۲- دلیل دوم جواز اشتغال زن این است که روایاتی که بیانگر لزوم خانه نشینی زنان وارد شده با شرایط فرهنگی جامعه ی آن روز وارد شده است. شرایطی که زن در آن هیچ ارزش اجتماعی نداشت و رسول اکرم و ائمه (علیهم السلام) به تدریج ارزش اجتماعی زنان را به آنها اعطا کردند و ممکن نبود که در آن زمان، معصومین (علیهم السلام) بر حضور پر شور زنان در جامعه تأکید کنند و اگر این کار را می کردند مورد پذیرش قرار نمی‌گرفت. و لذا نمی توان در عصر حاضر به این روایات استناد کرد (البته برای اشتغال زنان، رعایت ملزومات آن یعنی حفظ حجاب و عدم مفسده و عدم اختلاط شرط لازم است).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نقد: اوّلاً: اصل اوّلی در قضایا، حقیقیه بودن آنهاست و خارجیه بودن قضیه نیازمند دلیل است. وثانیاً: بسیاری از روایاتی که به آنها در اثبات منع استدلال شد، قابل حمل بر قضیه ی خارجیه نیست که به بعضی از آن روایات اشاره می شود:
الف: روایاتی که علّت وجوب حبس زنان در خانه را عورت بودن آنها بیان می کند(جعفربات ص۹۴). ب- روایتی که علّت منع از سوار شدن زنان بر مرکب را ایجاد هیجان و فجور بیان می دارد(کافی ج۵ص۵۱۶). ج- در خطبه ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) علّت نهی از سپردن امر خانواده به زنان را اینگونه بیان می کند:«فانّهنّ إن ترکن و ما أردنَ أوردنَ المهالک و عدون أمر المالک فانّا وجدناهنّ لاورع لهنّ عند حاجتهنّ و لاصبر لهنّ عن شهوتهنّ، البذخ لهنّ لازمٌ و إن کبرن و العجب بهنّ لاحقٌ و إن عجزنَ… » (بحارلانوار ج۱۰۰ص۲۲۳) در روایت جابر جعفی (کافی ج۵ص۵۱۶) و روایت خصال(کافی ج۵ص۵۱۶)که مسأله‌ی ی عدم خروج زن از خانه را در بعضی از موارد مثل تشییع جنازه و عیادت مریض در سیاق «لیس علی النساء جمعه و لا جماعه » قرار داده است و هیچ یک از فقهاء در مورد عدم حضور زن در نماز جمعه و جماعت قائل به این نشده که این روایات به نحو قضیه‌ی خارجیه بوده است، پس به وحدت سیاق، بقیه ی موارد مذکور در این روایات نیز حمل بر قضیه‌ی حقیقیه می شود. و لذا برخی از فقها معاصر با مسأله ی اشتغال زنان به مخالفت پرداختند. در اسلام کارهایی مثل بافندگی که در خانه آن‌جام می شود در روایات به آن ترغیب شده است مثل روایت امیر المؤمنین(علیه السلام)  از رسول خدا(صلی الله علیه وآله): «نِعم اللّهو المغزل للمرأه الصالحه»( بحار الانوار ج۱۰۰ص۲۵۸) و روایت امام صادق(علیه السلام)  از رسول خدا که فرمود :«لا تنزلوا النساء الغرف و لا تعلّموهن الکتابه وأمروهنّ بالمغزل و علّموهنّ سوره النور»( بحارالانوار ج۱۰۰ص۲۶۱) و در روایت جابر جعفی(بحارالانوار ج۱۰۰ص۲۵۷) امری مستحب شمره شده است.
از مجموع روایات نهایت توجه و اهمیت این مسئله در شرع مقدس اسلام می توان استنباط کرد که اشتغال زنان در خانه ممنوع نمی‌باشد ولی برای اشتغال آنان خارج از خانه باید ضوابطی را رعایت کرد و باتوجه به شرایط کنونی و تغییر وضعیت اجتماعی مسلمانان، فقها می توانند اجازه اشتغال زنان را با رعایت موازین اسلامی صادر نمایند.
