دانلود تحقیق-پروژه و پایان نامه | ۲-۱-۱-۶- عناصر دلزدگی از زندگی زناشویی – 7 |
نظریه تعارض مطرح میکند که برای دو نفری که محصول تجارب مختلفی هستند، غیر ممکن است تعارضی در رابطه با هم نداشته باشند. در حقیقت، هر ازدواجی لحظه به لحظه تعارض را به همراه دارد و اکثر زوجها روشهایی را برای حل آن ها به کار میبرند و از طریق حل
فصل دوم: پیشینه پژوهش
همین مخالفتها رشد رابطه پیش میآید. به عبارت دیگر ازدواج سالم، ازدواجی است که گاه و بیگاه به دعوا و تعارضات سازنده منتهی شود. در ازدواج تعارض به منزله تنوع نیازها و ارزشهای دو طرف میباشد، که با بیان احساسات منفی به یکدیگر متجلی میشود. تعارض نه فقط بد نیست، بلکه امری لازم است و میتواند سازنده باشد زیرا لازمه رشد است بنابرین، ازدواج به دلیل مسائل بسیاری خالی از تعارض نمیباشند. آگاهی از تعارضات و مشکلات موجود در ازدواج میتواند به فهم این رابطه اجتماعی کمک کند. با ازدواج، دو نفر(یک زن و یک مرد) با سلیقهها، شخصیتها، نگرشها، احساسات و عواطف و وجوه متمایز و منحصر به فرد تشکیل خانواده می دهند و زندگی مشترکی را شروع میکنند، هر چند که لازمهْ این زندگی مشترک تفاهم دو طرف است. نمی توان از این واقعیت چشم پوشی کرد که در هیچ زندگی مشترکی زوجین در همهْ زمینه ها با هم تفاهم کامل صددرصدی دارند.
تعارض و اختلاف بخشی از زندگی و واقعیت هر رابطه است و ضرورتاً بد نیست. در حقیقت، رابطهای که در ظاهر بدون تعارض است ممکن است ناسالم تر از یک رابطه همراه با تعارضات و اختلافات مکرر باشد. اختلافات با تعارضات رویدادهای انتقادی هستند که می توانند رابطه را تضعیف یا تقویت کنند. تعارضات می توانند سودمند، موجب درک عمیقتر و نزدیکی و احترام بیشتر بین دو نفر نسبت به یکدیگر شوند. اما آن ها می توانند مخرب، موجب آزردگی، خصومت و جدایی نیز باشند (فروم، ترجمه سلطانی، ۱۳۷۳).
محققین در زمینه مسایل خانوادگی به بررسی نقش عوامل مختلفی پرداختهاند که هر کدام به نحوی موجبات رضایت یا نارضایتی همسران را فراهم میآورد. از این رو برای شناخت بیشتر مسایل زندگی زناشویی، پژوهشگران به عوامل درون فردی که بر رفتارهای بین فردی تأثیر میگذارد، توجه کردهاند. یکی از عوامل، مسایل مربوط به شناخت میباشد. نظریه های اخیر روانشناسی و رواندرمانی نیز شناخت را عامل مهم و تأثیرگذار در رفتار، احساس، و عواطف میدانند. به اعتقاد این نظریه ها سلامت روان، قدرت سازگاری، احساس رضایتمندی یا دلزدگی از زندگی و مانند اینها تا حد زیادی متأثر از تفکر و ادراک فرد از خود، دیگران و رویدادهای زندگی میباشد(ساروخانی، ۱۳۷۹).
در سالهای اخیر کوششهای بسیاری صورت گرفته تا کیفیت روابط زندگی را با بهره گرفتن از مفاهیمی چون دلزدگی زندگی، موفقیت، رضایت، ثبات، خوشبختی، توافق، تطابق، همبستگی یا انسجام و مفاهیمی شبیه این ها ارزیابی کنند. برخی اوقات این اصطلاحات در یک مفهوم جامعهشناختی و برخی اوقات در یک مفهوم روانشناختی، برای ارزیابی کیفیت رابطه به
فصل دوم: پیشینه پژوهش
کار رفته میشوند. به هر حال این مفاهیم تأکید بر یکی از ابعاد روابط زندگی زناشویی دارند که با دلزدگی، نارضایتی، بیثباتی و غیره در تقابل است (ساروخانی، ۱۳۷۹).
در میان مفاهیم فوق مفهوم دلزدگی از زندگی زناشویی در مطالعه ازدواج روابط خانوادگی جایگاه خاصی یافته است. دلزدگی از زندگی زناشویی در دوام یک ازدواج تأثیر عمده داشته و آن معطوف به محدودهای است، که اشخاص متأهل، تضاد را کنترل کرده و با یکدیگر کنار میآیند. بنابرین باید توجه کرد که توانایی، برای کنار آمدن، با شخص مقابل، تحت تأثیر عوامل بسیاری است که این عوامل (عوامل فرهنگی، روانی و غیره) به نوبه خود میتوانند دلزدگی از زندگی را تحت تأثیر قرار دهند.
