کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



 



اهمیت این اختلالات در مجرمین و در نهایت تآثیر آن در کاهش یا افزایش آمار جرایم و همچنین با توجه به علاقه­ای که بنده به مباحث بین رشته­ای حقوق جزا و روانشناسی-روانپزشکی داشتم سبب شد که اینجانب درصدد بررسی شیوع این اختلالات روانی در مجرمین و رابطه آن با جرم ارتکابی آنها برآیم و این موضوع را به عنوان پایان نامه در مقطع کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرمشناسی انتخاب کنم.
د ) اهداف تحقیق :
هدف از این پژوهش آگاهی از نوع و میزان شیوع اختلالات روانی در مجرمین و رابطه این اختلالات با جرم ارتکابی آنها بر مبنای پژوهش­های علمی می­باشد، همچنین به تنوع جرایم در بین این افراد بیمار نیز توجه می­ شود؛ بدین منظور شیوع و فراوانی جرایم مجرمین دارای اختلالات روانی خاص و یکسان بررسی شده تا در نهایت به طور عملی تبیین شود که افراد دارای ویژگی­های روانی و شخصیتی یکسان، بیشتر تمایل به ارتکاب چه نوع جرایمی دارند و آیا جرایم مجرمین دارای یک نوع از اختلالات روانی (مثلآ اختلال شخصیت ضداجتماعی) با نوع دیگر اختلالات متفاوت است؟
همچنین این موضوع نیز بررسی می­ شود که چقدر عامل اختلالات روانی به عنوان یک عامل داخلی، در تمایل و کشش فرد بیمار به سوی ارتکاب جرم مؤثر است و تا چه حد بیمار را به سمت ارتکاب جرم سوق می­دهد.
نکته دیگری که در این پژوهش مدنظر می­باشد نیز این نکته است که آیا عامل اختلال روانی تنها عامل مؤثر در ارتکاب جرم در افراد می­باشد و در صورت تحقق، فرد حتمآ مرتکب جرم می­ شود و یا تنها یک عامل داخلی است که در صورت تحقق، فرد بیمار بیش از بقیه مستعد ارتکاب انواع جرایم است.
ه ) سوالات تحقیق :
” جرم ” عبارت است از هر رفتاری اعم از فعل یا ترک فعلی که در قانون برای آن مجازاتی تعیین شده باشد. روانپزشکان جنایی و جرمشناسان همیشه درصدد یافتن پاسخ به این سوالات می­باشند که چرا آدمی مرتکب جرم می­ شود؟ آیا جرم یک پدیده جبری روانی است یا یک پدیده اجتماعی؟ مجرم واقعی کیست و چه کسانی علیرغم ارتکاب جرم نباید مورد مجازات قرار گیرند؟

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در این پژوهش علل روانی مؤثر در وقوع جرم مورد بررسی قرار می­گیرد؛ در این زمینه سوالات متعددی مورد توجه است از جمله :
۱ – آیا میان ویژگی­های روانی و شخصیتی مجرمین با جرم خاص ارتکابی رابطه معناداری وجود دارد؟
۲ – آیا ابتلا به اختلالات روانی گوناگون در همه موارد منجر به ارتکاب جرم می­ شود؟ به عبارت دیگر عامل اختلال روانی تنها عامل مؤثر در جرم زایی افراد می­باشد و در صورت حصول، فرد یقینآ مرتکب جرم می­­شود؟
۳ – آیا جرایم مبتلایان به نوع خاصی از اختلالات روانی (مثلآ اختلال شخصیت ضداجتماعی) با نوع دیگر اختلالات، مشابه و یکسان است؟
و ) فرضیات تحقیق :
فرضیات در این پژوهش به شرح زیر می­باشند:
۱ ) ارتکاب جرایم گوناگون توسط مجرمین رابطه تنگاتنگی با ویژگی­های روانی و شخصیتی او دارد.
۲ ) اختلالات گوناگون روانی در همه موارد منجر به ارتکاب جرم توسط افراد می­ شود و تنها عامل جرم­زا در ارتکاب جرم محسوب می­­شود .
۳ ) نوع جرم ارتکابی در افراد دارای ویژگی­های روانی یکسان، مشابه یکدیگر است؛ بدین معنا که تمایل افراد دارای شخصیت یکسان به جرایم مشابه هم، بیشتر از سایر جرایم است.
ز ) روش تحقیق (اجمالی):
روش تحقیق در این پژوهش توصیفی-پیمایشی است و روش گردآوری اطلاعات از نوع مطالعات اسنادی (پرونده ­های پزشکی بیماران و مجرمین) می­باشد. بدین منظور اطلاعات و داده ­های مورد نیاز با مراجعه به منابع مکتوب شامل کتب، تحقیقات علمی، پایان نامه­ های دانشجویی، مقالات و همچنین استفاده از پرونده ­های پزشکی و قانونی مجرمین و همچنین بیماران مبتلا به انواع اختلالات روانی جمع آوری می­گردد. جامعه آماری شامل ۱۰۰نفر از مجرمین مبتلا به اختلالات روانی که از جانب دادگاه به بیمارستان حجازی مشهد بین سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۲ ارجاع داده شده ­اند می­باشند و همچنین تعداد ۱۰۰بیمار مبتلا به اختلالات روانی که مرتکب جرم نشده ولی در بیمارستان بستری می­باشند به عنوان گروه کنترل محسوب شده و با روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد ۷۰ نفر از بیماران مجرم و ۷۰ نفر از بیماران غیرمجرم انتخاب و سپس تجزیه و تحلیل روی داده ­ها صورت می­گیرد.
ح ) پیشینه تحقیق :
در زمینه عنوان ” شیوع اختلالات روانی در مجرمین و رابطه آن با جرم ارتکابی آنها ” مطالعات زیادی صورت گرفته از جمله:
۱ - گون و همکاران (۱۹۷۸) میزان بیماری­های روانی و حد نیاز به درمانگری­های خاص را در زندانیان دو زندان در انگلستان بررسی کرده ­اند و دریافتند که بیش از ۳۴ درصد از نمونه ۱۴۹ نفری زندانیان دارای اختلالهای روانی خفیف، متوسط یا وخیم بودند در تقریبآ نیمی از موارد، نشانه­ های افسردگی و در یک سوم دیگر حالتهای اضطرابی آشکار بود و در عین وجود مشکلات مربوط به اعتیاد به الکل و مواد، وجود روان گسستگی­ها هم به وضوح مشاهده می­شد. بر اساس یافته­های بعدی حاصل از گروه بزرگتری از زندانیان تعداد آنهایی که می­توانستند بیمار روانی در نظر گرفته شود ۳۱درصد تخمین زده شد، درحالی که تنها در حدود ۱۴درصد از کل جمعیت به دلایل روانی به متخصصان مراجعه می­ کنند (دادستان، ۱۳۸۲، ص ۱۵۲)
۲ - شوسلر[۲] و کرسی[۳] در سال (۱۹۵۰) طی یک فعالیت پژوهشی به بررسی نتایج حاصله از پژوهش­هایی که طی ۲۵سال روی مجرمین و غیرمجرمین برحسب نمرات مربوط به آزمونهای عینی روانشناسی در ایالات متحده آمریکا انجام شده بود پرداختند؛ آنها به این نتیجه رسیدند که بین بزهکاران و غیربزهکاران براساس نتایج آزمونها تفاوت شخصیتی قابل توجهی وجود دارد و غالب بزهکاران از یک شخصیت نابهنجار رنج می­برند (ولد، برنالد و اسنیپس، ۱۳۸۸، ص ۱۳۹).
۳ – صفا مقصودلو، آرش قدوسی و عبدالمجید بحرینیان (۱۳۸۶) در مقاله ” شیوع و شدت جرایم در بیماران مبتلا به اختلالات روانی ” به بررسی این موضوع پرداخته­اند؛ در این پژوهش تعداد ۱۳۰بیمار مبتلا به اختلال روانی که از جانب دادگاه جهت بررسی وضعیت روانی و مسئولیت کیفری به بخش روانپزشکی پزشکی قانونی ارجاع شده بودند مورد بررسی قرار گرفت و از این تعداد بیمار مورد بررسی، بیشترین مجرمین را مبتلایان به اختلالات شخصیتی تشکیل می­دادند، درحالی که شدیدترین جرایم را بیماران سایکوتیک به ویژه اسکیزوفرنی و اختلال هذیانی مرتکب شده بودند. همچنین شیوع جرم در این بیماران با جنس، مجرد بودن، عدم پذیرش درمان و سربار خانواده بودن ارتباط معناداری داشت، درحالی که با عواملی مثل سطح تحصیلات، وضعیت اقتصادی خانواده، مصرف الکل و مواد مخدر، سابقه بروز جرم در اقوام نزدیک و طول مدت بیماری ارتباطی نداشت. همچنین شدت جرم فقط با نوع بیماری در ارتباط بود و با بقیه عوامل ارتباطی نداشت (مقصودلو، قدوسی و بحرینیان، ۱۳۸۶، ص ۱۶۳-۱۷۰).
۴ - در برخی پژوهش­ها نیز فراوانی جرائم خشونت­بار بیشتر گزارش شده­است همچنان که محمدعلی امام هادی، مریم جلیلوند و منصور صالحی (۱۳۸۵) در مقاله ” فراوانی اختلالات روانی در مجرمین قتل عمد ” به بررسی انواع اختلالات در مجرمین قتل عمدی پرداخته­اند این مقاله روی ۱۳۶ مجرم مرد مرتکب قتل عمدی در زندانهای شهر تهران در سال ۱۳۷۹ با بهره گرفتن از پرسشنامه نود سوالی روانشناسی [۴] و روش نمونه گیری سرشماری ساده انجام شده است این پرسشنامه دربرگیرنده نه بعد اختلال روانی شامل شکایات جسمانی، وسواس فکری و عملی، حساسیت میان فردی، افسردگی، اضطراب، خصومت و پرخاشگری، هراس مرضی، افکار پارانوئید و روان­پریشی می­باشد و در نهایت نتایج نشان می­دهد که تنها ۱۸ نفر از نمونه­ها ( ۱۳% ) فاقد علائم مرضی و مابقی ( ۸۷%) از مجرمان دچار نوعی مشکل روانشناختی بودند و آزمون آماری کای اسکوایر، اختلاف معناداری را در انواع اختلالات در نمونه­ها نشان داد بدین معنی که پرخاشگری، اضطراب و شکایات جسمانی شایع­ترین مشکلات و وسواس و ترس مرضی کمترین میزان شیوع را در بین نمونه­ها داشتند. همچنین برخی مجرمان در بیش از یک مقیاس نمره بالا کسب کرده ­اند و به عبارتی دارای دو یا چند مشکل روانشناختی بودند. این موضوع نیز قابل توجه می­باشد که تحقیقات نشان می­دهد که اغلب مجرمان علیرغم وجود اختلالات روانی درمان کافی دریافت نکرده بودند و در نهایت بیان می­ کند علیرغم اینکه فراوانی اختلالات روانی در مجرمان قتل عمدی بالاست اما رافع مسئولیت کیفری آنها نیست و توصیه می­ کند با توجه بیشتر به اینگونه مجرمین بیمار می­توانیم از بروز جرایم خشن تا حد بسیار چشمگیری بکاهیم (امام هادی، جلیلوند و صالحی، ۱۳۸۵، ص ۱۵۳-۱۶۲).
۵ - حمید محمدی فرود (۱۳۸۱) در مقاله ” ارتکاب سرقت در مبتلایان به اختلالات روانی ” به مطالعه جرم سرقت به عنوان یکی از شایعترین جرایم علیه اموال در بین مجرمین بیمار پرداخته­است و بیان می­ کند که در بین اختلالات روانی سه تابلو بالینی شامل اختلال وابستگی به مواد مخدر، اختلال شخصیت ضداجتماعی و اختلال جنون (وسواس) دزدی با ارتکاب سرقت رابطه بیشتری دارند و رفتار ناسازگارانه و مجرمانه سرقت در بین مبتلایان به این اختلالات رایج­تر می­باشند به طوری که ۸۱درصد جرایم معتادان، جرایم مالی است و ۶۰ درصد سارقین معتاد هستند. این موضوع نیز حائز اهمیت است که نوع ماده مخدری که مصرف می­ کنند در جرم ارتکابی آنها مؤثر می­باشد به طوری که افراد معتاد به تریاک و مشتقات آن از قبیل هروئین بیشتر مرتکب جرایمی از جمله سرقت، کلاهبرداری، خیانت در امانت و قاچاق و در زنان نیز مرتکب خودفروشی می­شوند و افراد معتاد به حشیش در صورت مصرف زیاد، حالت پرخاشگری و تهاجمی به خود گرفته و مرتکب جرایمی از جمله ضرب و جرح و قتل می­شوند. همچنین اختلال شخصیت ضداجتماعی که مشخصه بارز مبتلایان به آن داشتن الگو نافذ بی­اعتنایی و تجاوز به حقوق دیگران است نیز در اکثریت مجرمین سابقه­دار و مخصوصآ سارقین فراوان یافت می­ شود. مبتلایان به این نوع اختلال افرادی بی­رحم، فریبکار، پرخاشگر، فاقد احساس گناه و پشیمانی می­باشند و جرایمی از جمله فرار از خانه و مدرسه، دزدی، نزاع، مصرف مواد مخدر و… در مبتلایان به اختلال شخصیت ضداجتماعی بسیار وجود دارد. طبق پژوهش­های آقای محمدی ” جنون (وسواس) دزدی ” به معنی ناتوانی مکرر فرد در برابر تکانه دزدیدن اشیا برای مصرف شخصی، نیز از دیگر اختلالات روانی شایع در بین سارقین می­باشد (محمدی فرود، ۱۳۸۱، ص ۱۸-۱۷).
۶ – در مقاله دیگری از آقای حمید محمدی فرود و مالک میرهاشمی (۱۳۸۷) با عنوان ” رابطه اختلالات شخصیت با نوع جرم در زندانیان ” که بر روی مجرمان محکوم به جرایم عمدی زندانهای تهران انجام شده تعدادی با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و مورد آزمون چند محوری میلون قرار گرفتند و نتایج نشان داد که فراوانی اختلالات روانی از جمله خودشیفتگی، اختلال شخصیت ضداجتماعی، پرخاشگر-دیگرآزار، اختلال­های اجتنابی، منفعل-پرخاشگر و خودمغلوبی بیشتر بوده ­است و همچنین نشان داد که در بین ۱۳ نوع اختلال شخصیت اندازه ­گیری شده در آزمون میلون، تنها بین ۴اختلال شخصیت اسکیزوئید، وابسته، نمایشی، وسواسی–جبری و نوع جرایم زندانیان ارتباط معناداری وجود دارد (محمدی فرود و میرهاشمی، ۱۳۸۷، ص ۲۱-۳۰).
۷ - اصلان ضرابی (۱۳۷۷) در مقاله ” زمینه ­های شخصیت و جنایت ” بیان می­ کند که طبق تحقیقات انجام شده مجرم یک معلول است یعنی فردی با ویژگی­های خاص مزاجی به دنیا می ­آید و اگر در شرایط خاص محیطی قرار بگیرد مرتکب جرم می­ شود ولی درصورت توجه خاص به این افراد می­توان از ارتکاب جرایم هولناک آنها پیشگیری کرد چون تمام این افراد دارای الگوهای شخصیتی یکسان می­باشند. نویسنده در قسمتهای بعدی به تعریف و تقسیم ­بندی مزاج و انواع مزاجهای گوناگون و ویژگی­های آنها می ­پردازد و در نهایت به جرایم مورد علاقه و متمایل شده توسط افراد دارای انواع مزاجها با ویژگی­های شخصیتی متفاوت اشاره می­ کند و بیان می­ کند که رسیدگی بعد از زندانی شدن زندانیان از ارتکاب جرایم بعدی توسط آنها که هزینه­ های بیشتری در پی دارد جلوگیری می­ کند (ضرابی، ۱۳۷۷، ص ۱۲۷-۱۳۸).
اما همانطور که در نتایج تحقیقات بیان شد:
در پژوهشی که توسط گون و همکارانش در سال ۱۹۷۸ صورت گرفته فقط مجرمینی که در زندان به سر می­برند مورد بررسی و آزمون قرار گرفته­اند و نه بیماران دارای اختلالات روانی که مرتکب جرم شده و به علت نوع و شدت اختلال روانی می­بایست مدت محکومیت خود را در بیمارستان و تحت درمان قرار بگیرند. در پژوهش دوم نیز که توسط شوسلر و کرسی صورت گرفته تنها به اختلاف شخصیتی میان بزهکاران و افراد عادی پرداخته شده ولی نوع اختلال روانی و شخصیتی هیچ یک از بزهکاران تعیین نشده و همچنین پژوهش موردنظر روی زندانیان و افراد عادی صورت گرفته است و نه مجرمین مبتلا به اختلالات روانی بستری شده در بیمارستان روانپزشکی.
در مقاله سوم با عنوان ” شیوع و شدت جرایم در مبتلایان به اختلالات روانی ” که در سال ۱۳۸۶ صورت گرفته­است به بررسی تعداد ۱۳۰مجرم مبتلا به اختلالات روانی با بهره گرفتن از آزمونهای روانشناسی که با توجه به شخصیت بیماران، دارای احتمال ضریب خطا بالا می­باشد پرداخته­است؛ ولی در پژوهش حاضر با عنوان ” شیوع اختلالات روانی در مجرمین و رابطه این اختلالات با جرم ارتکابی (مطالعه موردی بیمارستان حجازی مشهد در سالهای ۱۳۹۲ -۱۳۹۰) ” به صورت عملی و با بهره گرفتن از پرونده ­های پزشکی بیماران ارجاع شده به بیمارستان حجازی مشهد، که تشخیص اختلال روانی برای همه آنها از طریق کمیسیون پزشکی و با کسب نظر از تعداد زیادی از روانپزشکان و روانشناسان صورت گرفته­است (که در نهایت احتمال خطا در آن بسیار اندک می­باشد) مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می­گیرد.
همچنین در مقاله چهارم با عنوان ” فراوانی اختلالات روانی در مجرمین قتل عمد ” فقط مرتکبین جرم خاص (قتل) به طور اختصاصی مورد بررسی قرار گرفته­اند و نه همه مجرمین. اما در پژوهش حاضر مرتکبین جرم خاصی مدنظر نیست و فقط شیوع انواع اختلالات روانی در همه مجرمین بیمار بدون توجه به جرم ارتکابی آنها مدنظر می­باشد. در مقاله ” ارتکاب سرقت در مبتلایان به اختلالات روانی ” نیز مانند مقاله مذکور قبلی، توجه ویژه و اختصاصی به مجرمین سارق دارد و نه همه مجرمین بیمار.
در مقاله آقای محمدی فرود و دکتر مالک میرهاشی با عنوان ” رابطه اختلالات شخصیت با نوع جرم در زندانیان ” نیز فقط آزمون و بررسی روی زندانیان زندانهای شهر تهران صورت گرفته است و توجه ویژه ایشان فقط به اختلالات شخصیتی معطوف می­باشد اما در پژوهش حاضر، شیوع تمام اختلالات روانی در مجرمین بیمار تحت درمان در بیمارستان حجازی موردنظر می­باشد.
در مقاله آقای ضرابی نیز علاوه بر توجه به شخصیت و یا به گفته ایشان ” مزاج ” بیماران، به نوع جرایم خاصی که افراد دارای مزاج یکسان و مشابه، متمایل به انجام آن هستند نیز توجه شده ، اما باز هم توجه و تمرکز روی زندانیان می­باشد و نه مجرمین روانی بستری شده در بیمارستان.
نوآوری که در این پژوهش مشاهده می­ شود این موارد می­باشد که تشخیص اختلال خاص روانی و شخصیتی در افراد مجرم و غیرمجرم در نمونه انتخابی این پژوهش، با بهره گرفتن از اطلاعات پرونده ­های پزشکی بیماران که عمومآ براساس کمیسیون پزشکی و نظر چند روانپزشک و روانشناس می­باشد (و یقینآ احتمال خطا در نتایج آن بسیار اندک می­باشد) بدست آمده و تجزیه و تحلیل روی داده ­های آماری صورت گرفته است.
همچنین در این پژوهش رابطه اختلالات روانی با جرم ارتکابی بیماران با بهره گرفتن از داده ­های آماری مورد بررسی قرار گرفته است و در نهایت با بهره گرفتن از سطح معناداری میان اختلالات روانی و شیوع جرم در مجرمین بیمار، میزان وابستگی اختلالات با ارتکاب انواع جرایم تبیین می­ شود، همچنین با در نظرگرفتن انواع اختلالات روانی در بیماران غیرمجرم و عدم سابقه ارتکاب جرم آنها، این نکته نیز مورد بررسی قرار می­گیرد که عامل اختلال روانی در افراد تنها عامل سوق دهنده به سمت بزهکاری است و در همه موارد در صورت تحقق، منجر به ارتکاب جرم توسط فرد می­ شود و یا تنها یک عامل مستعد کننده برای ارتکاب بزه می­باشد.
همچنین با بهره گرفتن از رابطه اختلال یکسان (مثلآ اختلال اسکیزوفرنی) با انواع جرایم ارتکابی در افراد مبتلا به همان اختلال، میزان تمایل به ارتکاب جرایم خاص و مشابه آنها مورد بررسی قرار می­گیرد.
ط ) مشکلات و موانع :
لازم به ذکر می­باشد که در ابتدا هنگامی که این موضوع پژوهش با توجه به مقالات و منابعی که مطالعه شد در ذهن اینجانب به وجود آمد روش تحقیق مدنظر من اینگونه بود که با بهره گرفتن از آزمونهای روانشناسی از جمله آزمون چند محوری میلون و… شخصیت و نوع اختلال روانی مجرمین بیمار تشخیص داده شود و سپس تجزیه و تحلیل روی داده ­ها صورت پذیرد. این روش مستلزم این بود که جامعه آماری مورد مطالعه و نمونه مورد نظر در دسترس باشند تا بتوانند مورد آزمون قرار بگیرند، در این راستا با صحبت­هایی که اینجانب با روانپزشکان و روانشناسان بیمارستان حجازی و این سینا انجام دادم به این نتیجه رسیدیم که مشکلی که وجود دارد این است که برای رسیدن به نتیجه­ای با احتمال ضریب خطا کمتر، می­بایست تعداد جامعه آماری و پیرو آن تعداد نمونه مورد نیاز برای پژوهش بالا باشد تا بتوان با بهره گرفتن از آزمونهای روانشناسی به نتیجه مورد نظر رسید. اما با توجه به وضعیت این بیماران، که در اکثر موارد یا قابلیت درک و اجرا آزمون را نداشتند، یا به این دلیل که سود و منفعتی برای ایشان نداشت در نتیجه تمایلی به اجرا آزمون ندارند و یا کسانی که بهبود نسبی یافته­اند مرخص شده و در دسترس نمی­باشند و در نهایت تعداد افراد مورد آزمون در بازه زمانی حداکثر ۶ماهه، حداکثر به ۱۰ یا ۱۵نفر می­رسید که این تعداد به هیچ عنوان قابل اعتماد و به تبع آن قابل تعمیم به جامعه بزرگتر نبود.
سپس استفاده از پرونده ­های طبی و قانونی بیماران که در بخش مدارک پزشکی و بایگانی بیمارستان موجود می­باشد مورد توجه اینجانب قرار گرفت که در ابتدا بسیار روش ساده و سهل الوصولی در نظر من بود که به راحتی می­توانم با بهره گرفتن از آنها اطلاعات و داده ­های مورد نظر را جمع آوری کنم. به این دلیل با صحبتهایی که با اساتید راهنما و مشاور پیرو این موضوع انجام شد این روش جمع آوری اطلاعات برای انجام این پژوهش به تصویب رسید.
اینجانب پس از کسب مجوز از مراجع ذی صلاح برای استفاده از پرونده ­های بیماران (به دلیل محرمانه بودن اطلاعات شخصی آنان) و دادن تعهد برای محرمانه ماندن اسامی و مشخصات بیماران در این پژوهش، به بخش مدارک پزشکی و بایگانی بیمارستان مراجعه کرده و متوجه شدم که برای دستیابی به پرونده ­های مجرمین بیمار که با نامه دادگاه و باتفاق مآمور به بیمارستان مراجعه کرده بودند نیز مشکلات بسیاری پیش رو قرار دارد.
یکی از این مشکلات و موانع، صرفنظر از محیط نامناسب بیمارستان روان برای یک خانم؛ نگهداری و بایگانی اطلاعات و پرونده ­های مجرمین بیمار از بیماران غیرمجرم بود که به درستی و به طریق سیستماتیک جمع آوری نشده بودند و در نهایت برای بدست آوردن پرونده ­های مجرمین می­بایست در میان میلیونها عنوان پرونده به دنبال نمونه مورد نظر گشت. این جستجو زمان بسیاری را طلب می­کرد ولی با همکاری و مساعدت صمیمانه پرسنل بایگانی و مدارک پزشکی بیمارستان، با توجه به حجم بالای کاری که داشتند این جستجو انجام شد و سپس پرونده ­ها در اختیار اینجانب قرار گرفت.
پس از دریافت پرونده ­ها و با توجه به مسائلی که برای اطلاعات محرمانه بیماران وجود داشت و پرونده ­ها نمی­توانست از بایگانی خارج و عکس یا کپی برداری شود. از دیگر مشکلاتی که پیش رو قرار داشت دشواری­هایی بود که حین مطالعه پزشکی پرونده ­ها به وجود آمد، با توجه به اینکه رشته اینجانب حقوق می­باشد و با اصلاحات روانپزشکی آشنایی چندانی نداشتم، برای دریافتن اطلاعات و تشخیص بیماری­ها، جناب آقای دکتر منطقی؛ استاد مشاور من در این پژوهش، کمک­های بسیاری به من نمودند و در نهایت با حول و قوه الهی اطلاعات مورد نیاز جمع آوری شد و تجزیه و تحلیل آماری روی اطلاعات صورت گرفت و پژوهش پیش رو نتیجه حدود ۵ ماه زحمت و تلاش اینجانب و اساتید راهنما و مشاور می­باشد. امید است که بتوانم در جهت پیشرفت و ارتقا سطح بهداشت روانی کشورم سهیم باشم.
ی ) ساماندهی پژوهش :
در این پژوهش به بررسی و شناخت انواع اختلالات روانی در مجرمین بیمارستان حجازی مشهد و رابطه این اختلالات با جرایم ارتکابی آنها پرداخته می­ شود. بدین جهت؛ این پژوهش در دو بخش ساماندهی می­ شود، در بخش اول که شامل دو فصل مجزا می­باشد در ابتدا مباحث نظری و تئوریهای مرتبط با جرم بررسی می­ شود و سپس در فصل دوم به علایم و نشانه­ های بیماری­ها بر پایه طبقه بندی انجمن روانپزشکان آمریکا[۵] پرداخته شده و در سه گفتار طبقه ­بندی می­ شود. در گفتار اول با توجه به رابطه تنگاتنگ اختلالات شخصیتی با پدیده جرم­زایی، انواع و ویژگی­های هریک از این اختلالات در سه خوشه تبیین می­شوند. در گفتار دوم اختلالات روانی به جزء اختلالات شخصیت، با توجه به زمان ظاهر شدن نشانه ها در افراد طبقه بندی شده و در پانزده بند به ترتیب بیان می­شوند و در نهایت در گفتار سوم سایر حالات روانی که در جرم زایی مؤثر هستند تشریح می­شوند.
در بخش دوم که مشتمل بر دو فصل می­باشد، ابتدا در فصل اول به بررسی انواع روش های تحقیق در علوم انسانی به صورت مختصر پرداخته شده و در نهایت روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش تبیین می­ شود. سپس در فصل دوم، نتایج بررسی­های صورت گرفته روی پرونده ­های بیماران مجرم و بیماران غیرمجرم بستری شده در بیمارستان حجازی مشهد بیان می­شوند و با بهره گرفتن از روش­های آماری، جداول و نمودارها، به تجزیه و تحلیل نتایج این تحقیقات و رد و تآیید فرضیات این پژوهش پرداخته می­ شود تا به صورت عملی اختلالات روانی جرم­زا و میزان تآثیرگذاری آنها در ارتکاب جرم توسط افراد تعیین شده و همچنین رابطه این اختلالات روانی با جرم ارتکابی آنها مشخص شود. در نهایت در قسمت پایانی این پژوهش نتیجه گیری و ارائه پیشنهادات مورد نظر تبیین می­ شود. امید است که در پایان این پژوهش بتوانیم با شناخت بهتر نسبت به شرایط و ویژگی­های روانی این نوع مجرمین، به اعمال بهترین تدابیر پیشگیرانه برسیم و گامی در جهت ارتقاء سطح بهداشت روانی جامعه و کاهش آمار جرایم این نوع مجرمین برداریم؛ انشاالله .
بخش اول . اختلالات روانی و رابطه آن با بزهکاری
فصل اول : نظریه­ های مرتبط با بزهکاری
این پرسش همیشه برای صاحبنظران مطرح بوده که چرا برخی مردم مرتکب قانون شکنی و جنایت می­شوند حال آنکه دیگران مرتکب چنین اعمالی نمی­شوند. دیدگاه­ های موجود را می توان در چند گروه عمده طبقه بندی کرد:
۱ - بزهکاری جنبه ارثی و ذاتی دارد: این دیدگاه که قدیمی­ترین نظریه مرتبط با ارتکاب جرم می­باشد معتقد است که ” گرگ زاده عاقبت گرگ می­ شود گرچه که با آدمی بزرگ شود ” و عقیده دارد که ژنتیک و تآثیرات آن در رفتار و منش افراد همواره اثبات شده و غیرقابل انعطاف می­باشند. ” سزار لومبروزو [۶] ” که به سبب تحقیقات علمی و تجربی متعدد در علم جرمشناسی، لقب “پدر جرمشناسی جدید” را به خود اختصاص داده­است نیز معتقد بود که در افراد جنایتکار برخی ویژگی­های فیزیکی خاصی همچون فکهای قوی، صورتی خشن و در عین حال دارای بهره­های هوشی پایین­تر از متوسط وجود دارد که آنها را بیش از سایرین به سمت ارتکاب انواع جرایم سوق می­دهد. چنانچه بزهکاری را یک عنصر موروثی بدانیم بنابراین اینطور نتیجه می­ شود که بزهکاری در بعضی خانواده­ها که دارای ویژگی­های جسمی مشابه هستند بیشتر باشد یعنی اینکه میانگین تعداد فرزندان والدین مجرم بیش از والدین غیرمجرم است؛ طبق گزارش­های ” اوسبورن [۷] ” و ” وست [۸] ” (۱۹۷۹) : «نزدیک به ۴۰درصد فرزندان والدین بزهکار مرتکب بزهکاری شده بودند در صورتی که این مقایسه با والدین غیر بزهکار فقط ۱۳درصد بود» (پوت واین و سامونز، ۱۹۷۲، ص ۵۱).
۲ – اعمال و رفتار افراد همواره از آموزش و یادگیری ناشی می­ شود: طبق این دیدگاه شرایط محیطی و اکتسابی همچون خانواده، دوستان و … که فرد در طول زندگی با آنها در ارتباط می­باشد مؤثرترین عامل در ایجاد رفتارهای بزهکارانه و یا برعکس اخلاقی در افراد محسوب می­ شود (فدائی، ۱۳۷۵، ص ۸).
۳ - «شرایط و اوضاع و احوال اجتماعی-اقتصادی پدیدآورنده بزهکاری است: طبق این دیدگاه عواملی همچون فقر و یا برعکس ثروت زیاد، محرومیت، تبعیض، بیسوادی و فرهنگ عموم جامعه می ­تواند در گسترش خشونت و جنایت مؤثر باشد» (همان، ۱۳۷۵، ص ۹).
۴ - عوامل روانشناختی، بیماری­ها و اختلالات شدید روانی (روانپریشی) در بزهکاری افراد مؤثرند: این دیدگاه بیان می­ کند که تعارضات روانی، ضربات مغزی و صدمات ناشی از آنها که سلامت روانی افراد را تهدید می­ کنند در ارتکاب بزهکاری در افراد نقش مهمی دارند (همان، ۱۳۷۵، ص ۹).
۵ - نقش بزه­ دیده یا مجنی­علیه در پدید آمدن بزه اهمیت دارد. طبق این دیدگاه رفتار یک فرد ممکن است وی را در معرض رفتار مجرمانه از سوی دیگری قرار دهد. این دیدگاه نیز ارتباط میان عوامل روانی با پدیده جرم­زایی را بیان می­ کند و به نقش مهم و تآثیرگذار مسائل روانشناسی و روانپزشکی جنایی در برخورد با بزه و کاهش آمار جرایم اشاره دارد (همان، ۱۳۷۵، ص ۱۱-۱۰).
در مکاتب مختلف روانشناسی تیپ­ها یا صفات شخصیتی توصیف­های گوناگون دارند. «برخی تمام اعمالی که یک فرد انجام می­دهد را اختصاصی می­دانند که به طور مجزا آموخته می­ شود و به شیوه­ای با یکدیگر ترکیب نمی­شوند که بتوان صفات یا تیپ­ها را از آن استنباط کرد و لذا مفروض دانستن هرگونه مفهومی مانند شخصیت را نمی­ توان الزامی دانست و گروهی دیگر معتقدند فعالیت­ها و اعمال مختلف قطعآ در مقوله­ های گسترده و کلی که صفات و تیپ­های شخصیتی از آنها ناشی می­شوند با یکدیگر ارتباط دارند و مفهوم شخصیت در روانشناسی کاملآ ضروری است. طرفداران نظریه نخست بر این باورند که رفتارهای انسان حاصل یادگیری است و این موضوع که بدون یادگیری هیچ رفتاری، بجز رفلکس­های غیرارادی بدوی، امکان وقوع ندارند حقیقتی غیرقابل تردید است. اما نظریه دوم باعث می­ شود که در میان افرادی که درعمل به احکام جامعه خود؛ اعم از قوانین مدون و یا غیرمدون، تخلف می­ کنند در جستجو شباهت­ها باشیم و در نهایت به این نتیجه میرسیم که علت این امر که چرا برخی از مردم به ارتکاب اعمال مجرمانه وسوسه می­شوند درحالی که دیگران اینگونه نیستند را به گونه ­ای نظامدار درک کنیم» (صابری و محمدی، ۱۳۸۴، ص ۶۵).
برای درک بهتر لازم است نتایج پژوهشی که در کانادا توسط ” هابز[۹] ” و ” تیلمن[۱۰] ” روی گروهی از رانندگان که مکررآ تصادف می­ کنند و گروهی دیگر که تصادف نکرده بودند انجام شده را بیان کنیم که در نهایت مشخص شد که «از گروه نخست ۳۴درصد قبلآ در دادگاهها محاکمه شده بودند، درحالی که از گروه دوم فقط پای یک درصد افراد به دادگاه کشیده شده بود؛ همچنین از گروه اول ۱۷درصد در دادگاههای نوجوانان سابقه محکومیت داشتند درحالی که این آمار برای گروه دوم ۲/۱درصد بود. از گروه اول ۱۸درصد برای مؤسسات اجتماعی و ۱۴درصد برای درمانگاههای بیماری­های مقاربتی افرادی شناخته شده بودند ولی در گروه دوم بین صفر تا یک درصد از افراد با این مؤسسات آشنایی داشتند. سپس شخصیت رانندگان مستعد تصادف مورد بررسی قرار گرفت و این نتیجه بدست آمد که نسبتهای نامعلومی از افراد دارای صفات پرخاشگری، بی باکی و جامعه­ستیزی بوده و نسبت بزرگی از افراد این گروه به اختلالات روان­نژندی مبتلا بوده ­اند و این­ها صفاتی هستند که در میان مجرمین با وفور بیشتری مشاهده می­شوند» (همان، ۱۳۸۴، ص ۶۶-۶۷). در نهایت به نظر می­رسد که رفتار انسان باید از دیدگاه کلی مورد ارزیابی قرار گیرد و کلیت رفتار انسان با شخصیت او در ارتباط است.
«انسان همیشه محصول شخصیت خود و موقعیتی است که در آن زندگی می­ کند» (کی­نیا، ۱۳۷۶، ص ۸۸). واژه “شخصیت[۱۱]” در حیطه روانشناسی، جامعه شناسی و روانپزشکی بدون اغراق بیشترین و متنوع ترین تعاریف را به خود اختصاص داده­است و تقریبا هر نویسنده­ای دیدگاه خاص خود را دارد. بدین ترتیب بدیهی می­باشد که پافشاری بر یک تعریف خاص عاقلانه نیست. روانشناسی علم مطالعه رفتار می­باشد و برای هر فرد نوعی مبنای زمینه ساز وجود دارد که نافذ و پایدار است و می­توان این مبنا را همان “شخصیت” یا از دید برخی نویسندگان “منش” نامید. (لازم به ذکر است که میان واژه­ های شخصیت و منش[۱۲] تفاوت­هایی وجود دارد ولی از حوصله این بحث خارج می­باشد). منش در نظر ” دکتر کی­نیا ” عبارت است از اینکه « هر فرد در برابر محرک واحدی، واکنشی مخصوص به خود بروز می­دهد که معرف شخصیت و منش خاص اوست که این جنبه اختصاصی شخصیت هرکس، همان ” منش ” اوست که از منش کسان دیگر متمایز است (همان، ۱۳۷۶، ص ۸) ». برخی دیگر منش را اینگونه تعریف می­ کنند­: «منش همان شخصیت آرمانی یا عملی است که عوامل اخلاقی و فرهنگی در آن سهیم و دخیل شده و رفتار فردی را به گونه ­ای خاص جهت داده و رهبری می­ کنند … منش یک انسان می ­تواند خوب یا بد باشد که آن را از اعمال و رفتارش می­سنجند و درباره او قضاوت می­ کنند و معیارهای خوبی یا بدی معمولآ مجموع انعکاس­های قواعد اخلاقی و مذهبی اکتسابی در رفتار است» (فدائی، ۱۳۷۵؛ ص ۸-۱۲) “. آدلر[۱۳] نیز عقیده دارد «که شخصیت همان سبک زندگی است، سبک خاصی که هرکس برای کنار آمدن با محیط به کار می­بندد» (آشتیانی، ۱۳۹۲، ص ۱۸).
واژه شخصیت در کتاب روانپزشکی آکسفورد اینگونه تعریف می­ شود: «واژه شخصیت به خصوصیات بادوام و ثابت یک شخص که به وسیله روش های رفتاری در محیط­های گوناگون و متنوع نشان داده می­ شود اطلاق می­ شود» (گراهام، ۱۹۹۹، ص ۳۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-09-28] [ 09:38:00 ب.ظ ]




