اهمیت این اختلالات در مجرمین و در نهایت تآثیر آن در کاهش یا افزایش آمار جرایم و همچنین با توجه به علاقه­ای که بنده به مباحث بین رشته­ای حقوق جزا و روانشناسی-روانپزشکی داشتم سبب شد که اینجانب درصدد بررسی شیوع این اختلالات روانی در مجرمین و رابطه آن با جرم ارتکابی آنها برآیم و این موضوع را به عنوان پایان نامه در مقطع کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرمشناسی انتخاب کنم.
د ) اهداف تحقیق :
هدف از این پژوهش آگاهی از نوع و میزان شیوع اختلالات روانی در مجرمین و رابطه این اختلالات با جرم ارتکابی آنها بر مبنای پژوهش­های علمی می­باشد، همچنین به تنوع جرایم در بین این افراد بیمار نیز توجه می­ شود؛ بدین منظور شیوع و فراوانی جرایم مجرمین دارای اختلالات روانی خاص و یکسان بررسی شده تا در نهایت به طور عملی تبیین شود که افراد دارای ویژگی­های روانی و شخصیتی یکسان، بیشتر تمایل به ارتکاب چه نوع جرایمی دارند و آیا جرایم مجرمین دارای یک نوع از اختلالات روانی (مثلآ اختلال شخصیت ضداجتماعی) با نوع دیگر اختلالات متفاوت است؟
همچنین این موضوع نیز بررسی می­ شود که چقدر عامل اختلالات روانی به عنوان یک عامل داخلی، در تمایل و کشش فرد بیمار به سوی ارتکاب جرم مؤثر است و تا چه حد بیمار را به سمت ارتکاب جرم سوق می­دهد.
نکته دیگری که در این پژوهش مدنظر می­باشد نیز این نکته است که آیا عامل اختلال روانی تنها عامل مؤثر در ارتکاب جرم در افراد می­باشد و در صورت تحقق، فرد حتمآ مرتکب جرم می­ شود و یا تنها یک عامل داخلی است که در صورت تحقق، فرد بیمار بیش از بقیه مستعد ارتکاب انواع جرایم است.
ه ) سوالات تحقیق :
” جرم ” عبارت است از هر رفتاری اعم از فعل یا ترک فعلی که در قانون برای آن مجازاتی تعیین شده باشد. روانپزشکان جنایی و جرمشناسان همیشه درصدد یافتن پاسخ به این سوالات می­باشند که چرا آدمی مرتکب جرم می­ شود؟ آیا جرم یک پدیده جبری روانی است یا یک پدیده اجتماعی؟ مجرم واقعی کیست و چه کسانی علیرغم ارتکاب جرم نباید مورد مجازات قرار گیرند؟

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در این پژوهش علل روانی مؤثر در وقوع جرم مورد بررسی قرار می­گیرد؛ در این زمینه سوالات متعددی مورد توجه است از جمله :
۱ – آیا میان ویژگی­های روانی و شخصیتی مجرمین با جرم خاص ارتکابی رابطه معناداری وجود دارد؟
۲ – آیا ابتلا به اختلالات روانی گوناگون در همه موارد منجر به ارتکاب جرم می­ شود؟ به عبارت دیگر عامل اختلال روانی تنها عامل مؤثر در جرم زایی افراد می­باشد و در صورت حصول، فرد یقینآ مرتکب جرم می­­شود؟
۳ – آیا جرایم مبتلایان به نوع خاصی از اختلالات روانی (مثلآ اختلال شخصیت ضداجتماعی) با نوع دیگر اختلالات، مشابه و یکسان است؟
و ) فرضیات تحقیق :
فرضیات در این پژوهش به شرح زیر می­باشند:
۱ ) ارتکاب جرایم گوناگون توسط مجرمین رابطه تنگاتنگی با ویژگی­های روانی و شخصیتی او دارد.
۲ ) اختلالات گوناگون روانی در همه موارد منجر به ارتکاب جرم توسط افراد می­ شود و تنها عامل جرم­زا در ارتکاب جرم محسوب می­­شود .
۳ ) نوع جرم ارتکابی در افراد دارای ویژگی­های روانی یکسان، مشابه یکدیگر است؛ بدین معنا که تمایل افراد دارای شخصیت یکسان به جرایم مشابه هم، بیشتر از سایر جرایم است.
ز ) روش تحقیق (اجمالی):
روش تحقیق در این پژوهش توصیفی-پیمایشی است و روش گردآوری اطلاعات از نوع مطالعات اسنادی (پرونده ­های پزشکی بیماران و مجرمین) می­باشد. بدین منظور اطلاعات و داده ­های مورد نیاز با مراجعه به منابع مکتوب شامل کتب، تحقیقات علمی، پایان نامه­ های دانشجویی، مقالات و همچنین استفاده از پرونده ­های پزشکی و قانونی مجرمین و همچنین بیماران مبتلا به انواع اختلالات روانی جمع آوری می­گردد. جامعه آماری شامل ۱۰۰نفر از مجرمین مبتلا به اختلالات روانی که از جانب دادگاه به بیمارستان حجازی مشهد بین سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۲ ارجاع داده شده ­اند می­باشند و همچنین تعداد ۱۰۰بیمار مبتلا به اختلالات روانی که مرتکب جرم نشده ولی در بیمارستان بستری می­باشند به عنوان گروه کنترل محسوب شده و با روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد ۷۰ نفر از بیماران مجرم و ۷۰ نفر از بیماران غیرمجرم انتخاب و سپس تجزیه و تحلیل روی داده ­ها صورت می­گیرد.
