۲-۲-۱- نظریه های سبب شناسی

۲-۲-۱-۱- نظریه ژنتیکی

در بحث ژنتیک باید با این اظهار نظر شروع شود که هم عوامل ژنتیکی و هم محیطی تجلی نهایی یک اختلال مصرف مواد روان گردان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. در واقع، صفحات بسیار اندکی، در صورت وجود، ندرتاً به وسیله عوامل ژنتیکی یا محیطی تعیین می‌شوند مطالعه نقش ژنتیک در سوء مصرف مواد، معطوف به تعیین تأثیر نسبی وراثت است. پژوهش ژنتیکی تقریباً به طور جامعی بر روی سوء مصرف الکل تمرکز دارد، چون سوء مصرف الکل هم قانونی است هم شایع. امکان وجود زمینه ژنتیکی ‌در مورد سایر اشکال سوء مصرف مواد تنها به تازگی مورد بررسی قرار گرفته است. مطالعات انسانی آشکارا نشان داده‌اند که خطر سوء مصرف الکل و احتمالاً مواد ژنی است. از مطالعات حیوانی برای تحلیل جنبه‌های خاصی از زمینه ارثی استفاده می‌شود. سوء مصرف مواد، نشانگان رفتاری پیچیده است و احتمالاً از مکانیسم‌های ژنتیکی متعددی تأثیر می‌پذیرد(موسوی،۱۳۸۸).

۲-۲-۱-۲- نظریه روان‌پویشی

نظریه‌پردازان اولیه بر جنبه‌های لیبدویی سوء مصرف همچون ارضای سابق لذت، لذت‌گرایی و دستیابی به حالت‌های بازگشتی تأکید می‌کردند. این مفهوم پردازی‌ها از سوء مصرف مواد همگام با علایق گسترده‌تر در حوزه روان‌شناختی” نهاد” شهوت دهانی و نقش سابق‌ها در تعیین رفتار است. در حال حاضر، تصور بر این است که سوء مصرف مواد در نقش کارکردهای دفاعی و انطباقی نامناسب و نا به جا عمل می‌کند.

سوء مصرف مواد تلاش برای مقابله با عواطف و جهان خارج به ویژه دنیای شیء را بازنمایی می‌کند. برای مثال: سوء مصرف مواد به عنوان ایفا کننده نقش دفاع عاطفی تصنعی در نظر گرفته می‌شود ‌در مورد سوء مصرف کنندگان مواد، عواطف معمولاً کلی، نامتمایز و پیش کلامی‌می‌باشند به طوری که تجربه عواطف بدنی و توان کاه می‌شوند. تجربه بدنی جان کاه عواطف، منجر به میل و اشتیاق به مواد در کسانی می‌شود که ناتوان از تحلیل بیان و کنترل احساسات هستند. شرایطی که از آن به عنوان الکستیمیا[۴۵] یاد می‌شود.

(نظریه های فعلی روان‌پویشی سوء مصرف مواد در باورهای زیر مشترک هستند):

    1. سوء مصرف مواد به عنوان نشانه‌ای از آسیب روانی اساسی تر تلقی می‌شود.

    1. دشواری در کنترل عاطفه به صورت یک مشکل هسته ای در نظر گرفته می‌شود.

  1. روابط شی و آشفته در ابتلا به سوء مصرف مواد مهم هستند (موسوی،۱۳۸۸).

نظریه روان کاوی، استفاده از مواد مخدر را نشانه روان رنجوری‌هایی [۴۶]می‌داند که خودشان را در هنگام بلوغ نشان می‌دهند. ما می‌دانیم که نوجوانان معمولی مراحلی از ملامت، اضطراب، خشم، ناکامی‌و حتی افسردگی کوتاه مدت را می‌گذرانند. یکی از مشخصه‌ های نوجوانان، تغییرات سریع و فراگیر، تقریباً در همه جنبه‌های زندگی است که این خود به فشار روانی بسیار زیادی منجر می‌گردد. تحقیقات نشان داده است که این عوامل به همراه گروه همسالان در کشاندن نوجوانان به مصرف مواد نقش دارند. یک نوجوان معمولی مانند یک بزرگسال، تجربه کافی برای رویارو شدن با احساسات ناشی از فشارهای روانی- اجتماعی را ندارد. مواد مخدر روان گردان به عنوان داروهای خود تجویزی در این شرایط فشارزا، توسط نوجوان مصرف می‌شود. این داروها اختلالات روانی به همراه دارند. مواد مخدر و داروهایی که برای اختلالات عاطفیت جویز بشوند دارای تأثیرات شیمیایی عصبی هستند و به احتمال زیاد می‌توانند نا به هنجاری را درمان کنند(ابادینسکی[۴۷]، ترجمه کریمی‌و همکاران،۱۳۸۴).

