توسعه دانش
وصل کننده های دانش[۱۱۶]، سناریو، سمت گیری به سوی مراکز شایستگی[۱۱۷]
تسهیم دانش
فنون حل مسئله جمعی، مدیریت فضا سازی[۱۱۸]
استفاده از دانش
مهندسی و چینش کاربردی استاد، آموزش در عمل[۱۱۹]، مدیریت داده ها[۱۲۰]
نگهداری دانش
یادگیری از رخدادها[۱۲۱]، حافظه الکتریکی
ارزیابی دانش
کارت امتیازی متوازن[۱۲۲] / اندازه گیری چند بعدی دانش
همچنین در ادامه مروری کوتاه بر مدل های اصلی مدیریت دانش و مراحل آن به صورت بسیار مختصر در جدول (۲-۴) ارائه می گردد.
جدول (۲-۴)- مروری بر مدل های اصلی مدیریت دانش (افرازه،۱۳۸۴)
مبانی زیر ساخت مدیریت دانش[۱۲۳]
زیر ساخت دانش، سازو کاری است که سازمان از طریق آن دانش را مدیریت می کند و افراد در بخش های متفاوت آن، دانش خود را از طریق این زیرساخت تسهیم کرده، بطوری که اعضا بتوانند از آن دانش به طور کاملا اثربخش استفاده کنند. این زیرساخت باعث می شود، فرآیندهای ضروری دانش با حداکثر کارایی صورت گیرند، از فناوری ها اعم از سخت افزار و نرم افزار کارآمدتر استفاده شود و خلق، تسهیم و بکارگیری دانش انجام پذیرد، هدف اصلی این زیرساخت، چیزی جز جریان دادن دانش در تمامی سطوح فرآیندهای کاری سازمان نیست. شکل (۲-۹) (سیوان[۱۲۴]،۲۰۰۰) مبانی زیرساختهای مدیریت دانش را نشان داده است.
شکل ۲-۹ : مبانی زیرساخت مدیریت دانش (سیوان،۲۰۰۰).
در مدیریت دانش بر فرهنگ سازمانی تاکید می شود تا اشتراک گذاری و به کار گیری دانش برانگیخته و پرورش داده شود. به همین دلیل آرامش و فرهنگ سازمانی مناسب شکل گرفته و تحرک و آموزش کارکنان مورد توجه قرار میگیرد؛ بر فرایندها در مدیریت دانش تأکید می شود تا دانش سازمانی مکان یابی، سازماندهی و به اشتراک گذاشته شود و بودجه مورد نیاز این فعالیت ها نیز تامین گردد. در مدیریت دانش بر فناوری تاکید می شود تا دانش ذخیره و دسترس پذیر شود و این امکان فراهم شود که افراد بدون اینکه در کنارهم باشند با یکدیگر همکاری کنند.
همانگونه که در شکل ۲-۹ ملاحظه می شود، مبانی زیر ساخت مدیریت دانش شامل فرایندهای دانش[۱۲۵]، فناوری اطلاعات[۱۲۶] و فرهنگ سازمانی[۱۲۷] است. یک زیرساخت قوی دانش بر اساس مبانی قوی ایجاد می شود و این مبانی به استفاده کامل از دانش می انجامد. در این میان، مدیریت دانش بر افراد و تعاملات آنها تمرکز دارد. خلق و تسهیم دانش، حاصل تعاملات انسان ها در حین کار است، لذا در مدیریت دانش ابتدا باید افراد را به اطلاعات مرتبط کرد. این ارتباط شامل فرایندها و تشویق لازم است؛ نه صرفا برای ایجاد اعتماد و استفاده از اطلاعات موجود، بلکه به دنبال آن، برای سهیم شدن در منبع جهانی اطلاعات افراد باید با هم مرتبط شوند. آنها باید قادر به یافتن یکدیگر بوده و در مورد درخواست و دریافت کمک و انتشار تجاربشان راحت باشند این کار به آنان این احساس را می دهد که خود را همواره در تحقق اهداف استراتژیک سازمان سهیم ببینند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