خانم کلیور السون روانشناس بیان می دارد:
«تحقیقات نشان می‌دهد که زنان علاقه‌مند هستند که تحت نظر اشخاص دیگری کار کنند و از مرئوس بودن و تحت نظر دیگران کار کردن بیشتر خوششان می‌آید. خانم‌ها بیشتر تابع احساساتند و آقایان تابع عقل و منطق. بسیار دیده شده است که خانم‌ها از نظر هوشی بالاتر از مردان هستند ولی نقطه ضعف آنها احساسات شدید آنان است. مردان همیشه عملی‌تر فکر می‌کنند و بهتر قضاوت می‌کنند و سازمان دهنده بهتری هستند و بهتر از زنان هدایت و رهبری می‌کنند و برتری روحی مردان بر زنان چیزی است که خداوند، طراح آن بوده است و هر چقدر خانم‌ها بخواهند با این واقعیت مبارزه کنند، بی‌فایده است. خانم‌ها به خاطر اینکه حساس‌ترند باید قبول کنند که به نظارت آقایان در زندگی نیاز دارند. کارهایی که به تفکر مدام و تصمیم‌گیری‌های دقیق نیاز دارد، زن را خسته و ناتوان می‌کند. بزرگترین هدف خانم‌ها در زندگی، تامین شدن است و وقتی به این هدف رسیدند، دست از فعالیت می‌کشند(نظام حقوق زن در اسلام، صفحه ۱۸۵ به نقل از مجله زن روز شماره ۱۰۱).
۳-۳- ضوابط اشتغال زنان
روح انسانی، توانایی‏ها و استعدادهایی دارد که بر اساس آن‏ها می‏تواند با خود، خدا و جهان پیرامونش، اعم از غیب و شهود، تعامل کند.کشف حقایق گوناگونی که همه هستی را پر کرده، از شناخت عالی ترین مراتب هستی، یعنی وجود خداوند، تا مراتب پایین‏تر، شناخت باطن وجود خود و دریافت روابط مختلف علّی و معلولی بین موجودات پیرامونی‏اش، همه و همه از روح آدمی سرچشمه می‏گیرند. اگر ما زن را دارای هویت انسانی می‏دیدیم، پس باید در عقل کشفی ـ که با شناخت هستی ارتباط تنگاتنگ دارد، به ویژه آن مقدار که به سعادت و راهیابی او مرتبط است ـ هیچ گونه ضعفی نداشته باشد. مدرکات عقل نظری، دایره‏ای گسترده تر ازآنچه گفتیم دارد و علومی نظیر ریاضیات را نیز شامل می‏شود. عدم ممارست زنان با علومی از این دست، رشد کمّی محدودتر زنان در این علوم، به دلیل ویژگی‏های تکوینی زنان است که در محور دوم به آن می‏پردازیم؛ ولی جالب این است که همین ویژگی‏ها زنان را در بخشی از مدرکات عقل نظری و عملی، که به هدایت انسانی مرتبط می‏شود، موفق می‏سازد بنابراین اگر چنان است که وساوس شیطانی حیطه نظر و اعتقاد آدمی را نیز در می‏نورد و تسویلات شیطان، عالی ترین حقیقت عالم را غیرحقیقی می‏نمایاند و این وسوسه‏ها در زن و مرد، یک سان اثر می‏گذارد، پس راه رهایی از این تسویلات و شناخت مبدأ هستی نیز باید مشترک باشد.
در سوره تحریم، آیاتی هست که به روشنی به استقلال نظری و توحیدی زن اشاره و بیان می‏دارند که علی رغم همه زمینه‏ها و شرایط پیرامونی‏اش به عنوان عوامل خارجی و تربیت کننده، می‏تواند براساس شناخت و اختیار خودش راه سعادت یا شقاوت را برگزیند.
ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوح وَ امْرَأَتَ لُوط…وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ(تحریم، ۱۰ و ۱۱).
همسر فرعون با وجود همه عوامل بیرونی و حتی انگیزه‏های احساسی برای فریفته‏شدن و کفر، راه هدایت و خدایابی را پیش می‏گیرد و به تحقق و عینیت موجودی اعتقاد دارد به نام خداوند. بدیهی است که اگر امکان این دریافت جهان بینانه برای زن وجود نداشت و در نهاد او این واقعیت مکنون نبود، هیچ‏گاه امکان دست‏یابی به این حقیقت پیدا نمی‏شد، حتی اگر زمینه‏ها و عوامل بیرونی هم مساعد بوده باشد.