گلاسگو و همکاران (۱۹۷۷) یکی از اولین افرادی بودند که به ارزیابی این راهبرد مرور ذهنی دریک موقعیت غیرآزمایشی با یک فرد دچار آسیب مغزی پرداختند. یک دانشجوی دوره لیسانس ۲۲ ساله در اثر یک تصادف بیش از ۳ سال پیش، دچار TBI شده بود. وی در به خاطر آوردن سخنرانی‌ها و همچنین مطالبی که خوانده بود، دچار مشکل بود. در طول ارزیابی‌های خط پایه، یادآوری فوری وی در مورد متون نثری در حدود ۸۸٪ بوده، اما در انتهای یک جلسه وی فقط ۵۴٪ از مطالب را در ذهن داشت و یک هفته بعد، این مقدار به فقط ۸٪ افت پیدا کرد. وی در سؤال‌های چندگزینه‌ای عملکرد بهتری داشت و هنگامی‌که ارائه این سؤال‌ها، ۶۰٪ از آن‌ها را به‌درستی پاسخ می‌داد. دو شرایط درمانی باهم دیگر مقایسه شد. یکی شامل تمرین مکرر مطالب بود تا وی بتواند مطالب را به یاد آورد و دیگری روش اصلاح شده PQRST بود. اصلاحات شامل ترکیب دو مرحله اول (پیش‌خوانی و طرح سؤال) و همچنین طرح چهار پرسش استاندارد برای هر متن بود، به‌جای اینکه از وی خواسته شود که خودش سؤال طرح کند. روش PQRST برتر از راهبرد مرور ذهنی بود، هرچند به‌نوبه خود این روش بهتر از عملکرد خط پایه بود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

