در جداول بالا نتایج آزمون آماری covariance برای مقایسه میزان تفکر قطعی­نگر افراد در دو گروه آورده شده است. گروه اول کنترل در مرحله ‌پیش‌آزمون و گروه دوم را افراد گروه آزمایش در مرحله ‌پس‌آزمون تشکیل داده ­اند.

بر طبق مقدار آزمون F (8/382) و با توجه به درجه آزادی ۱=d.f، با قبول خطای کمتر از ۰۵/۰ (Sig=0/011) و درجه اطمینان بیش از ۹۵/۰ ‌می‌توان نتیجه گرفت بین این دو گروه از نظر میزان میانگین تفکر قطعی­نگر تفاوت معناداری وجود دارد. یعنی فرضیه خنثی (۰H) که نشانگر عدم وجود رابطه است را نمی توانیم بپذیریم و رد می‌کنیم.

بر اساس نتایج مندرج در جدول، میانگین تفکر قطعی­نگر گروه کنترل در مرحله ‌پیش‌آزمون ۵۰/۴۴ و میانگین تفکر قطعی­نگر گروه آزمایش در مرحله ‌پس‌آزمون ۳۹/۲۲ است. ‌بنابرین‏ میانگین تفکر قطعی­نگر گروه آزمایش به میزان ۱۱/۲۲ نمره کمتر از میانگین گروه کنترل بود.

فصل پنجم

نتیجه گیری

مقدمه

پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش گروهی مدیریت خشم مبتنی بر بازسازی شناختی در افزایش صمیمیت اجتماعی و کاهش تفکر قطعی نگر بر روی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه شهر شیراز انجام شد. پس از سرند کردن دانش آموزان این مدرسه، نمونه پژوهش حاضر ۲۰ دانش آموز تشکیل دادند که سطوح خشم نسبتا بالایی را داشتند و در دو گروه ۱۰ نفره کنترل و آزمایش به صورت تصادفی قرار گرفتند. در ادامه یک نفر از اعضای گروه آزمایش نتوانست جلسات را تکمیل کند، ‌بنابرین‏ هر گروه به ۹ نفر تقلیل یافت. فرضیه های این پژوهش شامل ۲ فرضیه بود. ابتدا نتایجی را که در راستای اهداف تحقیق و با تجزیه و تحلیل داده ها حاصل شد (که شرح مفصل آن در فصل چهار آمد)، ارائه شده و سپس این نتایج با نتایج تحقیقات مشابه مقایسه شده است. نکات علمی قابل استنباط از مطالعاتی که با فرضیه های تحقیق مرتبط هستند ارائه شده و در پژوهش حاضر ربط داده می‌شوند. در ادامه محدودیت های فرایند انجام تحقیق ذکر می شود. و در خاتمه در راستای نتایج به دست آمده پشنهادات کاربردی ارائه می شود. ‌بنابرین‏ فصل حاضر از بخش های زیر تشکیل شده است:

بحث و تفسیر نتایج

فرضیه اول: آموزش گروهی مدیریت خشم مبتنی بر بازسازی شناختی موجب افزایش صمیمیت اجتماعی می شود.

نتایج تجزیه و تحلیل کواریانس نشان داد که تفاوت معناداری در صمیمیت اجتماعی گروه کنترل و آزمایش در نتیجه آموزش گروهی مدیریت خشم مبتنی بر بازسازی شناختی وجود ندارد، ‌بنابرین‏ فرض صفر تأیید و فرض خلاف رد شد. میانگین به دست آمده نشان دهنده این بود که میانگین صمیمیت اجتماعی ‌گروه‌های کنترل و آزمایش قبل و بعد از آموزش آنچنان تغییری نکرد.

در تبیین عدم تاثیر آموزش گروهی مدیریت خشم مبتنی بر بازسازی شناختی بر افزایش صمیمیت اجتماعی، با توجه به اینکه صمیمیت اجتماعی تمایل فرد برای داشتن یک رابطه حمایت کننده و مهر آمیز بدون از دست دادن خودش است، می توان ‌به این مهم اشاره کرد که خشم متعارف نوجوانان نه تنها موجب از بین رفتن رابطه و از دست دادن حمایت را فراهم نمی کند، بلکه در برخی موارد حمل بر جرئت، موجبات صمیمیت بیشتر را هم فراهم می آورد، چرا که در بین همسالان نوجوانی جذبه دارد که بتواند با خشونت (که نشانه مرد شدن و توانمند بودن است) مثلا در بازی فوتبال تیم خود را برنده کند و یا در جر و بحث های بین گروهی بیشترین دستاوردها را برای گروه خود داشته باشد، در خانواده هم ممکن است پرخاشگری و خشونت نوجوان به بلوغ جسمی، جنسی و سایر شرایط مربوط به دوره حساس نوجوانی نسبت داده شود و چه بسا توجه و حمایت بیشتری را از سوی والدین جلب کند و پرخاشگری اهرمی بشود برای رسیدن به خواسته های نوجوان در خانواده.

