«بردونی» ابیات فوق را به مناسبت دیدار با عبدالوهاب عزام یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های اجتماعی، سیاسی و فکری اتحادیه عرب سروده و از دیدار وی ابراز شادمانی کرده است؛ و او را رمز رسیدن به آرمان مقدسشان که همان وحدت عرب‌ها است، می‌داند. در آن هنگام که اتحادیه عرب تشکیل شد، رهبران بزرگ عرب (امام احمد، جمال عبدالناصر، و ملک سعود بن عبدالعزیز) پیمان اتحاد و دوستی را بنا نمودند. بردونی تلاش‌های او را از عوامل اصلی دستیابی اعراب به وحدت می‌داند.
۲- شعر «بردونی»
«بردونی» در اغراض متنوع، شعر سروده است و اشعارش متین و حاکی از قدرتش در نظم و قافیه است. شعرش دارای موسیقی است و بیشتر قصائد دیوانش در موضوعات گوناگون سیاسی و اجتماعی است. احساسات وطن پرستانه و عشق به میهن در اشعارش موج می‌زند. او قوم عرب را به اتحاد و همبستگی، پیشرفت و ترقی و احیای افتخارات گذشته فرا می‌خواند. تشویق به فراگیری علم ودانش در اشعارش به چشم می‌خورد. همچنین در اشعار خود دردها و مشکلات مردم را به تصویر می‌کشد. بر تهیدستان و بینوایان بسیار مهربان است و در این مورد قصائد زیادی را سروده و در آنها مصائب و مشکلات این مردم را به تصویر کشیده است. هموطنانش را به حل مشکلات آنان فرا می‌خواند. او از جمله شاعرانی است که به بیان میراث و فرهنگ گذشته کشورش در دیوانش پرداخته است.
از مهمترین اغراض شعر «بردونی»، مشکلات اجتماعی و انسانی است که به بررسی مشکلات جامعه از جمله،‌ فقر، اهمیت علم و دانش، آزادی اجتماعی و سیاسی و فکری و آزادی ملت در تعیین سرنوشت خود پرداخته است. آنچه باعث شهرت او شده، اشعار سیاسی و ملی او است. او به وزن و قافیه اهتمام ویژه‌ای داشته است. در بررسی موسیقی شعر بردونی می‌توان به انتخاب بحر طویل که دارای موسیقی آرام و متین، برای موضوعاتی همچون مبارزه با استعمار و بیان حال فقرا است از این بحر، استفاده کرده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

همچنین شعر وطنی «بردونی» عبارت است از، بیان اعتقادات سیاسی‌اش و اعلان صریحِ دیدگاه‌های وطنی و قومی او. اگر کسی دیوان دو جلدی او را مطالعه کند، متوجه می‌شود که نود درصد از قصائد دواوینش پیرامون غم و اندوه، وطن و قومیت عرب می‌چرخد، زیرا برای وی عرب بودن ملاک است و وحدت خود، به معنی وحدت سرنوشت است.[۱۶۴] «بردونی» در اشعار وجدانی روان و در حماسه و وطنیاتش جزل است. در قصائد ذاتی و درونی، قوی و در شعر مناسبات، ضعیف است و در شعر وصفی و عاطفی بواسطه موسیقی شعری‌اش موفق است.[۱۶۵]
۲-۱٫ ویژگی‌های اشعار وطنی «عبدالله بردونی”
۲-۱-۱٫تعصب وتعهد
«بردونی» در شعر وطنی خود سه هدف مرتبط به هم را دنبال می‌کند: قومیت، وطن و سوسیالیسم. او در آغاز شاعری نسبت به قومیت و وطن تعصب و نسبت به سوسیالیسم تنفر داشت، بدون اینکه در آنها از حد معمول خارج شود. از نشانه‌های تعصبش نسبت به قومیتش، کثرت استفاده کلمات و واژه‌های فرهنگ و تمدن عربی است؛ همچنین حوادث و شخصیت‌ها و علوم و فنون در مجموعه قصائدش به وضوح دیده می‌شود.[۱۶۶]
از دیگر نشانه‌های تعصب «بردونی» شعر کلاسیک او است. با تکیه بر اطلاعات پیشین از شعر اعشی، بشار، معری و الجسی العمانی و بردونی می‌توان گفت که این گروه بیشترین تمسک و پایبندی را نسبت به شعر کلاسیک داشته و در آن زیاده‌روی کرده‌اند.
یقیناً نابینایی این افراد در آن تأثیر داشته، زیرا گوش‌هایشان به شنیدن این نوع شعر عادت کرده است. یکی دیگر ازنشانه‌های تعصب «بردونی» نسبت به وطن، کثرت استفاده از الفاظ فرهنگ و تمدن یمن و حوادث و شخصیت‌ها علوم و فنون است. که این ویژگی در مجموعه قصائدش بسیار است. در قصیده «صدیقات» این ویژگی دیده می‌شود.