گام بعدی عبارت از تعمیم از طریق به کار بردن این راهبرد در خارج از کلینیک بود. از دانشجو خواسته شد که مقاله‌های یک روزنامه را بخواند و عملکرد یادآوری خود را ارزیابی کند. پس از ۱۰ روز، از وی خواسته شد که روش PQRST را برای مطالعه مقاله‌های روزنامه به کار برده و مجدداً عملکرد خود را ارزیابی کند. وی چنین احساس می‌کرد که اطلاعات بیشتری را توانسته در ذهن خود نگه دارد، اما این روش تقریباً دو برابر زمان برده است. نه تنها خود ارزیابی برای کمیت بخشی، کار سختی بوده، بلکه همچنین ممکن است زمان اضافی، منجر به بهبود عملکرد شده باشد.
بیشترین پژوهش‌های موردی پیرامون PQRST توسط ویلسون (۱۹۸۷) گزارش گردیدند. وی به مقایسه مرور طوطی‌وار و PQRST پرداخت. اولین مطالعه موردی شامل مردی بود که به دنبال برداشت بخشی از جمجمه[۳۳۴] فرونتال راست دچار خونریزی زیر عنکبوتیه شده بود. علاوه بر نواقص و محدودیت‌های شناختی ازجمله آسیب شدید حافظه، این مرد دو سؤال را به‌صورت مکرر مطرح می‌کرد: «آیا من همیشه دارای یک مشکل حافظه خواهم بود؟» و همچنین «چرا من دچار مشکل حافظه شده‌ام؟» این‌گونه تکرار ممکن است پیش پا افتاده و ناچیز به نظر آید، اما برای افرادی که مجبورند به سؤالات دقیقاً مشابه چندین مرتبه در طول روز به مدت هفته‌ها، ماه‌ها و یا حتی سال‌ها گوش دهند، بسیار آزاردهنده می‌باشد. ارزیابی‌های خطوط پایه در طی ۶ هفته در زمان حضور این مرد در یک گروه حافظه روزمره انجام گرفت. در طول ۳۰ جلسه، اولین پرسش حداقل یک‌بار در هر جلسه مطرح گردید و پرسش دوم، ۱۷ مرتبه در طول همین ۳۰ جلسه پرسیده شد. سپس از راهبرد PQRST در جلسات انفرادی برای او استفاده شد. ابتدا، از بیمار خواسته شد که خلاصه‌ای از آنچه برای وی حادث شده است، آنچه احتمال دارد در آینده رخ دهد و همچنین عواملی که جلوی پیشرفت او را می‌گیرد را بنویسد. وی از دفترچه یادداشت خود برای یافتن اطلاعات استفاده کرد همچنین از او خواسته شد فهرستی از سؤالات و پاسخ‌ها به‌صورت خلاصه بنویسد نظیر سؤال اول (۱a) چه اتفاقی برای من افتاده است، (۱b) کی و (۱c) نتیجه آنچه بوده؟ پاسخ‌ها عبارت بودند از (۱a) من دچار خونریزی مغزی شده‌ام، (۱b) در ماه آوریل و (۱c) من با حافظه ضعیف و اختلال تمرکز از بیمارستان مرخص شده‌ام. پنج سؤال مهم در سه بخش مطرح گردید. روز بعد از بیمار خواسته شد از روش PQRST برای خلاصه‌نویسی استفاده کند. بعد از اینکه او مطالب را خواند آن را کنار گذاشت و سؤالاتی را که روز قبل انتخاب کرده بود را خودش پرسید. سپس مراحل RST این راهبرد را دنبال کرد. روز بعد این فرایند تکرار شد اما از آن به بعد بیمار، بدون خواندن مطالب، مورد ارزیابی قرار گرفت. با این‌حال، وی در انتهای هر جلسه مطالب خلاصه را مطالعه می‌کرد تا جواب‌های را که فراموش کرده بود را به یاد بیاورد. این مرد ۹۰ درصد از پاسخ‌ها را به‌درستی یاد گرفت، لذا هنگامی‌که از او یکی از پرسش‌های را که انتخاب کرده بود پرسیده شد را درست جواب داد. این روش به‌صورت آزمایشی و نه از نظر بالینی موفقیت‌آمیز بوده است زیرا وی به پرسیدن سؤالات تکراری از کارکنان به همان میزان قبل از آشنایی با روش PQRST ادامه داد. به نظر می‌رسد این بیمار قادر به استفاده از اطلاعاتی که آن‌ها را فراگرفته بود، نمی‌باشد. مثل سایر بیماران دچار آسیب لوب پیشانی، او قادر به استفاده از راهبردهای یادآوری برای استفاده از اطلاعاتی که آن‌ها را فراگرفته بود، نبود (ویلسون، ۱۹۷۸).
بیمار دومی که توسط ویلسون (۱۹۸۷) گزارش گردیده، مردی با نشانگان آمنزی محض بود که توسط ویلسون و بدلی (۱۹۸۸) توصیف گردید. مشابه پژوهش گلاسگو و همکاران (۱۹۷۷) در این پژوهش از مقالات روزنامه برای مقایسه PQRST با تمرین مکرر استفاده شده است، اما برخلاف پژوهش گلاسگو و همکاران، زمان مساوی بر روی دو روش صرف گردیده است. برای یک دوره ۸ روزه در طی ۳ هفته،۲ پاراگراف کوتاه از یک روزنامه انتخاب شد. یک پاراگراف به هریک از دو روش اختصاص یافت، به‌گونه‌ای که ترتیب معرفی و ارائه آن هر روز تغییر می‌کرد. پاراگراف‌های PQRST برای این مرد خوانده شده (پیش مرور) و در ادامه،۴ مرحله باقیمانده دنبال گردید. این مرحله بین ۷ تا ۱۰ دقیقه زمان می‌گرفت. در مورد پاراگراف‌های مربوط به تمرین مکرر، هر مورد از آن‌ها برای این مرد، ۴ مرتبه خوانده می‌شد. پس از هر خواندن، از وی خواسته شد که تا حد امکان مطالب را به خاطر آورد. درنهایت، پرسش‌هایی پیرامون آن پاراگراف مطرح می‌گردید. از این‌رو، در هر شرایط آزمایش،۵ مرحله وجود داشت که تقریباً زمان یکسانی به هر دو روش اختصاص داده شده بوده. ۳۰ دقیقه بعد، مجدداً از این مرد پرسش‌هایی در مورد هریک از مقاله‌های روزنامه پرسیده شد. تحلیل درصد پرسش‌های که به‌صورت موفقیت‌آمیز در شرایط فوری و با تأخیر پاسخ داده شده بود (آزمون رتبه‌های علامت‌دار زوج‌های همتا شده ‏ویلکاکسون) نشان داد که تفاوتی بین این دو روش برای به یادآوری فوری نبوده، اما در یادآوری با تأخیر، یک تفاوت آماری معنادار به نفع PQRST وجود داشت (۰۵/۰,p<5/2 T=) با این‌حال، این تفاوت تنها مربوط به پاسخ دادن به پرسش‌ها بوده، اما این امر به این خاطر بود که در یادآوری آزاد، این مرد نمی­توانست هیچ چیزی را از هر دو روش به خاطر آورد که این امر به خاطر آمنزی شدید وی بود.
این روش با ۳ بیمار دیگر، تکرار شد (یک مورد دچار جراحت بسته مغزی[۳۳۵]، یک مورد مبتلا به نشانگان کورساکوف و یک مورد دچار آسیب مغزی نافذ[۳۳۶] ناشی از شلیک گلوله). راهبرد PQRST منجر به عملکرد بهتری برای هریک از سه نفر گردید (۶, T = 032/0P=) باز هم این نتایج فقط برای پرسش‌ها وجود داشت، زیرا هیچ یک از این سه نفر نتوانست، چیزی از هیچ‌کدام از متن‌های موردنظر پس از یک تأخیر، به یاد آورد. البته همه این بیماران، بسیار فراموش‌کار بودند.
آخرین پژوهش توسط ویلسون (۱۹۸۷) درصدد مشخص کردن این مسئله بود که آیا افراد مبتلا به آسیب‌های حافظه خفیف‌تر می‌توانند عملکرد بهتری در راهبرد PQRST در مقایسه با تمرین مکرر نشان دهند و همچنین آیا تفاوتی در یادآوری آزاد بین این دو روش می ­تواند وجود داشته باشد. معیارهای اتخاذ گردیده برای آسیب حافظه خفیف‌تر بر اساس خرده مقیاس یادآوری تأخیری متون مقیاس حافظه وکسلر (وکسلر، ۱۹۴۵) بودند.
یادآوری تأخیری باید کمتر از ۵۱% از یادآوری فوری اما بالاتر از سقف می‌بود (نمره یادآوری تأخیری متون وکسلر در دامنه ۳۳ تا ۵۰% بود). تمام بیماران که قبلاً در کتاب ویلسون (۱۹۸۷) توصیف شدند بعد از یک تأخیر نمره صفر گرفتند. این پژوهش شامل پنج مرد و سه زن بود. همه آن‌ها دچار TBI شده بودند و بین ۶ تا ۵۸ ماه بعد از آسیب بودند. ۱۲ متن کوتاه انتخاب گردید. هر بیمار شش وهله مورد مشاهده قرار گرفت. دو داستان در هر مرحله ارائه شد و با دو روش بین بیماران و بین جلسات تعادل ایجاد شد. سؤالات توسط آزمونگر انتخاب شد. یک اصلاحیه برای شرایط تمرینات مکرر انجام شد؛ سؤالات در همان ابتدا به‌جای آنکه در پایان بیان شوند، ارائه شدند. این امر برای آن انجام شد که مشاهده شود آیا سؤالات ارائه شده در ابتدا (مطابق با آنچه در PQRST انجام می‌شود) می‌تواند بهبود عملکرد در مطالعات پیشین را تبیین کند. مقایسه‌های بین دو شیوه برای موارد زیر انجام شد:
۱) یادآوری آزاد فوری ۲) یادآوری آزاد تأخیری ۳) سؤالات فوری ۴) سؤالات تأخیری ۵) یادآوری تأخیری به‌عنوان درصدی از یادآوری آزاد.
مجدداً، یک آزمون زوج‌های همتا ویلکاکسون[۳۳۷] جهت تحلیل نتایج استفاده شد. هیچ تفاوت معناداری بین PQRST و تمرین مکرر برای یادگیری آزاد فوری وجود نداشت اما برای سایر مقایسه‌های PQRST به لحاظ آماری بر تمرین مکرر، برتری داشت.
برای مقایسه‌های یادآوری تأخیری، ۰۵/۰ P<، برای سؤالات فوری، ۰۱/۰ P<، برای سؤالات تأخیری، ۰۲/۰ P< و برای درصد حفظ کردن، ۰۱/۰ P<، به دست آمد بنابراین PQRST در مقایسه با تمام موارد به‌جز یک مقایسه نسبت به تمرین مکرر برتری داشت.
دو مطالعه اخیر به بررسی PQRST به‌عنوان شیوه‌ای جهت افزایش یادآوری کلامی پرداختند. فرانزن، رابرتس، اسمیت، وردیان و مانشادی[۳۳۸] (۱۹۹۶)، PQRST را برای دو پسر مبتلا به TBI استفاده کردند و آن را با راهبرد آموزش فراشناختی مقایسه کردند؛ که مورد اخیر دارای هیچ اثری نبود اما PQRST باعث عملکرد مشابه در یک پسر بچه فاقد ضربه مغزی که از نظر سن همتا شده بود، شد. یک مطالعه آلمانی توسط باسمن مورک، هیلد برانت، گسیلمن، ساشن هیمر[۳۳۹] (۲۰۰۰) به مقایسه بازیابی بافاصله با PQRST و یک گروه کنترل بدون درمان پرداخته است. آن‌ها بیان کردند که روش گروه PQRST بر گروه کنترل غیر درمانی برتری داشته است اما بازیابی بافاصله باعث تعمیم بهتر می‌شود.
سه دلیل وجود دارد که چرا PQRST باعث یادآوری بهتر نسبت به تمرین مکرر می‌شود. ممکن است سرنخ بازیابی بهتری فراهم کند، ممکن است به خاطر رمزگردانی مخصوص آن باشد و همچنین ممکن است به خاطر سطوح عمیق‌تر رمزگردانی باشد. در ابتدا اجازه بدهید که سرنخ‌های بازیابی را بررسی کنیم. آیا PQRST نشانه‌های بازیابی بهتری را نسبت به تمرین مکرر فراهم می‌کند؟ احتمالاً خود سؤالات سرنخ‌های بازیابی را فراهم می‌کنند و در مورد سؤالات چیزی هست که به بازیابی کمک می‌کند؛ و این دلیل آن است که چرا افراد دچار یادزدودگی شدید در پاسخ‌دهی به سؤالات تأخیری حتی اگر در شرایط یادآوری آزاد، هیچ چیز را به خاطر نیاورند، خوب، عمل می‌کنند. به هر حال این موضوع احتمالاً بدیهی است، زیرا در شرایط تمرین مکرر، سؤالاتی وجود داشت که هیچ‌کدام از شرکت‌کنندگان در آن‌ها عملکردی به‌خوبی کسانی که از شیوه PQRST استفاده کرده بودند، نداشتند.
رمزگردانی اختصاصی، اصلی است که به این حقیقت اشاره دارد که بازیابی زمانی افزایش می‌یابد که رمزگردانی اولیه یا موقعیت یادگیری در زمان یادآوری دوباره برقرار گردد (تالوینگ، ۱۹۸۳). اگر موقعیت آزمون مشابه موقعیت اولیه یادگیری باشد اطلاعات بیشتری بازیابی می‌شود. در موقعیت PQRST سؤالات، بخشی از موقعیت یادگیری اولیه و بخشی از موقعیت آزمون هستند بنابراین می‌توان گفت که چرا افراد در این شیوه نسبت به تمرین مکرر نتایج بهتری را نشان می‌دهند. اگرچه این مورد به‌عنوان یک توضیح نویدبخش می‌باشد اما توضیح نمی‌دهد که چرا افرادی که دارای یادزدودگی کمتر هستند عملکرد بهتری در یادآوری تأخیری و درصد موارد حفظ کرده دارند چون از آن‌ها برای یادآوری آزاد تأخیری در موقعیت یادگیری اولیه سؤال نمی‌شود. یادگیری اولیه و آزمون باهم تطابق ندارند بنابراین رمزگردانی اختصاصی نمی‌تواند توضیح کاملی برای آن باشد.
کریک و لاکهارت (۱۹۷۲) ایده سطوح پردازش را بیان کردند که در آن مطالبی که در یک سطح عمیق پردازش می‌شوند، بهتر از مطالبی که به‌صورت سطحی پردازش می‌شوند در حافظه می‌مانند. به خاطر داشته باشید که شما نمی‌توانید مناطق کشتیرانی انگلیس را به خاطر بیاورم؛ و این به خاطر آن است که شما آن‌ها را به‌صورت عمیق پردازش نکرده‌اید در حالی که ۳۰ استان ایران را به‌خوبی پردازش کرده‌اید و می‌توانید آن‌ها را به خاطر بیاورید. مسئله شنیدن و دیدن مطالب نیست؛ اگر فرد می‌خواهد به‌خوبی چیزی را به خاطر بیاورد باید در مورد مطالبی که یاد می‌گیرد، فکر کند، سؤال کند و آن را به چیز دیگری ربط دهد، یا به عبارت دیگری آن را پردازش کند. به نظر می‌رسد روش PQRST منجر پردازش عمیق‌تری نسبت به شیوه تمرین مکرر می‌باشد زیرا افراد مجبور هستند که درباره متن و آنچه گوش می‌دهند یا می‌خوانند، فکر کنند تا هر یک از مراحل تکمیل شوند.
روان شناسان و درمانگران می‌توانند از این فن برای افراد دچار اختلال حافظه جهت کمک به یادآوری مطالب کلامی استفاده کنند. این شیوه اساساً به‌عنوان بخشی از مهارت‌های مطالعه برای افرادی استفاده می‌شود که علاقه‌مند به ادامه تحصیلات هستند. این شیوه، انعطاف‌پذیر می‌باشد، بنابراین به‌عنوان مثال به هنگام کار با افراد دارای اختلال شدید، می‌توان با آن‌ها در انجام تکالیف با خواندن مطالب با آن‌ها یا برای آن‌ها همراه شد و به آن‌ها کمک کرد که سؤالات را طرح کنند و این شیوه را به‌گونه‌ای دنبال کنند که دیگر تهدید کننده نباشد. در انتهای دیگر، فرد می‌تواند مراحل را روی یک کارت بنویسد و از افراد دارای اختلال حافظه بخواهد از طریق این مراحل خودشان کار کنند. شیوه PQRST می‌تواند برای مقالات روزنامه، داستان‌های کوتاه، مقالات مجلات، کتاب‌ها، مطالب علمی یا هرچه نیاز به حفظ کردن داشته باشد بکار رود. در هرجایی که بکار گرفته شود، احتمالاً این روش بر روی یک پاراگراف یا قطعه کوچک در هر زمان نسبت به‌کل فصل یا داستان یا مقاله علمی دارای اثر بهتری می‌باشد. این شیوه به‌صورت خودانگیخته توسط بسیاری از افراد دچار اختلال حافظه استفاده نمی‌شود. در یک مطالعه در مورد وسایل و راهبردهای کمک حافظه مورد استفاده بازمانده‌های آسیب مغزی، ایوانز و همکاران (۲۰۰۳) دریافتند که از حدود ۱۰۰ فرد مصاحبه شده حتی یکی از آن‌ها، استفاده از این راهبرد را بیان نکرد. هرچند در برخی مراکز توان‌بخشی از این راهبرد استفاده می‌شود و افراد کمی از آن به‌تنهایی یا با کمک درمانگران جهت یادگیری برخی اطلاعات استفاده می‌کنند. به نظر می‌رسد که برای افرادی که دارای مشکلات حافظه‌ای با شدت کمتر هستند نتایج بهتری ارائه می‌دهد، اگر آن‌ها حداقل بعد از یک تأخیر برخی اطلاعات را یادآوری کنند آنگاه PQRST ممکن است میزان به خاطر سپاری را افزایش دهد.
یادگیری بدون خطا[۳۴۰]
یکی از شیوه‌های اصلی در توان‌بخشی حافظه، کمک کردن به افراد دارای اختلال حافظه می‌باشد تا به‌صورت مؤثرتری مطالب را یاد بگیرند. در میان ما، افرادی که دارای عملکرد حافظه کافی برای به خاطر آوردن اشتباهات پیشین هستند می‌توانند از یادگیری آزمایش و خطا، سود ببرند اما برای کسانی که نمی‌توانند پاسخ‌های اشتباه را به خاطر بیاورند این روش، شیوه خوبی نیست. در حقیقت، ارائه یک پاسخ غلط ممکن است قوی‌تر شود یا آن پاسخ را تقویت کند. این واقعیت فرضیه اساسی و زیربنای یادگیری بدون خطا می‌باشد. یادگیری بدون خطا، یک فن آموزش است که در آن تا جایی که امکان دارد در زمان یادگیری یک مهارت جدید یا کسب اطلاعات جدید افراد را از انجام اشتباه باز می‌دارند.
این فن را با شیوه‌های متعددی می‌توان انجام داد ازجمله ارائه دستورالعمل شفاهی یا کتبی یا هدایت فرد از طریق انجام یک تکلیف. اصل آن است که در طول یادگیری از ارتکاب اشتباهات جلوگیری شود و احتمال پاسخ‌های پر خطا را کم کرد. شواهدی وجود دارد که همچنین میمون‌ها می‌توانند با یادگیری بدون خطا، بهتر یاد بگیرند. براستد، باسی، موری و وایز[۳۴۱] (۲۰۰۵) دریافتند که خطاهای انجام شده پیش از اولین پاسخ صحیح در میمون‌ها گروه کنترل، یادگیری کوشش اول را به تعویق می‌اندازد.
پایه‌های نظری یادگیری بدون خطا
در زیربنای یادگیری بدون خطا دو زمینه نظری وجود دارد:
اولین آن‌ها، اثر تریس[۳۴۲] (۱۹۶۳، ۱۹۶۶) در زمینه روان‌شناسی رفتاری می‌باشد. او کبوتران را آموزش داد که کلیدهای قرمز را از کلیدهای سبز تشخیص دهند، در این فن کبوتران در زمان یادگیری خطا نمی‌کردند یا خطاهای بسیار کمی داشتند. به‌علاوه، گزارش شده است که کبوترانی که با یادگیری بدون خطا شرطی شدند رفتار هیجانی کمتری نسبت به آن‌هایی که با یادگیری آزمایش و خطا، یاد گرفتند، نشان دادند.
به‌زودی اصل یادگیری بدون خطا برای بچه‌های دارای مشکلات یادگیری بکار گرفته شد (سیدمن و استودارد[۳۴۳]، ۱۹۶۷). آن‌ها اصول یادگیری بدون خطا را بر آموزش کودکان جهت تمایز بیضی و دایره بکار گرفتند. کآلن[۳۴۴] (۱۹۷۶)، جونز و ایرز[۳۴۵] (۱۹۹۲) و والش و لامبرتز[۳۴۶] (۱۹۷۹( از آن برای آموزش کودکان دارای تأخیر تکالیف رشدی ازجمله برای تمایز وزن و اندازه استفاده کردند.
کآلن (۱۹۷۶) اعتقاد داشت که اگر در طول یادگیری، خطا صورت گیرد یادآوری آنچه که آموزش داده شده است مشکل می‌شود. او همچنین خاطر نشان می‌کند که در طول یادگیری بدون خطا، تقویت بیشتری اتفاق می‌افتد زیرا فقط موفقیت رخ می‌دهد و شکست هرگز رخ نمی‌دهد. امروزه، یادگیری بدون خطا یک فن آموزش پر استفاده برای افراد مبتلا به مشکلات یادگیری است.
اصل زیر بنایی دوم نیز از مطالعات حافظه و یادگیری ناآشکار از روان‌شناسی شناختی و عصب روانشناسی شناختی نشئت گرفته است. اگرچه از دهه‌هایی پیش مشخص شده است که افراد دارای اختلال حافظه می‌توانند برخی مهارت‌ها و اطلاعات را به‌صورت بهنجار از طریق توانایی‌های یادگیری ناآشکار دست نخورده (یا نسبتاً سالم) یاد بگیرند، کاربرد این دانش برای کاهش مشکلات در زندگی واقعی که افراد مبتلا به نواقص عضوی حافظه با آن روبرو هستند، دشوار است.
گلیسکای و شاکتر، (۱۹۸۸)؛ گلیسکای و همکاران، (۱۹۸۶) تلاش کردند از توانایی‌های ناآشکار سالم برای آموزش اصطلاحات رایانه‌ای به افراد مبتلا به یادزدودگی با بهره گرفتن از یک شیوه که آن‌ها آن را روش محو سرنخ‌ها (vc) نامیدند استفاده کنند. علیرغم برخی موفقیت‌ها، روش محو سرنخ مستلزم تلاش و صرف زمان زیادی از سوی هم آزمایشگر و هم افراد مبتلا به یادزدودگی می‌باشد؛ به عبارت دیگر حافظه و یادگیری ناآشکار مستلزم تلاش نیست زیرا بدون یادآوری هشیارانه رخ می‌دهد. این مسئله به همراه سایر ناهنجاری‌های خاص مشاهده شده در طول یادگیری ناآشکار (مثل مشاهداتی که در یک تصویر بخش‌بندی شده / روش آمادگی ادراکی و جود دارد اگر یک بیمار دارای یادزدودگی یک بخش را در زمان ارائه اولیه، اشتباه نام‌گذاری کند، این خطا ممکن است در ارائه‌های متوالی تکرار شود.) باعث شد که بدلی و ویلسون (۱۹۹۴) این سؤال را مطرح کنند که آیا بیماران دارای یادزدودگی، اگر از خطا کردن آن‌ها در طول فرایند یادگیری، جلوگیری شود می‌توانند بهتر یاد بگیرند. در یک مطالعه با ۱۶ شرکت‌کننده جوان و ۱۶ فرد مسن در گروه کنترل و ۱۶ فرد مبتلا به یادزدودگی شدید با بهره گرفتن از یک روش تکمیل تنه کلمه، دریافتند که اگر از انجام خطا توسط آن‌ها در طول فرایند یادگیری جلوگیری شود، افراد مبتلا به یادزدودگی، بهتر یاد می‌گیرند.
بدلی و ویلسون (۱۹۹۴) بر این باور بودند که یادگیری بدون خطا بهتر از یادگیری آزمون و خطا است زیرا آن بر پایه حافظه ناآشکار است. چون افراد مبتلا به یادزدودگی نمی‌تواند از حافظه آشکار به‌طور مؤثر استفاده می‌کنند، آن‌ها مجبورند به حافظه ناآشکار اعتماد کنند. این نظام قادر به تمایز بین پاسخ‌های درست و خطاها نیست، بنابراین بهتر است از ابتدا، جلوی اشتباهات گرفته شود. در صورت عدم وجود حافظه رویدادی کارآمد، درواقع ارائه یک پاسخ نادرست ممکن است قوی‌تر شود یا خطا را تقویت کند. منطق مشابه ارائه شده توسط هودر و هسلم[۳۴۷] (۲۰۰۶) نشان می‌دهد که حذف خطاها رقابت ردهای حافظه را کاهش می‌دهد و در نتیجه عملکرد حافظه را تسهیل می‌کند.
راه دیگر برای درک و تبیین یادگیری بدون خطا، استفاده از اصل انعطاف‌پذیری و یادگیری هب است (هب، ۱۹۴۹). در سطح سیناپسی، اصل انعطاف‌پذیری هب اشاره دارد به افزایش قدرت سیناپسی بین سلول‌های عصبی که باهم شلیک می‌کنند (نورون‌های که باهم شلیک می‌کنند باهم یک رشته می‌شوند). اصل یادگیری هب اشاره به شناسایی دروندادهای موقتاً مرتبط دارد. اگر یک درونداد یک الگوی فعالیت عصبی را برانگیزاند آنگاه مطابق قواعد یادگیری هب، تمایل به فعال‌سازی همان الگو در دفعات بعد نیرومند می‌شود. به این معنا که احتمال ارائه پاسخ مشابه در آینده، درست یا نادرست، افزایش می‌یابد. (مکلند، توماس، مکندلیس و فیز[۳۴۸]، ۱۹۹۹)؛ مانند حافظه ناآشکار، یادگیری هب، مکانیسمی برای حذف خطاها ندارد.
مطالعات یادگیری بدون خطا با افراد مبتلا به اختلال حافظه
بعد از مطالعه بدلی و ویلسون (۱۹۹۴) اصول یادگیری بدون خطا به‌سرعت در توان‌بخشی افراد مبتلا به اختلال حافظه پذیرفته شد. ویلسون، بدلی، ایوانز و شیل[۳۴۹] (۱۹۹۴) به توصیف تعدادی از مطالعات موردی پرداخته‌اند که در آن‌ها به افراد مبتلا به یادزدودگی، چندین کار مانند یادگیری نام درمانگران، یادگیری تنظیم یک سازمان دهنده الکترونیکی و یادگیری بازشناسی اشیا، آموزش داده شده است. به هر کدام از شرکت‌کنندگان دو کار مشابه به شیوه پر خطا یا بدون خطا آموزش داده شده است، در تمام موارد، یادگیری بدون خطا، برتر از یادگیری پر خطا بود. ویلسون و ایوانز (۱۹۹۶) در مطالعه دیگر از این یافته‌ها حمایت کردند. اسکوایرز، هانکین و پارکین (۱۹۹۶) به یک مرد مبتلا به یادزدودگی با روش یادگیری بدون خطا، طرز استفاده از یک نوت بوک را آموزش دادند. پارکین، هانکین و اسکوایرز (۱۹۹۸) به مردی مبتلا به آنسفالیت، نام سیاستمداران را آموزش دادند و همان گروه (اسکوایرز، آلدریچ، پارکین و هانکین، ۱۹۹۷) دریافتند که روش یادگیری بدون خطا، به افراد مبتلا به یادزدودگی را قادر به یادگیری تداعی‌های جدید و کسب مهارت‌های پردازش کلمه می‌کند. اوکارول، راسل، لاوری و جانستون[۳۵۰] (۱۹۹۹) نیز نشان داد که روش‌های یادگیری بدون خطا برای افراد مبتلا به اسکیزوفرنی مفید است. از نظر ایوانز (۲۰۰۰) افراد مبتلا به یادزدودگی شدید نسبت به کسانی که آسیب کمتری دیده‌اند از روش یادگیری بدون خطا، بهره بیشتری می‌برند؛ اگرچه این روش تنها زمانی بکار می‌رود که بین یادگیری و یادآوری، فاصله نسبتاً کوتاهی (حدود یک ساعت) باشد.
این سؤال که تا چه مدت، مزیت یادگیری بدون خطا باقی می‌ماند، مورد بحث است. یک بیمار بنام جیسون، (ویلسون، ۱۹۹۹)، اطلاعاتی را که از طریق یادگیری بدون خطا یاد گرفته بود را برای حداقل سه ماه نگهداشت، کلر و همکاران (۱۹۹۹،۲۰۰۰،۲۰۰۱؛ کلر، ویلسون، کارتر، روث و هودجز، ۲۰۰۲) نگهداشت قابل‌توجه یادگیری در یک بیمار را بعد از دو سال نشان دادند. از طرف دیگر رویس و کسلز[۳۵۱] (۲۰۰۵) بیان کردند که اثر یادگیری بدون خطا کوتاه‌مدت است. یکی از تلویحات این یافته‌ها آن است که برای افزایش اثربخشی یادگیری بدون خطا باید با بسط مرور ذهنی ترکیب شود.
کلر و همکاران (۱۹۹۹، ۲۰۰۰، ۲۰۰۱،۲۰۰۲) از تکنیک‌های یادگیری بدون خطا برای افراد مبتلا به آلزایمر استفاده کرده‌اند. در مطالعه اول، کلر و همکاران (۱۹۹۹) توانستند به یک پیرمرد ۷۴ ساله به نام V. J در مراحل اولیه آلزایمر، نام همکاران در یک کلوپ اجتماعی را آموزش دهند بر اساس اصول یادگیری بدون خطا، از حدس زدن و خطا تا حد امکان جلوگیری شد؛ آن‌ها از ترکیب راهبردها ازجمله یافتن یک ویژگی متمایز چهره، زنجیره سازی روبه عقب و بسط مرور ذهنی، استفاده کردند. برای مثال یکی از همکاران بیمار، ملیحه نام داشت و این نام با بهره گرفتن از ترکیب همه روش‌های قبلاً توصیف شده، یاد گرفته شد، مشخصه متمایز انتخابی، لبخند ملیح او بود؛ که از V. J خواسته شد این مشخصه را با نام او تداعی کند (ملیحه با لبخند ملیح)[۳۵۲]. همزمان از زنجیره سازی روبه عقب نیز استفاده شد؛ به بیمار شکل‌های مختلفی از نام همکارش را که به‌تدریج حروف بیشتری از این نام حذف می‌شد نشان داده می‌شد به‌عنوان مثال: ملیحه، ملیح… ، ملی… .،… ..؛ این بیمار حروف حذف شده را کامل کرد و سرانجام این نام را بدون هیچ سرنخی یاد گرفت؛ این دو راهبرد با مرور ذهنی بسط یافته ترکیب شدند. روش دیگر به نام یادآوری بافاصله معروف است که در آن اطلاعاتی که باید به خاطر آورده شوند بعد از ارائه، بلافاصله آزمون می‌شوند، دوباره بعد از یک تأخیر بسیار کوتاه و سپس با یک تأخیر کمی بیشتر آزمون می‌شوند و این روند ادامه می‌یابد. V. J نام همکاران را با بهره گرفتن از عکس‌ها در جلسات درمان حافظه یاد گرفت و در یک کلوپ اجتماعی با صدا زدن نام همکاران، آن را تعمیم داد. یک مطالعه مشابه با یک مرد دیگر مبتلا به آلزایمر، نتایج قابل مقایسه‌ای نشان داد (کلر و همکاران، ۲۰۰۳).
متزلر - بدلی و اسنودن[۳۵۳] (۲۰۰۵) یک مطالعه تا حدودی مشابه با چهار بیمار مبتلا به آلزایمر اما جهت بررسی یادگیری هم مطالب جدید و هم مطالب آشنا، انجام داده‌اند (V. J مطالب آشنا را دوباره یاد گرفت، اما مطالب جدید به او آموزش داده نشده است). اگرچه آن‌ها دریافتند که برای این گروه یادگیری بدون خطا مزیت‌های قابل‌توجهی نسبت به یادگیری پر خطا دارد، این مزیت همیشه نیست زیرا برخی بیماران در شرایط یادگیری پر خطا نیز یاد می‌گیرند آن‌ها بحث کردن که یادگیری بدون خطا ممکن است برای افراد مبتلا به یادزدودگی عمیق مفید باشد. همچنین ایوانز و همکاران (۲۰۰۰) این مطلب را در مورد افراد مبتلا به اختلال حافظه غیر پیش‌رونده بیان کرده‌اند. با این وجود در یک مطالعه با افراد پیر و جوان فاقد آسیب مغزی (کسلز و دی هان[۳۵۴]، ۲۰۰۳) مشخص شد که پیشگیری از اشتباهات در طی یادگیری، منجر به عملکرد بهتر برای هر دو گروه می‌شود.
در حال حاضر، شواهد قابل‌توجهی وجود دارد که یادگیری بدون خطا برتر از یادگیری پر خطا برای افراد مبتلا به اختلال شدید حافظه است. در یک فرا تحلیل در مورد یادگیری بدون خطا، کسلز و دی هان (۲۰۰۳) اندازه اثر بزرگ و معناداری برای یادگیری بدون خطا پیدا کردند. با این وجود در مورد مزایای یادگیری بدون خطا برای افراد مبتلا به اختلال حافظه با شدت کمتر، اختلاف‌نظر وجود دارد.
مک کنا و گرهند[۳۵۵] (۲۰۰۲) نشان دادند که یادگیری بدون خطا در یادگیری مجدد مفاهیم معنایی دیداری و کلامی برای یک بیمار مبتلا به یادزدودگی مفید بوده است و همچنین نشان دادند که حفظ این اطلاعات پس از چندین ماه، بدون هیچ درمان دیگری، به‌خوبی همسرش بود که به‌عنوان کنترل عمل می‌کرد.  چندین مطالعات به بررسی یادگیری بدون خطا برای افراد دارای مشکلات زبانی و به‌ویژه مشکلات واژه‌یابی یا آنومی پرداخته‌اند. یک مطالعه فواید قابل‌توجهی برای یادگیری بدون خطا برای درمان آنومی در یک بیمار مبتلا به دمانس یافت (فراتالی و لاپویینت[۳۵۶]، ۲۰۰۴). با این‌حال، نتایج مجموعه‌ای از مطالعات توسط فیلینگهام و همکاران (فیلینگهام، هاجسون، سیج و لمبون – رالف، ۲۰۰۳؛ فیلینگهام، سیج و لمبون – رالف، ۲۰۰۵ الف، ۲۰۰۵ ب، ۲۰۰۶) ظاهراً نشان می‌دهند که هیچ تفاوتی بین یادگیری بدون خطا و پر خطا برای درمان آنومی وجود ندارد. با توجه به اینکه هر دو نوع یادگیری منجر به موفقیت مساوی شده‌اند و یادگیری بدون خطا به دلیل شکست‌های کمتر، معمولاً توسط بیماران ترجیح داده می‌شود، شاید یادگیری بدون خطا باید روش انتخابی باشد.
ویلسون و منلی[۳۵۷] (۲۰۰۳) بیان کرده‌اند که ترکیبی از آموزش حفظ توجه و یادگیری بدون خطا ممکن است مراقبت از خود در افراد دچار غفلت یک‌طرفه را بهبود دهد و همچنین مطالعات اندکی به مقایسه یادگیری بدون خطا و پر خطا برای آموزش تکالیف حرکتی پرداخته‌اند. برای مثال مسترز و مکسول (۲۰۰۴) یک تکلیف حرکتی را به بیماران مبتلا به بیماری پارکینسون با دو روش یادگیری بدون خطا و پر خطا آموزش دادند. آن‌ها دریافتند که در شرایط یادگیری بدون خطا، یادگیری قوی‌تر رخ می‌دهد.
بدلی و ویلسون (۱۹۹۴) بر این باورند که یادگیری بدون خطا به‌عنوان یک روش آموزش برای افراد دچار اختلال حافظه کارآمد است زیرا بیمار مبتلا به یادزدودگی به حافظه ناآشکار متکی هستند. علی‌رغم اینکه، تبیین‌های دیگری وجود دارد برای مثال مزیت یادگیری بدون خطا می‌تواند به دلیل فرایندهای حافظه آشکار باقیمانده یا ترکیب هر دو نظام حافظه ناآشکار و آشکار باشد. هانکین، اسکوایرز، پارکین و تیدی[۳۵۸] (۱۹۹۸) استدلال کرده‌اند که این موضوع به‌طور کامل ناشی از اثرات پیشگیری از خطا در توانایی حافظه آشکار باقی مانده است نه حافظه ناآشکار. تایلبای[۳۵۹] و هسلم (۲۰۰۳) خاطر نشان می‌کنند که مزیت یادگیری بدون خطا به دلیل فرایندهای همزمان حافظه آشکار باقی مانده است. اگرچه آن‌ها نقش فرایندهای حافظه ناآشکار را رد نمی‌کنند. بر اساس نظر این نویسندگان، تبیین این مسئله، پیچیده است و افراد مختلف ممکن است بر فرایندهای مختلف تأکید کنند. کسلز، بوخورست و پوستما[۳۶۰] (۲۰۰۵) از این نظریه حمایت کرده‌اند.
با این وجود، یک مطالعه توسط پیج، ویلسون، شیل، کارتر و نوریس[۳۶۱] (۲۰۰۶) بیان می‌کند که محفوظ ماندن حافظه ناآشکار در غیاب حافظه آشکار برای بروز یادگیری بدون خطا، کافی است. آن‌ها بحث‌های هانکین و همکاران (۱۹۹۸) را به چالش می‌کشند زیرا تکلیف طراحی شده آن‌ها برای حافظه ناآشکار به‌گونه‌ای بوده است که احتمالاً به حافظه ناآشکار برای خطاهای قبلی حساس بوده است. از این گذشته، یک عنصر یادگیری پر خطا در حافظه آشکار هر دو شرایط یادگیری بدون خطا و در یادگیری پر خطا وجود داشته است. آن‌ها همچنین تایلبای و هسلم (۲۰۰۳) را به چالش می‌کشند زیرا در این مطالعه، دو سؤال جداگانه باهم ترکیب شده است: آیا مزیت یادگیری بدون خطا به دلیل کمک حافظه ناآشکار است؟؛ آیا یادگیری در شرایط یادگیری بدون خطا به علت حافظه ناآشکار است؟ شاید برخی از افراد به هنگام یادگیری مطالب از هر دو نظام حافظه آشکار و ناآشکار استفاده کنند، اما این استدلال را نفی نمی‌کند که مزیت یادگیری بدون خطا به خاطر حافظه ناآشکار، به‌ خصوص حافظه ناآشکار برای اشتباهات قبلی پس از یادگیری پر خطا است.
تایلبای و هسلم (۲۰۰۳) سه گروه از بیماران مبتلا به درجات مختلف اختلال حافظه در شرایط یادگیری بدون خطا و یادگیری پرخطا را بررسی کردن. آن‌ها استدلال می‌کنند که اگر حافظه ناآشکار مسئول مزیت یادگیری بدون خطا است، پس هر سه گروه باید به‌خوبی هم تکالیف را انجام دهند. تفاوت بسیار معنی‌داری بین آن‌ها وجود داشت و افراد کمتر آسیب دیده، عملکرد بهتری داشتند. بدون شک این به این معنی است که گروه کمتر آسیب دیده با حافظه ناآشکار بهتر، از هر دو نظام استفاده کرده‌اند اما این مطلب، شواهدی در مورد منبع و علت مزیت یادگیری بدون خطا بر یادگیری پر خطا، ارائه نمی‌دهد. هنگامی که آن‌ها میزان برتری یادگیری بدون خطا بر یادگیری پرخطا را بررسی کردند، گروه به‌شدت دچار اختلال به‌خوبی دیگران تکالیف را انجام داده بودند. با این فرض که گروه به‌شدت دچار اختلال، عملکرد حافظه آشکار، بسیار ضعیفی دارند، تطبیق این یافته با این ادعا که نتایج به علت حافظه آشکار باقی مانده می‌باشد، دشوار است. در تلاش برای روشن شدن موضوع، پیج و همکاران (۲۰۰۶) تکالیف تکمیل تنه کلمه را به دو شیوه یادگیری پرخطا یا یادگیری بدون خطا به افراد دچار اختلال متوسط و شدید حافظه دادند. دستورالعمل یا یادآوری آشکار یا ناآشکار را تشویق می‌کرد. آن‌ها همچنین تکالیف بازشناسی و یک تکلیف حافظه منبع را برای نشان دادن سهم حافظه آشکار و ناآشکار تحت دو شرایط، اجرا کردند. آن‌ها می‌خواستند ثابت کنند که یادگیری بدون خطا حتی در افراد فاقد حافظه آشکار بر اساس آزمون‌های حافظه، قوی است بنابراین در حمایت از این دیدگاه که حافظه ناآشکار برای بروز مزیت یادگیری بدون خطا، کافی است یا به‌عبارت‌دیگر عملکرد حافظه آشکار باقی مانده، برای این مزیت، لازم نیست.
پیج و همکاران (۲۰۰۶) دریافتند که افراد مبتلا به نقصان‌های شدید و متوسط در تکالیف بازشناسی که متضمن خطاهایشان نبود، عملکرد خوبی داشتند. وقتی از آن‌ها خواسته شد که بین اشتباهات خود و کلمه‌ها اصلی هدف، تمایز قائل شوند، آن‌ها قادر به انجام این کار بودند. افراد مبتلا به اختلال شدید، فاقد حافظه منبع بودند و افراد مبتلا به اختلال متوسط، حافظه منبع ضعیفی داشتند؛ بنابراین، افراد دچار اختلال حافظه مزیت یادگیری بدون خطا بر یادگیری پرخطا را نشان دادند و این امر به اینکه از آن‌ها درخواست یادآوری ناآشکار یا آشکار شده است، بستگی ندارد. آن‌ها نتوانستند خطاهای خود را از هدف‌های واقعی، تشخیص دهند؛ و آن‌ها نتوانستند بگوید که اطلاعات خود را از چه منبعی به دست آورده‌اند. همه این شواهد نشان می‌دهند که حافظه ناآشکار می‌تواند توضیح دهد که چرا افراد فاقد حافظه آشکار یا دارای حافظه آشکار بسیار اندک، می‌تواند تحت شرایط خاص مانند یادگیری بدون خطا، یاد بگیرند. لازم به یادآوری است که یادگیری بدون خطا، یک برنامه درمان نیست. بلکه، توصیف و یا روشی است که در آن، تکالیف برای حذف و یا کاهش خطاها، دست‌کاری می‌شوند (فلینگهام و همکاران، ۲۰۰۳). راه‌های بسیاری برای کاهش احتمال خطا، وجود دارد مانند ارائه دستورالعمل مکتوب، هدایت فرد از طریق یک تکلیف خاص، یا مدل‌سازی مراحل یک روش به‌صورت گام به گام.
بازیابی بافاصله[۳۶۲] (مرور ذهنی بسط یافته[۳۶۳])
در بازیابی بافاصله که همچنین با نام مرور ذهنی بسط یافته شناخته می‌شود، بعد از ارائه مطالبی که باید به خاطر سپرده شود (مثلاً یک عدد جدید) آزمون فوری صورت می‌گیرد و سپس فاصله بازیابی به‌تدریج افزایش می‌یابد؛ بنابراین اگر عدد ۳۵۵۲۹۴ ارائه شود، بیمار این عدد را بلافاصله تکرار می‌کند. افراد با فراخنای عددی طبیعی (و اکثر افراد دچار آسیب حافظه)، بدون هیچ مشکلی می‌توانند این کار را انجام دهند آزمونگر، سپس یک یا دو ثانیه صبر می‌کند و سپس دوباره عدد را از آزمودنی می‌پرسد. فاصله آزمون بسیار به‌تدریج تا زمانی که عدد یاد گرفته شود، افزایش می‌یابد در موارد شکست، اطلاعات صحیح ارائه می‌شود و فاصله یادآوری کوتاه می‌شود و دوباره به‌تدریج افزایش می‌یابد. نام‌های جدید، آدرس‌های کوتاه و دانش عمومی را می‌توان از این طریق آموزش داد. یک راه دیگر استفاده از این فن، افزایش تعداد آیتم‌ها بین هدف و زمان آزمون یا یادآوری است (گرندمایسون و سیمارد[۳۶۴]، ۲۰۰۳). همچنین کمپ و فاس[۳۶۵] (۱۹۹۷) یک یادگیری فاصله ثابت (به‌عنوان مثال، درخواست اطلاعات صحیح، هر ۲ دقیقه) به‌جای فاصله بسط یافته را توضیح داده‌اند که غالباً بیشتر از آن استفاده می‌شود. بیورک (۱۹۸۸) نشان داد که هر چه فاصله بین یادآوری اول و دوم، کمتر باشد شانس موفقیت در تلاش برای یادآوری سوم، بیشتر می‌شود.
بیورک (۱۹۸۸)، بیان می‌کند که بازیابی بافاصله، یک روش شکل‌دهی[۳۶۶] است. شکل‌دهی، یک فن شناخته شده در روان‌شناسی رفتاری است که در آن یک تقریب تدریجی به‌سوی هدف نهایی وجود دارد. اگرچه بازیابی بافاصله، شباهت‌های زیادی به شکل‌دهی دارد ولی در این روش، دستیابی به هدف درازمدت یعنی یادآوری یک قطعه از اطلاعات از طریق افزایش فاصله یادآوری به‌تدریج صورت می‌گیرد و این روش متفاوت از روش شکل‌دهی سنتی است که در برنامه‌های رفتاری استفاده می‌شود. تفاوت آن‌ها در این است که در شکل‌دهی، رفتار واقعی انتخابی برای شکل‌دهی، نزدیک اما متفاوت از هدف نهایی است. برای مثال، کار[۳۶۷] (به نقل از ویلسون، ۲۰۰۹) از فن شکل‌دهی برای یک کودک دچار تأخیر رشد استفاده کرد این بچه با فنجان غذا می‌خورد اما با قاشق نمی‌خورد. شکل فنجان اصلی به‌تدریج تغییر کرد و کوچک‌تر شد تا به یک قاشق تبدیل شد. این یک مثال کلاسیک از شکل‌دهی است. یادآوری یک نام جدید و یا شماره تلفن در طول زمان تغییر نمی‌کند آن فقط تقویت می‌شود تا احتمال یادزدودگی کمتر شود.
فردید ریکسون، هلند، بسون و موروو[۳۶۸] (۲۰۰۵) و تارکسترا و برجویس[۳۶۹] (۲۰۰۵) بیان کرده‌اند که بازیابی بافاصله اساساً یک روش یادگیری بدون خطا است اما اگرچه بازیابی بافاصله، ‌احتمال خطا را محدود می‌کند، این روش به خودی خود، یک روش یادگیری بدون خطا نیست زیرا همیشه پس از یک فاصله، خطا می‌تواند صورت گیرد.
هاچهالتر، آورمیر، گسپر، بک و هولاب[۳۷۰] (۲۰۰۴)، دریافتند که یادگیری با روش بازیابی بافاصله، نسبت به یادگیری بعد از یک تأخیر یکنواخت حتی اگر خطاهای بیشتری تحت تأثیر بازیابی بافاصله صورت گیرد، برتری دارد. با این وجود، این دو روش، اغلب باهم ترکیب می‌شوند. در اوایل سال ۱۹۹۷، ونهال[۳۷۱] و همکاران، بیان کردند که بازیابی بافاصله و یادگیری بدون خطا باید برای بهینه‌سازی اکتساب اطلاعات جدید، ترکیب شوند.
ویلسون (۲۰۰۹) معتقد است که بازیابی بافاصله، مؤثر است زیرا این روش شکلی از تمرین توزیع شده است: تقسیم کردن کوشش‌های یادگیری در طول زمان به‌جای انباشته کردن روی‌هم احتمال یادگیری را افزایش می‌دهد. تمرین فشرده، نسبت به تمرین توزیع شده، یک راهبرد یادگیری، کم اثر است (بدلی، ۱۹۹۹). پدیده‌ای که از دهه ۱۹۳۰ (بدلی و لانگمن، ۱۹۷۸ و لورج، ۱۹۳۰) شناخته شده است. لورج به سه گروه از افراد سالم یک تکلیف ردیابی در آینه داد. یک گروه ۲۰ کوشش متوالی داشت، یک گروه ۲۰ کوشش آمیخته با استراحت بین هر آزمایش داشت و یک گروه ۲۰ کوشش پخش شده در ۲۰ روز داشت. گروهی که بین کوشش‌ها، بیشترین استراحت را داشت بهترین عملکرد را داشت و کسانی که هیچ استراحتی نداشتند، بدترین عملکرد را داشتند. بدلی و لانگمن (۱۹۷۸) می‌خواستند ببینند بهترین روش آموزش تایپ به کارکنان پست، چیست. همه شرکت‌کنندگان، ۱۲ ساعت آموزش داشتند. یک گروه، روزانه ۶ ساعت، به مدت ۲ روز، گروه دیگر، روزانه ۴ ساعت، به مدت ۳ روز و گروه سوم، روزانه ۱ ساعت، به مدت ۱۲ روز. آخرین گروه، بیشتر آموختند و فراموشی کمتری داشتند. لانداور و بیورک (۱۹۷۸) نشان دادند که یادگیری نام با تمرین بسط یافته / بازیابی بافاصله، سریع‌تر پیشرفت می‌کند و از آن زمان، این روش در توان‌بخشی حافظه، مورد استفاده قرار گرفته است (کمپ، ۱۹۸۹ و مک کیتریک[۳۷۲] و کمپ، ۱۹۹۳؛ موفات ۱۹۸۹، شاکتر، ریچ و استمپ[۳۷۳]، ۱۹۸۵). کمپ، بیرد و چری[۳۷۴] (۲۰۰۰) نیز نشان دادند که چگونه توانستند از بازیابی بافاصله، برای کاهش ناراحتی در یک زن که معتقد بود وسایلش دزدیده شده است، استفاده کنند فهرستی از چیزهای که ادعا می‌کرد مال او می‌باشند، تنظیم شد. این فهرست در کمد لباس او نگه داشته شد و از یک برنامه بازیابی بافاصله برای آموزش رفتن سراغ کمد لباس و بررسی آنچه اتفاق افتاده بود، استفاده شد. در ابتدا، او به سر کمد لباس برده شد و فهرست لباس‌ها در فواصل زمانی به‌تدریج رو به افزایش، به او نشان داده شد. اگر او می‌پرسید که وسایل من کجا هستند یا کی آن‌ها را برداشته است، از او پرسیده می‌شد چطور باید آن را باید پیدا کنی و سپس برای دیدن فهرست به سمت کمد لباس برده می‌شد. پریشانی او کاهش یافت و در طی چند ماه در سطح پایینی، باقی ماند.
ترکیب بازیابی بافاصله با یادگیری بدون خطا
کلر و همکاران. (۱۹۹۹، ۲۰۰۰، ۲۰۰۱) از ترکیب یادگیری بدون خطا، بازیابی بافاصله و محو سرنخ‌ها برای آموزش اطلاعات به افراد دچار آلزایمر استفاده کردند. آرکین (۲۰۰۰) نیز از یادگیری بدون خطا و بازیابی بافاصله برای آموزش حقایق مربوط زندگی‌نامه فرد به افراد مبتلا به آلزایمر استفاده کردند و ککس میلر[۳۷۵] (۲۰۰۲) از دو راهبرد باهم، برای آموزش تکالیف حافظه آینده‌نگر مانند نوشتن قرار ملاقات، مصرف دارو و به خاطر سپردن تاریخ‌های آتی، استفاده کرد. در پایان آموزش، گروه آزمایش به‌طور قابل‌توجهی بهتر از گروه شاهد در این تکالیف بودند. در یک مطالعه مرور برنامه‌های تحریک حافظه در آلزایمر، گرندمایسون و سیمارد (۲۰۰۳) بیان می‌کنند که: “به‌طور خلاصه، تمام ۱۷ آزمودنی که با رویکرد یادگیری بدون خطا در ترکیب با فن بازیابی بافاصله آموزش دیدند بهبود قابل‌توجهی در درصد اطلاعات یادآوری شده پس از جلسات آموزشی، نشان دادند. ” (ص ۱۳۸). لکو[۳۷۶] و همکاران (۲۰۰۲) از هر دو روش بازیابی بافاصله و یادگیری بدون خطا برای آموزش استفاده از تلفن همراه به دو بیمار مبتلا به آلزایمر، استفاده کردند. ابتدا از روش بازیابی بافاصله برای آموزش بررسی کارت چسبانده شده روی تلفن به بیماران، استفاده شد. کارت شامل جزئیات نحوه استفاده از تلفن بود. در مرحله دوم، تمرینات مکرر بر اساس اصول یادگیری بدون خطا برای برقراری تماس، انجام شد. این نویسندگان معتقدند که یادگیری حاصل این واقعیت است که بیماران حافظه رویه‌ای نسبتاً سالمی داشتند که شبیه به فرضیه یادگیری از طریق حافظه ناآشکار برای اثربخشی یادگیری بدون خطا است.
اگرچه بازیابی بافاصله اغلب با روش‌های دیگر ترکیب می‌شود، همچنین می‌تواند به‌تنهایی مورد استفاده قرار گیرد. کمپ و همکاران، شاید شناخته‌شده‌ترین توصیف کننده‌های بازیابی بافاصله، به‌ خصوص برای افراد مبتلا به دمانس باشند (کمپ، فاس، استیونس و اوهانلون[۳۷۷]، ۱۹۹۶؛ کمپ و همکاران، ۲۰۰۰؛ بروش و کمپ، ۱۹۹۸). مک کتریک، کمپ و بلک (۱۹۹۲) از بازیابی بافاصله برای آموزش بیماران مبتلا به آلزایمر برای به خاطر سپاری تکالیف حافظه آینده‌نگر استفاده کردند. اگرچه، هر چهار بیمار در این مطالعه، تکالیف را با ۱۰۰٪ موفقیت، یاد گرفته‌اند، اثر بلندمدت آموزش گزارش نشده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:38:00 ب.ظ ]




