أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِها: یا دستهایى دارند که با آن چیزى را بگیرند و کارى انجام دهند
أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِها: یا چشمهایى دارند که با آن ببینند
أَمْ لَهُمْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها : یا گوشهایى دارند که با آن بشنوند
۴٫علامه طباطبایی در تفسیرآیه «وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى‏ إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُون‏» می نویسد:
منظور از «الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ» همین وثنیت است که قائلند غیر از خدا اربابى دگر هستند، که امور عالم را تدبیر مى‏کنند، و ربوبیت و تدبیر منسوب به ایشان است، نه منسوب به خداى تعالى.
پس در نظر وثنیت این ارباب مدبر امور هستند، نتیجه‏اش هم این است که پس باید در مقابل همین ارباب خاضع شد و آنها را عبادت کرد تا ما را از منافعى برخوردار و بلاها و ضررها را دفع کنند. و حتى باید از اینها تشکر کرد، چون کارها همه به دست آنان است، نه به دست خدا. [۲۰۶]
بنابراین کیش بت پرستی بر این اساس است که می‏گویند: آفرینش عالم و حتی خدایانی که می‏پرستند از آن خدای تعالی است ولی چون قابل درک ما نیست ناگزیریم برخی از بندگان مقرب او را پرستش کنیم مانند ملائکه و جن و پاکان تا آنان ما را به خدا نزدیکتر کنند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

حال آن که در هیچ جایی از قرآن کریم توسل به انبیاء به نحو واسطه - نه به طور استقلال - شرک معرفی نشده و نکوهش مشرکین نه از جهت شفاعت بلکه از جهت عبادت غیر خدا است[۲۰۷].
ب)دلیل دیگر:
توسل به مرده خطاب به معدوم است‏ کسانی که منکر توسل به ارواح انبیاء و اولیای الهی‌اند، آن را قبیح و ناروا می‌شمرند. به گفته آنان، خواندن مردگان، خطاب به شخص معدوم است و خطاب به معدوم قبیح است. ابن تیمیه این سخن را چنین مطرح می‌کند: یاری طلبیدن و توسل جستن به مردگان شرک و نیز ندا کردن شخص معدوم است و این کار قبیح وحرام است؛[۲۰۸] زیرا قرآن می‌فرماید: «ان تدعوهم لایسمعوا دعاؤکم…»[۲۰۹]
نقد دلیل فوق:
۱- این سخن مخالف با صریح قرآن است که می‏فرماید: و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون:[۲۱۰] کشته شدگان راه حق را مرده نپندارید که اینان زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزی می‏خورند.
۲- و نیز این مخالف سخن پیامبر اکرم است که بنا به روایت صحیح بخاری و صحیح مسلم و سایر صحاح «در کنار چاه بدر ایستادند و با آیه‏ی ۴۶ سوره‏ی اعراف کشته شدگان را مخاطب قرار دادند و با مردگان سخن گفتند، بعضی‏ها ایراد گرفتند که پیغمبر با مردگان سخن می‏گوید، حضرت فرمودند: شما شنواتر از آنان نیستید»[۲۱۱]
۳- و مغایر با گفته دانشمندان اسلامی است مانند حافظ نووی که در المجموع «شرح المهذب» می‏نویسد: «به هنگام وقوف در کنار قبر انبیاء بخصوص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مستحب است که از آنان بخواهد که دعا کنند پیش خدا که حاجاتشان را برآورده کند. زیرا آنان احیاء عند ربهم.» [۲۱۲]
شیخ خلیل احمد سهارنپوری فتوای خود و ۷۵ نفر از علمای کشورهای اسلامی را در این باره چنین در کتابش آورده است:
از نظر ما آن حضرت (ص) در مرقد مطهرش زنده و حیاتش مشابه حیات دنیوی است. بدون آن که مکلف باشد، چنان که علامه سیوطی در کتابش، «انباء الاذکیاء به حیوه الانبیاء»، تصریح فرموده که شیخ تقی الدین سبکی گفته است دلیل بر حیات انبیا و شهدا در قبرهایشان نماز خواندن حضرت موسی (علیه السلام) در قبرش می‏باشد (چنان که در حدیث وارد شده است).در این باره شیخ شمس الاسلام محمد قاسم کتابچه‏ای مستقل نگاشته به نام، آب حیات.[۲۱۳]
۴- این کلام مخالف علوم بشری نیز می باشد. فرید وجدی در دائره المعارف خود می‏نویسد: «پروردگار متعال در عصر ما دو دریچه از علم به روی ما برگشوده و دلایل این دو برای اثبات این که انسان دارای روحی است که می‏تواند بدون احتیاج به بدن به زندگی و فعالیت مستقل بپردازد کاملا قانع کننده و بی‏اشکال می‏باشد.» [۲۱۴]
از قرن نوزدهم علم اسپریتیسم(spirtisme) یا مخابره با ارواح پس از یک سلسله مطالعات و آزمایشهای دقیق توسط بزرگترین محققان جهان به حقیقت آن پی برده شد و در امریکا و اروپا احضار روح وارد دنیای علم گردید. [۲۱۵]
از معلومات و حقایقی که از ناحیه ارواح در جلسات احضار روح برای دانشمندان کشف و مشاهده شد. می‏توان نتیجه گرفت که مسلما انسان در ماورای این بدن دارای روحی مستقل است که با مرگ از بین نمی‏رود و ارتباط ارواح مردگان با ساکنین زمین بهترین دلیل بر استقلال و بقای روح و توانمندی بیشتر آنها بر بسیاری از کارها به اذن خداوند است.[۲۱۶]
ارواح خجسته و پرهیزگار که از قفس دنیا آزاد گشته‏اند احساس و ادراکاتشان فزونی یافته و در مسیر صعودی خود مرز و انتهای محدود زمان و مکان نداشته با کمال سهولت به اعماق آسمانها و در دل دریاها راه یابند و آنها را با همان عظمت و شکوه مشاهده کنند.