 

هُنَّ أنَّی ذهبنَ وجهُ بلادی
أیُّ أسمائهِنَّ أشذی نثیثاً
قد أری هذه «تعزّاً»‌و تبدو
تلک تبدو (بیحانَ) هاتیک (إبِّاً)
قد أُسَمِِّی هذی (سُعاداً) و أدعو
هُنَّ ما شئتَ مِن أسامٍ و إنِّی

جئنَ‌عنهُ‌و جئنَ منه اختصارا
أیُّ أوصافِهِنَّ أشهی ابتکارا؟
تلک (صنعا)‌هاتیک تبدو (ذمارا)
تلک (لحجاً)‌هذی تلوحُ (ظفارا)
هذه (وردهً) و هذی (النَّوارا)
کیفما شِئنَ لی أموتُ‌اختیارا[۱۶۷]

 

در ابیات فوق اسامی شهرهای یمن (تعز، ذمار، صنعا، بیحان، ظفار) و شخصیت‌هایی همچون (سعاد، ورده، نوار) به چشم می‌خورد و این نشان از تعصب شاعر نسبت به وطن و قومیت‌گرایی او است.
از نشانه‌های خشم بردونی نسبت به سوسیالیسم این است که او مخالف است که فقیر از حق خود بگذرد؛ همانطوری که موافق گستاخی و خودخواهی افراد مرفه نیست. همچنین مخالف ظلم و ستم پادشاه بر مردم است. وی در قصیده «زامرالأحجار» در این باره می‌گوید: «ای وطن من! در زیر ضربه شمشیرها تو را می‌خوانم و به سوی دستان تو از مرگم سفر می‌کنم. ای سرزمین! آیا می‌توانم عمق آنچه که برق و درخشش چرا‌غ‌های ساحران آن را جایز می‌دانند را کشف کنم؟ زیرا در این‌جا بی‌عفتی به اوج خود رسیده، و بازار زمانه فاسق و زناکار شده است، همچنین با وجود اینکه خیابان‌ها پر از افراد است اما خالی به نظر می‌رسند …. بازارها نیز اینگونه است با وجود اینکه افراد زیادی در آن‌ها وجود دارد، اما نمی‌دانم با چه کسی حرف بزنم؟ افراد سالمی در میان آنها نیست عده‌ای کم فروش هستند و ربا می‌خورند و برخی دیگر ظلم و ستم می‌کنند و بی‌عدالتی را پیشه خود قرار داده‌اند. در اینجا همه چیز رایج است و انسان به مانند کالایی است که در معرض خرید و فروش گذاشته شده است. ای جوان! ای کسی که به سوی آینده می‌نگری! ای انسان صبور!‌ صبح بخیر. یک سال است که به دنبال خانه دوست می‌گردی و این جستجو و تفتیش انسان شکرگزار را خسته کرده است، اگر جستجوی آن خانه تو را به سوی نیشمن‌گاه خوبی هدایت کرد، ضرر نکرده‌ای».

 

موطنی أدعوکَ من تحت الخناجرْ
موطنی: هل أکشفُ الغَوْرَ، اما
یرتقی العُهْرُ علی العهرِ، الی
و لأنَّ الشارعَ الشَّعبی، علی
أیُّها الأسواقُ: مَن ذا ههنا
ذلک الدّکانُ یعطی غیرَما
کُلُّ شیءٍ رائجٌ منتعشٌ
یافتی: یا ذلک الآتی، إلی
سنهً تبحثُ عن بیتٍ؟ سُدیً
إنْ هداکَ البحثُ عن بیتٍ، إلی

و الی زندیْک، مِنْ‌ مَوتی أُسافرُ
یوجزُ البرقُ المصابیحَ السَّواهرْ
آخرِ المرقی،‌ لأن السُّوقَ عاهرْ[۱۶۸]
زحمهِ الأهل، لغیرِ الأهلِ شاغر[۱۶۹]
إنَّها ملأی، ولکن مَن أحاورْ؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...