برقراری ارتباطات مقتضی و زودگذر
عاطفه سطحی
اجتناب از برقراری ارتباط چشمی
رفتارهای تخریبی نسبت به خود و دیگران
ضعف در برقراری ارتباط با همسالان
بی رحمی نسبت به حیوانات
ضعف در کنترل تکانه
رشد ناکافی فرامن
الگوهای تغذیه ای نامناسب
چسبندگی به افراد دیگر
بدیهی است علت بروز این مشکلات، اختلال در رشد دلبستگی در سال های اول زندگی است (خوشابی و ابوحمزه ،۱۳۸۵).
اضطراب جدایی
روبرتسون و بالبی سه مرحله واکنش به جدایی مطرح کردند:
اعتراض(مرتبط با اضطراب جدایی)
ناامیدی(مرتبط با سوگ و عزاداری)
انکار( مرتبط با سازوکارهای دفاعی به ویژه واپس زنی).
بالبی معتقد است نوزادان و کودکان ، هنگام استرس و یا عدم حضور شخص مورد دلبستگی ، دچار اضطراب می شوند.
از نقطه نظر بالبی ، اضطراب جدایی ناشی از تجربیات مخرب خانوادگی است. تهدیدهای مکرر به ترک یا طرد توسط والدین ، بیماری خواهر و برادر و والدین یا مرگ آنها بخصوص اگر کودک خودش را مسئول این حوادث بداند، از جمله فشارهای روانی مخربی است که بر دلبستگی کودک تاثیر تعیین کننده ای دارد (خوشابی و ابوحمزه ،۱۳۸۵).
علل دلبستگی توام با ایمنی و مضطربانه
چرا بعضی از بچه ها دلبستگی توام با ایمنی دارند و بعضی دیگر دلبستگی مضطربانه؟ مهمترین دلیل تفاوت دلبستگی کودکان ، حساسیت مادر یا بطور کلی حساسیت مراقب می باشد که عبارتست از توجه مادر یا مراقب به حالت طفل، تغییر صحیح این حالات و پاسخدهی سریع و مناسب به آنها مادران اطفال دارای دلبستگی توام با ایمنی فرزندانشان ارتباط و درگیری بیشتری دارند به علایم و حالات آنها بیشتر پاسخ می دهند، پاسخ های مناسب بیشتری می دهند و رفتارهای مثبت بیشتری را انجام می دهند تا مادران اطفالی که دلبستگی مضطربانه دارند . از سوی دیگر بین تداوم نداشتن حساسیت و ناهماهنگی رفتارهای مادر و دلبستگی مضطربانه نیز رابطه وجود دارد. اطفالی که در وضعیت عجیب رفتارهای اجتنابی قرار دارند،مادران عصبانی غضب آلود و تحریک پذیر دارند که پیوسته با خواسته های فرزندانشان مخالفت می کنند و مزاحم کارهای طفل می شوند و دائم دستورات شفاهی می دهند (اینسورث و همکاران ، ۱۹۸۷).
بهترین صفت برای مادران کودکان مقاوم، صفت دمدمی بودن است. سپس اگر حساسیت یک عامل کلیدی است باید بتوانیم با آموزش حساسیت به والدین احتمال ایجاد دلبستگی توام با ایمنی را افزایش دهیم (کاپلان ، ۲۰۰۳).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

دلبستگی و آسیب شناسی روانی
در ۱۹۷۳ زمانی که بالبی کتاب جدایی، اضطراب و خشم را منتشر کرد ، این سوال را مطرح نمود که آیا ارتباطی بین دلبستگی نا ایمن و آسیب شناسی روانی[۱۳۲] وجود دارد. او توانست برای چنین ارتباطی بین گذر هراسی[۱۳۳] و دلبستگی دوسوگرا قرائتی پیدا کند. او همچنین ارتباطی بین الگوهای دلبستگی نا ایمن و انواع هراس های دوران کودکی پیدا کرد. برای مثال حیوان هراسی[۱۳۴] و مدرسه هراسی[۱۳۵] را نیز ناشی از اضطراب جدایی کودک و والد در نظر گرفت.
او با مطالعات بیشتر توانست بین دلبستگی نا ایمن و اختلالات رفتاری (مثل رفتار ضد اجتماعی)در سنین پیش دبستانی یا دبستانی نیز ارتباطی پیدا کند. گرینبرگ[۱۳۶] این رفتارهای مشکل ساز را راهکاری برای برانگیختن فرد مراقبت کننده،تعبیر نمود.
گلدبرگ[۱۳۷] (۱۹۹۷) نیز بین الگوهای دلبستگی نا ایمن – آشفته و بیماری های مزمن ارتباطی پیدا کرد.
مطالعات نشان داده اند کودکانی که در سنین پایین مورد سوء استفاده یا غفلت قرار گرفته اند بیشتر دلبستگی های نا ایمن نشان داده اند.
نوزادانی که والدین شان از افسردگی یا اسکیزوفرنی رنج می بردند نیز مورد مطالعه قرار گرفتند و نتایج نشان داد که بیماری والدین یک عامل خطرساز برای رشد دلبستگی نوزادان محسوب می شود.