آیات قرآن در مورد توسل:
پس از بیان استنادات منکرین توسل و نقد آنها، در اینجا لازم است به چند مورد از آیات قرآنی
که بر توسل دلالت دارند؛اشاره شود:
الف)آیه توسل:
«یا ایها الذین آمنوا اتقوالله و ابتغوا الیه الوسیله وجاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون؛[۲۱۷] ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و وسیله‌ای برای تقرب به او بجویید و در راه او جهاد نمایید، باشد که رستگار شوید.»
در این آیه امر شده است که آدمی برای تقرب الهی وسیله‌ای بجوید. انسان مادی نمی‌تواند بدون وسیله لازم به خدا نزدیک شود و به مقام قرب الهی برسد، بلکه واسطه‌ای لازم است که او را به این مقام برساند. این واسطه می‌تواند عبادت و کارهای نیک باشد و انسان به کمک نماز، روزه، حج و اعمال خیر دیگر به خداوند متعال نزدیک شود. همچنین این واسطه می‌تواند محبت اولیای خدا باشد که خود او تأکید نموده است: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الا الموده فی القربی»[۲۱۸] انسان با توسل به کسانی که محبوب خدا هستند، مانند پیامبران و معصومان و مؤمنان صالح، به تقرب الهی دست می‌یابد.
در آیه مذکور واژه «وسیله» مطلق آمده است. پس هر چیزی که مرضی و مورد توجه خدا باشد، می‌تواند وسیله قرار گیرد. حال ممکن است این وسیله از نوع افعال باشد، مانند نماز، روزه، حج، جهاد، یا از انواع اشخاص باشد، مانند انبیا و اولیای خدا، یا از نوع اشیا باشد، مانند کعبه، حجرالاسود، مقام ابراهیم و قرآن. خلاصه هر چیزی که ما را به خدا نزدیک کند و ما را به یاد خدا بیاندازد، می‌تواند وسیله قرار گیرد. مثلاً درباره اولیای خدا از پیامبر گرامی چنین روایت شده است: «هم الذین اذا رؤا ذکر الله؛ آنها کسانی‌اند که هنگامی که مردم آنها را ببینند، خدا را به یاد می‌آورند.» [۲۱۹]
ب) آیه وحدت:
«واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا؛[۲۲۰] همگی به ریسمان خدا چنگ بزنید و از هم جدا نشوید.» پرسش اساسی این است که در آیه مزبور، منظور از «حبل الله» چیست؟ پاسخ این است که بی‌تردید چیزی غیر از خداست؛ زیرا «حبل الله» از اسمای الهی نیست. این «حبل الله» می‌تواند قرآن، اسلام، پیامبر، ائمه و مسلمانان باشد. در هر حال، این آیه بر جواز توسل به غیر خدا دلالت می‌کند؛ چون «حبل الله» هر چه باشد، چیزی است که واسطه ارتباط میان مردم و خداست. به نظر می‌رسد اولیای الهی مصداق روشنی برای حبل الله اند و چنگ زدن و توسل جستن به آنها موجب تقرب الهی می‌شود. در روایات حبل‌الله به قرآن تفسیر شده است. [۲۲۱]
همچنین حبل‌الله به ائمه هدی(علیهم السلام) تعبیر شده است. چنانچه درباره حضرت علی(علیه السلام) «هو حبل‌الله المتین»[۲۲۲] روایت شده است و خود حضرت علی(علیه السلام) در ضمن خطبه‌ای فرمود: «انا حبل‌الله المتین»[۲۲۳] حضرت امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: «نحن حبل‌الله».[۲۲۴] و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در جواب یک اعرابی که پرسیده بود «حبل‌الله» چیست؟ پیامبر اکرم(ص) دست به شانه حضرت علی(ع) گذاشت و فرمود: «یا اعرابی هذا حبل‌الله»[۲۲۵] و در روایتی دیگر قرآن و عترت هر دو را حبل‌الله معرفی کرده است. «هما حبل‌الله» یعنی قرآن و عترت هر دو ریسمان خدایند. [۲۲۶]
ج) آیه استغفار:
«ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفرالله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توّاباً رحیماً؛[۲۲۷] و اگر آنها هنگامی که به نفس خود ظلم کرده‌اند، پیش تو آیند و از خدا طلب مغفرت کنند و رسول هم برای آنان طلب آمرزش کند، خداوند را توبه‌پذیر و مهربان خواهند یافت.»
