالفت با مقتضای ذات این عقود، یعنی جایز بودن آنها، تحلیل کردهاند (در مبحث مضاربه این مسئله مطرح شده است که اگر شخصی در ضمن عقد شرط مدت کند، چنانکه مقصوداو این باشد که عقد مضاربه فقط در مدت معین اعتبار داشته و پس از آن از هم گسیخته شود این شرط صحیح است، ولی در بین مدت، دو طرف حق فسخ دارند. اما اگر مقصود او این باشد که در بین مدت، عقد حالت لزوم به خود گیرد و دو طرف نتوانند آن را فسخ کنند،
پارهای از حقوقدانان بر این عقیده هستند که ماده ی ۱۰ ق. م اصل اباحه را در عقود معین نیز جاری میداند و به استناد آن میتوان همه شرایط و توافقهایی که مخالفت صریح با قواعد امری ندارند را نافذ شناخت[۸۶]. به نظر میرسد عقود معینی که فاقد یکی از شرایط اختصاصی یا احکام قانونی ویژه خود باشند مشمول ماده ی ۱۰ ق. م نبوده و به استناد این ماده ی نمیتوان درستی آنها را نتیجه گرفت.
حقوقدانان ایرانی نیز در تحلیل چنین شرطی نظریه های متفاوتی بیان نمودهاند؛ اکثریت آنان چنین شرطی را صحیح میدانند، زیرا به اعتقاد آنها شرط مزبور برخلاف قانون و برخلاف مقتضای ذات عقد وکالت نیست. یکی از حقوقدانان میگوید: «اگر چنین شرطی برخلاف مقتضای ذات عقد وکالت باشد باید در ضمن عقد لازم نیز نتوان چنین شرطی را قرارداد، درحالیکه ماده ی ۶۷۹ ق. م چنین شرطی را قانونی دانسته است»[۸۷]. حقوقدان دیگری در این زمینه میگوید: «. . . به نظر میرسد چون جواز، مقتضای ذات عقد نیست تا شرط عدم عزل مخالف مقتضای عقد و باطل باشد و از طرف دیگر شرط مزبور نامشروع نیز تلقی نمیشود، وگرنه قرار دادن آن ضمن عقد لازم دیگر نیز امکانپذیر نمیبود، لذا شرط عدم عزل ضمن عقد وکالت صحیح و نافذ است. اصل حاکمیت اراده و آزادی قراردادها نیز این نظر را تأیید میکند»[۸۸]. . برخی دیگر از حقوقدانان با استناد به ماده ی ۱۰ قانون مدنی درستی چنین شرطی را تأیید کردهاند. به اعتقاد اینان آنچه اشخاص را در پیمانهای خصوصی پایبند میکند توافق آنان است نه شکل پیمان. محتوای قرارداد و احترام به خواستههای مشترک طرفین آن، عامل ایجاد الزام است نه قالب و صورت خارجی اراده. . . ؛ اگر حاکمیت اراده التزام به وجود میآورد چه فرقی دارد که توافق ضمن عقد لازم اعلام شود یا جایز. آیا جز این است که لزوم عقد نیز ناشی از همان حاکمیت است و به همین دلیل نیز همان دو ارادهای که عقد را به وجود آورده است میتواند آن را مختل سازد. . . ؛ پس لزوم احترام به خواسته آنان و وفای به شرط ایجاب میکند که از مفاد آن پیروی شود و وکالت به صورت عقد لازم در آید. از آنها که در نفوذ چنین شرطی تردید دارند باید پرسید اگر وکیل و موکل خارج از وکالت و ضمن قرارداد مستقلی درباره سقوط حق عزل و استعفا تصمیم بگیرند چه باید کرد. آیا با وجود ماده ی ۱۰ قانون مدنی میتوان ادعا کرد که این قرارداد خصوصی نافذ نیست؟و اگر قرارداد نافذ است، چرا آوردن این قرارداد در ضمن وکالت این نفوذ را از بین میبرد؟[۸۹].
به نظر میرسد اولاً، چنانکه گفته شد، لزوم و جواز از احکام قانونی و شرعی عقود لازم و جایز تلقی میشوند و شرط عدم عزل و عدم فسخ به معنای عدم مالکیت بر فسخ (به صورت شرط نتیجه)در خود عقد جایز مخالف با حکم قانونگذار است، زیرا برخلاف آنچه که برخی از فقها و حقوقدانان گفتهاند، عقد وکالت برعکس بیع است، یعنی اولا و بالذات جایز است و ثانیا و بالعرض لازم میشود. جواز وکالت، جواز حقی است و شرط برخلاف آن صحیح است[۹۰]. جواز عقد وکالت جواز حکمی است نه جواز حقی[۹۱]. به همین دلیل نمیتوان از ابتدا وکالت را به صورت بلاعزل منعقد نمود. البته میتوان در ضمن عقد شرط کرد که طرف قرارداد، عقد را فسخ نکند؛ به این معنا که چون عقد از سوی شارع جایز اعلام شده، برای هریک از دو طرف، امکان فسخ به وجود میآید ولی میتوان از این امکان استفاده نکرد و در ضمن عقد به آن ملتزم گردید. این امر هیچ مخالفتی با جواز حکمی نخواهد داشت. ممکن است گفته شود اگر جواز وکالت، حکم قانونی و قاعده امری است
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-09-28] [ 08:30:00 ب.ظ ]
|