بین الگوهای دلبستگی نوزادان و تغییر در فرایندهای فیزیولوژیکی، نظام ایمنی و هورمونی نوزاد نیز ارتباطی مشاهده شده است.بنابراین ممکن است بین الگوهای دلبستگی و بیماری های روان تنی[۱۳۸] نیز ارتباط وجود داشته باشد.
دلبستگی ناایمن و دلبستگی آشفته در نوزادان و کودکان خردسال با اختلال شخصیت مرزی[۱۳۹]، گذرهراس (بعد از یک تجربه سوء استفاده جنسی در دوران کودکی )، اقدام به خودکشی در نوجوانی ،افسردگی،آسیب پذیری در برابر بیماری های روانی، اسکیزوفرنی نیز مرتبط است (خوشابی و ابوحمزه ، ۱۳۸۵) .
استرس و مقابله با آن
به نظر بالبی سبک های دلبستگی مشاهده شده در دوران نوزادی ، در قوانین و راهکارهای مقابله با استرس در بزرگسالی منعکس می شود . نوزادان ایمن مراقبینی داشته اند که کاملا به نیازهای آنان پاسخ می دهند . لذا پیامی که از آنها گرفته اند این است که می توانند نگرانی های خود را بیان کنند و از دیگری کمک بخواهند اما نوزادان نا ایمن مراقبینی داشته اند که کمتر پاسخگو بوده اند، در نتیجه یادگرفته اند که احساسات منفی خود را سرکوب کنند (خوشابی و ابوحمزه ، ۱۳۸۵) .
نظریه اختلال دلبستگی
روان شناسان رشد بر این عقیده اند که الگوهای دلبستگی که توسط مری اینسورث تعریف شده (ایمن، اجتنابی، دوسوگرا) الگوهایی انطباقی را نشان می دهند که به نظر می رسد از نوزادان و والدین غیر بیمار به دست آمده است. بر همین اساس الگوی دلبستگی اجتنابی یک راهکار رفتاری است که در آن کودکان می توانند رفتار دلبستگی خود را با نگرش های والدین خود سازگار نمایند. با بهره گرفتن از این روش آنها می توانند رابطه خود با والدین را ادامه دهند اگرچه فاصله ای را بین خود و آنها حفظ می کنند و به این روش آرام بمانند. به دلیل اینکه تمایل آنها بر نزدیک شدن به والد اغلب توسط والد طرد می گردد آنها یاد می گیرند که چنین رفتارهایی را بازداری کنند و دیگر نشان دهند (مثل گریه کردن،صدا زدن،دنبال کردن…) به نظر می رسد این الگوی رفتاری بهترین روش برای کم کردن استرس ناشی از طرد است این روش همچنین می تواند والد را برانگیزد تا به سمت کودک برود. اما کودکانی که الگوهای دلبسته نا ایمن را به صورت افراطی نشان می دهند دچار اختلالات عاطفی و شناخت می گردند. بعضی از این نوزادان رفتارهای پرخاشگرانه نشان می دهند و گاهی در نوجوانی دچار پارانویا[۱۴۰] می شوند . به نظر گریتندن[۱۴۱] کودکانی که سبک دلبستگی اجتنابی دارند فرایندهای شناختی را برای دفاع در برابر عواطف خود به کار می برند درحالی که فرایندهای عاطفی در کودکان دلبسته نا ایمن – دوسوگرا آنقدر فعال است که توانایی شناختی آنها را کاهش می دهد (خوشابی و ابوحمزه ، ۱۳۸۵ ) .
اختلالات وابستگی
اختلالات وابستگی یا پاتولوژی زیستی – روانی – اجتماعی مشخص هستند که از محرومیت مادری ، فقدان مراقبت توسط مادر یا یک فرد مراقب ناشی می شود. سندرم های عدم رشد و نمو، کوتولگی روانی- اجتماعی، اختلال اضطراب جدایی، اختلال شخصیت دوری گزین،اختلالات افسردگی، بزهکاری،مسایل تحصیلی،و هوش فردی به تجارب منفی وابستگی ربط داده شده اند. وقتی کمبود مراقبت مادری به دلیل بیماری روانی مادر ، یا بستری شدن طولانی کودک در موسسات یا مرگ فرد مورد دلبستگی اساسی وجود دارد، طفل دچار آسیب روانی می گردد (کاپلان ، ۲۰۰۳).
طبقه بندی دلبستگی در راهنمای تشخیص ICD
در ICD اختلالات دلبستگی در طبقه سایر اختلالت نوزادی، کودکی یا نوجوانی آورده شده اند و به دو نوع مهار شده[۱۴۲] و مهار نشده[۱۴۳] تقسیم شده است.