ح ) پیشینه تحقیق :
در زمینه عنوان ” شیوع اختلالات روانی در مجرمین و رابطه آن با جرم ارتکابی آنها ” مطالعات زیادی صورت گرفته از جمله:
۱ - گون و همکاران (۱۹۷۸) میزان بیماری­های روانی و حد نیاز به درمانگری­های خاص را در زندانیان دو زندان در انگلستان بررسی کرده ­اند و دریافتند که بیش از ۳۴ درصد از نمونه ۱۴۹ نفری زندانیان دارای اختلالهای روانی خفیف، متوسط یا وخیم بودند در تقریبآ نیمی از موارد، نشانه­ های افسردگی و در یک سوم دیگر حالتهای اضطرابی آشکار بود و در عین وجود مشکلات مربوط به اعتیاد به الکل و مواد، وجود روان گسستگی­ها هم به وضوح مشاهده می­شد. بر اساس یافته­های بعدی حاصل از گروه بزرگتری از زندانیان تعداد آنهایی که می­توانستند بیمار روانی در نظر گرفته شود ۳۱درصد تخمین زده شد، درحالی که تنها در حدود ۱۴درصد از کل جمعیت به دلایل روانی به متخصصان مراجعه می­ کنند (دادستان، ۱۳۸۲، ص ۱۵۲)
۲ - شوسلر[۲] و کرسی[۳] در سال (۱۹۵۰) طی یک فعالیت پژوهشی به بررسی نتایج حاصله از پژوهش­هایی که طی ۲۵سال روی مجرمین و غیرمجرمین برحسب نمرات مربوط به آزمونهای عینی روانشناسی در ایالات متحده آمریکا انجام شده بود پرداختند؛ آنها به این نتیجه رسیدند که بین بزهکاران و غیربزهکاران براساس نتایج آزمونها تفاوت شخصیتی قابل توجهی وجود دارد و غالب بزهکاران از یک شخصیت نابهنجار رنج می­برند (ولد، برنالد و اسنیپس، ۱۳۸۸، ص ۱۳۹).
۳ – صفا مقصودلو، آرش قدوسی و عبدالمجید بحرینیان (۱۳۸۶) در مقاله ” شیوع و شدت جرایم در بیماران مبتلا به اختلالات روانی ” به بررسی این موضوع پرداخته­اند؛ در این پژوهش تعداد ۱۳۰بیمار مبتلا به اختلال روانی که از جانب دادگاه جهت بررسی وضعیت روانی و مسئولیت کیفری به بخش روانپزشکی پزشکی قانونی ارجاع شده بودند مورد بررسی قرار گرفت و از این تعداد بیمار مورد بررسی، بیشترین مجرمین را مبتلایان به اختلالات شخصیتی تشکیل می­دادند، درحالی که شدیدترین جرایم را بیماران سایکوتیک به ویژه اسکیزوفرنی و اختلال هذیانی مرتکب شده بودند. همچنین شیوع جرم در این بیماران با جنس، مجرد بودن، عدم پذیرش درمان و سربار خانواده بودن ارتباط معناداری داشت، درحالی که با عواملی مثل سطح تحصیلات، وضعیت اقتصادی خانواده، مصرف الکل و مواد مخدر، سابقه بروز جرم در اقوام نزدیک و طول مدت بیماری ارتباطی نداشت. همچنین شدت جرم فقط با نوع بیماری در ارتباط بود و با بقیه عوامل ارتباطی نداشت (مقصودلو، قدوسی و بحرینیان، ۱۳۸۶، ص ۱۶۳-۱۷۰).
