مقاله-پروژه و پایان نامه – قسمت 14 – 10 |
آن سوی وجود این دو عامل، نتایج تحلیل عاملی در مطالعات منتشرشده برای مقایسه مشکل هستند. یک دلیل برای این فقدان مقایسه پذیری این است که پژوهشها با در نظرگرفتن متغیرهای مهم و متعددی انجام شدهاند. برای مثال بعضی محققین از نسخه دو گزینهای (صحیح-غلط) استفاده کرده اند (احمد،۱۹۹۰؛ گانا واکرمی، ۱۹۹۸)، درحالی که دیگران از نسخه اصلاح شده هفت گزینهای استفاده کرده اند (برای مثال؛ گوردن و همکاران، ۱۹۹۷؛ وودانویچ، کاس، ۱۹۹۰). کمترین معیار[۲۸۴] (میزان) برای شامل شدن یک گویه در یک عامل در بعضی مطالعات به طور اختصاصی۳۰% بود (احمد وگوردن) و در بعضی مطالعات۴۰/۰ بود (وودانویچ وکاس،۱۹۹۰)، برخی پژوهشگران از چرخش واریماکس[۲۸۵] استفاده کردهبودند (گوردن و همکاران، ۱۹۹۷؛ ووانویچ و کاس، ۱۹۹۰) که یک چرخش متمایل[۲۸۶] است، (گانا واکرمی) یا نتایج چرخش نداده شده را بیان کرده بودند (احمد، ۱۹۹۰).
بر اساس نتایج برخی روان سنجان، باید وزن بیشتری به نتایج حاصل از چرخش واریماکس داده شود (نانالی، ۱۹۷۸؛ به نقل از وودانویچ، ۲۰۰۳). نمونه ها به لحاظ حجم و فرهنگ نیز متفاوت بودند. برای مثال نتایج تحلیل عاملی محاسبه شده بود بر روی نمونه های کانادایی (تعداد۱۵۴ نفر؛ احمد، ۱۹۹۰) فرانسوی (تعداد۲۷۰ نفر، گانا واکرمی، ۱۹۹۸) استرالیایی (تعداد۳۵۴؛ گوردن و همکاران، ۱۹۹۰) و آمریکاییهای سفیدپوست (تعداد۳۸۵ نفر؛ وودانویچ وکاس، ۱۹۹۰) و آمریکاییهای آفریقایی تبار از ایالت متحده (تعداد، ۲۰۱ نفر؛ وودانویچ و همکاران، ۱۹۹۷). علیرغم اینکه قبیل نمونه ها متفاوت هستند و برای اهداف تعمیم پذیری مفید هستند، تفسیر ساختار عاملی از این نمونه های گوناگون پیچیده است، به ویژه پژوهشهایی که به لحاظ فرهنگی و نژادی نمرات متفاوتی در BPSنشان داده اند (ساندبرگ، لاکین[۲۸۷]، فارمر و ساود[۲۸۸]، ۱۹۸۸؛ وات و وودانویچ ، ۱۹۹۹). به لحاظ تکنیکی، به پیشنهاد نانالی (۱۹۸۷؛ به نقل از وودانویچ، ۲۰۰۳) اعتماد بیشتر به مطالعات تحلیل عاملی خواهد بود که به ازای هرگویه (سوال) BPS حداقل ۱۰ نفر انتخاب شده باشد (تعداد۲۸۰ نفر) زیرا این نتایج حاصل شانس نخواهد بود.
نهایتاًً اینکه نمونه های استفاده شده در تحلیل عاملی BPS عمدتاًً دانشجویان دانشگاه بوده اند. طبعاً، این مفید خواهد بود برای پژوهشگران آینده که تحلیل عاملی را در یک مقیاس وسیع برای ارزیابی تغییرناپذیری ساختار عاملی BPS بر حسب گروه های مختلف (فرهنگ، سن، نژاد) با بهره گرفتن از مدلیابی معادلات ساختاری(مثل لیزرل) برای تعیین بهترمؤلفههای عاملی مقیاس، اجرا کنند (وودانویچ، ۲۰۰۳).
با توجه به این یافته های دوپهلو وودانویچ (۲۰۰۵) یک تحلیل عاملی تأییدی چندگانه (CFAs) روی یک نمونه۷۸۷ نفری بزرگسالان در آمریکا انجام داد. وودانویچ و همکاران معیار قیاسی[۲۸۹] ۴۰/۰شاخص تطبیقی برازندگی[۲۹۰] (FI) برابر یا بیشتر از ۹۵/۰، یا ریشه دوم واریانس خطای تقریب[۲۹۱] (RMSEA) کوچکتراز ۰۶/۰ و ریشه دوم خطای استاندارد باقیمانده[۲۹۲] (SRMR) کوچکتراز ۰۸/۰ را در نظرگرفتند. همچنین آن ها شاخص روایی مورد انتظار[۲۹۳](ECVI)، شاخص برازندگی تعدیل یافته[۲۹۴](AFGI)، شاخص برازندگی[۲۹۵](GFI) و شاخص برازندگی صرفهجو[۲۹۶](PGFI) برای هر مدل محاسبه کردند.