امروزه نظام خانواده در مرحلهای از تحول قرار گرفته؛ چرا که وظایف قدیمی و سنتی زن و مرد در جامعه تغییر کرده و این تغییرات تأثیر مهمی بر زندگی گذاشتهاست. همان طور که زن کار بیرون از خانه را با وظایف همیشگی، همچون تربیت بچه و کارهای خانه تطبیق میدهد و به دنبال این تحت فشار و استرس زیادی قرار میگیرد؛ وظایف و کارهای خانه نیز باید بین زن و شوهر تقسیم شود و هر کدام از طرفین باید در این موارد به توافق برسند و همچون دو عنصر یکسان و برابر رابطه دوستانه و عاشقانهای را با هم برقرار کنند. تنها در این شرایط است که آن ها میتوانند همچون دو انسان کامل عمل کنند و با حضور خود در کنار هم، نه یکی جلوتر و دیگری عقبتر از زندگی خود لذت ببرند.
اگر زن و شوهری بخواهند روابطشان را بهبود بخشند، در ابتدا باید برطبق گفته آلفرد آدلر به مهارتهای زندگیشان بیندیشند. تمام زن و شوهرها در صورت تقسیم وظایف خود که پایه و اساس زندگی است میتوانند برای سالیان سال در کنار هم زندگیکنند در غیر اینصورت تداوم زندگی بعید است. زن و شوهر هستند که با هم و در کنار هم ساز زندگیشان را کوک میکنند و همچنین برای سازش مراحل بعدی مسئولیتپذیری و مهارتهای زندگی میتوانند مفید باشند. در زندگی عشق لازمه آن است چرا که باعث تداوم و پیشرفت زندگی است در طول سالیان متمادی همواره مردمان عاقل و خردمند صلح و سازش و عشق میان زن و شوهر را گوشزد کردهاند (ساروخانی، ۱۳۷۹).
چرا که این عشق و صفا لازمهی یک زندگی بادوام و پایدار است. صلح و سازش خوشبختی در زندگی است اگر زوجین در صلح و صفا و یگانگی زندگی کنند هیچ رابطهای دوستانهتر و عاشقانهتر در زندگی نیست.
فصل دوم: پیشینه پژوهش
احترام متقابل و عدالت شروط اصلی اتحاد بین زن و شوهر است بدون یک احترام متقابل هیچ رابطه دوستانه و سالمی بین زن و شوهر به وجود نمیآید. احترام متقابل بجای بحث و جدل منجر به درک بیشتر و کمک به یکدیگر می شود. که برای دستیابی به زندگی سراسر صلح و صفا و رضایت از یکدیگر باید به این نگرش احترام گذاشت. از آنجا که بحث و جدل منجر به درگیری میشود هر یک از زوجین بایستی دست از این کار بردارند و در حقیقت نه تنها باید مشاجره را کنار گذاشت بلکه باید از مشاجرت لفظی و کنایهها خودداری کرد زیرا هر دو باعث تداوم اختلاف و از هم پاشیدگی روابط میشود. کوتاه آمدن نیز راهحل صحیحی نیست چرا که باعث از بین رفتن ارزش و شخصیت میشود تنها راهی که برای ایجاد یک احترام متقابل و تبدیل یک زندگی سراسر اختلاف و درگیری به زندگی توأم با رضایت و صلح و
صفا وجود دارد این است که تا جایی که امکان دارد بحث و جدل را کنار گذاشت و اختلاف نظر و درگیری را با درک و شناخت بیشتر و کمک کردن به یکدیگر حلکرد (ساروخانی، ۱۳۷۹).
۲-۱-۱-۶- عناصر دلزدگی از زندگی زناشویی
۱- جاذبه : مطابق تعریف فرهنگ روانشناسی ربر (۱۹۸۲)، جاذبه عبارت است از:
۱- جنبهای از یک شیء فعالیت یا شخص که برانگیزاننده پاسخهای نزدیکی در دیگران باشد. ۲- تمایلی برای نزدیک شدن یک شیء فعالیت یا شخص(ادیب و همکاران، ۱۳۸۴).
بعُد اول به وجود یک ویژگی در یک موضوع مطلوب و بعُد دوم به وجود یک ویژگی در فرد اشاره دارد. بدیهی است که هر گونه تحلیلی در مورد روانشناسی جاذبه باید با درنظر گرفتن هر دو جنبه مذکور به روشی پیچیده و پویا انجام شود.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 03:55:00 ب.ظ ]
|