•  -افلاطون، قوانین/کتاب ششم/ ۲۰۴ ↑
  •  -افلاطون، قوانین/کتاب ششم/۱۹۷ ↑
  •  -افلاطون، قوانین/کتاب ششم/۱۹۷ ↑
  •  - ر.ک:افلاطون، قوانین / کتاب چهارم/۱۳۵ ↑
  •  - افلاطون، قوانین/کتاب ششم/۱۹۵-۱۹۴ ↑
  •  - ر.ک: دورانت ویل، تاریخ تمدن،عصر ولتر/۹/۳۲۸-۳۲۹ ↑
  •  -افلاطون، قوانین/کتاب پنجم/۱۶۱ ↑
  •  -افلاطون، قوانین/کتاب ششم/۱۹۶ ↑
  •  -افلاطون، قوانین/کتاب ششم/۲۰۹ ↑
  •  -افلاطون، قوانین/کتاب ششم/ ۲۰۷ ↑
  •  -ر.ک: افلاطون، قوانین/کتاب هفتم/۲۲۱ ↑
  •  - افلاطون، قوانین/کتاب هفتم/۲۳۴ ↑
  • - ر.ک: افلاطون، قوانین /کتاب هشتم/۲۶۹ ↑
  •  - افلاطون، قوانین/کتاب هفتم/۲۳۵ ↑
  •  - ر.ک: افلاطون، قوانین /کتاب هفتم/۲۴۴-۲۴۵ ↑
  •  - افلاطون، قوانین/کتاب هفتم/۲۳۴ ↑
  •  - افلاطون، قوانین/کتاب ششم/۲۰۹ ↑
  •  - افلاطون، قوانین/کتاب ششم/۲۰۹ ↑
  •  - ر.ک: افلاطون، جمهور، کتاب پنجم/ ۳۰۸ ↑
  •  - این واژه کاربرد دو گانه ای دارد؛ یعنی هم به معنای مشخصه های فطری(طبیعی) و هم به معنای مشخصه های محیطی(اکتسابی)به کار گرفته شده است. ↑
  •  - ر.ک: افلاطون، جمهور، کتاب پنجم/۲۷۲-۲۷۳ ↑
  •  - افلاطون، جمهور، کتاب پنجم/۲۸۰-۲۷۱ ↑
  •  - افلاطون، جمهور، کتاب پنجم/۲۷۲ ↑
  •  - در صفحه ۶۰ بررسی شده است. ↑
  •  - ر.ک:افلاطون، جمهور، کتاب پنجم/۲۷۲-۲۷۳ ↑
  • -ر.ک:افلاطون، جمهور، کتاب پنجم/۲۷۷-۲۸۲ ↑
  •  -افلاطون، قوانین، کتاب پنجم/۱۵۷همو می گوید: بهترین سازمان های اجتماعی و کاملترین حکومت ها و شایسته ترین قوانین را در جامعه ای می توان یافت که آن مثل مشهور در مورد آن صادق باشد که می گوید: « دوستان به راستی در همه چیز شریک اند»اگر چنین وضعی اکنون در کشوری برقرار است یا در آینده در کشوری برقرار شود، بدین معنی که نه تنها اموال بلکه زنان و کودکان نیز میان همه مردم مشترک باشند و مالکیت شخصی از هر نوع و به هر کیفیت از بین برده شود. . . چنان جامعه ای به بلندترین پایه کمال رسیده است و هیچ جا و در هیچ زمان جامعه ای پیدا نخواهد شد که از حیث خوبی و درستی برتر از آن باشد. ↑
  •  - افلاطون، جمهور، کتاب پنجم/ ۲۶۴ ↑
  •  - افلاطون، جمهور، کتاب پنجم/۲۸۳-۲۸۴ ↑
  •  - افلاطون، جمهور، کتاب پنجم/۲۹۳-۲۹۷ ↑
      •  -گویا دو کتاب افلاطون در یک راستا می باشد ولی با معیارهای متفاوت. وی در کتاب جمهور تصویری از جامعه ای کامل به معنی راستین می سازد که همه افراد آن از تربیت کامل برخوردارند و در جامعه ای که تربیت به حد کمال رسیده است نقشی برای قانون نمی ماند. این جامعه از خدایان و فرزندان خدایان تشکیل یافته و نمونه ای است الهی که درآسمان(=جهان ایده) برپا کرده اند گرچه چنین جامعه ای در روی زمین نتوان یافت و در کتاب «قوانین» جامعه ای ساخته می شود از آدمیان فانی و ناقص که فرمانروایانشان نیز زادگان زمین اند و بدیهی است چنین جامعه ای اگر قوانین مدون نداشته باشد که همه روابط افراد را سامان دهد پایدار نمی ماند. ر.ک: یادداشت مترجم قوانین، محمد حسن لطفی صفحه هشت ↑

    ( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