۴ - در برخی پژوهش­ها نیز فراوانی جرائم خشونت­بار بیشتر گزارش شده­است همچنان که محمدعلی امام هادی، مریم جلیلوند و منصور صالحی (۱۳۸۵) در مقاله ” فراوانی اختلالات روانی در مجرمین قتل عمد ” به بررسی انواع اختلالات در مجرمین قتل عمدی پرداخته­اند این مقاله روی ۱۳۶ مجرم مرد مرتکب قتل عمدی در زندانهای شهر تهران در سال ۱۳۷۹ با بهره گرفتن از پرسشنامه نود سوالی روانشناسی [۴] و روش نمونه گیری سرشماری ساده انجام شده است این پرسشنامه دربرگیرنده نه بعد اختلال روانی شامل شکایات جسمانی، وسواس فکری و عملی، حساسیت میان فردی، افسردگی، اضطراب، خصومت و پرخاشگری، هراس مرضی، افکار پارانوئید و روان­پریشی می­باشد و در نهایت نتایج نشان می­دهد که تنها ۱۸ نفر از نمونه­ها ( ۱۳% ) فاقد علائم مرضی و مابقی ( ۸۷%) از مجرمان دچار نوعی مشکل روانشناختی بودند و آزمون آماری کای اسکوایر، اختلاف معناداری را در انواع اختلالات در نمونه­ها نشان داد بدین معنی که پرخاشگری، اضطراب و شکایات جسمانی شایع­ترین مشکلات و وسواس و ترس مرضی کمترین میزان شیوع را در بین نمونه­ها داشتند. همچنین برخی مجرمان در بیش از یک مقیاس نمره بالا کسب کرده ­اند و به عبارتی دارای دو یا چند مشکل روانشناختی بودند. این موضوع نیز قابل توجه می­باشد که تحقیقات نشان می­دهد که اغلب مجرمان علیرغم وجود اختلالات روانی درمان کافی دریافت نکرده بودند و در نهایت بیان می­ کند علیرغم اینکه فراوانی اختلالات روانی در مجرمان قتل عمدی بالاست اما رافع مسئولیت کیفری آنها نیست و توصیه می­ کند با توجه بیشتر به اینگونه مجرمین بیمار می­توانیم از بروز جرایم خشن تا حد بسیار چشمگیری بکاهیم (امام هادی، جلیلوند و صالحی، ۱۳۸۵، ص ۱۵۳-۱۶۲).
۵ - حمید محمدی فرود (۱۳۸۱) در مقاله ” ارتکاب سرقت در مبتلایان به اختلالات روانی ” به مطالعه جرم سرقت به عنوان یکی از شایعترین جرایم علیه اموال در بین مجرمین بیمار پرداخته­است و بیان می­ کند که در بین اختلالات روانی سه تابلو بالینی شامل اختلال وابستگی به مواد مخدر، اختلال شخصیت ضداجتماعی و اختلال جنون (وسواس) دزدی با ارتکاب سرقت رابطه بیشتری دارند و رفتار ناسازگارانه و مجرمانه سرقت در بین مبتلایان به این اختلالات رایج­تر می­باشند به طوری که ۸۱درصد جرایم معتادان، جرایم مالی است و ۶۰ درصد سارقین معتاد هستند. این موضوع نیز حائز اهمیت است که نوع ماده مخدری که مصرف می­ کنند در جرم ارتکابی آنها مؤثر می­باشد به طوری که افراد معتاد به تریاک و مشتقات آن از قبیل هروئین بیشتر مرتکب جرایمی از جمله سرقت، کلاهبرداری، خیانت در امانت و قاچاق و در زنان نیز مرتکب خودفروشی می­شوند و افراد معتاد به حشیش در صورت مصرف زیاد، حالت پرخاشگری و تهاجمی به خود گرفته و مرتکب جرایمی از جمله ضرب و جرح و قتل می­شوند. همچنین اختلال شخصیت ضداجتماعی که مشخصه بارز مبتلایان به آن داشتن الگو نافذ بی­اعتنایی و تجاوز به حقوق دیگران است نیز در اکثریت مجرمین سابقه­دار و مخصوصآ سارقین فراوان یافت می­ شود. مبتلایان به این نوع اختلال افرادی بی­رحم، فریبکار، پرخاشگر، فاقد احساس گناه و پشیمانی می­باشند و جرایمی از جمله فرار از خانه و مدرسه، دزدی، نزاع، مصرف مواد مخدر و… در مبتلایان به اختلال شخصیت ضداجتماعی بسیار وجود دارد. طبق پژوهش­های آقای محمدی ” جنون (وسواس) دزدی ” به معنی ناتوانی مکرر فرد در برابر تکانه دزدیدن اشیا برای مصرف شخصی، نیز از دیگر اختلالات روانی شایع در بین سارقین می­باشد (محمدی فرود، ۱۳۸۱، ص ۱۸-۱۷).
۶ – در مقاله دیگری از آقای حمید محمدی فرود و مالک میرهاشمی (۱۳۸۷) با عنوان ” رابطه اختلالات شخصیت با نوع جرم در زندانیان ” که بر روی مجرمان محکوم به جرایم عمدی زندانهای تهران انجام شده تعدادی با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و مورد آزمون چند محوری میلون قرار گرفتند و نتایج نشان داد که فراوانی اختلالات روانی از جمله خودشیفتگی، اختلال شخصیت ضداجتماعی، پرخاشگر-دیگرآزار، اختلال­های اجتنابی، منفعل-پرخاشگر و خودمغلوبی بیشتر بوده ­است و همچنین نشان داد که در بین ۱۳ نوع اختلال شخصیت اندازه ­گیری شده در آزمون میلون، تنها بین ۴اختلال شخصیت اسکیزوئید، وابسته، نمایشی، وسواسی–جبری و نوع جرایم زندانیان ارتباط معناداری وجود دارد (محمدی فرود و میرهاشمی، ۱۳۸۷، ص ۲۱-۳۰).