۲-۱۰-۲ بررسی آبدوستی غشا با آنالیز زاویه تماس

اندازه گیری زاویه تماس کمیتی برای بیان ترشوندگی سطح جامد به وسیله مایع است. هنگامی که یک قطره مایع روی سطح جامد قرار می‌گیرد تعادل بین تماس سه فاز مایع، جامد و گاز به وجود می آید. به بیان دیگر برای اندازه گیری زاویه تماس طبق رابطه Young داریم:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

γsv = γsl + γlv cos θY
شکل ۲-۷: زوایای لحاظ شده برای اندازه‌گیری زاویه تماس
در رابطه فوق ysv ، ysl و ylv زوایای تماس جامد-گاز، جامد-مایع و مایع-گاز است و زاویه θ زاویه تماس را بیان می کند. همانطور که در شکل۲-۱۰ نشان داده می‌شود بسته به اینکه اندازه زاویه کوچکتر یا بزرگتر از °۹۰  باشد سطح جامد آبدوست یا آب گریز است؛ در زاویه صفر سطح کاملا خیس می‌شود به عبارت دیگر زاویه °۹۰ مرز بین آبدوستی و آب گریزی است.
شکل ۲-۸: رابطه میان زاویه تماس و آبدوستی
برای آنالیز زاویه تماس غشاهای خام تهیه شده از پلی‌اکریلو‌نیتریل با ۱۶% الیاف ، غشا هیدرولیز شده و اصلاح حرارتی شده و غشا اصلاح شده با ناوذرات تیتانیوم‌‌ دی‌اکسید با دو روش خود آرایی و مخلوط کردن در محلول پلیمری انتخاب شده‌اند.

۲-۷-۳ بررسی ساختار شیمیایی غشا

عموماً به منظور آنالیز شیمیایی قطعات پلیمری از طیفسنجی مادون قرمز استفاده میشود. این روش میتواند به صورت کیفی، گروه های عاملی ماده را مشخص سازد. در این طیفسنجی اشعه مادون قرمز به نمونه تابانده میشود. مولکولهای مواد با توجه به ساختار شیمیایی خود در این انرژی حرکات خاص مولکولی شامل ارتعاش، خمش و کشش را از خود نشان میدهند که مقدار آن مشخص و مختص یک گروه عاملی است. لذا از روی انرژی بازگشت یافته میتوان گروه عاملی را شناسایی کرد. برای شناسایی کیفی یک نمونه مجهول، نوع گروه های عاملی و پیوندهای موجود در مولکولهای آن، طیف مادون قرمز نمونه را رسم نموده و با مراجعه به جدول مربوطه که موقعیت ارتعاش پیوندهای مختلف و اجسام را نشان میدهند، طول موج یا عدد موج گروه ها و پیوندها را شناسایی میکنند.
به منظور بررسی ساختار شیمیایی غشاهای مورد نظر و اطمینان از انجام عمل هیدرولیز بر روی سطح غشا، طیفسنجی مادون قرمز بر روی غشای هیدرولیز شده انجام شده است.

۲-۱۰-۴ طیف سنجی پراش انرژی پرتو ایکس(EDX) 

EDS یا EDX یک روش تحلیلی است که برای تجزیه و تحلیل ساختاری یا خصوصیات شیمیایی یک نمونه به کار می‌رود. برای برانگیختن انتشار پرتو ایکس مشخصه از یک نمونه، یک دسته پرتو پر انرژی از ذرات باردار مانند الکترون یا پروتون، و یا یک دسته پرتو ایکس به نمونه‌ی در حال مطالعه متمرکز می‌شود. یک اتم در درون نمونه‌ی در حالت استراحت، (شامل الکترون‌های حالت پایه یا برانگیخته نشده) در سطوح گسسته‌ی انرژی یا ​​لایه‌های الکترون متصل به هسته است. پرتو اعمال شده ممکن است یک الکترون در پوسته‌ی درونی را تحریک کند و آن را از پوسته خارج سازد، در حالی که باعث ایجاد یک حفره الکترونی در مکان پیشین الکترون می‌شود. سپس یک الکترون با انرژی بالاتر از یک لایه‌ی بیرونی، حفره را پر می‌کند و تفاوت انرژی بین لایه‌ی پر انرژی و لایه‌ی کم انرژی می‌تواند به شکل پرتو ایکس آزاد شود. تعداد و انرژی پرتوهای ایکس
ساطع شده از یک نمونه را می‌توان به کمک یک طیف سنج پراش انرژی اندازه‌گیری کرد. از آنجا که انرژی پرتوهای ایکس بیانگر اختلاف انرژی بین دو لایه و همچنین ساختار اتمی عنصری است که از آن ساطع شده‌اند، امکان اندازه‌گیری ترکیب عناصر نمونه را می‌دهد. در شکل زیر یک نمونه از آنالیز EDX آورده شده است]۷۱٫[
شکل ۲-۹: نمونه ای از آنالیز EDX

گفتار سوم

بحث و نتیجه گیری

مقدمه

غشاهای معرفی شده در فصل دوم به‌ترتیب تهیه گردیدند و خواص آنها مانند شار، احتباس، وزن مولکولی مجزا شده، ساختار شیمیایی و مورفولوژی مورد ارزیابی قرار گرفت و نتایج آن در این فصل بیان خواهد شد. اهداف این مطالعه معطوف به تهیه بهترین غشا پلی­اکریلو نیتریل با مقاومت مکانیکی مناسب، احتباس پلی­اکریل‌آمید قابل قبول و نیز بهترین شار می­باشد. همچنین افزایش شار و خواص ضد گرفتگی غشاهای پلی­اکریلو نیتریل تهیه شده در پی افزایش نانوذرات تیتانیوم دی­اکسید به دو روش خودآرایی و اختلاط مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
در این فصل ابتدا به طراحی غشا پلی­اکریلو نیتریل اولیه بوسیله­ی تغییر غلظت پلیمر پرداخته می‌شود و به دنبال آن با بهره گرفتن از عملیات شیمیایی هیدرولیز و عملیات فیزیکی حرارتی خواص آن­ها بهبود بخشیده می­ شود. در مرحله دوم خواص غشاهای تهیه شده بوسیله­ی نانوذرات تیتانیوم دی­اکسید ارتقا داده می­ شود.

۳-۱ ساخت غشا پلی­اکریلو نیتریل

عوامل بسیار زیادی در ساخت غشا پلیمری با بهره گرفتن از روش وارونگی فاز، موثر هستند مانند غلظت پلیمر، نوع حلال، غیر حلال، افزودنی و تبخیر سطحی. به­ طور کلی در تهیه غشاهای پلیمری دو ویژگی اصلی همواره مورد نظر است: (۱) غشا تهیه شده باید استحکام مکانیکی بالایی داشته باشد تا در فشارهای بالای عملیاتی آسیب نبیند؛ (۲) توزیع اندازه جفرات غشا تهیه شده باید مناسب و یکنواخت باشد، تا احتباس قابل قبولی ارائه دهد. در این پروژه پس از بررسی مقاله­ های متعدد، غشاهای پلی­اکریلونیتریل با بهره گرفتن از دی­متیل فرمآمید به‌عنوان حلال مناسب، آب به‌عنوان غیر حلال و در دسترس و نیز بدون استفاده از افزودنی (عامل حفره­ساز) تهیه گردید ]۶۵٫[ غشا پل­اکریلو نیتریل به طور ذاتی دارای ساختار متخلخل می­باشد که شامل حفره­های بند انگشتی در عرض غشا می­ شود که در بالا به لایه متراکم­تر سطحی و در پایین به منفذهای بسیار بزرگ منتهی می­گردد (شکل۳-۱).
شکل ۳-۱: وجود بزرگحفرهها در غشا تهیه شده با پلیمر پلیاکریلونیتریل و حلال ]۶۵٫[
از آنجائیکه این لایه در عین تخلخل مناسب دارای مقاومت مکانیکی بسیار خوبی است در تهیه آن معمولاً از عوامل حفره­ساز مانند پلی­وینیل پیرولیدون یا پلی­اتیلن گلایکول استفاده نمی­گردد. محلول ریخته­گری آن تنها حاوی پلیمر و حلال مناسب می­باشد که این امر هزینه پایین­تر تولید و نیز پیچیدگی کمتر کل فرایند وارونگی فاز را به دست می­دهد]۶۵[. بنابراین در تهیه غشا پلی­اکریلو نیتریل اولیه تنها غلظت پلیمر جهت دستیابی به عملکرد قابل قبول از نقطه نظر شار و احتباس پلی­اکریل‌آمید مورد بررسی قرار گرفت.
غشاهای پلیمری پلی­اکریلونیتریل با ترکیب درصدهای مختلف ۱۴، ۱۶ و ۱۸% وزنی به همراه حلال دی­متیل فرمآمید تهیه شدند، و نتایج شار و احتباس آن پس از اصلاح شیمیایی بوسیله محلول یک مولار سدیم هیدروکسید و ده ثانیه اصلاح حرارتی در ۸۰ درجه سلسیوس در شکل۳-۲ نشان داده شده ­اند. همان­طور که انتظار داشتیم با افزایش غلظت پلیمر در ضخامت فیلم یکسان میزان شار عبوری از غشا کاهش و احتباس پلی­اکریل‌آمید افزایش می‌یابد. دلیل این امر را می­توان به افزایش فاز غنی از پلیمر و در نتیجه افزایش ضخامت پوسته بالایی غشا دانست که منجر به کاهش تخلخل و نیز کاهش اندازه حفره می­ شود]۶۶[.
شکل ۳-۲: اثر غلظت پلی­اکریلو نیتریل بروی شار و احتباس پلی­اکریل آمید (غلظت پلی‌اکریل‌آمید ppm10، سرعت جریانL/min ۵/۶ و فشار ۳ بار)
همان­طور که در شکل۳-۲ مشاهده می­ شود غشا ساخته شده با ۱۴% پلیمر دارای بیشترین مقدار شار و نیز کمترین میزان احتباس می­باشد، که این میزان احتباس با توجه به اهداف از پیش تعیین شده مناسب نیست. با افزایش غلظت پلیمر به ۱۶%، میزان احتباس ۶% افزایش و میزان فلاکس ۴۶% کاهش می­یابد. اگرچه میزان کاهش شار چشمگیر است اما میزان احتباس در این غلظت ۸/۹۸% می­باشد که این مقدار قابل قبول می­باشد. در غلظت بالاتر (۱۸%) میزان احتباس تنها به میزان ۳/۰% افزایش می­یابد در حالیکه شار ۲۷% کاهش می­یابد. بنابراین غشا ساخته شده با غلظت پلی­اکریلو نیتریل ۱۶% به عنوان غلظت بهینه انتخاب شد.