اگر در نهاد زن، این امکان وجود نداشت، عالی ترین مظاهر روح، که شناخت و باور به وجود اعلی مراتب هستی، یعنی خداوند فراهم نمی‏گشت؛ همان طور که پشت پا زدن به این حقیقت نیز با وجود همه عوامل مساعد بیرونی، از ظرفیت مشترک بین زن و مرد در انتخاب و اختیار پرده برمی‏دارد.
قطعاً یکی از مظاهر روح، قدرت ادراک حقایق است. هرچه ظرفیت موجودی بیش تر باشد و حقیقت نفس او از توانایی بیش تری برای ادراک برخوردار باشد، می‏تواند از علم فراوان‌تری نیز برخوردار گردد. ظرفیت علمی حضرت آدم(ع) که دارای نفس و حقیقتی مشترک با حضرت حوا است، آن چنان متسع است که معلم ملائکه می‏شود. وقتی سخن از ادراک و ظرفیت علمی است، تفاوتی نمی‏کند که این ظرفیت، برای دریافت بدیهیات و نظریات(علوم حصولی) باشد یا ادراک معلومات حضوری وشهودی. روشن است که اگر چشم شهود آدمی باز شود، این ادراک، قرب می‏آورد.
در رسیدن به این مرحله نیز که زمینه‏های فوق‏العاده انسان کامل را می‏طلبد، باز هم بین زن و مرد انسان کامل تفاوتی نیست. ظرف ادراک حضرت صدیقه طاهره(س) همان مقدار از حقایق پر است که ظرف ادراک حضرت امیر(ع). در مراتب پایین‏تر نیز موارد بسیاری از منابع دینی، سخن از تشویق به دانایی و آگاهی و بلکه لزوم آن، به عنوان یک تکلیف الهی برای مردان و زنان است: «طلب العلم فریضه علی کل مسلم»( وسائل الشیعه، ج ۱۸، ابواب صفات القاضی، باب ۴، احادیث ۱۶ ـ ۲۸، صص۱۳ ـ ۱۵). روش و سیره پیغمبر خدا(ص) نیزچه درباره زنان و چه درباره مردان، مبنی بر ارتقای علمی آنان بوده است؛ چنان چه درباره یکی از زنان پیامبر، به نام حفصه نقل شده است به دلیل آنکه این زن، پیش از ازدواج، تحت تعلیم خواندن و نوشتن بود، حضرت به استاد وی که زن بود، سفارش کردند که کارخود را ادامه بده و نوشتن را نیز به وی بیاموز.
از دیگر مظاهر روح، وجود احساسات انسانی است که خود، زمینه گرایش‏های عملی و انتخاب‏های رفتاری درست را فراهم می‏آورند. از این رو، هم در این بحث و هم در بحث بعد در خور توجه هستند.روشن است که آدمی دو کانون برای معرفت و کمال دارد که هریک به سهم خود، می‏تواند او را در راه هدایت نگه دارند. کانون اول عقل و دومی دل است. دل مأوای احساسات متعالی انسانی است که می‏تواند در صورت عدم پاسخ‏دهی عقل و یا درحالتی که پاسخ‏های او غیرجذاب باشد، به کمک دستگاه ادراک بیاید. و زن و مرد، هردو در شناخت‏های احساسی مشترک، از احساسات انسانی به طور یک سان برخوردارند.قرآن کریم انسان عاقل را برای راه یابی، بین یکی از این دو راه مخیر می‏داند:
ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب او القی السمع(ق، ۳۷).
انسان اگر بخواهد از قرآن بهره ببرد، یا باید دارای قلب(به معنای عقل) بوده و ازگوهر ادراک عقلانی برخوردار باشد و خود دارای قدرت تجزیه و تحلیل باشد و یا گوش شنوا داشته باشد و دل پند پذیر. این دل دلی است که دارای احساسات انسانی باشد. ملاحظه می‏شود که در این امر نیز بین زن و مرد، در بیان قرآن تفاوتی نیست.