۷ - اصلان ضرابی (۱۳۷۷) در مقاله ” زمینه ­های شخصیت و جنایت ” بیان می­ کند که طبق تحقیقات انجام شده مجرم یک معلول است یعنی فردی با ویژگی­های خاص مزاجی به دنیا می ­آید و اگر در شرایط خاص محیطی قرار بگیرد مرتکب جرم می­ شود ولی درصورت توجه خاص به این افراد می­توان از ارتکاب جرایم هولناک آنها پیشگیری کرد چون تمام این افراد دارای الگوهای شخصیتی یکسان می­باشند. نویسنده در قسمتهای بعدی به تعریف و تقسیم ­بندی مزاج و انواع مزاجهای گوناگون و ویژگی­های آنها می ­پردازد و در نهایت به جرایم مورد علاقه و متمایل شده توسط افراد دارای انواع مزاجها با ویژگی­های شخصیتی متفاوت اشاره می­ کند و بیان می­ کند که رسیدگی بعد از زندانی شدن زندانیان از ارتکاب جرایم بعدی توسط آنها که هزینه­ های بیشتری در پی دارد جلوگیری می­ کند (ضرابی، ۱۳۷۷، ص ۱۲۷-۱۳۸).
اما همانطور که در نتایج تحقیقات بیان شد:
در پژوهشی که توسط گون و همکارانش در سال ۱۹۷۸ صورت گرفته فقط مجرمینی که در زندان به سر می­برند مورد بررسی و آزمون قرار گرفته­اند و نه بیماران دارای اختلالات روانی که مرتکب جرم شده و به علت نوع و شدت اختلال روانی می­بایست مدت محکومیت خود را در بیمارستان و تحت درمان قرار بگیرند. در پژوهش دوم نیز که توسط شوسلر و کرسی صورت گرفته تنها به اختلاف شخصیتی میان بزهکاران و افراد عادی پرداخته شده ولی نوع اختلال روانی و شخصیتی هیچ یک از بزهکاران تعیین نشده و همچنین پژوهش موردنظر روی زندانیان و افراد عادی صورت گرفته است و نه مجرمین مبتلا به اختلالات روانی بستری شده در بیمارستان روانپزشکی.
در مقاله سوم با عنوان ” شیوع و شدت جرایم در مبتلایان به اختلالات روانی ” که در سال ۱۳۸۶ صورت گرفته­است به بررسی تعداد ۱۳۰مجرم مبتلا به اختلالات روانی با بهره گرفتن از آزمونهای روانشناسی که با توجه به شخصیت بیماران، دارای احتمال ضریب خطا بالا می­باشد پرداخته­است؛ ولی در پژوهش حاضر با عنوان ” شیوع اختلالات روانی در مجرمین و رابطه این اختلالات با جرم ارتکابی (مطالعه موردی بیمارستان حجازی مشهد در سالهای ۱۳۹۲ -۱۳۹۰) ” به صورت عملی و با بهره گرفتن از پرونده ­های پزشکی بیماران ارجاع شده به بیمارستان حجازی مشهد، که تشخیص اختلال روانی برای همه آنها از طریق کمیسیون پزشکی و با کسب نظر از تعداد زیادی از روانپزشکان و روانشناسان صورت گرفته­است (که در نهایت احتمال خطا در آن بسیار اندک می­باشد) مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می­گیرد.
همچنین در مقاله چهارم با عنوان ” فراوانی اختلالات روانی در مجرمین قتل عمد ” فقط مرتکبین جرم خاص (قتل) به طور اختصاصی مورد بررسی قرار گرفته­اند و نه همه مجرمین. اما در پژوهش حاضر مرتکبین جرم خاصی مدنظر نیست و فقط شیوع انواع اختلالات روانی در همه مجرمین بیمار بدون توجه به جرم ارتکابی آنها مدنظر می­باشد. در مقاله ” ارتکاب سرقت در مبتلایان به اختلالات روانی ” نیز مانند مقاله مذکور قبلی، توجه ویژه و اختصاصی به مجرمین سارق دارد و نه همه مجرمین بیمار.
در مقاله آقای محمدی فرود و دکتر مالک میرهاشی با عنوان ” رابطه اختلالات شخصیت با نوع جرم در زندانیان ” نیز فقط آزمون و بررسی روی زندانیان زندانهای شهر تهران صورت گرفته است و توجه ویژه ایشان فقط به اختلالات شخصیتی معطوف می­باشد اما در پژوهش حاضر، شیوع تمام اختلالات روانی در مجرمین بیمار تحت درمان در بیمارستان حجازی موردنظر می­باشد.
در مقاله آقای ضرابی نیز علاوه بر توجه به شخصیت و یا به گفته ایشان ” مزاج ” بیماران، به نوع جرایم خاصی که افراد دارای مزاج یکسان و مشابه، متمایل به انجام آن هستند نیز توجه شده ، اما باز هم توجه و تمرکز روی زندانیان می­باشد و نه مجرمین روانی بستری شده در بیمارستان.