۳-۲ اصلاح شیمیایی غشا

از عملیات هیدرلیز، به منظور اصلاح شیمیایی غشا استفاده می­ شود. هدف تهیه غشا پلی­اکریلو‌نیتریل به منظور جداسازی پلی­اکریل‌آمید کاتیونی از پساب کارخانه زغالشویی پروده طبس است و همان­طور که در فصل۱ عنوان شد pH پساب بین ۵/۴ و ۵/۷ (با توجه به غلظت پلیمر پلی­اکریل‌آمید) می­باشد. از آنجائیکه در این محدوده pH غشا به مرور زمان هیدرولیز می­گردد از اینرو به منظور جلوگیری از هیدرولیز در حین فرایند و تغییر ساختار و خواص غشاهای تهیه شده، غشا را در اولین قدم هیدرولیز شیمیایی می‌شود. در این پروژه از محلول ۱ مولار هیدروکسید سدیم جهت هیدرولیز و تبدیل گروه ­های سیانید (CN) به گروه ­های کربوکسیلات (COO-)استفاده شد. مکانیسم این واکنش در شکل۳-۳ نشان داده شده است. در ابتدا گروه سیانید به حدواسط CONH2 تبدیل می­گردد و در نهایت به گروه ­های کربوکسیلات هیدرولیز می­شوند.
شکل۳-۳: مکانیسم هیدرولیز پلی­اکریلو نیتریل در محیط اسیدی و بازی ]۳۸[
گروه ­های کربوکسیلات نسبت به گروه ­های سیانید آبدوست‌تر هستند و در نتیجه سطح غشاهای هیدرولیز شده، آبدوست­تر می­گردند. علت این امر می ­تواند به پیوند هیدروژنی گروه ­های کربوکسیلات با مولکول­های آب در سطح غشا مربوط باشد. همچنین حضور گروه ­های کربوکسیلات باعث ایجاد پیوند بهتری بین پلیمر پلی­اکریلو نیتریل و نانوذرات تیتانیوم دی­اکسید می­ شود که در بخش­های بعدی به آن پرداخته می­ شود.
پارامترهایی مانند pH و زمان هیدرولیز می ­تواند بر روی ساختار و خواص نهایی غشا موثر باشد. در این مطالعه از هیدروکسید سدیم یک مولار در زمان­های مختلف جهت اصلاح شیمیایی غشا استفاده شده است. غشای ۱۶% پلی­اکریلونیتریل در محلول یک مولار هیدروکسید سدیم برای مدت ۶۰ دقیقه کاملاً غوطه­ور شد. آنالیز طیف سنجی مادون قرمز نشان می­دهد در مدت زمان ۶۰ دقیقه گروه ­های سیانید موجود در ساختار پلی­اکریلو نیتریل تا حد زیادی هیدرولیز شده ­اند. شکل­های۳-۴ و ۳-۵ آنالیز طیف سنجی مادون قرمز برای دو غشای بدون اصلاح شیمیایی و با اصلاح شیمیایی توسط سود ۱ مولار برای مدت ۶۰ دقیقه را نشان می­دهد.
همانطور که در شکل ملاحظه میشود پیک موجود در ناحیه cm-1 ۱۷۳۱ نشان دهنده ارتعاش کششی گروه کربونیل در زنجیره پلیمری مورد استفاده در غشا است. همچنین پیک در ناحیه cm-1 ۳۶۲۸ نشان دهنده گروه OH اسیدی میباشد. حضور این دو پیک در مجموع نشان دهنده حضور گروه کربوکسیلیک اسید در زنجیره پلیمری است. اگرچه در ساخت غشاهای فوق تا این مرحله از روش های هیدرولیز محیط اسیدی و بازی استفاده نشده است، اما بدلیل عدم خلوص الیاف پلیمری استفاده شده به وضوح حضور گروه های کربوکسیلیک اسید نشان داده شده است. وجود یک پیک تیز در ناحیه cm-12243 نشان دهنده ارتعاش کششی و حضور گسترده گروه های CN میباشد.
شکل۳-۴: آنالیز طیف سنج ماون قرمز برای غشا قبل از هیدرولیز
شکل۳-۵: آنالیز طیف سنج ماون قرمز برای غشا بعد از هیدرولیز
همان­طورکه در شکل۳-۵ مشاهده می­ شود شدت پیک سیانید در cm-1 ۲۲۴۳، پس از هیدرولیز بشدت کاهش می­یابد و در مقابل شدت پیک کربونیل در cm-1 ۱۷۳۱ روند افزایشی نشان می­دهد. این تغییرات نشان می­دهد گروه ­های سیانید بخوبی در محلول سود هیدرولیز شده ­اند. با توجه به نتایج کلیه غشا­های ساخته شده برای مدت ۶۰ دقیقه در سود یک مولار غوطه­ور شده‌اند تا عمل هیدرولیز بر روی آن­ها صورت گیرد. باید توجه نمود که در صورت عدم هیدرولیز غشا پلی­اکریلونیتریل در این مرحله پس از ساخت نهایی، غشا تهیه شده در معرض عوامل اسیدی و یا بازی هیدرولیز می­گردد و این امر سبب تغییر ساختار و عملکرد غشا می­ شود.

۳-۳ اصلاح حرارتی غشاهای پلی­اکریلو نیتریل

در ادامه اصلاح غشاهای پلی­اکریلو نیتریل از روش فیزیکی اصلاح حرارتی استفاده می­گردد. این فرایند با توجه به یک مسیری معین برمبنای مراجع موجود انتخاب شده است ]۷۳،۷۴٫[ ابتدا به دمای گذار شیشه ­ای پلیمر رجوع کرده و آزمایشات را بر مبنای دمای ۹۲ درجه سانتیگراد طراحی می­نماییم. بدین صورت که از بازه حرارتی۵۰ تا۹۰ درجه سانتیگراد به منظور اصلاح حرارتی، استفاده می­ شود. فرایند اصلاح حرارتی بدین صورت می­باشد که غشا پلی­اکریلو نیتریل ساخته شده پس از هیدرولیز در دمای محیط و زمان عملیاتی مشخص، در حمامی از آب گرم با دمای معین غوطه­ور می­ شود. مکانیسم عملیاتی این عملکرد در ادامه به همراه آزمایشات ارزیابی غشایی آورده شده است. برای این منظور آزمایش­های متعددی در دماهای ۵۰ تا ۹۰ درجه سانتی گراد و زمان های ۵ تا ۲۰ ثانیه صورت گرفت.

۳-۴ بررسی عملکرد و ساختار غشا اصلاح شده حرارتی

اصلاح حرارتی هر پلیمر به ساختار شیمیایی آن بستگی دارد .پلیمر پلی­اکریلو نیتریل دارای گروه ­های سیانید می­باشند که این گروه­ ها سبب قطبی شدن این پلیمر گردیده­اند (در این پروژه ابتدا گروه ­های سیانید به گروه ­های کربوکسیلیک اسید تبدیل می­شوند و سپس اصلاح حرارتی می­گردند). زمانیکه اصلاح حرارتی انجام گیرد به سرعت سطح غشا در جهت عمودی منقبض (چروک) می­گردد و سبب افزایش دانسیته گروه ­های سیانید در سطح حفرات شده و در نتیجه سایز حفرات کاهش می­یابد و غشا ساختاری انگشتی پیدا می­ کند ]۷۴،۷۵[ سپس آرام آرام با افزایش دما این گروه­ ها به هم نزدیک می­گردند تا جائیکه در دمای نزدیک به دمای گذار شیشه ­ای­ پلیمر و یا زمان­های بالا هیدرولیز، به بیشترین نزدیکی می­رسند. در این هنگام، به علت قطبی بودن این گروه­ ها ممانعت فضایی و دفع دوقطبی افزایش یافته و در نتیجه سبب از هم پاشیدگی حفرات غشا و در نهایت از بین رفتن ساختار غشا می­گردد]۷۲[. به این علت است که این غشاها در دما­ی بیشتر از ۷۰ درجه بلافاصله جمع می­شوند. در حقیقت این گروه­ ها­ی سیانید توسط اصلاح حرارتی باعث ایجاد مولکول­های لوله­ای شکل شده و می توانند به صورت یک ساختار کریستالی منظم قرار بگیرند و مولکول­های قطبی پلیمر پلی­اکریلو نیتریل با این عمل بصورت بسته­های منظم­تر و منسجم­تر تبدیل می­­گردند.
شکل۳-۶ شکل­ گیری حفره­های غشا توسط فرایند غوطه­وری فازی و سپس آزمایش اصلاح حرارتی و تاثیر آن برروی شکل حفرات نشان داده شده است
شکل ۳-۶: شکل گیری حفرات غشا در پی عملیات حرارتی ]۶۹[
همانطورکه مشاهده می­گردد این مکانیسم سبب کاهش سایز حفره­ها و در پی آن سبب کاهش شار خروجی و در نهایت دفع مولکول­ها از طریق مکانیسم غربالگری می­گردد.
در این مسیر غشاها، بعد از هیدرولیز در حمام آب با دماهای مختلف (۵۰، ۶۰، ۷۰، ۸۰ و ۹۰ درجه سلسیوس) و در زمان ۱۰ ثانیه قرار گرفتند. شکل۳-۷ تغییرات در شار خروجی و میزان احتباس پلی­اکریل آمید را نشان می­دهد.
شکل۳-۷: اثر دمای اصلاح غشا پلی اکریلونیتریل بروی شار و احتباس پلی­اکریل‌آمید(غلظت پلی‌اکریل‌آمید ppm10، سرعت جریانL/min ۵/۶ و فشار ۳ بار)
همان­طور که مشاهده می­ شود با افزایش دمای اصلاح حرارتی شار عبوری از غشا کاهش و میزان احتباس پلی­اکریل آمید افزایش یافته است که علت آن را می­توان انقباض غشا و کوچک شدن حفره­های آن دانست. غشاهای تهیه شده در دماهای پایین­تر از ۸۰ درجه سلسیوس به دلیل احتباس زیر ۹۲% مورد قبول نخواهند بود. از اینرو از بین غشاهایی که در دماهای ۸۰ و ۹۰ درجه سلسیوس اصلاح شده ­اند و احتباس بالای ۹۸% دارند باید یکی به عنوان غشا بهینه معرفی شوند. از آنجائیکه میزان احتباس پلی­اکریل آمید افزایش چشمگیری نمی­یابد با مقایسه شار دو غشا بهترین گزینه را انتخاب می­کنیم. همان­طورکه از شکل۳-۷ مشخص است با افزایش دمای اصلاح از ۸۰ تا ۹۰ درجه سلسیوس میزان احتباس تنها ۹/۰% افزایش می­یابد، درحالیکه میزان شار ۷/۲۲ % کاهش نشان می­دهد. بنابراین دمای ۸۰ درجه سلسیوس به‌عنوان دمای بهینه جهت اصلاح حرارتی غشای پلی­اکریلو نیتریل انتخاب می­ شود و در ادامه تمامی غشاها در این دما اصلاح می­گردند. با توجه به آنچه که مطلوب مطالعه است، دمای ۸۰ درجه سلسیوس به عنوان دمای بهینه برای اصلاح غشا معرفی می‌شود.
زمان اصلاح نیز از عوامل تاثیر گذار بر عملکرد غشا خواهد بود بنابراین باید مدت زمان اصلاح نیز مورد بررسی قرار گیرد. بدین منظور غشاهای تهیه شده پس از هیدرولیز، در زمان­های ۵، ۱۰، ۱۵ و ۲۰ ثانیه در دمای ثابت ۸۰ درجه سلسیوس اصلاح حرارتی گردیده­اند. شکل۳-۸ اثر زمان اصلاح حرارتی را بروی شار و احتباس پلی­اکریل آمید نشان می­دهد.
شکل۳-۸: تغییرات شار و احتباس پلی اکریل آمید در پی تغییرات زمان اصلاح حرارتی (غلظت پلی‌اکریل‌آمید ppm10، سرعت جریانL/min ۵/۶ و فشار ۳ بار)
با افزایش زمان اصلاح حرارتی میزان شار کاهش و احتباس پلی­اکریل آمید افزایش نشان می­دهد زیرا با افزایش زمان اصلاح حرارتی، چروکیدگی و جمع شدن زنجیره­های پلیمر روی سطح حفرات غشا افزایش می­یابد و در نتیجه حفره­های غشا کوچک­تر می­شوند.
نتایج نشان می­ دهند پس از زمان ۱۰ ثانیه روند افزایشی احتباس پلی­اکریل آمید بسیار کم می­گردد و در زمان­های اصلاح بالاتر از آن تنها شار بطور قابل توجهی کاهش می­یابد. همان­طور که در شکل۳-۸ دیده می­ شود، از زمان ۱۰ تا ۲۰ ثانیه احتباس تنها ۲/۰ % افزایش می­باید در حالیکه شار کاهش چشمگیر ۶% نشان می­دهد. بنابراین زمان ۱۰ ثانیه در دمای ۸۰ درجه سلسیوس به‌عنوان زمان بهینه اصلاح حرارتی انتخاب می­گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:38:00 ب.ظ ]