مؤلفه‏های اصلی ادراکات عقل عملی، یکی دارا بودن قدرت اراده و اختیار است که از مختصات نوع انسانی می‌باشد و دیگری وجود احساسات انسانی است که بر اساس شناخت و درک فطری، خود از محسنات و مقبحات اخلاقی و منشأ پیدایش رفتارهای نیک و بد می‏گردد.
این احساسات به اضافه دایره گسترده اختیار آدمی، گوهری است که از انسان شخصیتی اخلاقی می‏سازد. به علت اشتراک این دو ویژگی در زن و مرد، قرآن در مدرکات عقل عملی و توان به آن‌جام رساندن آن‏ها تفاوتی بین زن و مرد قائل نشده است:
إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرینَ اللَّهَ کَثیراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظیماً(احزاب، ۱۳۵).
روشن است که وقتی عقل عملی و مدرکات آن، انسان را در سیر عبادت و عبودیت می‏اندازد:
العقل‏ما عبد به الرحمن و اکتسِب به الجنان(اصول کافی، ج ۱ و ج ۳، ص ۱۱).
و عبودیت گوهری فرا‌روی آدمی، چه زن و چه مرد است:
ماخلقت الجن و الانس الاّ لیعبدون(ذاریات، ۵۶).
پس هیچ دلیلی برای دریغ آن از زن وجود ندارد، مگر آنکه صورت مسأله انسانیت را از کتاب هستی زن پاک کرده و از صدق اسم جلوگیری کنیم.
وقتی که زن و مرد، دارای هویت انسانی و مظاهر مشترک آن هستند، طبعاً باید از حقوق و تکالیف مشترکی نیز برخوردار باشند، که برخی از آن‏ها عبارتند از:
حق حیات، حق انتخاب، آزادی‏های اساسی، حق برخورداری از عدالت اجتماعی، حق تعلم رساله‏های عملیه، به وضوح دانستن مطالبی را که آگاهی از آن‏ها لازم است، تکلیف هر یک از مردان و زنان می‏دانند(مسأله ۱۱ باب تقلید) و تکلیف امر به معروف و نهی از منکر و تکلیف دفاع ازکیان فردی.
ازدواج حقی و حکمی مشترک بین زن و مرد است. نیاز تکوینی آرامش‏جویی ونیز کشش غریزه جنسی، در هر مردی، او را به سوی زنی می‏کشاند؛ همانگونه که این نیاز، به اضافه خواسته‏های روحی، مانند پناهگاه طلبی و حمایت خواهی، زن را به سوی مردی معین سوق می‏دهد. هدف هر دو هم در این امر، ابقای نسل است؛ زیرا هر آدمی حس خلود و میل به جاودانگی خود را از راه بقأ در حیات فرزند، راضی نگه می‏دارد. ازاین رو توالد و فرزند داری، مهم ترین هدف ازدواج است و ازدواج برای تأمین این واقعیت‏های تکوینی، به طور مساوی تشریع شده است.( تفسیر المیزان، ج ۱ و ۲، ص ۲۷۷).
بنابراین در خصوص اشتغال نیز بر اساس مطالب ذکر شده تفاوتی در زن و مرد نیست لذا بررسی ضوابط شرعی در خصوص اشتغال زنان ضروری به نظر می‌رسد.
در درون اجتماع، زن موجودی ظریف، حساس و پر عاطفه تلقی می‌شود. کانون گرم اجتماع زمانی می‌تواند استمرار داشته باشد که برای شایستگی‌ها و توانمندی‌های فردی زنان ارزش و اهمیت قائل باشد، معمولاً نگاه آحاد جامعه به زنان نگاهی مثبت گرایانه و واقع بینانه نیست.
نگاه ارزشی زمانی تحقق می‌یابد که به ارزش‌های فرهنگی و واقعی زنان در جامعه توجه همه جانبه داشته باشیم. اگر جامعه می‌خواهد از بحران فساد و فحشا و تبعیض‌های روحی و فکری نجات یابد اگر افراد به دنبال سلامت و بهداشت روحی و روانی هستند، بایستی به جایگاه زن در اجتماع ارج نهند.