مدیریت دانش را نباید با مدیریت داده ها اشتباه کرد. مدیریت داده ها بر فرایند و فناوری تمرکز دارد، در حالیکه ارکان مدیریت دانش، افراد و توانایی جمعی آنان برای تشریک مساعی سریع و اثر بخش است. بدون مدیریت داده ها مدیریت دانش موفق نخواهد بود. پیوند دادن این دو، نیازمند تعهد به فرهنگ تسهیم دانش است. سازمان برای رسیدن به این منظور چاره ای جز سرمایه گذاری و تعهد به ایجاد فرهنگ مطلوب سازمانی ندارد. بدون آنکه افراد نسبت به دانش تعهد داشته باشند و فعالیت های فعلی دانش را بپذیرند، زیر ساخت دانش موفق نخواهد بود. همچنین بدون داشتن یک زیرساخت فناوری که به اندازه کافی برای پشتیبانی فعالیتهای دانش قوی باشد، زیرساخت دانش عمل نمی کند و تا زمانی که فرایندهای مبتنی بر دانش نباشند نیز مدیریت دانش دارای زیرساخت مناسبی برای عمل نخواهد بود (سیوان،۲۰۰۰). استعاره انتقال علم از بازو به مغز و تبدیل اطلاعات دانش و نهایتاً به کار یا خروجی مشخص دارای ارزش افزوده، حاکی از آن است که تنوع، خلاقیت، نوآوری و دانش محور شدن سازمانها، انتخابی اجتناب ناپذیر برای سازمانهای قرن بیست و یکم خواهد بود(اورمزدی، ۱۳۸۶).
ضرورت و اهمیت مدیریت دانش در سازمان ها
منافع مدیریت دانش در یک سازمان در سطح فردی و سازمانی مورد بررسی قرار داده شده است. در سطح فردی، مدیریت دانش به کارکنان امکان می دهد که مهارت ها و تجربیات خود را از طریق همکاری با دیگران و سهیم شدن در دانش آنها و یادگیری ارتقا دهند تا به رشد حرفه ای دست یابند. در سطح سازمانی، مدیریت دانش چهار منفعت عمده برای یک سازمان دارد: ارتقای عملکرد سازمان از طریق افزایش کارآیی، بهره وری، کیفیت و نوآوری .
سازمان هایی که دانش خود را مدیریت می کنند به سطح بالایی از بهره وری دست می یابند. سازمان ها با دسترسی بیشتر به دانش کارکنان خود میتوانند تصمیمات بهتری اتخاذ کنند، فرآیندها را بهینه سازی کنند، از تکرار کارها کاسته و بر نوآوری ها بیافزایند و در نهایت، یکپارچگی و همکاری درون سازمانی را ارتقا بخشند. به عبارت دیگر، در سازمان اعمال مدیریت دانش کیفیت ارائه خدمات را افزایش و هزینه ها را کاهش می دهد.
انتقال و به اشتراک گذاری دانش به صورت روز افزون به عنوان منبع ارزش افزایی شناخته شده است، لذا سازمان ها مدیریت دانش را به منزله یک راهبرد و امتیاز رقابتی به حساب می آورند. البته دستیابی به این منافع بر خلاف ظاهر آنها (که آسان به نظر می رسد) خیلی آسان نیست. راهبردها و طرح های بکارگیری مدیریت دانش بایستی پیشاپیش برای همه توجیه شده باشد تا در مرحله عمل با موفقیت انجام گردد (ناوی[۱۲۸]،۲۰۰۱).
چالش های مدیریت دانش
اساسی ترین چالش مدیریت دانش، اشتراک دانش است نه تولید دانش. دانشی که اشاعه داده نشود ارزش بسیار محدودی برای سازمان دارد (باقری،۱۳۸۴).
پیترسنج دو سوال را مطرح می کند و بیان می دارد که این دو سوال از چالش برانگیز ترین سوال های مدیران در دو دهه آینده قلمداد می شوند (جعفری و کلانتر،۱۳۸۲). این دو سوال عبارتند از:
انسانها چگونه دانش را تولید می کنند؟
این دانش چگونه در بین سایرینی که نقشی در تولید آن نداشته اند، منتشر می شود؟
دمارست(۱۹۹۷) شش پرسش کلیدی را مطرح می کند که یک سازمان برای مشارکت موثر در مدیریت دانش، ناگزیر از پاسخ دادن به آنهاست. این پرسش ها بطور خلاصه به موارد ذیل مربوط می شوند (آذری، ۱۳۸۰).
[یکشنبه 1400-09-28] [ 08:07:00 ب.ظ ]
|