امام مفسران اهل سنت، فخرالدین رازی، در تفسیر می‌گوید: ممکن بود بدون استغفار رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) توبه آنها پذیرفته شود، اما وقتی استغفار رسول خدا(ص) به توبه آنها ضمیمه شود، قبول توبه حتمی خواهد بود. [۲۲۸] همین کار مصداق بارز توسل به پیامبر است که خداوند آن را به مردم آموخته است و این آیه مشروعیت توسل به غیر خدا را به روشنی ثابت می‌کند. [۲۲۹]
آیت‌الله مکارم شیرازی می‌گوید: از این آیه پاسخ کسانی که توسل جستن به پیامبر و یا امام را یک نوع شرک می‌پندارند، روشن می‌شود؛ زیرا این آیه صریحاً می‌گوید که رو آوردن به پیامبر و او را بر درگاه خدا شفیع قرار دادن و وساطت و استغفار او، برای گنهکاران مؤثر است و موجب پذیرش توبه و رحمت الهی است. اگر وساطت و دعا و استغفار خواستن از سوی خدا شرک بود، چگونه ممکن بود در قرآن چنین دستوری به گنهکاران داده شود. منتها افراد خطاکار باید نخست توبه کنند و از راه خطا برگردند، سپس برای قبول توبه خود از استغفار پیامبر استفاده کنند. پس پیامبر آمرزنده گناه نیست؛ او تنها می‌تواند از خدا طلب آمرزش کند. این آیه نیز پاسخ دندان‌شکنی است به آنها که این گونه وساطت را انکار می‌کنند. [۲۳۰]
خلاصه کلام اینکه این آیه به روشنی دلالت دارد که توسل به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) کار مطلوبی است. حتی بعد از حیات پیامبر اکرم(ص) هم، در طول تاریخ، مسلمانان آگاه با الهام از این آیه، از آن حضرت تقاضای شفاعت می‌کنند و او را میان خود و خدا وسیله قرار می‌دهند. این سنتی است که دانشمندان اسلامی به آن عمل کرده‌اند. [۲۳۱]
د) آیه مدح متوسلان:
«قل ادعوا الذین زعمتم من دونه فلا یملکون کشف الضرّ عنکم ولا تحویلا اولئک الذین یدعون یتبغون الی ربهم الوسیله ایّهم اقرب و یرجون رحمته و یخافون عذابه ان عذاب ربک کان مخدوراً[۲۳۲] ؛ بگو: کسانی را که غیر از خدا را (معبود خود) می‌پندارند، آنها نمی‌توانند مشکلی را از شما برطرف سازند و نه تغییری در آن ایجاد کنند. کسانی را که آنان می‌خوانند، خودشان وسیله‌ای (برای تقرب) به پروردگارشان می‌جویند؛ وسیله‌ای هر چه نزدیک‌تر و به رحمت او امیدوارند و از عذاب او می‌ترسند؛ چرا که عذاب پروردگارت همواره در خور پرهیز و وحشت است!»
این دو آیه بر مشروعیت توسل به افرادی که مقرب‌اند دلالت می‌کند. مفسران اتفاق نظر دارند که «یبتغون الی ربهم الوسیله ایّهم اقرب»، مدح و توصیف برای مؤمنان است؛ زیرا آنان برای رسیدن به خدا توسل می‌جویند. البته در اینکه متوسلان باید به چه کسانی متوسل شوند، اختلاف وجود دارد، اما همگان به حقیقت جواز توسل اعتراف نموده‌اند.مؤمنان برخلاف مشرکان به کسانی متوسل می‌شوند که اهل باشند و صلاحیت رفع مشکلات را داشته باشند. این آیه مشرکان را نکوهش می‌کند که آنها چیزهایی را عبادت می‌کنند و از آنها طلب حاجت می‌کنند که اصلاً مالک نفع و ضرر خود نیستند. به مشرکان خطاب شده است: «ادعوا الذین زعمتم من دونه.»
