۴) تشویق. وقتی که یک “والد” با شور و هیجان از مطلبی صحبت می‎کند او را تشویق کنید. «بسیار عالی بود، واقعاً حق مطلب را ادا کردید. کاش همه مثل شما بودند. کاش فرصت بیشتری داشتید و عقایدتان را در یکی از جلسات ما توضیح می‎دادید تا بتوانیم درباره آن بحث کنیم. کاش می‎توانستید عقایدتان را بپرورانید وحتی درباره آن مقاله بنویسید.»

 

۵) سکوت. نگاهی شگفت زده و متحیر همراه با لبخند دوستانه در گوشه لب هم می‌تواند پاسخی خلع سلاح کننده باشد. این عمل ممکن است باعث شود که او درباره آن چه در آن لحظه گفته تأمل کند. پنج یا ده ثانیه سکوت آنچنان او را ناراحت می‌کند که ممکن است احساس کند باید چیز دیگری بگوید. بسیاری از مردم نمی‎توانند سکوت را تحمل کنند، و به احتمال زیاد آنچه را که گفته اند تعدیل می‌کنند. اگر بپرسند چرا سکوت کرده‎اید، می‎توانید بگویید: «لازمه کاملاً درباره اش فکر کنم. شاید دروغ نگفته‎اید، درباره هر چیزی باید فکر کرد.»

 

۶) جایتان را عوض کنید. آدم‎های سنخ “والد” از این که دیگران حریم‎شان را نادیده بگیرند، ناراحت می‎شوند. از جایتان بلند شوید، چند قدم و یا تا حدی که فکر می‎کنید لازم است از آن ها دور شوید. وضعیت خود را عوض کنید. آن ها جا می‎زنند. عملاً عقب نشینی می‎کنند و مجبور می‎شوند فکر کنند (“بالغ”) که : «موضوع چیه، چی شده؟»

 

۷) تغییر عقیده بدهید. البته اگر واقعاً با خودتان صادق هستید. اگر شما را به خاطر اظهاراتی که شش ماه پیش درجمعی کرده‎اید مورد انتقاد قرار داده‎اند، اعلام کنید که درباره آن مطلب کاملاً فکر کرده‎اید و اکنون معتقدید که اظهارات قبلی‎تان روش خوبی برای حل مشکل نبوده است و اکنون از صمیم قلب از حساسیت طرف مقابل خود قدردانی می‎کنید. بعد نظر او را نسبت به موضوع بپرسید. “والد” غالباً از طرز فکر دیگران انتقاد می‎کند، این سوال شما باعث می‎شود که “بالغ” او وارد عمل شود.

 

۸) ممکن است خواهش کنم مطلب را روشن بیان کنید؟ اگر کسی با همه توانش همه آنچه را که در ذهنش به او فشار می آورد ادا کرده باشد، شما می توانید با کمی حیرت و سرگشتگی بگویید: «چون هیچ دوست ندارم که اظهارات شما را بد تعبیر کنم، ممکنه دوباره منظورتان را بیان کنید؟» از آنجا که اظهارات “والد” یک ضبط است، شخص ناچار می‎شود نوار را دوباره به کار بیندازد. این امر هم وقت‎گیر است و هم نیاز به تفکر دارد. ‌به این ترتیب ممکن است در این “بالغ” وارد عمل شود. سخنان او این بار قدرت و شدت اولیه را نخواهد داشت.

 

۹) گریز بزنید. اگر شخص سومی حضور دارد، پاسخ می‌تواند خطاب به او باشد، ولی به نحوی که شخص “والد” آن را بشنود. «این جناب فلانی واقعاً آدم لایقی است. هیچ می‏دانستید ایشان چند سال پیش جلو گروهی را که به حفظ آثار ملی اعتراض داشتند و می‎خواستند مجسمه “آرچی بانکر” را در پارک خراب کنند، گرفت؟» با این هندوانه زیر بغل گذاشتن شاید بتوانید مانع شکرآب شدن روابط خود با او شوید.

 

۱۰) یادداشت کنید. وقتی کسی پشت سر فرد دیگری لُغز می‌خواند و غیب می‎کند موضوع را بزرگ کنید. مثلاً بگویید: «دوباره بگو، اسمش چی بود؟ من باید اسمشو یادداشت کنم. اسمش را چه جوری هجی می‎کنی؟» داشتن یک دفتر یادداشت و یک قلم خودنویس طلائی تأثیر بسیاری دارد.

