۲- چنانچه اعتماد یکطرفه به سطح اعتماد متقابل ارتقاء یابد، تضمین بقاء اعتماد بیشتر است.
۳- واسطههای اعتماد که در نقشهای مشاور، ضامن و سرمایهگذار ظاهر میشوند، در گسترش و کاهش اعتماد در جامعه مؤثر هستند و همه اعضای جامعه قابلیت ایفای این نقشها را دارند. موفقیت یا شکست آن ها در مقوله اعتماد، بر دیدگاه آن ها به جامعه و اعتماد اجتماعی تاثیر خواهد گذاشت.
۴- چنانچه اعتماد به نخبگان در سطح جامعه کاهش یابد، این اعتماد در جای دیگری شکل میگیرد. مثلا اگر اعتماد افراد به رسانه های داخلی خدشهدار شود، آن ها به سوی منابع دیگر خبری متمایل میشوند.
۵- اعتماد و بیاعتمادی هر دو میل به خودافزایی داشته و حالت ثابتی ندارند (کلمن, ۱۹۹۸: ۱۴۵).
۶- پیوتر زتومکا [۷۴]؛ زتومکا، نویسنده و پژوهشگر نامآور لهستانی، ضمن ارائه یک ارزیابی جامع از اعتماد، بحث خود را در کتاب “نظریه جامعهشناختی اعتماد” بر محورهای زیر استوار میکند: چرخش نظریه جامعهشناختی از متغیرهای سخت به متغیرهای نرم، مفهوم و اندیشه اعتماد، انواع اعتماد، کارکردهای اعتماد، بنیادهای اعتماد، فرهنگ اعتماد و در نهایت اعتماد در نظامهای خودکامه و دموکراسی. همچنین وی اعتماد و تغییر اجتماعی را بر مبنای یک مطالعه موردی از کشور لهستان مورد مطالعه قرار داده است (زتومکا, ۱۹۹۴: ۴۹).
زتومکا با توجه به جهانیشدن و فرایند پویای وابستگی متقابل جهانی، دو مقوله اعتماد و همکاری را به عنوان یکی از پیشفرضهای اساسی در رویارویی با تحولات جهانی ذکر کردهاست و نیز با پرداختن بیشتر به مسئله اعتماد، مخاطره را نیز به دنبال آن ذکر کردهاست (عباس زاده, ۱۳۸۳: ۲۷۳).
به نظر زتومکا، اعتماد در متن کنشهای انسان، که مهمترین ویژگی آن ها جهتگیری معطوف به آینده است، نمود پیدا میکند.
هر چه میزان کنترل ما بر کنشهای آینده کمتر باشد، نیاز ما به اعتماد بیشتر میشود.
اعتماد کردن یعنی شرط بستن بر آینده نامعین و کنشهای غیرقابل کنترل دیگران که همیشه همراه با مخاطره است.
زتومکا سطوح اعتماد را به صورت لایههایی در نظر میگیرد که از عینیترین روابط میان اعضای خانواده شروع شده و تا انتزاعیترین روابط مانند اعتماد به نظم اجتماعی، کارایی نظام و … ادامه دارد (زتومکا, ۱۹۹۴: ۷۹-۷۳).
۷- آنتونی گیدنز [۷۵]؛ گیدنز جامعهشناس مطرح معاصر انگلیسی است. از نظر گیدنز اعتماد مخصوص روابط پیچیده و رسمی است و لازمه روابط در جوامع نوین ، انتزاعی و مدرن امروزی محسوب می شود . وی معتقد است زمان و مکان نقش مهمی در اعتماد دارند و تغییر مفهوم آن ها در دوره مدرن ، وجود اعتماد در برقراری روابط را ضروری ساخته است (زین آبادی, ۱۳۸۷: ۹)
به طور کلی نظریات وی در مورد اعتماد را میتوان به چهار بخش تقسیم کرد:
الف) اعتماد و امنیت وجودی: که مربوط به دوران کودکی است و با آنچه اریکسون آن را اعتماد بنیادی مینامد، مطابقت دارد. گیدنز اعتماد را عامل احساس امنیت وجودی میداند که موجود انسانی منفرد را در نقل و انتقالها در بحرانها و در حال و هوای آکنده از خطرهای احتمالی قوت قلب میبخشد و به پیش میبرد (علی پور و همکاران, ۱۳۸۸: ۱۱۲)
ب) اعتماد به نظامهای انتزاعی و تخصصی: گیدنز نظامهای انتزاعی را نظامهای انجام کار فنی یا مهارت تخصصی میداند که حوزه های وسیعی از محیط مادی و اجتماعی زندگی کنونی ما را تشکیل میدهد. مثل نظام پزشکی، نظام معماری و غیره. به نظر وی ما از اعتماد به نهادهای مدرن و نظامهای انتزاعی در موقعیتی که بسیاری از جنبههای مدرنیت جهانی شده باشد، ناگزیریم. یکی از معانی قضیه بالا این است که هیچکس نیست که بتواند از نظامهای تخصصی در نهادهای مدرن کاملا دوری گزیند (گیدنز[۷۶], ۱۹۹۵: ۳۴). زندگی در دوره مدرن توسط نظامهای انتزاعی تخصصی تکهتکه میشود و یک نفر نمیتواند مانند گذشته همه یا بیشتر کارهای خود را مستقلا انجام دهد (گیدنز, ۱۹۹۵: ۱۰۰).