اگر به دنبال توفیقات جامعه بشری هستیم بایستی زن را در آیینه سعادتمندی‌ها ببینیم. اگر تعمقی به تاریخ زنان موفق داشته باشیم متوجه می‌شویم که آنان زیر چتر پاکدامنی‌ها و حفاظت‌ها قرار گرفته بودند.
زن مسلمان وقتی می‌خواهد مسئولیت اجتماعی به عهده بگیرد باید تقوا و پاکدامنی و حفظ ارزش‌های الهی اسلام را رعایت کند، لذا اسلام زن را از حقوق و فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی و… محروم نکرده بلکه برای این فعالیت‌ها مقرراتی وضع نموده است که با حفظ آن قوانین، تلاش زن ثمر بخش و سازنده خواهد بود.
۳-۳-۱- آداب مشارکت اجتماعی زنان
مشارکت اجتماعی زنان از دیدگاه اسلام آدابی دارد و تجویز و ترغیب به حضور اجتماعی زنان با رعایت این آداب است. برخی از این آداب، مشترک میان مردان و زنان است که هر دو باید رعایت کنند و برخی دیگر به زنان اختصاص دارد.( جمعی از دانشمندان ، حقوق و مسئولیت های زن در نظام اسلامی ، ج۲ ، ص۱۶۰ص و۱۶۱)
الف) آداب مشترک :
۱- غض بصر: قرآن کریم زنان و مردان مؤمن را به غض بصر فرمان می‌دهد« به مردان با ایمان بگو دیدگان خود را فرو بندند و پاکدامنی ورزند… که این برای آنان پاکیزه تر است… زیرا خدا به آنچه می‌کنند آگاه است. و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را فرو بندند و پاکدامنی ورزند…( نور، آیات ۳۰ و ۳۱) غض بصر به معنای بستن دیدگان نیست، بلکه خودداری از نگاه فتنه انگیز است.در حدیثی می‌خوانیم: تمام چشم‌ها در قیامت گریان است مگر سه چشم: چشمی که از ترس خدا بگرید، چشمی که از گناه بسته شود و چشمی که در راه خدا بیدار بماند.( محسن قرائتی، تفسیرنور ، ج۸ ، ص۱۷۳)
حضرت علی (ع) فرمود:« العین مصائد الشیطان » چشم، قلاب شیطان است.( همان ، ص ۱۷۳)
۲- پرهیز از،دست دادن زنان و مردان نامحرم به همدیگر
و قال رسول الله (ص): « مَن صافح امرأه‌ی تحرم علیه فقد باء بسخط من الله »( محمد باقرمجلسی ، بحارالانوار ،۱۳۷۴ش ، ج ۷۶، ص ۱۰۱)
پیامبر اکرم (ص) فرمود: کسی که با زن نامحرم مصافحه کند ( دست بدهد ) پس به تحقیق به غضب خداوند گرفتار شده است.
شهید مطهری به نقل از سید محمد کاظم یزدی در عروه الوثقی می‌نویسد: « لا یَجوزُ مُصافَحَهُ الْاَجنَبِیَه نَعَمْ لا بَأسَ بِها مِنْ وَراءِ الثَّوب » دست دادن با زن بیگانه جایز نیست ولی اگر جامه‌ای حائل باشد مانعی ندارد البته استاد آن را مشروط کرده اند به اینکه تلذذ و ربیه در کار نباشد.
از امام صادق (ع) در مورد دست دادن مرد با زن سؤال شد.
حضرت فرمود: با زنان نامحرم نمی توان دست داد مگر آنکه بر روی دست پوششی باشد و البته نباید کف دست را فشرد.( طبرسی ، مستدرک الوسائل ، ۱۴۰۸ق، ج۲۰ ، ص ۲۰۸) همچنین پیامبر(ص) در خطبه‌ی دیگری فرموده :
« مَن صافحَ أَمْرَأهً حراماً جاء یومَ الْقِیامَهَ مغلولاً ثُمَّ یُؤمَرْبه الی النُار » (مجلسی ، بحارالانوار ، ۱۳۷۴ش، ج۷۶، ص۳۶۳).
هر کس با زن نامحرمی دست بدهد، روز قیامت در حالی که سرافکنده است می‌آید و به او امر می‌شود که به جهنم برود.
۳- اجتناب از خلوت :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...