(۱-۲-۵ﭼﺎﻟﺶ اﻧﺮژی
ﻣﺴﺌﻠﮥ اﻧﺮژی ﯾﮑﯽ از آوردﮔﺎه ﻫﺎی ﻣﻬﻢ ﭼﺎﻟﺶ ﺑﺮاﻧﮕﯿﺰ ﺑﺮای ﭘﮑﻦ در ﻋﺮﺻﻪ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺑﻮد. ﺗﺎﻣﯿﻦ اﻧﺮژی ﺑﺮای اﻗﺘﺼﺎد در ﺣﺎل ﮔﺬار ﭼﯿﻦ از ﭼﻨﺎن اﻫﻤﯿﺘﯽ ﺑﺮﺧﻮردار ﺑﻮد ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮان ﮔﻔﺖ اﺳﺘﺮاﺗﮋی دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ اﻣﻨﯿﺖ اﻧﺮژی ﯾﮑﯽ از ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ دﻏﺪﻏﻪ ﻫﺎی ذﻫﻨﯽ دوﻟﺘﻤﺮدان اﯾﻦ ﮐﺸﻮر و از ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﻋﻮاﻣﻞ ﺷﮑﻞ دﻫﻨﺪه ﺑﻪ رﻓﺘﺎر اﻧﺎن در ﻋﺮﺻﻪ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ ﺑﻮده اﺳﺖ. ﺗﻼش ﭼﯿﻦ ﺑﺮای ورود ﺑﻪ ﺟﻬﺎن ﺻﻨﻌﺘﯽ ﻋﻄﺶ اﯾﻦ ﮐﺸﻮر را ﺑﺮای دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ اﻧﺮژی ﭼﻨﺎن اﻓﺰون ﮐﺮده ﺑﻮد ﮐﻪ ﻃﯽ ﭼﻨﺪ ﺳﺎل، ﺣﺠﻢ واردات ﻧﻔﺖ اﯾﻦ ﮐﺸﻮر ﺑﯿﺶ از ۴۰ درﺻﺪ رﺷﺪ داﺷﺖ و اﯾﻦ وﻟﻊ ﺑﺮای اﻧﺮژی ﻫﻤﭽﻮن ﺗﻼش اﯾﻦ ﮐﺸﻮر ﺑﺮای دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﺑﺎزارﻫﺎی ﺟﺪﯾﺪ ﺗﺎ ﺣﺪود ﺑﺴﯿﺎری رﻓﺘﺎر ﭘﮑﻦ در ﻋﺮﺻﻪ ﻧﻈﺎم ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ و ﭼﺎﻟﺶ ﻫﺎی اﯾﻦ ﮐﺸﻮر ﺑﺎ ﻗﺪرت ﻫﺎی ﺑﺰرگ دﯾﮕﺮی ﻫﻤﭽﻮن اﻣﺮﯾﮑﺎ را در ﻋﺮﺻﻪ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺷﮑﻞ ﻣﯽ داد. در اﯾﻦ راﺳﺘﺎ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻧﻔﺖ ﺧﯿﺰ ﺟﻬﺎن از اﻣﺮﯾﮑﺎی ﻻﺗﯿﻦ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﺳﻮدان از ﮐﺸﻮرﻫﺎی آﺳﯿﺎی ﻣﯿﺎﻧﻪ ﺗﺎ ﺧﻠﯿﺞ ﻓﺎرس ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﭘﮑﻦ ﺑﺎﺷﺪ. (وردی ﻧﮋاد و دﯾﮕﺮان، ۱۳۸۹، ص(۳۵۱ ﭼﯿﺰی ﮐﻪ از دﯾﺪ دﻧﯿﺎی ﻏﺮب ﭘﻨﻬﺎن ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ و ﺣﺴﺎﺳﯿﺖ واﺷﻨﮕﺘﻦ و اروﭘﺎ را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺑﺎزﯾﮕﺮان ﺳﻨﺘﯽ اﯾﻦ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺑﺮ ﻣﯽ اﻧﮕﯿﺨﺖ. در واﻗﻊ ﻧﯿﺎز ﻣﻔﺮط ﭼﯿﻦ ﺑﻪ اﻧﺮژی در ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﻮاﻗﻊ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﺎﻣﻠﯽ ﺑﻮده اﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﺒﺐ ﻣﯽ ﮔﺮدﯾﺪ در ﻋﺮﺻﻪ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ اﯾﻦ ﮐﺸﻮر از ﻻک ﻣﺤﺎﻓﻈﻪ ﮐﺎراﻧﻪ ﺧﻮد ﺧﺎرج و ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻋﻠﻨﯽ در ﺑﺮاﺑﺮ اﻣﺮﯾﮑﺎ ﻋﺮض اﻧﺪام ﻧﻤﺎﯾﺪ. اﻧﭽﻨﺎﻧﮑﻪ اﯾﻦ اﻣﺮ را ﻣﯽ ﺗﻮان ﺑﻪ وﺿﻮح در اواﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺻﺪام ﺣﺴﯿﻦ و رژﯾﻢ ﺑﻌﺜﯽ ﻋﺮاق ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻧﻤﻮد. ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻓﻨﺎوری ﭼﯿﻦ ﺑﺎ ﮐﺸﻮرﻫﺎی ﻓﺮا ﺻﻨﻌﺘﯽ ﺑﺮ ﻣﯿﺰان ﻣﺼﺮف اﻧﺮزی اﯾﻦ ﮐﺸﻮر ﻣﯽ اﻓﺰود، ﭼﻨﺎﻧﮑﻪ ﺑﺮ اﺳﺎس واﺣﺪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ داﺧﻠﯽ ﻣﯿﺰان ان ۵ ﺑﺮاﺑﺮ آﻟﻤﺎن و ژاﭘﻦ ﺑﻮد. از اﯾﻦ رو رﺷﺪ ﻣﺴﺘﻤﺮ اﻗﺘﺼﺎد ﭼﯿﻦ واﺑﺴﺘﮕﯽ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ اﯾﻦ ﮐﺸﻮر را ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻄﻤﺌﻦ اﻧﺮژی و اﻓﺰاﯾﺶ واردات در ﭘﯽ داﺷﺖ. ﺑﮕﻮﻧﻪ ای ﮐﻪ اﯾﻦ ﮐﺸﻮر ﺑﺎ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﮔﺬاﺷﺘﻦ دﯾﮕﺮ ﮐﺸﻮرﻫﺎی ﺻﻨﻌﺘﯽ ﻣﻘﺎم
دوم وارد ﮐﻨﻨﺪه ﻧﻔﺖ ﭘﺲ از اﻣﺮﯾﮑﺎ را ﺑﻪ ﺧﻮد اﺧﺘﺼﺎص داد و ﺑﺮآوردﻫﺎی اﻧﺠﺎم ﺷﺪه ﺣﺎﮐﯽ از ان ﺑﻮد ﮐﻪ اﯾﻦ ﮐﺸﻮر را ﺗﺎ ﺳﺎل ۲۰۳۰ ﺑﺎ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﮔﺬاﺷﺘﻦ اﯾﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ وارد ﮐﻨﻨﺪه ﻧﻔﺖ در ﺟﻬﺎن ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد. (ﻫﻤﺎن) از آﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺑﯿﻦ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی و ﻣﯿﺰان ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی در اﯾﻦ ﮐﺸﻮر ارﺗﺒﺎط ﺑﺴﯿﺎر ﻧﺰدﯾﮏ وﺟﻮد داﺷﺖ و ﺑﻪ ازای ﻫﺮ ﯾﮏ درﺻﺪ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﺎﯾﺪ ﻧﯿﻢ ﺗﺎ ﯾﮏ و ﻧﯿﻢ درﺻﺪ ﺑﺮ ﻣﯿﺰان ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی اﻓﺰوده ﻣﯽ ﺷﺪ اداﻣﻪ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی ﭼﯿﻦ ﻫﻤﭽﻨﺎن ﺑﺮ ﻣﯿﺰان ﻧﯿﺎز اﯾﻦ ﮐﺸﻮر ﺑﻪ واردات ﻧﻔﺖ ﻣﯽ اﻓﺰود، ﺑﺮ اﯾﻦ اﺳﺎس ﺗﻠﻘﯽ واﺷﻨﮕﺘﻦ و ﮐﺸﻮرﻫﺎی ﻏﺮﺑﯽ ان ﺑﻮد ﮐﻪ ﻧﻔﺖ و ﻣﻨﺎﺑﻊ اﻧﺮژی ﻫﻢ ﭘﺎﺷﻨﻪ آﺷﯿﻞ ﭼﯿﻦ ﺑﻪ ﺣﺴﺎب ﻣﯽ آﯾﺪ و ﻫﻢ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﺤﺪود اﻧﺮژی در ﺟﻬﺎن ﯾﮑﯽ از اﺻﻠﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻋﻮاﻣﻞ درﮔﯿﺮی و ﺗﻀﺎد ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺑﺎ اﯾﻦ ﮐﺸﻮر ﻗﻠﻤﺪاد ﻣﯽ ﺷﻮد. در اﯾﻦ راﺳﺘﺎ ﮐﻤﯿﺴﯿﻮن ﺑﺮرﺳﯽ اﻣﻨﯿﺖ و اﻗﺘﺼﺎد ﭼﯿﻦ و آﻣﺮﯾﮑﺎ اﻋﻼم ﮐﺮد ﭼﯿﻦ ﺑﺰرگ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻧﯿﺎزش ﺑﻪ ﻧﻔﺖ اﻓﺰاﯾﺶ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ از ﻫﻤﯿﻦ روی ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻧﻔﺖ دﻧﯿﺎ ﻓﺸﺎر وارد ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و اﯾﻦ ﻓﺸﺎر در آﯾﻨﺪه اﻓﺰاﯾﺶ ﺧﻮاﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺟﺎی را ﺑﺮ اﻣﺮﯾﮑﺎ و ذﺧﺎﯾﺮ آن ﺗﻨﮓ ﺧﻮاﻫﺪ ﮐﺮد. (وردی ﻧﮋاد و دﯾﮕﺮان، ۱۳۸۹، ص(۳۵۳ از اﯾﻦ روی اﻓﺰاﯾﺶ ﺷﺪﯾﺪ ﻗﯿﻤﺖ ﻧﻔﺖ و دﯾﮕﺮ اﻧﺮژی ﻫﺎی ﻓﺴﯿﻠﯽ در ﺳﺎل ۲۰۰۷ و اداﻣﻪ اﯾﻦ روﻧﺪ ﺑﺮای ﻫﺮ دو ﻃﺮف زﻧﮓ ﻫﺎی ﻫﺸﺪار دﻫﺪﻧﺪه را ﺑﻪ ﺻﺪا در اورد و ﺑﺎر دﯾﮕﺮ اﻫﻤﯿﺖ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻧﻔﺖ ﺧﯿﺰ ﺧﻠﯿﺞ ﻓﺎرس را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ دارای ﻧﻔﺖ و اﻧﺮژی ﺑﻪ ﺑﺰرﮔﺘﺮﯾﻦ ﻣﺼﺮف ﮐﻨﻨﺪﮔﺎن آن ﮔﻮﺷﺰد ﮐﺮد. از ﻫﻤﯿﻦ روی اﮔﺮ ﭼﻪ ﺑﺎزﻫﺎی اﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﺎ ﭘﻨﺪار ﺗﺴﻠﻂ ﺑﺮ ﻧﻔﺖ اﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻟﺸﮑﺮﮐﺸﯽ ﺑﻪ ﺧﻠﯿﺞ ﻓﺎرس و ﺣﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﻋﺮاق را ﺑﻪ ﺟﺎن ﺧﺮﯾﺪﻧﺪ وﻟﯽ ﻫﻤﻮاره ﭼﻮن ﮔﺮﮔﯽ ﻫﺮاﺳﻨﺎک ﻧﮕﺮان ﭘﮑﻦ ﺑﻮدﻧﺪ. اﻟﺒﺘﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ اﯾﻦ ﻣﻬﻢ را از ﻧﻈﺮ دور داﺷﺖ ﮐﻪ واﻗﻌﻪ ۱۱ ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ اﮔﺮ ﭼﻪ در زﻣﯿﻨﻪ اﻧﺮژی ﻣﺤﺪودﯾﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮای ﭼﯿﻦ ﻓﺮاﻫﻢ ﺳﺎﺧﺖ وﻟﯽ ﺑﺎ ﻣﺘﻤﺮﮐﺰ ﺷﺪن ﺗﻮﺟﻪ ﮐﺎخ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﺮ روی ﺧﺎورﻣﯿﺎﻧﻪ و ﻣﺴﺎﺋﻞ آن، ﺗﻮﺟﻪ اﻣﺮﯾﮑﺎ از ﺧﻄﺮ اژدﻫﺎی زرد ﺗﺎ ﺣﺪ زﯾﺎدی دور ﺷﺪ و اﯾﻦ ﺧﻮد ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺑﻮد ﺑﺮای ﭘﮑﻦ، ﭼﯿﺰی ﮐﻪ ﭼﯿﻦ ﺑﯿﺶ از ﻫﺰ ﭼﯿﺰ ﺑﻪ آن ﻧﯿﺎز دارد.
(۲-۲-۵ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ در ﺟﻤﻬﻮری ﺧﻠﻖ ﭼﯿﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ای اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎﯾﻪ اﺧﺘﻼف اﯾﻦ دوﻟﺖ ﺑﺎ ﮐﺸﻮرﻫﺎی دﯾﮕﺮ و ﺳﺎزﻣﺎن ﻫﺎی ﻏﯿﺮ دوﻟﺘﯽ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﺑﻮده و اﯾﻦ ﯾﮑﯽ از ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﺿﻌﻒ ﻫﺎی ﭼﯿﻦ در ﻋﺮﺻﻪ داﺧﻠﯽ و ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽ ﺷﻮد. ﺳﺎزﻣﺎن ﻫﺎﯾﯽ ﻧﻈﯿﺮ وزارت ﺧﺎرﺟﻪ آﻣﺮﯾﮑﺎ، ﺳﺎزﻣﺎن ﻋﻔﻮ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ و ﺳﺎزﻣﺎن دﯾﺪه ﺑﺎن ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ دوﻟﺖ ﭼﯿﻦ را ﺑﻪ ﻣﺘﻬﻢ ﺑﻪ ﻣﺤﺪود ﮐﺮدن آزادی ﺑﯿﺎن، ﺟﻨﺒﺶ و ﻣﺬﻫﺐ ﺷﻬﺮوﻧﺪان ﭼﯿﻨﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. دوﻟﺖ
ﭼﯿﻦ اﻣﺎ از ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮔﺴﺘﺮده ﺗﺮ ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﺣﻘﻮق ﺳﯿﺎﺳﯽ، اﻗﺘﺼﺎدی و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﻮده و ﻫﻤﻪ در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻠﯽ و ﺳﻄﺢ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﮐﺸﻮر ﺑﺎﺷﺪ. در اﯾﻦ راﺳﺘﺎ ﭼﯿﻦ ادﻋﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ در ﺣﺎل ﺑﻬﺒﻮد اﺳﺖ. اﯾﻦ ﮐﺸﻮر ﺑﺎرﻫﺎ و ﺑﺎرﻫﺎ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﮐﺮده اﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺎﻧﻮن اﺳﺎﺳﯽ اش ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺣﻘﻮق ﺷﻬﺮوﻧﺪی ﺑﻠﮑﻪ اﺻﻮل ﭼﻬﺎرﮔﺎﻧﻪ ﮐﺎردﯾﻨﺎل را ﻧﯿﺰ ﻣﺸﺨﺺ ﮐﺮده اﺳﺖ. از ﺟﻬﺖ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ اﺻﻮل ﭼﻬﺎرﮔﺎﻧﻪ ﮐﺎردﯾﻨﺎل ﺑﺎﻻﺗﺮ از ﺣﻘﻮق ﺷﻬﺮوﻧﺪی اﺳﺖ
ﻣﺮدم ﭼﯿﻦ ﺑﺎ اﻃﺎﻋﺖ از اﯾﻦ اﺻﻮل ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ از ﻫﻤﻪ ﺣﻘﻮق ﺷﻬﺮوﻧﺪی ﭼﯿﻦ ﻟﺬت ﺑﺒﺮﻧﺪ، ﺑﺎ . (Pines, 1998:334) ﮐﻨﻨﺪ. اﯾﻦ ﺣﺎل ﺑﺴﯿﺎری از ﺳﺎزﻣﺎن ﻫﺎی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮی ﻧﺎرﺿﺎﯾﺘﯽ ﺧﻮد را از وﺿﻌﯿﺖ ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ در ﭼﯿﻦ اﻋﻼم ﻣﯽ ﺑﺤﺚ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ در ﭼﯿﻦ ﺷﺎﻣﻞ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺠﺎزات اﻋﺪام، ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺗﮏ ﻓﺮزﻧﺪی، ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﻫﺎی ﺣﻤﺎﯾﺖ از آزادی ﻣﻄﺒﻮﻋﺎت و ﻣﺬﻫﺐ اﺳﺖ. ﯾﮑﯽ از ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺗﺒﺘﯿﻬﺎ و ﮐﻤﺒﻮد ﻗﻮاﻧﯿﻦ و ﭘﺮوﺗﮑﻞ
زﻣﯿﻨﻪ ﻫﺎی ﻧﮕﺮاﻧﯽ، ﮐﻤﺒﻮد ﺣﻖ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﺑﺮای داﺷﺘﻦ ﻗﻮه ﻗﻀﺎﺋﯿﻪ ﻣﺴﺘﻘﻞ، ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ و اﺳﺘﻘﻼل روﻧﺪ دادرﺳﯽ اﺳﺖ. ﯾﮑﯽ دﯾﮕﺮ از زﻣﯿﻨﻪ ﻫﺎی ﻧﮕﺮاﻧﯽ ﮐﻤﺒﻮد ﺣﻘﻮق ﮐﺎرﮔﺮان، ﻋﺪم وﺟﻮد اﺗﺤﺎدﯾﻪ ﮐﺎرﮔﺮی ﻣﺴﺘﻘﻞ و ﺗﺒﻌﯿﺾ ﻋﻠﯿﻪ ﮐﺎرﮔﺮان روﺳﺘﺎﯾﯽ و اﻗﻠﯿﺖ ﻫﺎی ﻗﻮﻣﯽ اﺳﺖ. در ﻋﯿﻦ ﺣﺎل ﯾﮑﯽ دﯾﮕﺮ از زﻣﯿﻨﻪ ﻫﺎی ﻧﮕﺮاﻧﯽ، ﻓﻘﺪان آزادی ﻣﺬﻫﺒﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ در ﻣﺴﺎﺋﻠﯽ ﻫﻤﭽﻮن درﮔﯿﺮی دوﻟﺖ ﺑﺎ ﻣﺴﯿﺤﯿﺎن، ﺑﻮداﺋﯿﺎن ﺗﺒﺖ و ﮔﺮوه ﻓﺎﻟﻮن ﮔﻮﻧﮓ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﻗﺎﺑﻞ
(ibid).ﻣﺸﺎﻫﺪه اﺳﺖ
آزادی ﺑﯿﺎن: اﮔﺮ ﭼﻪ ﻗﺎﻧﻮن اﺳﺎﺳﯽ ۱۹۸۲ آزادی ﺑﯿﺎن را ﺗﻀﻤﯿﻦ ﮐﺮده اﺳﺖ اﻣﺎ دوﻟﺖ ﭼﯿﻦ اﻏﻠﺐ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﻞ ﺑﻪ اﺑﺰارﻫﺎﯾﯽ ﻫﻤﭽﻮن ﺗﻼش ﺑﺮای ﺑﺮاﻧﺪازی ﺣﮑﻮﻣﺖ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺣﻔﺎﻇﺖ از ﺗﻤﺎﻣﯿﺖ دوﻟﺖ ﺑﻪ دﺳﺘﮕﯿﺮی و زﻧﺪاﻧﯽ ﮐﺮدن ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻘﺪ دوﻟﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻣﯽ ﭘﺮدازد. دوﻟﺖ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﻪ ﺷﺪت در ﺳﺎﻧﺴﻮر اﺧﺒﺎر از ﻃﺮﯾﻖ اداره ﺗﺒﻠﯿﻐﺎت ﺣﺰب ﮐﻤﻮﻧﯿﺴﺖ ﭼﯿﻦ دﺧﯿﻞ اﺳﺖ، ﺣﺘﯽ اﮔﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﺠﻮزی از ﻟﺤﺎظ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
آزادی ﻣﻄﺒﻮﻋﺎت: ﻣﻨﺘﻘﺪان ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﮐﻪ دوﻟﺖ ﭼﯿﻦ ﺑﻪ وﻋﺪه ﻫﺎی ﺧﻮد در زﻣﯿﻨﻪ ﻓﺮاﻫﻢ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺷﺮاﯾﻂ ﺑﺮای آزادی ﻣﻄﺒﻮﻋﺎت ﻋﻤﻞ ﻧﮑﺮده اﺳﺖ. ﺧﺎﻧﻪ آزادی در ﺑﺮرﺳﯽ ﺳﺎﻻﻧﻪ آزادی ﻣﻄﺒﻮﻋﺎت، ﭼﯿﻦ را از ﻟﺤﺎظ آزادی ﻣﻄﺒﻮﻋﺎت ﮐﺸﻮر آزادی ﻧﺪاﻧﺴﺖ. ﻣﻨﺘﻘﺪان ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﮐﻨﺘﺮل رﺳﺎﻧﻪ ﻫﺎ از ﻃﺮﯾﻖ اداره ﺗﺒﻠﯿﻐﺎت ﺣﺰب ﮐﻤﻮﻧﯿﺴﺖ، ﻧﻈﺎرت ﺷﺪﯾﺪ و ﻣﺠﺎزات ﺑﺮای ﻣﺘﺨﻠﻔﺎن ﺣﺘﯽ ﻗﺒﻞ از اﻧﺘﺸﺎر ﻣﻮارد ﺳﺎﻧﺴﻮر ﺻﻮرت ﻣﯽ ﮔﯿﺮد.
آزادی ﻣﺬﻫﺒﯽ: ﻃﯽ اﻧﻘﻼب ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ و ﺑﻪ ﺧﺼﻮص ﻣﺒﺎرزات رخ داده در اﯾﻦ ﻣﺴﯿﺮ ﻫﻤﻪ ﮔﺮاﯾﺸﺎت ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺗﺤﺖ ﻓﺸﺎر ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﺴﯿﺎری از ﺳﺎﺧﺘﻤﺎن ﻫﺎی ﻣﺬﻫﺒﯽ وﯾﺮان ﺷﺪ. از آن زﻣﺎن ﺗﻼش ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮای ﺗﻌﻤﯿﺮ و
ﺑﺎزﺳﺎزی اﻣﺎﮐﻦ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ اﻟﺒﺘﻪ از ﻧﻈﺮ دوﻟﺖ ﻫﺎی دﯾﮕﺮ و ﺑﻪ ﺧﺼﻮص اﯾﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه ﭼﻨﺪان اﻣﯿﺪوار ﮐﻨﻨﺪه و ﺛﻤﺮﺑﺨﺶ ﻧﺒﻮده اﺳﺖ. اﻋﻀﺎی ﺣﺰب ﮐﻤﻮﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮ ﻃﺒﻖ ﻗﻮاﻋﺪ ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﺑﻪ ﺑﯽ ﺧﺪاﯾﯽ اﻋﺘﻘﺎد داﺷﺘﻪ
(ibid).ﺑﺎﺷﻨﺪ، اﻟﺒﺘﻪ ﺑﺴﯿﺎری از اﻋﻀﺎی ﺣﺰب ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺧﺼﻮﺻﯽ ﻧﻘﺾ اﯾﻦ ﻗﺎﻋﺪه ﻋﻤﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
(۳-۲-۵ﻋﺪم ﻣﺸﺮوﻋﯿﺖ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﭼﯿﻦ
ﭼﯿﻦ اﻣﺮوزی در ﻧﻈﺮ اول ﺷﺎﯾﺪ ﭘﺘﺎﻧﺴﯿﻞ ﻣﻄﺮح ﺷﺪن ﺑﻌﻨﻮان اﺑﺮ ﻗﺪرت ﺟﺪﯾﺪی ﮐﻪ از ﻟﺤﺎظ ﻣﺎدی ﯾﮏ اﻗﺘﺼﺎد ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ در ﺣﺎل رﺷﺪ را ﺑﺎ ﺧﻮد ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه دارد، داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. در ﭘﺸﺖ اﯾﻦ اﻗﺘﺼﺎد در ﺣﺎل ﮔﺴﺘﺮش، ﻣﺪرﻧﯿﺰه ﺳﺎزی ﻧﯿﺮوﻫﺎ و اﻣﮑﺎﻧﺎت اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ارﺗﻘﺎی ﯾﮏ ﻧﯿﺮوی ﺑﺎزدارﻧﺪه ﻫﺴﺘﻪ ای ﻧﯿﺰ وﺟﻮد دارد. اﮔﺮ ﭼﻪ ﭼﯿﻦ ﻫﻨﻮز ﺑﻪ آن ﺣﺪ از ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﺮای ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﯾﮏ اﺑﺮﻗﺪرت ﻣﺴﻠﻂ ﻧﺮﺳﯿﺪه اﺳﺖ اﻣﺎ روﻧﺪ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی اﯾﻦ ﮐﺸﻮر، روﯾﺎی ﺗﺒﺪﯾﻞ آن را ﺑﻪ ﯾﮏ اﺑﺮﻗﺪرت ﺑﺰرگ را ﻣﻄﺮح ﮐﺮده اﺳﺖ. در ﻋﯿﻦ ﺣﺎل ﻣﻮاﻧﻊ زﯾﺎدی وﺟﻮد دارﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻊ از ارﺗﻘﺎی ﻗﺪرت و ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪی ﭼﯿﻦ در ﺳﻄﺢ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ. از ﻟﺤﺎظ داﺧﻠﯽ اﺟﻤﺎﻋﯽ ﺑﯿﻦ ﭼﯿﻨﯿﺎن ﺑﺮای ﻧﯿﻞ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﮕﺎه ﻗﺪرت ﺑﺮﺗﺮ ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ وﺟﻮد ﻧﺪارد. و ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ رﺳﺪ ﮐﻪ ﭼﯿﻦ آﻣﺎدﮔﯽ اﯾﻔﺎی ﻧﻘﺶ ﯾﮏ اﺑﺮﻗﺪرت را ﻧﺪارد.
.از ﯾﮏ ﻃﺮف ﻣﻠﯽ ﮔﺮاﯾﺎن ﺑﻪ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﻫﺎی ﺟﻬﺎﻧﯽ ﭼﯿﻦ ﻏﺮور ورزﯾﺪه و اﺷﺘﯿﺎق ﺑﻪ ﺣﺼﻮل (Zhang, 2009: 4) ﻣﺠﺪد وﺿﻌﯿﺖ ﺑﺮﺗﺮ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ دارﻧﺪ و از آن ﺑﻪ ﻋﻨﻮان راﻫﯽ ﺑﺮای ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﮔﺬاﺷﺘﻦ ﺧﺎﻃﺮه ﺗﻠﺦ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﯾﮏ ﻗﺮن ﮔﺬﺷﺘﻪ ﯾﺎد ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﺑﺎ اﯾﻦ ﺣﺎل رﻓﺘﺎر ﭼﯿﻦ ﻧﺸﺎن ﻣﯽ دﻫﺪ ﮐﻪ ﻓﻌﻼ ﺗﻤﺎﯾﻠﯽ ﺑﻪ اﯾﻦ ﮔﺮاﯾﺶ ﻫﺎی ﻣﻠﯽ ﮔﺮاﯾﺎن از ﺧﻮد ﻧﺸﺎن ﻧﻤﯽ دﻫﺪ و اﻟﺒﺘﻪ ﮔﺎم ﺑﺮداﺷﺘﻦ در اﯾﻦ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺘﻀﻤﻦ ﻋﺮض اﻧﺪام در ﺑﺮاﺑﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﺎن و اﯾﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﺮﺧﯽ ﺗﺤﺮﮐﺎت ﻧﻈﺎﻣﯽ و ﻓﯿﺰﯾﮑﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﯿﻦ ﺑﻪ ﺷﺪت از ان اﺟﺘﻨﺎب ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ وارد اﯾﻦ
. ﺑﻨﺎﺑﺮ اﯾﻦ ﺷﺎﻫﺪ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﻫﻨﻮز ﮔﺮاﯾﺶ و (ibid)ﻣﺴﯿﺮ ﺷﻮد از ازﺗﻘﺎی ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪی اﻗﺘﺼﺎدی ﺧﻮد ﺑﺎز ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﺻﻮل دﻧﮓ ﺷﯿﺎﺋﻮﭘﯿﻨﮓ ﻣﺒﻨﯽ ﺑﺮ اﯾﻨﮑﻪ ﭼﯿﻦ ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪی ﻫﺎ و ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ ﻫﺎی ﺧﻮد را ﻣﺨﻔﯽ ﻧﮕﺎه داﺷﺘﻪ و ﻋﻠﻨﯽ ﻧﮑﻨﺪ، در ﺑﯿﻦ دوﻟﺘﻤﺮدان ﭼﯿﻨﯽ وﺟﻮد دارد. ﭼﯿﻦ ﻫﯿﭻ اﺳﺘﺮاﺗﮋی ﻣﻨﺴﺠﻢ و ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﯽ ﺑﺮای اﺑﺮﻗﺪرت ﺷﺪن و دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺑﺮﺗﺮ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﻧﺪارد و در درﺟﻪ اول ﺑﻪ ﺣﻔﻆ ﺛﺒﺎت و اﻧﺴﺠﺎم داﺧﻠﯽ ﺧﻮد اﻫﻤﯿﺖ ﻣﯽ دﻫﺪ. در ﺑﻌﺪ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻋﻤﺪه دﯾﮕﺮی ﮐﻪ وﺟﻮد دارد اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﯿﻦ ﻣﺘﺤﺪ ﭘﺎﯾﺪار و داﺋﻤﯽ ﮐﻪ دارای ﻗﺪرت ﺑﺎﺷﺪ را ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎل ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧﮑﺮده و ﻧﺪارد. رواﺑﻂ ﺑﺎ روﺳﯿﻪ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ رژﯾﻢ ﻫﺎی اﻗﺘﺪارﮔﺮای دو ﻃﺮف ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺎﺑﻞ اﺗﮑﺎ ﻧﯿﺴﺖ و در رواﺑﻂ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﺑﻪ دﯾﺪه ﺗﺮدﯾﺪ ﻧﮕﺮﯾﺴﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد. ﻫﺮ دو ﻣﺨﺎﻟﻒ اﻣﺮﯾﮑﺎ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ و
در ﻋﯿﻦ ﺣﺎل ﻫﺮ دو از ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻨﺪ، ﭼﺮا ﮐﻪ از ﻟﺤﺎظ ﺟﻐﺮاﻓﯿﺎﯾﯽ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﻫﺮ دو ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ و راﻏﺒﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﻀﺎﻫﺎی اﻃﺮاﻓﺸﺎن را ﮐﻨﺘﺮل و ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﮐﻨﻨﺪ. اﯾﻦ ﮐﻤﺒﻮد ﻣﺘﺤﺪ ﻧﺸﺎن دﻫﻨﺪه آن اﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﯿﻦ ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ
(Jintao, 2005: 77).ﺳﯿﺎﺳﯽ و ﺑﯽ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﻧﯿﺰ ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ ﮐﺴﺐ ﻗﺪرت ﺑﺮﺗﺮ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ را ﻧﺪارد
آﯾﺎ ﭼﯿﻦ ﻣﺸﺮوﻋﯿﺖ ﮐﺎﻓﯽ ﺑﺮای اﯾﻔﺎی ﻧﻘﺶ رﻫﺒﺮ ﺟﻬﺎن را دارا ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ؟ در ﯾﮏ ﻧﮕﺎه ﻣﯽ ﺗﻮان ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﮐﯿﺒﯽ از ﻟﯿﺒﺮاﻟﯿﺴﻢ اﻗﺘﺼﺎدی و و ﻣﺤﺎﻓﻈﻪ ﮐﺎری ﺳﯿﺎﺳﯽ و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺗﺸﮑﯿﻞ دﻫﻨﺪه ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺳﯿﺎﺳﯽ و ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ اﯾﻦ ﮐﺸﻮر اﺳﺖ ﮐﻪ در ﻧﻈﺮ ﺑﺴﯿﺎری از ﮐﺸﻮرﻫﺎی ﺟﻬﺎن و از ﺟﻤﻠﻪ ﮐﺸﻮرﻫﺎی ﻏﺮﺑﯽ ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮل ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ (زﯾﺮا در ﺗﺮﮐﯿﺐ ﺷﮑﻞ ﻟﯿﺒﺮاﻟﯿﺴﺘﯽ اﻗﺘﺼﺎد ﺑﺎ اﻗﺘﺪار ﮔﺮای ﺳﯿﺎﺳﯽ و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮرد). ﺑﻨﺎﺑﺮ اﯾﻦ دﯾﺪﮔﺎه ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﭼﯿﻦ ﺗﺎ ﺣﺪودی ﻣﻨﻔﯽ و ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ اﻋﺘﻤﺎد اﺳﺖ. ﭼﯿﻦ ﺑﻪ اﯾﻦ دﻟﯿﻞ ﮐﻪ در ﻋﺮﺻﻪ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻗﺎﺋﻞ ﺑﻪ اﺻﻼﺣﺎت ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻧﺒﻮده و ﺑﺎ ﯾﮏ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﮐﻤﻮﻧﯿﺴﺘﯽ در ﺣﺎل ﺗﻼش ﺑﺮای ارﺗﻘﺎی ﺟﺎﯾﮕﺎه ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﺧﻮد اﺳﺖ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﺪودﯾﺖ ﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ زﯾﺎدی ﮐﻪ ﺑﺮای ﻣﺮدم ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻪ وﺟﻮد آورده در اﻧﻈﺎر ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ، ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻟﯿﺎﻗﺖ و ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ ﻗﺪرت ﺑﺮﺗﺮ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﺑﻮدن را داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. . ﺗﺎ زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﭼﯿﻦ دارای ﯾﮏ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﮐﻤﻮﻧﯿﺴﺘﯽ اﺳﺖ ، ﻣﻌﻠﻮم ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺘﻮاﻧﺪ از اﯾﻦ ﻣﻌﻀﻞ ﻓﺮار ﮐﺮده و آﻣﺎده اﯾﻔﺎی ﯾﮏ ﻧﻘﺶ ﻣﻮﺛﺮ