در ارتباط با تاثیر آموزش مدیریت خشم مبتنی بر بازسازش شناختی بر صمیمیت اجتماعی تحقیقی چه در خارج کشور و چه در داخل کشور یافت نشد. هر چند تاثیر آموزش مؤلفه های دیگر بر صمیمیت اجتماعی اثبات شده است، برای مثال کاظمی و همکاران (۱۳۹۱)، در مطالعه ای نشان دادند که آموزش تحلیل رفتار متقابل بر صمیمیت اجتماعی دختران فراری مؤثر است. هالفورد بر این موضوع تأکید ‌کرده‌است که افزایش خودافشاسازی صمیمیت را افزایش می‌دهد (ترکان، ۱۳۸۴). خدایاری فرد و همکاران(۱۳۹۰)، در پژوهشی تأثیر آموزش مؤلفه های هوش هیجانی را بر صمیمیت اجتماعی مطالعه کردند که این تحقیق نشان داد که توانایی شناخت احساسات دیگران و تعادل عاطفی رابطه زیادی با برقراری رابطه گرم و دوستانه با دیگران دارد. دانشورپور و همکاران(۱۳۸۶) نیز در تحقیقی رابطه بین جنسیت و صمیمیت اجتماعی با تأکید بر نقش میانجی گر سبک های هویت در دانش آموزان دبیرستانی انجام دادند نتایج نشان داد که در دانش آموزان دختر و پسر، بین نمرات صمیمیت اجتماعی و سبک های اطلاعاتی، هنجاری و تعهد رابطه مثبت و معنی دار و بین سبک سردرگم و صمیمیت اجتماعی در دختران رابطه منفی و غیرمعنی دار و در پسران رابطه منفی و معنی دار وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که متغیرهای جنسیت، پایه تحصیلی و سبک های هویت اطلاعاتی، هنجاری و تعهد هویتی به طور معناداری صمیمیت اجتماعی را پیش‌بینی می‌کند. افزون بر این، آنچنان که ویلیامز[۲۳] (۱۹۸۵، به نقل از گایا[۲۴]، ۲۰۰۲) اشاره ‌کرده‌است، مردان همواره از ارائه تصویری ضعیف و آسیب پذیر از خود به دیگران در هراس هستند، ‌بنابرین‏ در روابط خود با دیگران با پیش‌بینی خطر طرد اجتماعی همواره از بروز ویژگی های زنانه مانند هیجانات و صمیمیت خودداری می‌کنند و از آنجا که آزمودنی های مورد مطالعه این تحقیق را دانش آموزان پسر دبیرستانی تشکیل داده‌اند می‌توانیم نتیجه بگیریم که آموزش گروهی مدیریت خشم مبتنی بر بازسازی شناختی صمیمت اجتماعی پسران را افزایش نمی دهد و نظریه روانشناسی اجتماعی در تبیین تفاوت های جنسی در تجربه روابط اجتماعی صمیمانه را که نشان می‌دهد زنان و مردان طی فرایند های اجتماعی شدن یاد می گیرند که از شیوه های هماهنگ با جنس خود برای تجربه صمیمیت بهره گیرند را تأیید می‌کند. همچنین یافته های سایر پژوهشگران از جمله، برزونسکی و کاک[۲۵] (۲۰۰۵)، و رز و رادولف[۲۶] (۲۰۰۶)، تبیین فوق را تأیید می‌کنند. علاوه بر این دانشورپور و همکاران، (۱۳۸۶) در تحقیقی ‌به این نتیجه رسیدند که پسران در مقایسه با دختران نمرات صمیمیت اجتماعی پایین تری را گزارش می‌کنند.

فرضیه دوم: آموزش گروهی مدیریت خشم مبتنی بر بازسازی شناختی موجب کاهش تفکر قطعی نگر می شود.

بر اساس نتایج به دست آمده، میانگین تفکر قطعی­نگر گروه کنترل ۴۴/۵۰ و میانگین تفکر قطعی­نگر گروه آزمایش ۳۹/۲۲ است. ‌بنابرین‏ میانگین تفکر قطعی­نگر گروه آزمایش به میزان ۲۲/۱۱ نمره کمتر از میانگین گروه کنترل بود. با قبول خطای کمتر از ۰۵/۰ (Sig=0/011) و درجه اطمینان بیش از ۹۵/۰ ‌می‌توان نتیجه گرفت بین این دو گروه از نظر میزان میانگین تفکر قطعی­نگر تفاوت معناداری وجود دارد. یعنی فرضیه خنثی (۰H) که نشانگر عدم وجود رابطه است را نمی توانیم بپذیریم و رد می‌کنیم ولی فرض خلاف که نشان دهنده اثربخشی آموزش گروهی مدیریت خشم بر کاهش تفکر قطعی نگر هست را تأیید می‌کنیم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...