بر اساس ICD دلبستگی مهار شده(نوع I ) ناظر بر کودکانی است که به بزرگسالان تمایلی نشان نمی دهند و نسبت به اشخاص مورد دلبستگی با دوسوگرایی و ترس واکنش نشان می دهند. در نوع II (مهار نشده) ، خصوصیات متضاد نوع I را می بینیم : بدین معنا که این کودکان به راحتی دلبسته می شوند و به اشخاص متعددی دلبستگی پیدا می کنند. هرکدام از این دو نوع رفتار می تواند به عنوان پیامد هیجان افراطی ناشی از تنبیهات بدنی شدید، غفلت و بی توجهی نسبت به کودک یا نادیده گرفتن و یا ناشی از تغییر شخص مورد دلبستگی باشد (خوشابی و ابوحمزه ، ۱۳۸۵).
تعریف سلامت روان
بحث درباره سلامتی و بیماری مدتهاست که توجه پژوهشگران را به خود مشغول کرده است و شاید هیچ موضوعی به اندازه سلامتی ، ‌ذهن انسان را به خود مشغول نکرده باشد. جای تعجب هم نیست چون زندگی و رفاه مردم تا حد زیادی به حالات جسمی و روانی آنها وابسته است.
بیماری های روانی از بدو پیدایش بشر وجود داشته، هیچ فردی در مقابل آن مصونیت ندارد و خطری است که بشر را مرتبا تهدید می کند. خوشبختانه نهضت بهداشت روانی در نیم قرن اخیر افکار غلط وخرافات را در مورد بیماری های روانی کنار گذاشته و نشان داده که اگر این بیماری ها را مانند سایر بیماری ها زود تشخیص داده و درمان کنیم به همان نسبت از مزمن شدن وعوارض آن کاسته خواهد شد. بیماری های روانی مانند سایر بیماری ها قابل درمان و پیشگیری هستند ودر صورتی که ریشه کن نشوند مانند علف هرز رشد می کنند ).
رشد سریع جمعیت، شهر نشینی، تغییر عادات و رسوم سنتی و… باعث بروز روز افزون استرس ها و مسائل روانی، اجتماعی وشیوع بالای اختلالات شده که این اختلالات آثار سوء اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی را موجب شده و باعث شده که مسئولان و مردم به بهداشت روانی توجه پیدا کنند .
براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی، سلامت عبارت است از: “رفاه کامل جسمانی ، روانی و اجتماعی ونه بیماری یا ناتوانی” با این که تاکید هر سه بعد سلامتی لازم ومکمل یکدیگرند ، هیچ دلیل وتوجیه علمی، اخلاقی، اجتماعی وجود ندارد که یکی از ابعاد بر دیگری ارجحیت داشته و ابعاد دیگر از آن جمله بهداشت روانی نامیده گرفته شود (تنهایی ، ۱۳۸۵).
سازمان بهداشت جهانی، سلامت روانی را قابلیت ایجاد ارتباط موزون وهماهنگ با دیگران ، توانایی در تغییر و اصلاح محیط اجتماعی و حل مناسب و منطقی تضادهای غریزی و تمایلات شخصی، به طوری که فرد بتواند از مجموعه تضادها ترکیبی متعادل به وجود آورد، می داند طبق تعریفی که این سازمان ارائه می دهد، وظیفه اصلی بهداشت روانی تامین سلامت روان است تا به مدد آن بتوان قوا واستعداد های روانی را پرورش داد. در واقع بهداشت روانی مبتنی بر سه پایه است :
۱- حفظ و تامین سلامت روان
۲- ریشه کن ساختن عوامل بیماری زا و پیشگیری از ابتلا به بیماری های روانی
۳- ایجاد زمینه مساعد برای رشد و شکفتن شخصیت و استعدادها تا حداکثر ظرفیت نهفته در آنها ( میلانی فر، ۱۳۸۲ ).
روانکاوان و طرفداران فرضیه های روانکاوی (روان تحلیل) از شخصیت ایده آل صحبت می کنند وخود[۱۴۴] را میانجی بین خواسته های نهاد[۱۴۵] و کنترل و مواخذه فرا خود[۱۴۶] می دانند و بهنجاری را میانجیگری صحیح و منطقی بین دو قدرت “نهاد” و “فرا خود” عنوان می کنند.
روان کاوان درمراحل مختلف رشد روانی و عملکرد صحیح و خالی از تعارف ایگو، ‌استفاده از مکانیزم های دفاعی سازنده در ضربه ها و فشارهای شدید را دلیل بر سلامت و تعادل روان می دانند.
لوینسون[۱۴۷] وهمکاران، سلامتی روان را این طور تعریف کرده اند : “سلامت روان عبارت است از این که فرد چه احساسی نسبت به خود، دنیای اطراف‌، محل زندگی و اطرافیان دارد ومخصوصا با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد، چگونگی سازش وی با درآمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن حائز اهمیت است. ” (به نقل از میلانی فر، ۱۳۸۲) .
کارل مننجر[۱۴۸] می گوید : « سلامت روان عبارت است از سازش فرد با جهان اطرافش در حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و موثر او به طور کامل شود. » ( به نقل از میلانی فر، ۱۳۸۲) .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...