 

۱۱) “کودک” او را پیدا کنید و دست روی آن بگذارید. این روش بهترین راه پس‎راندن “والد” است. هر کس به هر حال یک “کودک” گرسنه دارد، اگر این “کودک” زیر خروارها ضبط “والد” دفن شده باشد. اگر کسی مدام از همه چیز، از وضع اداره و کارش گرفته تا انجمن خانه و مدرسه و خانواده اش انتقاد می‌کند، می توانید او را به بحث درباره نیازهای درونی‎اش بکشانید. مثلاً بگویید: «البته نمی خوام که شما این کار را بکنید، فقط می‎خواهم بپرسم که اگر، فرصت پیدا می‎کردید که وضع اداره (بودجه خانواده، برنامه انجمن خانه و مدرسه، برنامه تعطیلات تابستان و غیره) را تغییر بدهید، آن هم به نحوی که واقعاً احساس رضایت کنید، چه می کردید؟» البته شاید بدانید که رئیستان، این گنده معروف، روزگاری واقعاً می خواسته مجسمه ساز بشود، یا بدانید که رشته موسیقی را که خیلی هم دوشت داشته، بالاجبار پس مرگ پدرش کنار گذاشته است. شاید از عادتها و کارهای روزانه اش آگاهی داشته باشید وبدانید که مثلاً شبها قرص خواب می‎خورد، زخم‎معده دارد، یکی از بچه هایش را در تصادف اتومبیل از دست داده است، یتیم بوده است، از بازنشستگی وحشت دارد، از آینده خودش می‎ترسد، یک لیبرال است اما آن را مخفی می‌کند، و یا چند بار گریه ‌کرده‌است. ‌بر اساس مشاهدات روزانه خود از او می توانید “کودک” پنهان او را در پشت “والد” مسلط وجودش ببینید. حس مهربانی ناشی از این دانش شما، و آگاهی از این که هم محتاج محبت است، گاهی می‌تواند خصومت‌آموزش‌ها را از بین ببرد.

 

۱۲) خوب باشید. لازمه موفقیت در روش‎های فوق، داشتن اعتماد به نفس است. تکلیف شاقی است و مستلزم آن است که هر روز قوای درونی را با تفکر وتعمق، و یا بودن در کنار کسانی که برای ما ارزش قائلند، تجدید کنیم. “خوب بودن” ‌به این معنا نیست که همواره خودمان را خوشحال نشان دهیم یا مدام نیشمان باز باشد. “خوب ماندن” یعنی داشتن اعتماد به نفسی همراه با ملایمت که بادبان لرزان موجودیت شخص را در دریای پرتلاطم زندگی استوار نگه دارد. اشخاص سنخ “والد” دوست دارند به محض دیدن هر گونه نشانه ای از آشفتگی در زندگی دیگران خود را داخل کنند. اگر از در انتقاد وارد نشوند، دست کم با حالت “والد” تغذیه کننده دبه درون می‌آیند. این دخالت گاهی مطبوع است و گاهی نامطلوب. اما نصیحت و دلسوزی هم می‌تواند به اندازه انتقاد اشکال ایجاد کند. بعضی از مردم دوست دارند ازآب گل آلود ماهی بگیرند، دوست دارند در لحظات هیجان حضور داشته باشند، کمک کنند، دستور بدهند، ریاست کنند. در میان گذاشتن مشکلات با کسانی که با مصیبت خو گرفته اند دردی را دوا نخواهد کرد. مشکلات خود را با کسانی در میان بگذارید که فکر می‎کنند و احساس دارند.

 

پس راندن “والد” همگان امکان ندارد. وقتی اوضاع ناجور می شود بسیاری از مردم به پناهگاه قدیمی خود یعنی “والد” روی می آورند، و غالباً این تنها راهی است که برایشان قابل تصور است. آن ها نمی فهمند چرا “والد” چنین تسلطی بر آن ها دارد. تحلیل تبادل رفتار امکان درک این مطلب را فراهم می آورد و بصیرت ناشی از این مطلب در نهایت می‌تواند باعث پس راندن کامل”والد” شود. وقتی که شما باید بار بصیرت خود را به تنهایی بر دوش بکشید، با این امید که روزی بتوانید این آگاهی و بینش خود را با آنان در میان بگذارید. روش های فوق می‌تواند شما را تا آن روز از بسیاری از صدمات حفظ کند. هر کاری که می کنید، ملایم باشید، ادب وقار خود را حفظ کنید و دریچه های ذهنتان را باز بگذارید و همواره آماده خوشامدگویی به “کودک”ی باشید که سرانجام خود را از بند محدودیت‎هایی که شخص تحت سلطه “والد” در آن زندگی می‎کند، رها می‎سازد(هریس و هریس، ۱۹۷۳، ترجمه فصیح، ۱۳۷۶).

 

وضعیت های زندگی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...