شیخ طوسی(ره) آیه را چنین معنا کرده است: «الذین زعمتم انهم ارباب و آلهه من دون الله.» پس مشرکان به کسانی متوسل می‌شدند که آنها را خدا تصور می‌کردند، ولی در آیه بعدی کسانی توصیف شده‌اند که برای رسیدن به خدا توسل می‌جویند، نه اینکه «متوسل به» را خدا می‌پندارند.
پس بدون پندار معبودیت، توسل جستن به کسانی که مقرب درگاه خداوندند عیبی ندارد. مشرکان بُتها را به عنوان قادر مطلق می‌پرستیدند؛ لذا خدا آنها را توبیخ کرده است، اما کسانی که خدا را معبود حقیقی و قادر مطلق می‌دانند و به مقربان خداوند توسل می‌جویند، قابل ملامت نیستند. [۲۳۳]
هـ) آیه طلب استغفار:
«قالوا یأبانا استغفرلنا ذنوبنا انا کنا خاطئین قال سوف استغفرلکم ربی انه هو الغفور الرحیم؛[۲۳۴] گفتند: پدرجان، از خدا آمرزش ما را بخواه که ما خطاکار بودیم. گفت: به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش می‌طلبم که او آمرزنده و مهربان است.»
از این دو آیه نیز استفاده می‌شود که طلب استغفار از دیگری، نه تنها منافات با توحید ندارد، بلکه راهی برای رسیدن به لطف پروردگار است. همین که یعقوب، پیامبر بزرگ خدا، تقاضای فرزندان را می‌پذیرد و پاسخ مثبت به آنها می‌دهد، نشان دهنده این نکته است که توسل به اولیای الهی امری جایز است. آنها که این امر را ممنوع و مخالف اصل توحید می‌پندارند، گویا از اصل متون دینی و به ویژه قرآن آگاهی کافی ندارند یا لجاجت بی‌مورد می‌ورزند. [۲۳۵] [۲۳۶]
روایات اسلامى و توسل‏:
از روایات متعددى که از طرق شیعه و اهل تسنن در دست داریم، نیز به خوبى استفاده مى‏شود که توسل به آن معنى که در بالا گفتیم هیچ گونه اشکالى ندارد، بلکه کار خوبى محسوب مى‏شود، این روایات بسیار فراوان است و در کتب زیادى نقل شده و ما به عنوان نمونه به چند قسمت از آنها که در کتب معروف اهل تسنن مى‏باشد اشاره مى‏کنیم:
۱- در کتاب وفاء الوفاء تالیف دانشمند معروف سنى سمهودى چنین مى‏خوانیم که: مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پیشگاه خداوند از پیامبر(ص) و از مقام و شخصیت او، هم پیش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش، هم در عالم برزخ، و هم در روز رستاخیز، سپس روایت معروف توسل آدم را به پیامبر اسلام ص از عمر بن خطاب نقل کرده که آدم روى اطلاعى که از آفرینش پیامبر اسلام در آینده داشت به پیشگاه خداوند چنین عرض کرد:
«یا رب اسئلک بحق محمد لما غفرت لى[۲۳۷]؛ خداوندا به حق محمد(ص) از تو تقاضا مى‏کنم که مرا ببخشى.»
سپس حدیث دیگرى از جماعتى از راویان حدیث از جمله نسایى و ترمذى دانشمندان معروف اهل تسنن به عنوان شاهد براى جواز توسل به پیامبر در حال حیات نقل مى‏کند که خلاصه‏اش این است: مرد نابینایى تقاضاى دعا از پیامبر براى شفاى بیماریش کرد، پیغمبر به او دستور داد که چنین دعا کند: «اللهم انى اسئلک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبى الرحمه یا محمد انى توجهت بک الى ربى فى حاجتى لتقضى لى اللهم شفعه فى[۲۳۸]؛ خداوندا من از تو به خاطر پیامبرت پیامبر رحمت تقاضا مى‏کنم و به تو روى مى‏آورم اى محمد! بوسیله تو به سوى پروردگارم براى انجام حاجتم متوجه مى‏شوم خداوندا او را شفیع من ساز.»
سپس در مورد جواز توسل به پیامبر(ص) بعد از وفات چنین نقل مى‏کند که مرد حاجتمندى در زمان عثمان کنار قبر پیامبر ص آمد و نماز خواند و چنین دعا کرد:«اللهم انى اسئلک و اتوجه الیک بنبینا محمد ص نبى الرحمه، یا محمد انى اتوجه بک الى ربک ان تقضى حاجتى ؛ خداوندا من از تو تقاضا مى‏کنم و بوسیله پیامبر ما محمد ص پیغمبر رحمت به سوى تو متوجه مى‏شوم، اى محمد من بوسیله تو متوجه پروردگار تو مى‏شوم تا مشکلم حل شود.» و بعد اضافه مى‏کند: چیزى نگذشت که مشکل او حل شد. [۲۳۹]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...