راهبردهای ملامت خود، ملامت دیگران، نشخوارگری، فاجعه انگاری راهبردهای منفی تنظیم هیجان را تشکیل می‌دهند و راهبردهای پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، ‌بازاریابیمثبت، دیدگاه گیری بر روی هم راهبردهای مثبت تنظیم هیجان را نشان می‌دهند (همان).

۲-۱۷-۳ راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و اختلالات هیجانی در پرتو پژوهش‌ها

در راستای بررسی روابط بین راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و اختلالات هیجانی، دیدگاه های شناختی از اهمیت ویژه ای برخوردار است در این خصوص فیلدز[۹۰] و پرینز[۹۱] (۱۹۹۷) بیان می‌کنند کسانی که در مقابل حوادث فشارزای زندگی از راهبرد ملامت خود استفاده می‌کنند و یا دیگران را مقصر می شمارند، بیشتر از دیگران در معرض علایم افسردگی قرار می گیرند. در این راستا پویلر و جانسون[۹۲] (۱۹۸۶) بیان داشته اند کسانی که در مقابله با فشارها و رویدادهای منفی، خود را سرزنش می‌کنند، در نهایت خود را عاجز و ناتوان احساس می‌کنند و ‌به این نتیجه گیری منفی از خود می پردازند که «من نمی توانم کاری انجام دهم» در نتیجه ی چنین تفکری، اعتماد به نفس آن ها کاهش یافته و اطمینان به خود را از دست می‌دهند. روشن است که هرچه گرایش فرایند تفکر به سوی منفی نگری بیشتر باشد، شدت استرس تجربه شده در فرد بیشتر می شود و این موضوع خود به تفکر منفی و افسردگی دامن می زند (به نقل از پیوسته گر و حیدری، ۱۳۸۷).

در این راستا صالحی و همکاران(۱۳۹۰) نشان دادند که راهبرد نشخوار فکری یا تمرکز بر تفکر با مشکلات هیجانی(افسردگی، اضطراب، خصومت و حساسیت بین فردی) مرتبط است. ایشان توضیح می‌دهند که نشخوار فکری به معنای تمرکز توجه روی افکار است و بسته ‌به این که افکار چه محتوایی داشته باشند(مثبت و یا منفی بوده و یا به گذشته و یا آینده مربوط باشند) می‌توانند حالات هیجانی متفاوتی (استرس، اضطراب، افسردگی و خشم) در فرد ایجاد کنند یا این حالات را تشدید نمایند. در رابطه با راهبرد پذیرش و اختلال افسردگی مشهدی و همکاران (۱۳۹۰) نشان دادند که پذیرش اتفاقی که رخ داده موجب می شود که افراد سعی کنند با آن اتفاق کنار آمده و برای جبران آن اتفاق تنیدگی زا و بهتر شدن اوضاع زندگی شان تلاش کنند، چون آن ها به بهتر شدن آینده امید دارند در صورتی که در افراد افسرده این اتفاق به ندرت رخ می‌دهد. ویلسون و پریچارد[۹۳](۲۰۰۵) عنوان می‌کنند که پذیرش دو حالت دارد : پذیرش به صورت فرآیندی که شامل تأیید خود به هنگام مقابله با تجارب منفی می شود و پذیرش به صورت منفعل که شامل تسلیم شدن در برابر تجارب منفی و عدم تلاش برای مقابله می شود و این نوع پذیرش در افراد افسرده به وفور اتفاق می افتد.

همچنین راهبرد شناختی تنظیم هیجان تمرکز مجدد مثبت و تمرکز مجدد بر برنامه ریزی به صورت مستقیم با خوش بینی و عزت نفس و به صورت منفی با اضطراب رابطه دارد (گارنفسکی و همکاران، ۲۰۰۱). توضیح اینکه افرادی که در مواجهه با رویدادهای تنیدگی زا، از راهبردهای سازگارانه تمرکز مجدد مثبت و تمرکز مجدد بر برنامه ریزی استفاده می‌کنند افسردگی کمتری گزارش می‌کنند. در واقع رابطه منفی راهبردهای سازگارانه با افسردگی ‌به این دلیل است که استفاده از این راهبردها موجب می شود که فرد با نگاهی متفاوت به ارزیابی رویدادهای منفی بپردازد و به جنبه‌های مثبت و فواید احتمالی که آن رویداد در درازمدت برای وی به دنبال دارد، توجه کند، در نتیجه ناراحتی و تنیدگی کمتری را تجربه کرده و راحت تر با آن رویداد کنار می‌آید (مشهدی و همکاران، ۱۳۹۰).

در ارتباط با دیدگاه گیری هم می توان بیان داشت که دیدگاه گیری موضوع مهمی در ارتباط با بهزیستی است ( آلان و گیلبرت، ۱۹۹۵، جانوف بولمن، ۱۹۹۲؛ به نقل از گارنفسکی و همکاران، ۲۰۰۲). به نحوی که عبدی و همکاران (۱۳۸۹) طی پژوهشی نشان دادند که تأکید بر نسبیت اتفاق در مقایسه با سایر وقایع با کارکرد بهتر و کاهش افسردگی وخیم همراه است.

صالحی و همکاران (۱۳۹۰) در مطالعه ای بر روی دانشجویان دانشگاه اصفهان دریافتند که دو راهبرد شناختی تنظیم هیجان یعنی فاجعه انگاری و نشخوارگری می‌توانند پیش‌بینی کننده مشکلات هیجانی باشند.

در مطالعه ای دیگر که توسط یوسفی (۱۳۸۵) روی دانش آموزان مراکز راهنمایی استعدادهای درخشان شیراز انجام گرفت، نتایج حاکی از این بود که راهبردهای شناختی ملامت خود، نشخوارگری، ارزیابی مجدد مثبت، فاجعه انگاری و ملامت دیگران پیش‌بینی کننده های مهم افسردگی و اضطراب هستند.

از سویی پور فرج عمران ( ۲۰۱۱) در مطالعه ای که روی ویژگی های روانسنجی پرسشنامه راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و رابطه آن با اضطراب و افسردگی انجام داد نشان داد که فاجعه انگاری، ملامت خود و نشخوارگری با سطوح بالای اضطراب و افسردگی رابطه دارد و ارزیابی مجدد مثبت و تمرکز مجدد بر برنامه ریزی با سطوح پایین اضطراب و افسردگی مرتبط است.

از طرفی مشهدی و همکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی بر روی دانش آموزان پایه سوم، چهارم و پنجم ابتدائی دریافتند که راهبردهای ملامت خود، نشخوارگری، فاجعه انگاری و ملامت دیگران با اضطراب و افسردگی رابطه مثبت و راهبردهای پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی و ارزیابی مجدد مثبت با این اختلالات رابطه منفی دارد و همچنین راهبرد دیدگاه گیری تنها با اضطراب رابطه منفی دارد. راهبردهای نشخوارگری، فاجعه انگاری، ملامت خود و تمرکز مجدد بر برنامه ریزی تغییرات اضطراب را پیش‌بینی می کند و راهبردهای فاجعه انگاری، ملامت دیگران، تمرکز مجدد مثبت، پذیرش، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی و نشخوارگری تغییرات افسردگی را پیش‌بینی می‌کنند.

از طرفی گارنفسکی، کراج و اسپینهاون (۲۰۰۰) در مطالعه ای دیگر بر روی ویژگی های روانسنجی راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و ارتباط با میزان اضطراب و افسردگی نشان دادند که نشانه های افسردگی و اضطراب تنها با یک راهبرد مقابله ای ایجاد نمی شود بلکه چندین راهبرد مختلف با هم در ایجاد این نشانه ها نقش دارد. افرادی که از راهبردهای سازگارانه تر مثل تمرکز مجدد مثبت و ارزیابی مجدد مثبت استفاده می‌کنند نشانه های اضطراب و افسردگی را گزارش نمی کنند ولی افرادی که از راهبردهای ناسازگارانه مثل نشخوارگری، ملامت خود و فاجعه انگاری استفاده می‌کنند نشانه های افسردگی و اضطراب بیشتری را گزارش می‌کنند.

در پژوهشی که توسط قاسم زاده و همکاران (۱۳۸۹)، با هدف بررسی اثربخشی مداخله شناختی- رفتاری بر پاسخهای مقابله ای و راهبردهای تنظیم شناختی هیجانات در زنان صورت گرفته است . یافته ها بیانگر این است که: مداخله شناختی- رفتاری، تفاوت معنی­داری در مقیاس­های پاسخ مقابله­ای و راهبردهای تنظیم شناختی هیجانات داشته است؛ واجرای مداخله شناختی- رفتاری موجب افزایش استفاده ازپاسخهای مقابله ای مسئله مدار، راهبردهای شناختی متمرکز بر برنامه ریزی،بازنگری و ارزیابی مجدد به صورت مثبت در تنظیم هیجانات و نیز کاهش استفاده از پاسخهای مقابله ای هیجان مدار و راهبردهای شناختی خودسرزنشگر، نشخوار ذهنی، فاجعه آمیزکردن در تنظیم شناختی هیجانات داشته است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...