نوآوری که در این پژوهش مشاهده می­ شود این موارد می­باشد که تشخیص اختلال خاص روانی و شخصیتی در افراد مجرم و غیرمجرم در نمونه انتخابی این پژوهش، با بهره گرفتن از اطلاعات پرونده ­های پزشکی بیماران که عمومآ براساس کمیسیون پزشکی و نظر چند روانپزشک و روانشناس می­باشد (و یقینآ احتمال خطا در نتایج آن بسیار اندک می­باشد) بدست آمده و تجزیه و تحلیل روی داده ­های آماری صورت گرفته است.
همچنین در این پژوهش رابطه اختلالات روانی با جرم ارتکابی بیماران با بهره گرفتن از داده ­های آماری مورد بررسی قرار گرفته است و در نهایت با بهره گرفتن از سطح معناداری میان اختلالات روانی و شیوع جرم در مجرمین بیمار، میزان وابستگی اختلالات با ارتکاب انواع جرایم تبیین می­ شود، همچنین با در نظرگرفتن انواع اختلالات روانی در بیماران غیرمجرم و عدم سابقه ارتکاب جرم آنها، این نکته نیز مورد بررسی قرار می­گیرد که عامل اختلال روانی در افراد تنها عامل سوق دهنده به سمت بزهکاری است و در همه موارد در صورت تحقق، منجر به ارتکاب جرم توسط فرد می­ شود و یا تنها یک عامل مستعد کننده برای ارتکاب بزه می­باشد.
همچنین با بهره گرفتن از رابطه اختلال یکسان (مثلآ اختلال اسکیزوفرنی) با انواع جرایم ارتکابی در افراد مبتلا به همان اختلال، میزان تمایل به ارتکاب جرایم خاص و مشابه آنها مورد بررسی قرار می­گیرد.
ط ) مشکلات و موانع :
لازم به ذکر می­باشد که در ابتدا هنگامی که این موضوع پژوهش با توجه به مقالات و منابعی که مطالعه شد در ذهن اینجانب به وجود آمد روش تحقیق مدنظر من اینگونه بود که با بهره گرفتن از آزمونهای روانشناسی از جمله آزمون چند محوری میلون و… شخصیت و نوع اختلال روانی مجرمین بیمار تشخیص داده شود و سپس تجزیه و تحلیل روی داده ­ها صورت پذیرد. این روش مستلزم این بود که جامعه آماری مورد مطالعه و نمونه مورد نظر در دسترس باشند تا بتوانند مورد آزمون قرار بگیرند، در این راستا با صحبت­هایی که اینجانب با روانپزشکان و روانشناسان بیمارستان حجازی و این سینا انجام دادم به این نتیجه رسیدیم که مشکلی که وجود دارد این است که برای رسیدن به نتیجه­ای با احتمال ضریب خطا کمتر، می­بایست تعداد جامعه آماری و پیرو آن تعداد نمونه مورد نیاز برای پژوهش بالا باشد تا بتوان با بهره گرفتن از آزمونهای روانشناسی به نتیجه مورد نظر رسید. اما با توجه به وضعیت این بیماران، که در اکثر موارد یا قابلیت درک و اجرا آزمون را نداشتند، یا به این دلیل که سود و منفعتی برای ایشان نداشت در نتیجه تمایلی به اجرا آزمون ندارند و یا کسانی که بهبود نسبی یافته­اند مرخص شده و در دسترس نمی­باشند و در نهایت تعداد افراد مورد آزمون در بازه زمانی حداکثر ۶ماهه، حداکثر به ۱۰ یا ۱۵نفر می­رسید که این تعداد به هیچ عنوان قابل اعتماد و به تبع آن قابل تعمیم به جامعه بزرگتر نبود.
سپس استفاده از پرونده ­های طبی و قانونی بیماران که در بخش مدارک پزشکی و بایگانی بیمارستان موجود می­باشد مورد توجه اینجانب قرار گرفت که در ابتدا بسیار روش ساده و سهل الوصولی در نظر من بود که به راحتی می­توانم با بهره گرفتن از آنها اطلاعات و داده ­های مورد نظر را جمع آوری کنم. به این دلیل با صحبتهایی که با اساتید راهنما و مشاور پیرو این موضوع انجام شد این روش جمع آوری اطلاعات برای انجام این پژوهش به تصویب رسید.
اینجانب پس از کسب مجوز از مراجع ذی صلاح برای استفاده از پرونده ­های بیماران (به دلیل محرمانه بودن اطلاعات شخصی آنان) و دادن تعهد برای محرمانه ماندن اسامی و مشخصات بیماران در این پژوهش، به بخش مدارک پزشکی و بایگانی بیمارستان مراجعه کرده و متوجه شدم که برای دستیابی به پرونده ­های مجرمین بیمار که با نامه دادگاه و باتفاق مآمور به بیمارستان مراجعه کرده بودند نیز مشکلات بسیاری پیش رو قرار دارد.