البته به نظر زتومکا اعتماد میتواند به مقولات انتزاعی دیگری مانند اعتماد به نظم، دموکراسی، علم و غیره نیز تعلق پیدا کند (زتومکا, ۱۹۹۴: ۸۵)
ج) اعتماد در روابط شخصی: در دوران پیشامدرن، روابط شخصی تابع ضوابط بیرونی همچون تعهدات خویشاوندی بود، در حالی که در دوران مدرن روابط شخصی که بیشتر به صورت رابطه ناب در میآید، وابسته به اعتماد متقابل است که آن را باید به وجود آورد و اعتماد طرف مقابل را جلب کرد. ارتباط ناب ارتباطی است که معیارهای بیرونی در آن تحلیل رفته باشد. ارتباط ناب تنها برای پاداشی به وجود میآید که از نفس ارتباط حاصل میگردد. در ارتباط ناب اعتماد چیز مطمئن و از پیش تعیینشدهای نیست (گیدنز, ۱۹۹۵: ۱۴۳).
د) زمینههای اعتماد در دوران پیشامدرن و مدرن: گیدنز اعتماد را از مؤلفههای اصلی مدرنیته میداند و معتقد است که چهار زمینه محلی اعتماد یعنی خویشاوندی، اجتماع محلی، سنت و کیهانشناسی مذهبی بر فرهنگهای پیش از مدرن تسلط دارند، حال آنکه در دوران مدرن اعتماد به نظامهای انتزاعی و نمادها و نظامهای کارشناسی جای این نوع اعتماد را گرفته است (گیدنز، ۱۹۹۵: ۱۳۰)
به نظرگیدنز، در جوامع نوین، افراد هرچه فاصله زمانی _ مکانی بیشتری از هم داشته باشند، به اعتماد بیشتری نیاز دارند. در جوامع ماقبل نوین که خصلتی محلی و بومی دارند و کنشهای متقابل بیشتر در سطح محلی و رو در رو رخ میدهند؛ در روابط اجتماعی اعتماد به طور طبیعی وجود دارد. اما در جوامع بزرگ و گسترده که روابط اجتماعی در فاصله زمانی – مکانی بسیار دوری انجام میگیرد و افراد درگیر این روابط، کمتر با یکدیگر آشنایی چهره به چهره دارند، به اعتماد بسیار نیازمندند (طالقانی, فرهنگی, عابدی، جعفری, ۱۳۸۹: ۹۲)
۸- مسعود چلبی؛ به اعتقاد چلبی، اعتماد ریشه در وابستگی عاطفی دارد. هرگاه عواطف زمینه رشد یافته و بتواند در میان افراد انتقال یابد، اعتماد ایجاد و تقویت میگردد. در ارتباط با چگونگی انتقال عواطف، او معتقد است تعاملات اظهاری یا روابط گرم در این زمینه نقش کلیدی دارند. تعاملات اظهاری برخلاف تعاملات ابزاری، حامل عواطف، دوستی و صمیمیت و اعتماد میباشند و تمایل به این دارند که در حریم گروههای اولیه و اجتماعات طبیعی مستقر شوند. روابط ابزاری به هدف تامین منافع شخصی انجام میگیرد و تمایل دارند که در ورای گروههای اولیه و اجتماعات طبیعی قرار بگیرند. چلبی ترکیب مناسب روابط اظهاری و ابزاری را کلید گسترش اعتماد در جامعه میداند. در واقع با گسترش روابط ابزاری و باز شدن گروههای اولیه و اجتماعات طبیعی بر روی کل جامعه است که مسیر عبور روابط اظهاری از درون گروهها به بیرون آن ها مهیا میشود (چلبی, ۱۳۷۵: ۱۲).
بر این اساس اعتماد اجتماعی در بحث چلبی در دو شکل متفاوت مطرح میشود، اعتماد میانفردی که مختص جامعه سنتی است (که روابط اظهاری در آن غالب است) و اعتماد تعمیمیافته که مختص جوامع مدرن است (که مشخصه آن روابط ابزاری است) (بالاخانی, ۱۳۸۶: ۶۰).
۹- فوکویاما[۷۷] : به تعبیر فوکویاما اعتماد انتظاری است که در یک اجتماع منظم، صادق و دارای رفتار تعاونی خود را نشان میدهد (زارعی, ۱۳۸۷: ۶۹)
فوکویاما ( ۱۹۹۷ ) معتقد است که قبل از و رود به هر سیستم تجاری یا اجتماعی، باید اطلاعات کافی درباره شبکه های اعتماد موجود در آن سیستم و ویژگی های آن به دست آورد ؛ زیرا اعتماد را پایه هر گونه مبادلات اقتصادی است (زارعی, ۱۳۸۷: ۷۵)
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 04:08:00 ب.ظ ]
|