با توجه به این مدارک، مدلهایی که قبلاً توسط تحلیل عاملی اکتشافی شناسایی شده بودند، نتایج رضایت بخشی به دست نداد (وودانویچ و همکاران، ۱۹۹۷) نتیجتاً، وودانویچ و همکاران نتیجه گرفتند که مقیاس را اصلاح و بهبود بخشند با حذف گویه هایی که مستقیماً در دو عامل تحریک بیرونی و درونی دخالت ندارند. بنابرین دو عامل نیرومند[۲۹۷](قابل اطمینان) درپژوهش مذکور ترسیم شد. نتیجه این ارزیابی این بود که وودانویچ و همکاران یک فرم کوتاه از مقیاس[۲۹۸]BPS-SF با۱۲ سؤال و دو عامل و۶ سؤال برای یک عامل معرفی کردند. این مدل اصلاح شده با داده ها برازش مناسبی داشت (۰۵/۰= SRMR، ۳۴/۰ = ECVT، ۹۴/۰= AGFI، ۹۰/۰= PGFI، ۹۲/۰= CF، ۰۵/۰ = RMSEA) و مدل متعاقباً تکرارشد (وودانویچ ، ۲۰۰۵).
ملاحظهی تفاوتهای جنسیتی و نمرات مقیاس آمادگی بیحوصلگی، در مطالعات متعدد نتایج متفاوتی داشته اند (ملتون و شالنبرگ، ۲۰۰۹). وودانویچ وکاس (۱۹۹۰) دریافتندکه مردان به طور معناداری نمرات بالاتری از زنان در عامل تحریک بیرونی در مقیاس BPS داشتند. وودانویچ وکاس بیان کرده اند که یکی از دلایل احتمالی این تفاوت این است که احتمالاً محرکهای تکراری برای مردان بیشتر از زنان بیحوصله کنندهتراست. بعلاوه، مردان با احتمال بیشتری بیحوصلگی خود را به عوامل بیرونی نسبت می دهند. در برچسب زدن بیحوصلگی خود، علیرغم اینکه زنان ممکن تمایل است داشته باشند، بیحوصلگی خود را به عوامل درونی اسناد کنند. برچسب افسردگی میزنند (ووادنویچ وکاس، ۱۹۹۰)، در یک حالت مشابه، سب و وودانویچ (۱۹۹۸) یک تفاوت معنادار جنسیتی در زیر مقیاس تحریک درونی مقیاس BPS به دست آورند. به این صورت که زنان نمره بالاتری در این زیر مقیاس نسبت به مردان داشتند. همچنین در مطالعات متعدد مردان درنمره کلی مقیاس و زیرمقیاس عامل تحریک بیرونی نسبت به زنان نمره بالاتری داشتند (وات و وودانویچ، ۲۰۰۳). علیرغم تفاوت معنادار نمرات برحسب جنسیت در زیر مقیاسهای مقیاس BPS در برخی مطالعات، اما تاکنون مطالعه ای ساختار عاملی متفاوت برای زنان و مردان مطرح نکرده است (ملتون وشالنبرگ، ۲۰۰۹).
در یک مطالعه جدید ملتون و شالنبرگ (۲۰۰۹) به بررسی ساختارعاملی BPS با بهره گرفتن از تحلیل عاملی تأییدی پرداختند. به همین منظور ۲۷۹ نفر از دانشجویان کارشناسی روانشناسی در آمریکا مورد بررسی قرار گرفتند. دامنه سنی۴۲-۱۸ سال، میانگین سنی آنها۸۳/۱۹ و انحراف استاندارد۶۱/۲بود. ۲/۶۴% زنان و مابقی مرد بودند، ساختار عاملی با بهره گرفتن از نرم افزار Amos تحلیل شد.
ملاک های تعیین شده برای برازش داده ها عبارت بودند از: شاخص برازندگی تطبیقی (CFI)، شاخص برازندگی هنجارشده[۲۹۹](NFI؛ بنتلر و بونت[۳۰۰]، ۱۹۹۰؛ به نقل از به نقل از ملتون و شالنبرگ، ۲۰۰۹)، شاخص تاکر- لویز[۳۰۱] (ILI؛ بنتلر و بونت)، شاخص برازندگی (GFI) (جورسکاگ وسوربم[۳۰۲]، ۱۹۸۱؛ به نقل از ملتون و شالنبرگ، ۲۰۰۹) و شاخص AGFI. این مقادیر عموماً در دامنه صفر تا ۱ قراردارند اما مقادیر بزرگ بیان می شود که برازش مدل قابل استدلال خواهد بود (برخی محققین اشاره کرده اند که ۹۰/۰ به عنوان حداقل مقدار، در حالی که برخی دیگر بیان کرده اند که کرانه پایین باید حداقل ۹۵/۰ باشد) (براون[۳۰۳]، ۲۰۰۶).
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 03:59:00 ب.ظ ]
|