یکی از این مشکلات و موانع، صرفنظر از محیط نامناسب بیمارستان روان برای یک خانم؛ نگهداری و بایگانی اطلاعات و پرونده ­های مجرمین بیمار از بیماران غیرمجرم بود که به درستی و به طریق سیستماتیک جمع آوری نشده بودند و در نهایت برای بدست آوردن پرونده ­های مجرمین می­بایست در میان میلیونها عنوان پرونده به دنبال نمونه مورد نظر گشت. این جستجو زمان بسیاری را طلب می­کرد ولی با همکاری و مساعدت صمیمانه پرسنل بایگانی و مدارک پزشکی بیمارستان، با توجه به حجم بالای کاری که داشتند این جستجو انجام شد و سپس پرونده ­ها در اختیار اینجانب قرار گرفت.
پس از دریافت پرونده ­ها و با توجه به مسائلی که برای اطلاعات محرمانه بیماران وجود داشت و پرونده ­ها نمی­توانست از بایگانی خارج و عکس یا کپی برداری شود. از دیگر مشکلاتی که پیش رو قرار داشت دشواری­هایی بود که حین مطالعه پزشکی پرونده ­ها به وجود آمد، با توجه به اینکه رشته اینجانب حقوق می­باشد و با اصلاحات روانپزشکی آشنایی چندانی نداشتم، برای دریافتن اطلاعات و تشخیص بیماری­ها، جناب آقای دکتر منطقی؛ استاد مشاور من در این پژوهش، کمک­های بسیاری به من نمودند و در نهایت با حول و قوه الهی اطلاعات مورد نیاز جمع آوری شد و تجزیه و تحلیل آماری روی اطلاعات صورت گرفت و پژوهش پیش رو نتیجه حدود ۵ ماه زحمت و تلاش اینجانب و اساتید راهنما و مشاور می­باشد. امید است که بتوانم در جهت پیشرفت و ارتقا سطح بهداشت روانی کشورم سهیم باشم.
ی ) ساماندهی پژوهش :
در این پژوهش به بررسی و شناخت انواع اختلالات روانی در مجرمین بیمارستان حجازی مشهد و رابطه این اختلالات با جرایم ارتکابی آنها پرداخته می­ شود. بدین جهت؛ این پژوهش در دو بخش ساماندهی می­ شود، در بخش اول که شامل دو فصل مجزا می­باشد در ابتدا مباحث نظری و تئوریهای مرتبط با جرم بررسی می­ شود و سپس در فصل دوم به علایم و نشانه­ های بیماری­ها بر پایه طبقه بندی انجمن روانپزشکان آمریکا[۵] پرداخته شده و در سه گفتار طبقه ­بندی می­ شود. در گفتار اول با توجه به رابطه تنگاتنگ اختلالات شخصیتی با پدیده جرم­زایی، انواع و ویژگی­های هریک از این اختلالات در سه خوشه تبیین می­شوند. در گفتار دوم اختلالات روانی به جزء اختلالات شخصیت، با توجه به زمان ظاهر شدن نشانه ها در افراد طبقه بندی شده و در پانزده بند به ترتیب بیان می­شوند و در نهایت در گفتار سوم سایر حالات روانی که در جرم زایی مؤثر هستند تشریح می­شوند.
در بخش دوم که مشتمل بر دو فصل می­باشد، ابتدا در فصل اول به بررسی انواع روش های تحقیق در علوم انسانی به صورت مختصر پرداخته شده و در نهایت روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش تبیین می­ شود. سپس در فصل دوم، نتایج بررسی­های صورت گرفته روی پرونده ­های بیماران مجرم و بیماران غیرمجرم بستری شده در بیمارستان حجازی مشهد بیان می­شوند و با بهره گرفتن از روش­های آماری، جداول و نمودارها، به تجزیه و تحلیل نتایج این تحقیقات و رد و تآیید فرضیات این پژوهش پرداخته می­ شود تا به صورت عملی اختلالات روانی جرم­زا و میزان تآثیرگذاری آنها در ارتکاب جرم توسط افراد تعیین شده و همچنین رابطه این اختلالات روانی با جرم ارتکابی آنها مشخص شود. در نهایت در قسمت پایانی این پژوهش نتیجه گیری و ارائه پیشنهادات مورد نظر تبیین می­ شود. امید است که در پایان این پژوهش بتوانیم با شناخت بهتر نسبت به شرایط و ویژگی­های روانی این نوع مجرمین، به اعمال بهترین تدابیر پیشگیرانه برسیم و گامی در جهت ارتقاء سطح بهداشت روانی جامعه و کاهش آمار جرایم این نوع مجرمین برداریم؛ انشاالله .