(Buzan, 2001: 13).ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﺑﺎﺷﺪ
ﻓﺼﻞ ﺷﺸﻢ:
ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮔﯿﺮی
ﻧﻈﺎم ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻞ در ﻋﺼﺮ ﺣﺎﺿﺮ از وﯾﮋﮔﯽﻫﺎی ﺧﺎﺻﯽ ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ؛ وﺟﻮد رواﺑﻂ ﻣﺘﻌﺪد و ﻣﺘﺪاﺧﻞ ﺑﺎ اﻟﮕﻮﻫﺎی درﻫﻢ ﺗﻨﯿﺪه ﮐﺸﺎﮐﺶ و ﻫﻤﮑﺎری، وﺟﻮد ﺑﺎزﯾﮕﺮان ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ ﻣﺘﻨﻮع و اﻫﻤﯿﺖ ﺑﯿﺶ از ﭘﯿﺶ ﻣﺴﺎﺋﻞ اﻗﺘﺼﺎدی از وﯾﮋﮔﯽﻫﺎی ﺑﺎرز ﻋﺼﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ. اﮔﺮ ﭼﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻗﺪرت ﺣﮑﺎﯾﺖ از ﺑﺮﺗﺮی اﯾﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه دارد اﻣﺎ در ﮐﻨﺎر آن، ﻗﻄﺐﻫﺎی ﻗﺪرت دﯾﮕﺮی ﻧﻈﯿﺮ اﺗﺤﺎدﯾﮥ اروﭘﺎ و ﭼﯿﻦ ﻧﯿﺰ ﺣﻀﻮر دارﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻮﯾﮋه در دﻫﮥ اﺧﯿﺮ ﺑﻪ ﻧﻘﺶ ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻼﺣﻈﻪ-
ای در ﺣﻞ و ﻓﺼﻞ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ دﺳﺖ ﯾﺎﻓﺘﻪاﻧﺪ. در اﯾﻦ ﻣﯿﺎن ﺧﯿﺰش ﭼﯿﻦ و ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ روزاﻓﺰون آن ﺗﻮﺟﻪ اﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪان رواﺑﻂ ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻞ را ﺑﻪ ﺧﻮد ﺟﻠﺐ ﮐﺮده اﺳﺖ. ﻫﻢ اﮐﻨﻮن ﭼﯿﻦ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ از ﻗﺪرتﻫﺎی ﺑﺰرگ ﻣﻮﺟﻮد در ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻞ ﺷﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ واﺳﻄﮥ ﺗﻮان اﻗﺘﺼﺎدی ﺧﯿﺮه ﮐﻨﻨﺪه ﺧﻮد، ﺗﻮاﻧﺴﺘﻪ ﺑﻪ ارﺗﻘﺎء ﻗﺪرت ﭼﺎﻧﻪزﻧﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺧﻮﯾﺶ ﻧﯿﺰ ﺑﭙﺮدازد. اﯾﻦ ﮐﺸﻮر ﺑﺮﻧﺎﻣﮥ اﺻﻼﺣﺎت اﻗﺘﺼﺎدی ﺧﻮد را در ﺳﺎل ۱۹۷۸ آﻏﺎز ﻧﻤﻮد و ﺗﻮاﻧﺴﺖ در ﮐﻤﺘﺮ از ﺳﯽ و ﭘﻨﺞ ﺳﺎل ﺑﻪ ﭼﻬﺎرﻣﯿﻦ اﻗﺘﺼﺎد ﺟﻬﺎن ﺑﺎ ﻣﺘﻮﺳﻂ ﻧﺮخ رﺷﺪ ۹/۷ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ داﺧﻠﯽ
ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﻮد. دﻧﮓ ﺷﯿﺎﺋﻮﭘﯿﻨﮓ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻓﺮدی ﮐﻪ رﻫﺒﺮی اﺻﻼﺣﺎت ﭼﯿﻦ را در دﺳﺖ داﺷﺖ، اﺻﻼح در داﺧﻞ و ﺗﻐﯿﯿﺮ در ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ را ﻣﮑﻤﻞ و ﻣﻘﻮم ﻫﻢ ﻣﯽداﻧﺴﺖ. او ﺑﺮ ﺧﻼف ﻣﺎﺋﻮ (و ﺑﺎ درس ﮔﺮﻓﺘﻦ از ﺗﺠﺮﺑﮥ دوران وی) ﮐﻪ ﺑﻨﯿﺎد دوﻟﺖ اﻧﻘﻼﺑﯽ را ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ آﻣﺮﯾﮑﺎ و در ﻣﻘﺎﻃﻌﯽ ﺷﻮروی از ﯾﮏ ﺳﻮ و ﭘﯿﺎده ﺳﺎزی ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻧﺒﮥ ﻣﺎرﮐﺴﯿﺴﻢ در داﺧﻞ ﻗﺮار داده ﺑﻮد، ﻼﺣﺎتاﺻ اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﺎزار ﻣﺤﻮر و ﻧﯿﺰ ﮔﺸﺎﯾﺶ درﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﻮی ﺟﻬﺎن ﺧﺎرج و ﻧﯿﻞ ﺑﻪ ﻧﻮﻋﯽ ﻫﻤﺰﯾﺴﺘﯽ ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ آﻣﯿﺰ ﺑﺎ دﻧﯿﺎی ﺳﺮﻣﺎﯾﻪداری را ﻣﺒﻨﺎی ﺑﺎزﺳﺎزی ﻧﻈﺎم ﺑﺮآورده از اﻧﻘﻼب ﻗﺮار داد. ﻧﻈﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ زﻋﻢ وی، اﮔﺮ در اﯾﻦ ﻣﺴﯿﺮ ﻗﺮار ﻧﻤﯽﮔﺮﻓﺖ ﺳﺮاﻧﺠﺎﻣﯽ ﺟﺰ زوال ﻧﺪاﺷﺖ.
اﻣﺮوزه ﮔﺴﺘﺮش ارﺗﺒﺎﻃﺎت و ﺗﺒﺎدل اﻃﻼﻋﺎت و ﺗﻨﻮع ﺑﺎزﯾﮕﺮان دوﻟﺘﯽ و ﻏﯿﺮ دوﻟﺘﯽ در ﻋﺮﺻﮥ ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ، ﺗﻔﮑﯿﮏ ﺳﯿﺎﺳﺖ داﺧﻠﯽ و ﺧﺎرﺟﯽ را ﻣﺸﮑﻞ ﻧﻤﻮده اﺳﺖ. ﺑﮕﻮﻧﻪای ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﺷﺮاﯾﻂ داﺧﻠﯽ واﺣﺪﻫﺎ در ﺷﮑﻞﮔﯿﺮی ﻣﺸﯽ ﺳﯿﺎﺳﺖﺧﺎرﺟﯽ آﻧﻬﺎ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ دارد. وﯾﮋﮔﯽ ﺳﺎﺧﺘﺎری و ﺷﯿﻮه ﮐﺎر ﻧﻈﺎم ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺑﮕﻮﻧﻪای اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ-ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺎ اﺗﺨﺎذ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت و ﺳﯿﺎﺳﺘﮕﺰاری ، ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ و اﻫﺪاف ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ راﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﻨﺪ، ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪای ﮐﻪ ﺳﯿﺎﺳﺘﻬﺎی ﻣﺰﺑﻮر ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ اﻧﻌﮑﺎﺳﯽ از ﺧﻮاﺳﺘﻪﻫﺎ و ﻧﯿﺎزﻫﺎی اﻗﺘﺼﺎدی، ﺳﯿﺎﺳﯽ، ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ و اﻣﻨﯿﺘﯽ ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﻧﯿﺰ ﻧﻈﺎمﻫﺎی ﻓﺮﻋﯽ ﻫﻤﭽﻮن اﺣﺰاب ﺳﯿﺎﺳﯽ، ﮔﺮوﻫﻬﺎی ﻣﺘﻌﺪد، ﻧﻬﺎدﻫﺎی ﺻﻨﻔﯽ و رﺳﺎﻧﻪﻫﺎی ﺟﻤﻌﯽ ﺑﺎﺷﺪ. در واﻗﻊ ﮐﺎر اﺻﻠﯽ اﯾﻦ ﻧﻬﺎدﻫﺎ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﺳﺖ و ﺗﻠﻔﯿﻖ ﻣﯿﺎن ﺗﻘﺎﺿﺎﻫﺎی ﻣﺘﻨﻮع و ﻣﺘﻌﺎرﺿﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ از ﺳﻮی ﮔﺮوﻫﻬﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻣﻄﺮح ﻣﯽﺷﻮد . ﺳﺎﺧﺘﺎر داﺧﻠﯽ در ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻫﺪفﻫﺎی ﺳﺎزﻧﺪه ﻧﻘﺶ ﻗﺎﻃﻊ داﺷﺘﻪ، ﺑﻄﻮرﯾﮑﻪ ﻣﯽﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﺳﺎﺧﺘﺎرﻫﺎی داﺧﻠﯽ ﻣﺘﻔﺎوت، ارزﯾﺎﺑﯽﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ از اﻫﻤﯿﺖ ﮔﺮاﯾﺶﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮد ﺑﺪﺳﺖ ﻣﯽدﻫﻨﺪ و ﻣﻬﻤﺘﺮ اﯾﻨﮑﻪ ﻣﻌﯿﺎرﻫﺎی ﮔﺎه ﻣﺘﻀﺎدی ﺑﺮای ﺣﻞ اﺧﺘﻼفﻫﺎ وﺟﻮد ﻣﯿﺂورﻧﺪ.
ﮐﻼوس ﻧﻮر، ﻧﻈﺎم داﺧﻠﯽ را ﺑﺎ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﺗﻮاﻧﺎﯾﯿﻬﺎ و ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ را ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮان اﺳﺘﺮاﺗﮋی ﻣﻄﺮح ﻣﯽ ﺳﺎزد. از
ﻧﻈﺮ وی ﺗﻮاﻧﺎﯾﯿﻬﺎی ﻧﻈﺎم ﺳﯿﺎﺳﯽ را ﺑﺎﯾﺪ در ﭼﺎرﭼﻮب اﻫﺪاف(ﺑﻪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰی ﺑﺎﯾﺪ دﺳﺖ ﯾﺎﻓﺖ)، اﺳﺘﺮاﺗﮋﯾﻬﺎ(ﻓﺮاﯾﻨﺪ اﻗﺪام در ﺟﻬﺖ رﺳﯿﺪن ﺑﻪ اﻫﺪاف)و اﺣﺘﻤﺎﻻت(ﻣﻮاﻧﻊ و ﺗﻘﺎﺑﻼت) ﺑﺮرﺳﯽ ﻧﻤﻮد. ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽﻫﺎ ﺷﮑﻠﯽ ﻣﻨﻄﻘﯽ از ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯽ اﺳﺖ اﮔﺮ ﺷﺮاﯾﻂ اﯾﻨﮕﻮﻧﻪ اﺳﺖ، ﭘﺲ اﺣﺘﻤﺎﻻ اﯾﻦ ﯾﺎ آن واﻗﻌﻪ رخ ﻣﯽ دﻫﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﺷﻨﺎﺧﺖ دﻗﯿﻖ ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽﻫﺎی داﺧﻠﯽ ﮔﺎم ﻧﺨﺴﺖ در ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯽ ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽﮔﺮدد. در اﯾﻨﺠﺎ راﺑﻄﻪ ﺗﻨﮕﺎﺗﻨﮕﯽ ﻣﯿﺎن اﻫﺪاف و اﺳﺘﺮاﺗﮋﯾﻬﺎ، ﺑﺎ ﺗﻮاﻧﺎﯾﯿﻬﺎ وﺟﻮد دارد. ﻣﻘﺪورات داﺧﻠﯽ ﯾﮑﯽ از ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﻓﺎﮐﺘﻮرﻫﺎﯾﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﺴﺘﺮدﮔﯽ ﺣﻮزه ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻠﯽ ﮐﺸﻮر در ورای ﻣﺮزﻫﺎ را ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﯽﮐﻨﺪ. روزﻧﺎ ﯾﮑﯽ از اﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪاﻧﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺴﺌﻠﮥ ﻓﻮق اﻫﺘﻤﺎم وﯾﮋه
داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. وی ﺑﺎ دو ﻃﺮح ﭘﯿﺶ ﻧﻈﺮﯾﻪ و ﻃﺮح ﭘﯿﻮﺳﺘﮕﯽ ﺗﻼش دارد ﻣﺪﻟﯽ ﺟﻬﺖ ﺗﺒﯿﯿﻦ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻋﻮاﻣﻞ داﺧﻠﯽ ﺑﺮ ﺷﮑﻞ ﮔﯿﺮی ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ اراﺋﻪ دﻫﺪ. روزﻧﺎ در ﻃﺮح ﭘﯿﺶ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﭼﻬﺎر ﻓﺎﮐﺘﻮر ﺳﺎﺧﺘﺎر اﻗﺘﺼﺎدی،ﺳﯿﺎﺳﯽ، اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ را ﺑﻌﻨﻮان ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎی ﻣﺴﺘﻘﻞ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﮔﺬار ﺑﺮ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ ﻧﺎم ﻣﯽﺑﺮد و در ﻃﺮح ﭘﯿﻮﺳﺘﮕﯽ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻧﻘﺶ ۲۴ ﻋﺎﻣﻞ داﺧﻠﯽ ذﯾﻞ ﭼﻬﺎر دﺳﺘﮥ ﻧﺨﺒﮕﺎن و ﺳﯿﺎﺳﺘﮕﺬاران، ﻧﻬﺎدﻫﺎ، اﯾﺴﺘﺎرﻫﺎ و ﭘﻮﯾﺶﻫﺎ اﺷﺎره ﻣﯽﮐﻨﺪ. در رﺳﺎﻟﮥ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺰ ﻧﮕﺎرﻧﺪه ﮐﻮﺷﯿﺪه اﺳﺖ ﺿﻤﻦ ﺗﻠﻔﯿﻖ دو ﻃﺮح ﻓﻮق ﻧﻘﺶ ﻋﻮاﻣﻞ داﺧﻠﯽ ﭼﯿﻦ ﺑﺮ ﭘﯿﺸﺒﺮد ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ آﻣﯿﺰ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ و درﺧﺸﺶ آن در ﻋﺮﺻﮥ ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ را ﺑﺮرﺳﯽ ﮐﻨﺪ. در ﻫﻤﯿﻦ راﺳﺘﺎ ﻧﻘﺶ ﻧﻬﺎدﻫﺎ و ﻧﺨﺒﮕﺎن اﺑﺰاری ﭼﯿﻦ ذﯾﻞ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻣﻮرد واﮐﺎوی ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. . ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺟﻤﻬﻮری ﺧﻠﻖ ﭼﯿﻦ ﺑﮕﻮﻧﻪای اﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﺰب ﮐﻤﻮﻧﯿﺴﺖ را در راس ﺗﺼﻤﯿﻢﮔﯿﺮیﻫﺎی ﻋﻤﺪه ﮐﺸﻮری ﻗﺮار داده اﺳﺖ. ﻧﻈﺎم ﺗﮏ ﺣﺰﺑﯽ ﭼﯿﻦ و ﮔﺴﺘﺮدﮔﯽ ﺣﻮزه ﻗﺪرت ﺣﺰب ﮐﻤﻮﻧﯿﺴﺖ، ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ اﻧﺘﻘﺎدات را از ﺳﻮی ﺗﺤﻠﯿﻠﮕﺮان ﻏﺮﺑﯽ ﺑﺮاﻧﮕﯿﺨﺘﻪ اﺳﺖ. ﺑﺎ اﯾﻦ ﺣﺎل ﮐﺎرآﻣﺪی ﺣﺰب در ﭘﯿﺸﺒﺮد ﺑﺮﻧﺎﻣﮥ ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼﺎدی ﮐﻪ اوﻟﻮﯾﺖ ﻧﻈﺎم ﺗﻠﻘﯽ ﻣﯽﮔﺮدد و ﺳﺎزوﮐﺎرﻫﺎی وﯾﮋه درون ﺑﯽﺣﺰ از ﺟﻤﻠﻪ اﺟﻤﺎع ﻧﺨﺒﮕﺎن ﺑﺮ رﺋﻮس ﮐﻠﯽ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻠﯽ ﮐﺸﻮر و اﺳﺘﺮاﺗﮋی ﺗﻮﺳﻌﮥ ﺻﻠﺢ آﻣﯿﺰ و ﺳﺎزوﮐﺎرﻫﺎی ﻧﺴﺒﺘﺎ دﻣﻮﮐﺮاﺗﯿﮑﯽ ﮐﻪ اﺧﯿﺮا در ﺣﺰب رواج ﯾﺎﻓﺘﻪ و ﺗﻀﺎرب آراء را ﻣﯿﺴﺮ ﺳﺎﺧﺘﻪ اﺳﺖ از ﻧﮑﺎت ﻣﺜﺒﺖ ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ ﺟﻤﻬﻮری ﺧﻠﻖ ﭼﯿﻦ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ. ﻧﻘﺶ ﻧﺨﺒﮕﺎن ﭼﯿﻦ و اﺟﻤﺎع ﻧﻈﺮ ﻧﺴﺒﯽ آﻧﻬﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت ﻧﻬﺎﯾﯽ اﺗﺨﺎذ ﺷﺪه ﻧﯿﺰ ﻋﺎﻣﻠﯽ ﻣﻬﻢ اﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﯿﻦ را ﺑﻪ ﺟﻠﻮ ﻫﺪاﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و ﺿﻤﻦ ﮐﺎﻫﺶ ﺗﺸﺘﺖ در درون ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ، ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﻗﻮای ﮐﺸﻮر ﺑﺮ ﺑﺮﻧﺎﻣﮥ ﺗﻮﺳﻌﮥ ﺻﻠﺢ آﻣﯿﺰ ﻣﯽﮔﺮدد. ﺳﺎﺧﺘﺎر اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﻨﯿﺎن ﮔﺬاﺷﺘﻪ ﺷﺪه در دوران ﭘﺲ از اﺻﻼﺣﺎت ﻧﯿﺰ ﺑﻌﻨﻮان ﻋﺎﻣﻠﯽ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺴﺘﺮ ﺳﺎز اﺳﺘﺮاﺗﮋی ﺗﻮﺳﻌﮥ ﺻﻠﺢ آﻣﯿﺰ ﭼﯿﻦ ﮔﺸﺖ؛ ﺗﻐﯿﯿﺮ در ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ، ﺗﻘﻮﯾﺖ ﺑﺨﺶ ﺧﺼﻮﺻﯽ و اﺻﻼح ﻓﻌﺎﻟﯿﺖﻫﺎی اﻗﺘﺼﺎدی دوﻟﺖ، ﺑﻌﻼوه ﺑﺴﺘﺮﻫﺎی ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺟﺬب ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ و ﺗﮑﻨﻮﻟﻮژی و ﻓﺮاواﻧﯽ ﻧﯿﺮوی اﻧﺴﺎﻧﯽ از ﻣﻮاردی اﺳﺖ ﮐﻪ در اﯾﻦ ﭼﺎرﭼﻮب ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻣﯽﮔﺮدد. ﺑﺮﺧﻮرداری از و رﺗﺒﮥ دوم ﺟﻬﺎﻧﯽ در ﺟﺬب ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﮔﺬاری ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺧﺎرﺟﯽ ﺑﺎ رﻗﻢ اﻓﺰون ﺑﺮ GDPﻧﺮخ رﺷﺪ ﻣﺘﻮﺳﻂ%۹/۷ در ۱۰۰ ﻣﯿﻠﯿﺎرد دﻻر در ﺳﺎل ۲۰۱۰ ﺳﺎﺧﺘﺎر اﻗﺘﺼﺎدی ﻧﻮﺑﻨﯿﺎن ﭼﯿﻦ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ. ﺳﺎﺧﺘﺎر اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻧﯿﺰ ﯾﮑﯽ دﯾﮕﺮ از ﻋﻮاﻣﻞ داﺧﻠﯽ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﮔﺬار ﺑﺮ ﺷﮑﻞﮔﯿﺮی ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ. اﯾﺴﺘﺎرﻫﺎی ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ در اﯾﻦ ﭼﺎرﭼﻮب ﺑﺮرﺳﯽ ﻣﯽﮔﺮدد؛ ﻧﺎﺳﯿﻮﻧﺎﻟﯿﺴﻢ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ ﭼﯿﻦ ﻋﺎﻣﻠﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﻋﻠﯽ رﻏﻢ ﺗﺸﺘﺖ ﻗﻮﻣﯽ و ﻧﮋادی ﺑﻌﻨﻮان ﻓﺎﮐﺘﻮری وﺣﺪت ﺑﺨﺶ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﻧﺎﺳﯿﻮﻧﺎﻟﯿﺴﻢ ﭼﯿﻨﯽ در ﻋﺼﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻨﻄﺒﻖ ﺑﺎ ﻣﺸﯽ ﺗﻮﺳﻌﮥ ﺻﻠﺢ آﻣﯿﺰ در ﻋﺮﺻﮥ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ؛ ﺑﺪﯾﻦ ﻣﻌﻨﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﺳﯿﻮﻧﺎﻟﯿﺴﻢ ﺿﻤﻦ اﻧﺼﺮاف از ﺗﻤﺎﯾﻼت اﻧﻘﻼﺑﯽ، ﻋﻈﻤﺖ و ﺷﮑﻮه ﻣﻠﺖ
ﭼﯿﻦ را درﺗﻮﺳﻌﮥ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ آن ﻣﯽداﻧﺪ و ﺑﺮ اﯾﻦ ﺑﺎور اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻗﺮار دادن ﻣﺪرﻧﯿﺰاﺳﯿﻮن اﻗﺘﺼﺎدی در راس اﻣﻮر ﻣﻤﻠﮑﺖ و ﺗﻼش ﺑﺮای اﺟﺮای ﻫﻤﮥ اﺻﻼﺣﺎت اﻗﺘﺼﺎدی ﻻزم، ﻧﺎﺳﯿﻮﻧﺎﻟﯿﺴﻢ ﭘﺮاﮔﻤﺎﺗﯿﮏ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺗﻮان و اﻧﺮژی ﻣﺮدم ﭼﯿﻦ را ﺑﺮای ﮐﺴﺐ ﻋﻈﻤﺖ ﻣﻠﯿﺸﺎن ﺗﺠﺪﯾﺪ ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﻨﯽ ﭼﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﺘﺎﺛﺮ از ﺗﺎرﯾﺦ ۴۰۰۰ﺳﺎﻟﻪ اﯾﻦ ﮐﺸﻮر ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ و اﻣﺘﺰاج آن ﺑﺎ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﻣﯿﺘﻮاﻧﺪ در ﺷﮑﻮﻓﺎﯾﯽ ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪیﻫﺎی اﯾﻦ ﮐﺸﻮر و ارﺗﻘﺎء ﺟﺎﯾﮕﺎه ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ آن اﯾﻔﺎ ﮐﻨﺪ.
دوﻣﯿﻦ ﺑﻌﺪ ﺗﻐﯿﯿﺮ اﺳﺘﺮاﺗﮋﯾﮏ ﭼﯿﻦ ﻣﻌﻄﻮف ﺑﻪ ﺟﻬﺎن ﺧﺎرج ﺑﻮد؛ ﻧﺨﺒﮕﺎن ﭼﯿﻨﯽ در ۱۹۷۸ ﺑﻪ اﯾﻦ اﺟﻤﺎع رﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﺳﻌﮥ اﻗﺘﺼﺎدی ﺟﺰ در ﻣﺘﻦ و ﺑﻄﻦ ﺟﻬﺎن و ﺑﺮﺧﻮرداری از اﺗﺼﺎﻻت ﻣﺴﺘﺤﮑﻢ ﺑﺎ اﻗﺘﺼﺎد ﺟﻬﺎﻧﯽ ﻣﯿﺴﺮ ﻧﻤﯽ-ﮔﺮدد. در اﯾﻦ دوران ﭼﯿﻦ ﺿﻤﻦ ﻓﻬﻢ ﺷﺮاﯾﻂ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺷﺪن، از ﺑﺎز ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﻈﺎم ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ دﺳﺖ ﮐﺸﯿﺪه و
ﺳﻮدای ﺑﻨﯿﺎﻧﮕﺬاری ﻧﻈﻤﯽ ﺟﺪﯾﺪ در اﻗﺘﺼﺎد و ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻞ را ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻣﯽﮔﺬارد و ﺗﻼش ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺑﺎ درﮔﯿﺮی ﻫﺮﭼﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ در ﻓﺮآﯾﻨﺪ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ در ﻋﺼﺮ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺷﺪن، ﯾﻌﻨﯽ واﺑﺴﺘﮕﯽ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺑﻪ ﺣﺪاﮐﺜﺮ ﺳﻮد دﺳﺖ ﯾﺎﺑﺪ. اﺗﺨﺎذ ﺳﯿﺎﺳﺖ درﻫﺎی ﺑﺎز، ﺗﻼش ﺑﺮای ﺟﺬب ﺳﺮﻣﺎﯾﮥ ﺧﺎرﺟﯽ و ﮔﺴﺘﺮش ﺗﺠﺎرت ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ از راﻫﺒﺮدﻫﺎی ﻋﻤﺪه ﭼﯿﻦ ﺑﺮای ﭘﯿﺸﺒﺮد ﺗﻮﺳﻌﮥ اﻗﺘﺼﺎدی در ﻓﻀﺎی ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺷﺪن اﺳﺖ. ﮔﺴﺘﺮش ﺣﺠﻢ ﺻﺎدرات ﭼﯿﻦ ﺑﻪ۱/۶ ﺗﺮﯾﻠﯿﻮن دﻻر در ۲۰۱۰و اﻓﺰاﯾﺶ واردات آن ﺑﻪ۱/ ۴ ﺗﺮﯾﻠﯿﻮن دﻻر در ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎل، ﺑﻌﻼوه ﮐﺴﺐ ﻣﻘﺎم دوم در ﺟﺬب ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﻫﺎی ﺧﺎرﺟﯽ ﻧﺸﺎن از ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﭼﯿﻦ در ﺑﻬﺮهﮔﯿﺮی از روﻧﺪ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺷﺪن اﻗﺘﺼﺎد دارد.
در ﺷﺮاﯾﻂ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺷﺪن،ﮐﻨﺶ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﭼﯿﻦ ﺑﺎ واﺣﺪﻫﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ، ﺑﻮﯾﮋه ﻗﺪرتﻫﺎی ﺑﺰرگ ﻧﻈﺎم از ﺟﻤﻠﻪ اﯾﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه ﺑﻌﻨﻮان ﻗﺪرت ﺑﺮﺗﺮ اﯾﻦ ﺳﯿﺴﺘﻢ، ﺑﺮ ﭘﺎﯾﮥ دﯾﺎﻟﮑﺘﯿﮑﯽ از رﻗﺎﺑﺖ و ﻣﺼﺎﻟﺤﻪ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮔﺮدﯾﺪه اﺳﺖ. ﺟﻤﻬﻮری ﺧﻠﻖ ﭼﯿﻦ ﺗﻼش دارد ﺿﻤﻦ ﺣﻔﻆ ﻣﺸﯽ اﻋﺘﺪال و ﺑﺎ ﭘﯿﮕﯿﺮی ﻣﺠﺪاﻧﮥ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺗﻮﺳﻌﮥ اﻗﺘﺼﺎدی در ﻋﺮﺻﮥ داﺧﻠﯽ و ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ، ﻗﺪرت ﭼﺎﻧﻪزﻧﯽ ﺧﻮد را ﺑﺎﻻ ﺑﺮده و ﺑﻪ ارﺗﻘﺎء ﺟﺎﯾﮕﺎه ﺧﻮﯾﺶ در ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻣﺮاﺗﺐ ﻗﺪرت ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﺑﭙﺮدازد.
ﺑﺮﺧﯽ از ﺗﺤﻠﯿﻠﮕﺮان ﺑﺎ ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻗﺪرت ﻓﺰاﯾﻨﺪه ﭼﯿﻦ، ﺑﻮﯾﮋه در ﻋﺮﺻﮥ اﻗﺘﺼﺎد و ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻫﻤﯿﺖ روز اﻓﺰون اﻣﻮر اﻗﺘﺼﺎدی در ﻋﺼﺮ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺷﺪن، رای ﺑﻪ ﭼﺮﺧﺶ ﻗﺪرت در ﻋﺮﺻﮥ ﻧﻈﺎم ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻞ در رﻗﺎﺑﺖ اﯾﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه و ﭼﯿﻦ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﮐﺸﻮر ﭼﯿﻦ ﻣﯽدﻫﻨﺪ. ﺑﺎ اﯾﻦ وﺟﻮد ﻣﻮاﻧﻊ ﭼﻨﺪی در ﻋﺮﺻﮥ داﺧﻠﯽ و ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ وﺟﻮد دارد ﮐﻪ ارﺗﻘﺎء
ﺟﺎﯾﮕﺎه ﭼﯿﻦ ﺑﻪ ﻣﻘﺎم اﺑﺮ ﻗﺪرﺗﯽ را، ﺣﺪاﻗﻞ ﺗﺎ دو دﻫﮥ آﯾﻨﺪه ﻧﺎﻣﻤﮑﻦ ﻣﯽﺳﺎزد؛ ﻣﺪرﻧﯿﺰاﺳﯿﻮن و رﺷﺪ ﺳﺮﯾﻊ اﻗﺘﺼﺎدی ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ اﯾﺠﺎد ﺳﺎﺧﺘﺎر اﻗﺘﺼﺎدی ﻏﯿﺮﻣﺘﻮازن و اﯾﺠﺎد ﺷﮑﺎف ﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ از ﺟﻤﻠﻪ ﺷﮑﺎف ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ و ﺷﮑﺎف ﺷﻬﺮ- روﺳﺘﺎ در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﭼﯿﻦ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺑﻌﻼوه رﺷﺪ ﺳﺮﯾﻊ اﻗﺘﺼﺎدی و ﻋﺪم ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﺳﺘﺎﻧﺪاردﻫﺎی ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﺸﮑﻼت ﻋﺪﯾﺪه ای در زﻣﯿﻨﻪ ﻣﺤﯿﻂ زﯾﺴﺖ ﺑﺮای ﭼﯿﻦ اﯾﺠﺎد ﻧﻤﻮده اﺳﺖ. ﺿﻌﻒ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﭼﯿﻦ و ﺑﺪﻧﺒﺎل آن اﯾﺠﺎد ﻓﺴﺎد و ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺑﺴﺘﻪ و اﻗﺘﺪارﮔﺮای آن ﻧﯿﺰ ﻣﺸﮑﻼت ﺟﺪی را ﭘﯿﺶ روی ﭼﯿﻦ ﻗﺮار داده اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﺤﻤﯿﻞ ﻫﺰﯾﻨﻪﻫﯽ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﺑﺮ ﺟﻤﻬﻮری ﺧﻠﻖ ﭼﯿﻦ،ارﺗﻘﺎء ﺟﺎﯾﮕﺎه آن ﺑﻪ ﺳﻄﺢ اﺑﺮﻗﺪرت ﺟﻬﺎﻧﯽ را دﺷﻮار ﻣﯽﮐﻨﺪ. در ﻋﺮﺻﮥ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﻧﯿﺰ ﻋﻠﯽ رﻏﻢ ﺑﺮﺧﻮرد ﺗﻌﺎﻣﻠﯽ ﭼﯿﻦ ﺑﺎ ﻗﺪرتﻫﺎی ﺑﺰرگ، دوﻟﺖ و ﻣﺘﺤﺪی ﺑﺰرگ و ﺑﺎ ﺛﺒﺎت از ﻣﯿﺎن ﻗﺪرتﻫﺎی ﺑﺰرگ ﻧﺪارد، ﺑﻌﻼوه ﺑﺪﻟﯿﻞ ﻧﻈﺎم ﮐﻤﻮﻧﯿﺴﺘﯽ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ آن و ﻋﺪم ﭘﺬﯾﺮش ﻟﯿﺒﺮاﻟﯿﺴﻢ در ﺑﻌﺪ ﺳﯿﺎﺳﯽ و ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ و ﺿﻌﻒ در ﻗﺪرت ﻧﺮم از ﻣﺸﺮوﻋﯿﺖ ﻻزم در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺑﺮﺧﻮردار ﻧﻤﯽ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ ﭼﯿﻦ ﺳﻨﺘﺰی از ﻣﻘﺪورات داﺧﻠﯽ ﮐﺸﻮر و اﻣﮑﺎﻧﺎت ﺣﺎﺻﻞ از ﻓﺮآﯾﻨﺪ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺷﺪن و ﮔﺴﺘﺮش واﺑﺴﺘﮕﯽ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ در ﻋﺮﺻﮥ ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ. در ﻋﯿﻦ ﺣﺎل ﺑﺮﺧﯽ ﺷﺮاﯾﻂ داﺧﻠﯽ و ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﻧﺎﻣﻄﻠﻮب ﻧﯿﺰ وﺟﻮد دارﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﯿﺸﺘﺎزی ﻣﻄﻠﻖ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ را ﺑﺎ ﻣﺸﮑﻞ واﺟﻪ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ﻧﺨﺒﮕﺎن ﺣﺎﮐﻢ ﺑﻌﻨﻮان دﺳﺘﮕﺎه ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﯿﺮی و در ﻧﻘﺶ ﻋﺎﻣﻠﯽ واﺳﻂ وﻇﯿﻔﻪ ﺗﺤﻠﯿﻞ اﯾﻦ ﻣﻘﺪورات و ﻣﺤﺬورات و اﻧﺘﻘﺎل آن در ﭼﺎرﭼﻮب ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ را ﺑﻌﻬﺪه دارﻧﺪ.
ﻣﻨﺎﺑﻊ داﺧﻠﯽ

ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﯿﺮی  
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:38:00 ب.ظ ]




لوئیس ترنر گردشگری را امیدبخش‌ترین و پیچیده‌ترین صنعتی می‌داند که جهان سوم با آن روبرو است و معتقد است گردشگری بیشترین قابلیت را برای جانشینی دیگر صنایع درآمدزا دارد.» (لی، ۱۳۷۸)توسعه گردشگری موجب رونق اقتصادی و کاهش فقر می‌شود همچنین تأثیر به سزایی در افزایش درآمد و کاهش بیکاری و در نتیجه افزایش رفاه اجتماعی دارد. علاوه بر آن گردشگری عاملی است برای گفتگوی بین فرهنگ‌ها و تمدن‌ها و از نظر سیاسینیز، روابط بین‌ ملل و دول را متعادل‌تر و نزدیک‌تر می‌سازد. نخستین و معتبرترین تعریف زمین گردشگری ارائه شده در ایران در سال ۱۳۸۸ به قرار ذیل است:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

گردشگری دانش محوری است که از تلفیق میان رشته‌ای صنعت گردشگری با حفظ و تفسیر جاذبه‌های طبیعت بی جان - همراه با مسایل فرهنگی مرتبط با آنها - در قالب ژئوسایت به عموم مردم بوجود می آید (صدری، ۱۳۸۸).
۲-۱۹ گردشگری در ایران
کشور ایران که دارای توانایی‌های بالقوه عظیمی در زمینه‌های زیست محیطی، تاریخی، میراث فرهنگی و غیره است نمی‌تواند و نباید به دلیل مسائل سیاسی و نگرانی‌های فرهنگی _اجتماعی خود را از این جریان اقتصادی دور نگه دارد و از سوی دیگر بازار بین‌المللی گردشگری نیز نمی‌تواند ازجاذبه‌های ایران برای گردشگری چشم‌پوشی کند. عدم موفقیت ایران در جذب گردشگران و توسعه گردشگری دلایل متعددی دارد.
برای افزایش گردشگران تنها نمی‌توان به اقتصاددانان دل بست، راه‌حل در واقع در دستان دولت و برنامه‌ریزان است چرا که آنان اگر نخواهند و تمایلی به گسترش توریسم و جذب گردشگر نداشته باشند جاذبه‌های تاریخی، طبیعی و فرهنگی به تنهایی نمی‌تواند کار ساز باشد. از سوی دیگر تجربه و فرهنگ مردم نیز بی‌تأثیر نیست. گاه پیش می‌آید که دولت می‌خواهد ولی مردم و مراکزی که با توریست‌ها در ارتباط هستند ، تجربۀ لازم را ندارند و یا آموزش های  مناسب راندیده‌اند و لذا چگونگی برخورد با گردشگر و ارائه خدمات به او را نمی‌دانند.ایران از لحاظ اقلیمی و تنوع جانوری یک کشور شبه قاره‌ای است و بنابر گفته رئیس سازمان جهانی جهانگردی جزء ۵ کشور اول دارای بیشترین جاذبه‌های زیستی و جانوری در دنیا است. همچنین  یکی از سه قطب برتر بر صنایع دستی در دنیا است؛ سفالگری، شیشه‌گری، قلم‌زنی، مشبک‌کاری، حکاکی بر روی فلزات، میناکاری، خاتم سازی، معرق‌کاری، منبت‌کاری، قالی‌بافی، نمدمالی و … ایران معجونی از گوناگونی فرهنگی، زبانی، قومی، زیست محیطی و اقلیمی است. همچنین از لحاظ آثار تاریخی و میراثفرهنگی جزء ده کشور اول دنیا محسوب می‌شود(یعقوب زاده، ۱۳۸۳).
۲-۲۰ اثرات فرهنگی، اجتماعی و روانشناختی گردشگری
تمامی متخصصین علم بازاریابی بر این واقعیت صحه می گذارند که اگر یک محصول بخواهد در بازار رقابتی امروز باقی بماند باید توانایی ایجاد تصویر مناسب از یک بِرَند را داشته باشد. به عبارت دیگر مشتری باید بتواند یک محصول را از دیگر محصولات مشابه تشخیص دهد.
یکی از راه هایی که مقاصد گردشگری را از دیگر مقاصد متمایز می کنند وجود جمعیت بومی و کارگران خدماتی است که باعث افزایش ارزش افزوده در صنعت گردشگری آن منطقه می شوند. استفاده از این نوع راهکار بازاریابی یعنی بهره گیری از منابع انسانی و جمعیتی امری منطقی است و این مساله تنها به دلیل رابطه قوی میان روحیه ی لذت طلبانه ی انسان ها وکسانی است که این تفریحات و فعالیت های تفریحی را عرضه می کنند.
گردشگران نیازمند محیطی هستند که در آن لذت برده، به رضایت مندی روحی برسند. در این محیط افرادی بومی ساکن هستند که فعالیت می کنند تا چنین احساس رضایتمندی برآورده شود که نتیجه آن اشتغال و درآمد برای آنهاست. هر فعالیتی در مقاصد گردشگری و برای برآرودن نیاز گردشگریان نیازمند نیروی کار است. نمی توان رستورانی را یافت که بدون سرآشپز با تجربه بتواند مشتریان را به سمت خود جلب کند.
از سوی دیگر کارگران بخش خدمات گردشگری می توانند با ایجاد فضای مناسب برای جهانگردان و دفزایش احساس رضایتمندی در آنها با تکیه بر برخورد مناسب، نگرشی مثبت را در آنان نسبت به محیط گردشگری ایجاد نمایند.
نظریه ای وجود دارد که ادعا می کند انسان ممکن است به مسافرت معتاد شود، یعنی وابستگی بسیار شدید پیدا کند. این نظریه اگرچه ممکن است غیر منطقی به نظر برسد اما تئوری دیگری مبتنی بر تجربه و تحلیل روانی مسافرت و یا حتی یک سفر گردشی دریایی را یک مکانیسم فرار از دغدغه های زندگی می داند. پیچیدگی های زندگی ماشینی امروز گاهی مردم را به سویی سوق میدهد که بسیاری از افراد مسافرت را تنها راه فرار از نگرانی ها و تنش های موجود زندگی می دانند ( ملازاده، ۱۳۸۹).
۲-۲۱ اثرات اجتماعی گردشگری
تاثیر اجتماعی ساکنین محلی در گردشگران به عمق و زیبایی مهمان نوازی آنان بستگی دارد (جوناتان کروآل ۱۹۹۵). طبیعی است اگر تعداد بیشتری از گردشگران که خود در سابق جزو جمعیت بومی بودند و می توانستند با به نمایش گذاشتن پوشاک خود، الگوی مصرفی خود، غذاهای خود گردشگر بیشتری را جذب کنند. بدون شک در موقع گردشگری آرزو دارند مردم محلی و بومی همین نگرش ها و جذابیت ها را در اختیار آنان بگذارند.
برای میزبان و مهمان شیرین ترین و رضایت بخش ترین لحظات از برقراری ارتباط، زمانی است که هر دو گروه باهم دیگر در سالن پذیرایی به صورت اجتماعی و گرم دور هم جمع شوند، مثل مهمانی های فرهنگی و یا در چایخانه های سنتی که مردم به طور گرم با یگدیگر لحظاتی را
می گذرانند.
تاثیر گردشگر در اتفاق جرایم بسیار نادر و جزئی است. لکن گردشگران به لحاظ عدم آشنایی به محیط به آسانی مرتکب جرم و جنایت می شوند. در این صورت است که میزبان باید کمک کند تا گردشگران از مکان ها و نواحی خطرناک و جرم خیز دوری جویند.
رنجش گردشگر توسط مردم محلی یک اتفاق نادر نیست.به ویژه این اتفاق ممکن است در روش و نحوه استفاده از امکانات و منابع مردم محل روی دهد. در این حالت که آموزش مردم در برقراری ارتباط صحیح و صمیمی با گردشگران توسط رسانه های ارتباط جمعی ضرورت پیدا می کند. باید هوشیار باشیم که توسعه تمرکز گونه گردشگری می تواند تاثیرات اجتماعی نا خواسته ای داشته باشد، مثل فحشا،قمار، مستی، آشوبهای رستورانی، سر و صدای ناراحت کننده خیابانی، ترافیک و سایر مشکلات.
گردشگران داخلی و خارجی با مسافرت می توانند سطح استاندارد زندگی مردم یک کشور را افزایش دهند.
مردمی که در شهر های بزرگ زندگی می کنند بیشتر خواهان مسافرت و گردشگری هستند. لذا تبلیغات جهت تبادل بخشی باید به مست شهرهای کوچک و روستاها بیشتر شود تا از اثرات سوء گردشگری در عدالت اجتماعی که همانا توزیع درآمدها می باشد، جلوگیری گردد.
مردم ثروتمدن و آنهایی که در سطح بالایی از طبقه اجتماعی قرار دارند بیشتر مشتری مسافرت و جهانگردی می باشند. لذا برنامه ریزی باید با حساسیت طرح و پیاده شود، تا توده مردم میل به مسافرت پیدا کنند.
افزایش سطح آموزش در جمعیت ها نیز می تواند مسافرت و جهانگردی را افزایش دهد.
فراهم کردن فرصت گردشگری برای مردم ناتوان از نظر مالی نباید در برنامه ریزی های توسعه گردشگری فراموش گردد. در غیر این صورت مشکلات اجتماعی فراوانی بروز خواهد کرد. در این گونه از برنامه ها ترتیب تورهای گردشگری با حمایت بخش عمومی می تواند تاثیر گذار باشد(قره نژاد،۱۳۸۶).
۲-۲۲ مدیریت گردشگری پایدار مبتنی بر جامعه بومی
یکی از بهترین راهبردهای مدیریتی در حیطه گردشگری پایدار، استفاده از ساکنان و بومیان همان منطقه برای حفظ محیط زیست و گردشگری آن منطقه است. این بدان معناست که بهترین و مناسب ترین عوامل برای حفظ محیط گردشگری یک ناحیه،ساکنان و افراد بومی هستند که در مجاورت این منابع زندگی و کسب درآمد می کنند، چرا که واحدهای اقتصادی و تجاری موجود در آن منطقه، توسط همین افراد به وجود آمده است و بنابراین حفظ منابع نیز مسئولین و توجه آنها را بیش از دیگران می طلبد.
گردشگری پایدار مبتنی بر جامعه بومی(CBST) یعنی موفقیت و کامیابی توسعه پایدار زیست محیطی یک منطقه و یا مقصد گردشگری، با بهره گرفتن از راهبردهای مدیریتی جامعه ی بومی و افرادی که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم برای ادامه زندگی خود چه از لحاظ محیطی و چه از لحاظ اقتصادی به آن اقلیم و منطقه وابسته اند. این بدان معناست که باید از افراد بومی در حیطه های مدیریتی منطقه استفاده کرد و از دانش و آشنایی آنان به اقلیم خود در جهت توسعه گردشگری بهره جست. مدیریت مناطق گردشگری توسط ساکنان همان منطقه راهکار بارز و موثر مدیریتی در بازگرداندن مالکیت محیط به بومیان و ساکنان همان مناطق است (ملازاده،۱۳۸۶).
۲-۲۳ تاثیرات انسانی و فرهنگی گردشگری
از دیر باز بشر با بهره گرفتن از مصالح و مواد طبیعی و یا بهره مندی از تجربه ها، دانش ها، فنون عظیمی ایجاد کرده ودر طول زندگی خویش تاریخ و فرهنگ را بنیان نهاده و بر اساس باورهای مذهبی و اجتماعی، سنت ها و آئین هایی را در فصل ها و مناسبتهای گوناگونی شکل داده است. آن چه مسلم است شرایط جغرافیایی، اوضاع طبیعی، باورهای مذهبی و غیره در چگونگی ایجاد بناها، تاریخ و فرهنگ آدمی موثر بوده است. از آنجا که شرایط جغرافیایی و طبیعی و باورهای اجتماعی و مذهبی مردم در سراسر جهان یکسان نیست مظاهر و تاریخ و فرهنگ و باورهای آدمی، گوناگونی بسیاری دارد و همین امر به وجود آورندهی جاذبه های انسانی و فرهنگی است. به طور کلی می توان جاذبه های انسانی- فرهنگی را از این قرار دانست. میراث های فرهنگی،تاریخی،هنری مانند آداب و رسوم، سنت ها، موسیقی، صنایع دستی، آشپزی غذا، بناهای تاریخی مانند کاخ ها ، موزه ها، مراکز علمی، فنی، کتابخانه ها و غیره(محلاتی، ۱۳۸۰).
۲-۲۴ نقش تبلیغات در صنعت گردشگری
دان و استون درکتاب ” نقش تبلیغات بازرگانی در بازار یابی مدرن “تعریفی برا ی تبلیغات ارائه می‌دهند که می‌توان آن را از دیدگاهی نظام مند چنین مطرح کرد.
تبلیغات،عبارت از برون داده ( Putout) سازمان به صورت ارتباط غیر شخصی  (non-personal) و پرداختی (( Paid از طریق رسانه‌های مختلف به منظور آگاه سازی (inform)و یا اقناع(Persuade) بخشی از مخاطبان تشکیل دهنده عامه، به عنوان محیط سازمان.
تبلیغات به عنوان مهمترین ابزار موفقیت در زندگی افراد ، ایجاب می کند که این ابزار به عنوان شاخه های علمی، اجتماعی ، فرهنگی و ارتباطی به دقت مورد مطالعه قرار ‌گیرد و با نگاهی علمی، هنری و کارشناسانه‌ترو تخصصی مورد استفاده قرار گیرد تا موفقیت و اهداف را به دنبال داشته باشد. امروزه در صنعت گردشگری باید از تبلیغات به عنوان مهمترین ابزار بصورت حرفه‌ای استفاده کرد، زیرا موفقیت تبلیغ برای ارزش‌های فرهنگی و گردشگری کشور مبتنی بر درک صحیح و حرفه‌ای از تبلیغات و ارزش‌های آن است. زیرا تبلیغات حرفه‌ای می تواند به عنوان ابزار برنده ای برای پیشرفت اهداف فرهنگی در داخل و خارج مد نظر قرار گیرد و در غیر این صورت، هدر دادن وقت سرمایه و انرژی است(کتابچی، ۱۳۸۳).
در این فرایند تبلیغ، عنصر لازم برای ایجاد شناخت در مخاطبان نسبت به فرم و محتوای موضوعات گردشگری است و افزایش گردشگر، سرمایه گذاری ها و ایجاد رفتارهای انگیزه بخش بستگی به حجم فعالیت های تبلیغاتی دارد. بحث تبلیغات و پی آمد های آن در گردشگری در قالب نوشتاری، دیداری و شنیداری، هر کدام در مرحله ای از برنامه های گردشگری تاثیر خاص دارد. در رابطه با گردشگری هر کشور عموما باید توانایی آن کشور و سپس برنامه ریزی و بعدعلاقه و نیاز آن کشور برای این صنعت را بررسی کرده و بعد از آن راهبردهای برنامه ریزی شده و مصوب را به مورد اجرا گذارد. جذب گردشگران بدون برنامه های مناسب بازاریابی و تبلیغات امکان پذیر نیست. تبلیغات ابزاری است که با آن آگاهی های لازم در مورد مناطق توریستی به گردشگران داده می شود و آنها را متقاعد به سفر می کند. تبلیغات شامل بهره گیری از رسانه های نوشتاری، صوتی و تصویری برای ارسال پیام به مصرف کنندگان مختلف خدمات مسافرتی و گردشگری می باشد که با هدف دریافت پاسخ فوری و پیوسته از بازار مصرف صورت می گیرد( کتابچی، ۱۳۸۳).
۲-۲۵ تئوری های اساسی در مطالعات گردشگری
۲-۲۵-۱ تئوری مدیریتی
در نظرات مدیریتی بحث و گفتگو بسیار وسیع و پیچیده است. به طوریکه در اقتصاد خرد توجه به مدیریت فعالیت ها، توان عملیات گردشگری چون برنامه ریزی، تحقیقات، نحوه قیمت گذاری خدمات و یا تولید مصرفی گردشگران،تبلیغات و شیوه انجام آن، کنترل مشاغل و تمام سرویس های خدماتی از لحاظ کمیت و کیفیت ضرورت پیدا می کند. استفاده و به کارگیری مجموع دیدگاه ها از سایر نظرات و علوم در این بخش یک روش اساسی و معمولی است(پریسکیلا، بونیفال، ۱۹۹۵).
علم و آگاهی از نظرات مدیریتی یک ضرورت محسوب می شود. تغییر و تنوع تولیدات، تغییر قوانین و مصوبات، تغییرات اجتماعی و جزء اینها موضوعات و بحث های مهم مدیریت را تشکیل می دهد. در هر حال عملیات مدیرتی می بایستی تغییرات گردشگری را با تغییرات محیط آن چنان تلفیق و ترکیب نماید که گردشگری روز به روز گسترده تر و عمومیت پیدا کند. مجله تحقیقات مسافرت، مجله مدیریت گردشگری، مجله راهنمایی توریسم از مجلات مناسبی در این مورد تلقی می شود
۲-۲۵-۲ تئوری تاریخی
نظرات تاریخی به طور گسترده و وسیع مورد استفاده قرار نمی گیرد. اگرچه در مطالعات و تجزیه و تحلیل گردشگری قوانین مربوط به سیر تکاملی گردشگری در طول تاریخ ضروری است(پریس برندون،توماس کوک،۱۹۹۳).در این بخش از نظرات می توان نو آوری ها را در طول تاریخ برای افزایش تعداد گردشگران و گسترش گردشگری، بدعت های منفی و مثبت را در کاهش و یا افزایش فعالیت های گردشگری و گردشگر همراه با جذابیت های تاریخی تحقیق و تتبع کرد. می دانیم گردشگری دسته جمعی در سال های اخیر مورد توجه قرار گرفته است (پاتریک، جی.تی.کوران، ۱۹۷۸). نهایتاً مطالعات این بخش را با توجه به محدودیت ها بسیار پرفایده قلمداد می کنند.
۲-۲۵-۳تئوری تولیدی
در نظرات تولیدی انواع تولیدات توریستی، بازاریابی، مراکز مصرف و زمان های مصرف دقیقا مورد بحث و مطالعه قرار می گیرد. به عنوان مثال مطالعه موضوع تهیه مکان اقامت،رزرو و جا از خطوط هواپیمایی، چگونگی افزایش و یا کمبود جا نسبت به تعداد مراجعه کنندگان(مشتری)، رفتار فروشندگان و خریداران بلیط، چگونگی قیمت ها . پرداخت قیمت، نحوه تبلیغات و غیره در راس مسائل قرار می گیرد.خوشبختانه اگرچه در نظرات تولیدی به مطالعه مدت اقامت گردشگر، خصوصیات مصرف گردشگر و کالاهای مخصوص خرید گردشگر تمایل بیشتری نشان داده می شود، معهذا تسهیلاتی را نیز بوجود می آورند که محقق و دانشجو بتواند مسائل اساسی گردشگر و گردشگری را به سرعت و با دقت بیشتر تهیه و پیگیری کند.
۲-۲۵-۴تئوری اقتصادی
نقش و اهمیت توریسم چه روی اقتصاد داخلی و چه روی اقتصاد خارجی بسیار شدید می باشد.لذا توجه به مسائل عرضه و تقاضا،موازنه پرداختها،تبدیل ارزها،اشتغال، توسعه و گسترش رفاه، توسعه حرکتهای دوسویه و سایر عوامل اقتصادی در گردشگری مورد تاکید تمام محققین قرار دارد.همین نظرات و بحث ها برای آماده سازی چهارچوب تجزیه و تحلیل گردشگری و همکاری های اقتصادی بین کشور ها در توسعه اقتصادی بسیار مفید و قابل انکار نیست.از این نظر گردشگری یک عنصر مهم در اقتصاد کشورها به حساب می آید (ام.جی.استابلر،۱۹۹۷). البته در این مورد اقتصاددانان توجه شایسته ای به محیط زیست، فرهنگ، روانشناختی و جامعه شناسی و عقاید پیرامون مردم شناسی نشان می دهند.
۲-۲۵-۵ تئوری جامعه شناسی
اصولا گردشگران بیشتر با فعالیت های اجتماعی درگیر می شود.نتیجتا نظرات جامعه شناسی و تحقیقات مربوط به آن محققین را بیشتر به سوی خود جلب میکند. جامعه شناسی در این خصوص رفتارهای شخصی و یا گروهی را با تاکید به جامعه گردشگری مطالعه می نماید.در نظرات جامعه شناسی و تحقیقات مربوط به سطح فرهنگ جامعه، عادات جامعه، سنن و آداب جامعه و بالاخره مهمان نوازی جامعه فراموش نمی گردد. اگرچه جامعه شناسی اوقات فراغت کاملا تکامل و توسعه نیافته است، معهذا مدعی گسترش و افزایش فعالیت های گردشگری در جوامع می باشد.از آنجایی که گردشگری روی جامعه تاکید بیشتری دارد، لذا محققین در مطالعات خود از نظریه های اجتماعی غفلت نمی کنند.
خلاصه منافع حاصل از گردشگری را به عنوان افزایش و اصلاح کیفیت زندگی در جامعه تلقی می کنیم. این مساله با یک نمودار در زیر به روشنی به چشم می خورد:
اصلاح کیفیت در زندگی جامعه عمومی و روستایی
توسعه صنعت گردشگری
حمایت از محیط انسانی و طبیعی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:37:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم