۳-۲- موسیقی نیاز انسان :

موسیقی نیازی فیزیولوژیک، ذهنی، احساسی، اجتماعی و فرهنگی در زندگی انسان است و از طریق این نیاز ها ریشه گسترده در تار و پود زندگی بشر پیدا ‌کرده‌است. موسیقی رابطه زیستی و فیزیولوژیک با مغزآدمی دارد.

ریتم، محرک بیولوژیک و ملودی مولد لذت، خوشی و خیال انگیزی است ‌به این دلیل کوچک ترین کنش ریتمیک و نوای موزون روح و جسم را بر می انگیزد و تحریک می‌کند. از آغاز نوزادی بدون آن که آموزشی در کار باشد توجه به ریتم و ملودی وجود و مغز به هماهنگی، نظم و سازماندهی اصرار و گرایش دارد. بخش های مختلف مغز در تجزیه و تحلیل موسیقی مشارکت دارند. ‌نیم‌کره چپ مغز با شنیدن موسیقی به تجزیه و تحلیل اصوات موسیقی می پردازد و نیکره راست هماهنگی و کل (گشتالت) صدا و عواطف آن را درک می‌کند(زاده محمدی، ۱۳۸۰، به نقل از گینز و برادشو، ۱۹۷۷). به بیانی دیگر ‌نیم‌کره راست مغز در دریافت کلی پیام های موسیقایی, ترکیب فضایی روابط و درک وحدت موسیقی مؤثر است. شایان ذکر است کشش های قسمت راست مغز توسط سیستم لیمبیک (مرکز عواطف) توسعه می‌یابد. و ‌نیم‌کره راست را در خواندن بدون کلام، درک الگوی کلی، رنگ آمیزی، بلندی صدا، ساختار هارمونی صداها و جنبه غیر کلامی آن مؤثر می‌داند. از سوی دیگر موسیقی با عناصر ذهنی مانند تخیل، حافظه، تداعی، الهام و… در آمیخته که در نتیجه از آن مقوله ای شناختی به وجود آورده است. اما بیش از هر چیزی موسیقی نیاز عاطفی و احساسی است. موسیقی سیستم عواطف (لیمبیک) مغز را به سرعت تحریک می‌کند و به تحریک احساسی و فرافکنی حالت های درونی و هم حسی منجر می شود و در بسیاری از مواقع زندگی، که کلام و بیان پاسخگو نیست، می‌تواند موجب همدردی و هم حسی شود و از همه مهم تر احساس ها را وسعت بخشد. همچنین موسیقی نیازی اجتماعی است و همبستگی در ذات مطبوع آن وجود دارد هر جا موسیقی جاری است گروهی در کنار و گرد هم جمعند زیرا موسیقی به راحتی می‌تواند احساس ها و بیان مشترکی را در جمع به وجود آورد و نیروی عمومی را برانگیزد موسیقی نیروی همدلی است به همین خاطر قدرت وحدت و پیوستگی دارد و از آن می توان در تفاهم اجتماعی و سلیقه ملی بهره جست و محبت و همدلی را در جامعه تقویت کرد. در مقیاس و دیدی وسیع تر موسیقی طنین وحدت عالم است(زاده محمدی، ۱۳۸۰).

۴-۲- استفاده از موسیقی:

شنیدن موسیقی تا حدودی مانند خواندن کتاب به شرایط مختلف روحی، علاقه و نیاز و ظرفیت عصبی فرد بستگی دارد. برای استفاده از موسیقی باید به موسیقی خوب، عادت کنیم. آثار ملی و اصیل را خوب و با هشیاری درک کنیم و تنها به موسیقی برای شور و حال و یا تفنن گوش نکنیم. ‌بنابرین‏ با توجه به احساس ها، هیجان ها، نیاز ها و به طور کلی با توجه به حال خود باید موسیقی را نیز جزء برنامه قرار داد. چرا که مصرف بیش از حد موسیقی به خصوص موسیقی هیجانی در بعضی افراد موجب بی قیدی عاطفی، آشفتگی های ذهنی و نوسان خلقی شود. پاسخ به سوالی دیرینه ذهنم را مشغول خود ساخت و به دنبال پاسخش برآمدم؛ آیا به راستی کسانی که به موسیقی گوش می سپارند و یا ساز می نوازند مجنون و یا روان پریش و روان نژند می‌شوند؟ آیا عصبیت های بعضی از موسیقیدانان که در شرح حال آن ها بیان می شود به دلیل پرداختن به موسیقی و غور در حالت های آن بوده است؟ هنر به طور ذاتی واجد حساسیت، انعطاف و خلاقیت است(اشمیت پرز، ۱۳۸۴).

این خصایص مرتبط با هم در هر آفرینش هنری وجود دارد خلاقیت همیشه همراه با ظرافت و درک احساس بوده و موسیقی در میان همه هنرها به دلیل طبیعت صوتی و انرژیک، از نفوذ و حساسیت بیشتری برخوردار است. استفاده بی حد از این انرژی و صدای خیال انگیز آن حساسیت به وجود آورده و موجب تخلیه نیرو، خستگی، عصبیت و تلون احساس می شود. به خصوص وقتی که استفاده از موسیقی از حد نیاز و توان هنرمند خارج شده و این افراط تداوم پیدا کند. اما وجود این ناراحتی ها و عصبیت ها به علت شنیدن و یا پرداختن به موسیقی نیست بلکه به سبب مقدار و میزان و نوع استفاده از موسیقی است. بسیاری از موسیقیدانان و هنرمندان در عین این که واجد حساسیت، دقت و ظرافت روحی هستند با رعایت نظم، زندگی را در ید اختیار دارند( زاده محمدی, ۱۳۸۰). در حال حاضر آنچه در روانشناسی به عنوان موسیقی درمانی نام برده می شودعبارت از بهره گیری از روش هایی است که با گوش دادن و توجه به موسیقی به عنوان یک درمان جانبی و اغلب در کنار درمان های دارویی مورد استفاده قرار می‌گیرد(اندروز، ۱۳۸۲، ص ۷). موسیقی درمانی کاربرد صداها، سازهای موسیقی، آهنگ ها، قطعات موسیقی و هر چیز موسیقیایی است که به بهتر زیستن افراد کمک می‌کند(همان)..

۵-۲- یادگیری مطالب از طریق موسیقی:

زمانی که موسیقی با یادگیری همراه شود، در واقع می‌تواند شاهراه مستقیمی را به طرف مغز باز نماید. ارزش همراهی شعر یا ترانه با موسیقی این است که موسیقی از این طریق واکنش های احساسی و همچنین کورتکس شنوایی در مغز را فعال و تحریک می‌کند. ‌بنابرین‏ عناصر موسیقی از قبیل آواز، ملودی های خاص و ریتم قابلیت این را دارند که بتوان مطالب را از طریق آن ها یاد گرفت و به ذهن سپرد. برای مثال اغلب افراد از همین طریق جدول ضرب و حروف الفبا را یاد می گیرند و بویژه همراه کردن حرکاتی از قبیل دست زدن، آهنگ اثر موسیقی در یادگیری مطالب را تقویت می‌کند. یادگیری مطالب توسط موسیقی، هم یک نوع تفریح و سرگرمی حساب می شود و هم باعث می‌گردد که مطالب در مناطق مختلف حافظه ضبط شده و ‌به این ترتیب راحت تر و سریع تر یادآوری گردند.(جنسن، ۱۳۸۶، ص ۱۲۸-۱۲۹).

یکی از روش های مفید برای یادگیری مطالب به ویژه برای دانش آموزان، جایگزینی مطالب و مفاهیم جدید به جای اشعار و ترانه های موسیقی است. زمانی که فرد مطالب و اندیشه ها و کلمات را با موسیقی تنظیم و هماهنگ می کند، ضمن اینکه مناطق مختلفی از مغز فعال می‌گردند، مطالب در شاهراه های متفاوت حافظه ذخیره شده و ‌به این ترتیب ، قدرت یادگیری مطالب تقویت می‌گردد(همان،ص ۱۲۹).

۶-۲- منافع موسیقی در یادگیری مطالب:

شواهد نشان می‌دهد که موسیقی و هنرهای مربوط به آن، در یادگیری مطالب مؤثر هستند. سیستم هایی که موسیقی باعث تقویت آن ها می شود مانند سیستم حواس پنج گانه، تمرکز ،درک ، احساس و سیستم حرکتی. در واقع نیرو های محرکه ای هستند که پشت قدرت یادگیری نهفته هستند. این مطلب ‌به این معنی نیست که بدون موسیقی افراد نمی توانند مطالب را یاد بگیرند، بلکه یادگیری به همراه موسیقی امکان توسعه ی سیستم های مغز را که هیچ کدام به خاطر طبیعت خود امکان سنجش را ندارند، فراهم می آورد(جنسن، ۱۳۸۶، ص ۷-۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...