  •  - وی معتقد است ترجیح عدد۵۰۴۰ به اعداد دیگر کاری بسیار درست است. زیرا این عدد را می توان به یک تا دوازده- به استثنای یازده- تقسیم نمود. وی می گوید اگر وقتی بیشتر داشتیم می توانستم درستی این ادعا را ثابت کنم ولی اکنون گفته مرا مانند سخنی که از زبان مفسر دستورهای خدایان شنیده باشید بپذیرید و بگذارید کشور خود را به همان روش به دوازده بخش تقسیم کنیم و هر بخش تحت حمایت یکی از خدایان یا فرزندان خدایان قرار دهیم و برای آنان پرستشگاه هایی شایسته برپا کنیم و هرماه دوبار برای قربانی دادن به خدایان در آن پرستشگاه ها گرد آئیم تا بدین سان هر سال دوازده جشن قربانی برای دوازده جزء هر بخش، و دوازده جشن برای بخش های دوازده گانه کشور برپاشود. ↑
  •  -افلاطون، قوانین/کتاب پنجم/۱۵۹ ↑
  •  - افلاطون، جمهور، کتاب پنجم/۲۸۷-۲۸۸ ↑
  •  -ارسطو در ۳۸۴قبل از میلاد در یونان چشم به جهان گشود. رسم بر آن است که زندگی وی را از نظر روش تفکرش به سه دوره تقسیم کنند: نخست دوره شاگردی او که در سن هفده سالگی بود، در آکادمی افلاطون، که بیست سال از عمر او را فرا گرفت و با مرگ افلاطون(۳۴۷ قبل از میلاد) به اتمام می رسد. دوم، دوره ای که محققان آلمانی آن را سال های سرگردانی نامیده اند و در طی آن ارسطو شهر«آسوس»، و جزیره« لسبوس» و شهر« پلا» را درنوردید. پایان این دوره همزمان با آغاز شهریاری اسکندر است. در دوره سوم ارسطو به آتن باز می گردد و مکتب خود به نام«لوکه ئوم»را بنیاد می نهد. سرانجام به «خالسیس» می رود و تا پایان عمر در آن جا می ماند. ارسطو، سیاست، پیشگفتار چاپ نخست صفحه نهم ↑
  •  -مهم ترین کتاب ارسطو در حوزه نظریه پردازی سیاسیو حکومتداری، «سیاست» نام دارد. همو در این کتاب، موضوعات مختلف سیاسی را مورد بررسی قرار داده و با توجه به نمونه های عینی و موارد موجود، به طبقه بندی حکومت ها پرداخته است. وی هدف جامعه سیاسی را کمال و سعادت انسان ها می داند. ارسطو این کتاب را در شش بخش نگاشت و بخش نخست این کتاب را به تدبیر منزل اختصاص داد و در باره روابط زن و شوهر، پدر و فرزند و خواجه و بنده بحث کرد.وی در این قسمت سه رابطه را تعریف می کند که در هر سه، محوریت با مرد است. بخش دوم در باره نظریات افلاطون و نقد حکومت ها اسپارت و کرت و کارتاژ است. بخش سوم شامل قانون اساسی و مسائل مربوط به آن است. بخش چهارم شامل کتاب های چهارم و پنجم در باره انواع گوناگون دموکراسی، جمهور یا حکومت حد وسط میان این دو، علل انقلاب در حکومت هاست. بخش پنجم شامل کتاب ششم در باره حکومت کمال مطلوب می باشد. ارسطو، سیاست/پیشگفتار صفحه سیزدهم(فصل بندی سیاست) ↑
  •  - ر.ک: ارسطو، سیاست، ۱۲۵۹ب/۳۵ ↑
  •  - ر.ک: ارسطو، سیاست، ۱۲۵۴ب/۱۱ ↑
  •  - ر.ک: ارسطو، سیاست، ۱۲۵۳ب/۱۰ ↑
  •  - ر.ک: ارسطو،سیاست، ۱۲۵۹ب/۳۳ ↑
  •  - ارسطو، سیاست/ ۱۲۵۹ب۲/۳۳ ↑
  •  - ر.ک: ارسطو، سیاست۱۲۵۹ب/۳۴ ↑
  •  - ر.ک: ارسطو، سیاست، ۱۲۷۷ب/۱۱۲ ↑
  •  - ر.ک: ارسطو، سیاست، ۱۳۱۳ب/۲۴۸ ↑
  •  - ر.ک: ارسطو، سیاست ۱۲۷۸ب/۱۱۷ ↑
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...