بخش اول . اختلالات روانی و رابطه آن با بزهکاری
فصل اول : نظریه­ های مرتبط با بزهکاری
این پرسش همیشه برای صاحبنظران مطرح بوده که چرا برخی مردم مرتکب قانون شکنی و جنایت می­شوند حال آنکه دیگران مرتکب چنین اعمالی نمی­شوند. دیدگاه­ های موجود را می توان در چند گروه عمده طبقه بندی کرد:
۱ - بزهکاری جنبه ارثی و ذاتی دارد: این دیدگاه که قدیمی­ترین نظریه مرتبط با ارتکاب جرم می­باشد معتقد است که ” گرگ زاده عاقبت گرگ می­ شود گرچه که با آدمی بزرگ شود ” و عقیده دارد که ژنتیک و تآثیرات آن در رفتار و منش افراد همواره اثبات شده و غیرقابل انعطاف می­باشند. ” سزار لومبروزو [۶] ” که به سبب تحقیقات علمی و تجربی متعدد در علم جرمشناسی، لقب “پدر جرمشناسی جدید” را به خود اختصاص داده­است نیز معتقد بود که در افراد جنایتکار برخی ویژگی­های فیزیکی خاصی همچون فکهای قوی، صورتی خشن و در عین حال دارای بهره­های هوشی پایین­تر از متوسط وجود دارد که آنها را بیش از سایرین به سمت ارتکاب انواع جرایم سوق می­دهد. چنانچه بزهکاری را یک عنصر موروثی بدانیم بنابراین اینطور نتیجه می­ شود که بزهکاری در بعضی خانواده­ها که دارای ویژگی­های جسمی مشابه هستند بیشتر باشد یعنی اینکه میانگین تعداد فرزندان والدین مجرم بیش از والدین غیرمجرم است؛ طبق گزارش­های ” اوسبورن [۷] ” و ” وست [۸] ” (۱۹۷۹) : «نزدیک به ۴۰درصد فرزندان والدین بزهکار مرتکب بزهکاری شده بودند در صورتی که این مقایسه با والدین غیر بزهکار فقط ۱۳درصد بود» (پوت واین و سامونز، ۱۹۷۲، ص ۵۱).
۲ – اعمال و رفتار افراد همواره از آموزش و یادگیری ناشی می­ شود: طبق این دیدگاه شرایط محیطی و اکتسابی همچون خانواده، دوستان و … که فرد در طول زندگی با آنها در ارتباط می­باشد مؤثرترین عامل در ایجاد رفتارهای بزهکارانه و یا برعکس اخلاقی در افراد محسوب می­ شود (فدائی، ۱۳۷۵، ص ۸).
۳ - «شرایط و اوضاع و احوال اجتماعی-اقتصادی پدیدآورنده بزهکاری است: طبق این دیدگاه عواملی همچون فقر و یا برعکس ثروت زیاد، محرومیت، تبعیض، بیسوادی و فرهنگ عموم جامعه می ­تواند در گسترش خشونت و جنایت مؤثر باشد» (همان، ۱۳۷۵، ص ۹).
۴ - عوامل روانشناختی، بیماری­ها و اختلالات شدید روانی (روانپریشی) در بزهکاری افراد مؤثرند: این دیدگاه بیان می­ کند که تعارضات روانی، ضربات مغزی و صدمات ناشی از آنها که سلامت روانی افراد را تهدید می­ کنند در ارتکاب بزهکاری در افراد نقش مهمی دارند (همان، ۱۳۷۵، ص ۹).
۵ - نقش بزه­ دیده یا مجنی­علیه در پدید آمدن بزه اهمیت دارد. طبق این دیدگاه رفتار یک فرد ممکن است وی را در معرض رفتار مجرمانه از سوی دیگری قرار دهد. این دیدگاه نیز ارتباط میان عوامل روانی با پدیده جرم­زایی را بیان می­ کند و به نقش مهم و تآثیرگذار مسائل روانشناسی و روانپزشکی جنایی در برخورد با بزه و کاهش آمار جرایم اشاره دارد (همان، ۱۳۷۵، ص ۱۱-۱۰).
در مکاتب مختلف روانشناسی تیپ­ها یا صفات شخصیتی توصیف­های گوناگون دارند. «برخی تمام اعمالی که یک فرد انجام می­دهد را اختصاصی می­دانند که به طور مجزا آموخته می­ شود و به شیوه­ای با یکدیگر ترکیب نمی­شوند که بتوان صفات یا تیپ­ها را از آن استنباط کرد و لذا مفروض دانستن هرگونه مفهومی مانند شخصیت را نمی­ توان الزامی دانست و گروهی دیگر معتقدند فعالیت­ها و اعمال مختلف قطعآ در مقوله­ های گسترده و کلی که صفات و تیپ­های شخصیتی از آنها ناشی می­شوند با یکدیگر ارتباط دارند و مفهوم شخصیت در روانشناسی کاملآ ضروری است. طرفداران نظریه نخست بر این باورند که رفتارهای انسان حاصل یادگیری است و این موضوع که بدون یادگیری هیچ رفتاری، بجز رفلکس­های غیرارادی بدوی، امکان وقوع ندارند حقیقتی غیرقابل تردید است. اما نظریه دوم باعث می­ شود که در میان افرادی که درعمل به احکام جامعه خود؛ اعم از قوانین مدون و یا غیرمدون، تخلف می­ کنند در جستجو شباهت­ها باشیم و در نهایت به این نتیجه میرسیم که علت این امر که چرا برخی از مردم به ارتکاب اعمال مجرمانه وسوسه می­شوند درحالی که دیگران اینگونه نیستند را به گونه ­ای نظامدار درک کنیم» (صابری و محمدی، ۱۳۸۴، ص ۶۵).