۲-۲-۱-۳- نظریه های رفتاری‌نگر

الگوی رفتاری‌نگر از اعتیاد بر رفتار قابل مشاهده متمرکز است. این مدل‌ها بر رفتار جستجوی مواد تأکید دارند تا علائم جسمی وابستگی. برای این که مدل رفتاری به مصرف کلیه مواد مربوط باشد نباید بر وجود علائم ترک یا تحمل متکی بود چرا که بسیاری از مواد مورد سوء استفاده با پیدایش وابستگی فیزیولوژیکی همراه نیستند و بعضی از پژوهشگران چنین فرض کرده‌اند که چهار اصل رفتاری عمده در ایجاد رفتار موادجویانه مؤثرند، اصول اول و دوم مربوط به کیفیت تقویت مثبت و اثرات نا مطلوب بعضی از مواد است. اکثر مواد مورد سوء مصرف با تجربه مثبت بعد از اولین مصرف همراهند. ‌به این ترتیب ماده به عنوان یک تقویت کننده برای رفتار مواد طلبانه عمل می‌کند. اصل سوم این که، شخص باید قادر به تفکیک ماده سوء مصرف شده با سایر مواد باشد و اصل چهارم بیان می‌کند که تقریبا تمام رفتارهای مواد طلبانه با نشانه های دیگری که ممکن است با تجربه مصرف مواد همراه گردند رابطه داشته باشند(کاپلان و سادوک، ۲۰۰۳).

۲-۲-۱-۴- نظریه های شناختی

روی آوردهای متعددی نقش عوامل شناختی و عاطفی را در رابطه با سوء مصرف مواد و نشانه های مربوط به مواد را مورد بررسی قرار داده‌اند که کامل‌ترین مدل شناختی در این رابطه که تا کنون مطرح شده است مدل بک و همکاران است. در مدل کامل مصرف مواد راه انداز زنجیره عوامل، محرک‌های فعال کننده می‌باشند. این محرک‌های فعال کننده می‌توانند هم یک سری از محرک‌های درونی مانند حالات خلقی افسردگی و اضطراب باشند و هم یک سری محرک‌های بیرونی مانند دیدن جمعی از دوستان در حال مصرف مواد. این محرک‌ها سبب فعال شدن عقاید انتظاری می‌شوند که پیش‌بینی کننده احساس اثربخشی مواد هستند مانند این که “وقتی مواد مصرف می کنم شادترم.” عفاید فعال شده خود سبب فراخوانی افکار خودآیند می‌شوند. این افکار به طور خودکار به ذهن فرد خطور کرده و عمدتاًً ‌در مورد خود عمل مصرف موادند مانند این که ” مصرف مواد کاری لذت بخش است(کاپلان و سادوک،۲۰۰۳).”

۲-۲-۱-۵- نظریه های رفتاری و شناختی رفتاری

به دلیل ماهیت زیستی- روانی- اجتماعی انسان از اختلال وابسته به مواد اعتیاد به مواد مخدر یا پیچیدگی خاصی برخوردار است، به همین علت درمان این اختلال با تأکید بر یک رویکرد محض اغلب دشوار و ناکارآمد است. نتایج مطالعات پژوهشگران بیانگر این حقیقت است که همانند بسیاری از اختلالات روانی دیگر، کارآمدترین رویکرد درمانی در کاهش یا ترک مصرف مواد اعتیادآور شامل ترکیبی از شیوه های جسمی‌و روانی می‌باشد (م.کارول[۴۸]، ترجمه قامت بلند،۱۳۸۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...