برای درک بهتر لازم است نتایج پژوهشی که در کانادا توسط ” هابز[۹] ” و ” تیلمن[۱۰] ” روی گروهی از رانندگان که مکررآ تصادف می­ کنند و گروهی دیگر که تصادف نکرده بودند انجام شده را بیان کنیم که در نهایت مشخص شد که «از گروه نخست ۳۴درصد قبلآ در دادگاهها محاکمه شده بودند، درحالی که از گروه دوم فقط پای یک درصد افراد به دادگاه کشیده شده بود؛ همچنین از گروه اول ۱۷درصد در دادگاههای نوجوانان سابقه محکومیت داشتند درحالی که این آمار برای گروه دوم ۲/۱درصد بود. از گروه اول ۱۸درصد برای مؤسسات اجتماعی و ۱۴درصد برای درمانگاههای بیماری­های مقاربتی افرادی شناخته شده بودند ولی در گروه دوم بین صفر تا یک درصد از افراد با این مؤسسات آشنایی داشتند. سپس شخصیت رانندگان مستعد تصادف مورد بررسی قرار گرفت و این نتیجه بدست آمد که نسبتهای نامعلومی از افراد دارای صفات پرخاشگری، بی باکی و جامعه­ستیزی بوده و نسبت بزرگی از افراد این گروه به اختلالات روان­نژندی مبتلا بوده ­اند و این­ها صفاتی هستند که در میان مجرمین با وفور بیشتری مشاهده می­شوند» (همان، ۱۳۸۴، ص ۶۶-۶۷). در نهایت به نظر می­رسد که رفتار انسان باید از دیدگاه کلی مورد ارزیابی قرار گیرد و کلیت رفتار انسان با شخصیت او در ارتباط است.
«انسان همیشه محصول شخصیت خود و موقعیتی است که در آن زندگی می­ کند» (کی­نیا، ۱۳۷۶، ص ۸۸). واژه “شخصیت[۱۱]” در حیطه روانشناسی، جامعه شناسی و روانپزشکی بدون اغراق بیشترین و متنوع ترین تعاریف را به خود اختصاص داده­است و تقریبا هر نویسنده­ای دیدگاه خاص خود را دارد. بدین ترتیب بدیهی می­باشد که پافشاری بر یک تعریف خاص عاقلانه نیست. روانشناسی علم مطالعه رفتار می­باشد و برای هر فرد نوعی مبنای زمینه ساز وجود دارد که نافذ و پایدار است و می­توان این مبنا را همان “شخصیت” یا از دید برخی نویسندگان “منش” نامید. (لازم به ذکر است که میان واژه­ های شخصیت و منش[۱۲] تفاوت­هایی وجود دارد ولی از حوصله این بحث خارج می­باشد). منش در نظر ” دکتر کی­نیا ” عبارت است از اینکه « هر فرد در برابر محرک واحدی، واکنشی مخصوص به خود بروز می­دهد که معرف شخصیت و منش خاص اوست که این جنبه اختصاصی شخصیت هرکس، همان ” منش ” اوست که از منش کسان دیگر متمایز است (همان، ۱۳۷۶، ص ۸) ». برخی دیگر منش را اینگونه تعریف می­ کنند­: «منش همان شخصیت آرمانی یا عملی است که عوامل اخلاقی و فرهنگی در آن سهیم و دخیل شده و رفتار فردی را به گونه ­ای خاص جهت داده و رهبری می­ کنند … منش یک انسان می ­تواند خوب یا بد باشد که آن را از اعمال و رفتارش می­سنجند و درباره او قضاوت می­ کنند و معیارهای خوبی یا بدی معمولآ مجموع انعکاس­های قواعد اخلاقی و مذهبی اکتسابی در رفتار است» (فدائی، ۱۳۷۵؛ ص ۸-۱۲) “. آدلر[۱۳] نیز عقیده دارد «که شخصیت همان سبک زندگی است، سبک خاصی که هرکس برای کنار آمدن با محیط به کار می­بندد» (آشتیانی، ۱۳۹۲، ص ۱۸).
واژه شخصیت در کتاب روانپزشکی آکسفورد اینگونه تعریف می­ شود: «واژه شخصیت به خصوصیات بادوام و ثابت یک شخص که به وسیله روش های رفتاری در محیط­های گوناگون و متنوع نشان داده می­ شود اطلاق می­ شود» (گراهام، ۱۹۹۹، ص ۳۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...