مقالات و پایان نامه ها | نظریه یادگیری مشاهدهای بندورا – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
ویگوتسکی همراه با ارائه نظراتش، مفاهیمی چون “تکامل و ترقی”، “ابزار اندیشه”، ” فرهنگ” و “آموزش” را تعریف میکند. وی معتقد است که در جریان روند رشد و تعالی فکری است که شرایط خلق اندیشه ناب فراهم میشود و از همین روی پیوسته بر لزوم وجود شرایطی که به کودک امکان تجربه های تازه را بدهد، تأکید دارد. و همچنین اظهار میدارد تکالیف داده شده به کودک بایستی در حد توانایی او باشد تا به رشد و پیشرفت او کمک کند. تکالیف دشوار هرگز به نتایج مثبت منتهی نمیشوند. دادن تکلیفهای دشواری که کودک نمیتواند از پس حلشان برآید، به این میماند که کودک هنوز اعداد را نشناخته، بخواهد چهار عمل اصلی راانجام دهد. ویگوتسکی مکررأ با طرح تفاوتهای رشد و تعالی با پدیده آموختن، همواره میکوشد تا اشکال مختلف یاد گیری را – که به تعداد افراد جهان متفاوت و متغیر است – به جهانیان بنمایاند. به اعتقاد ویگوتسکی «یادگیری، چیزی فراتر از به دست آوردن قابلیت تفکر است. یادگیری عبارت است از به دست آوردن بسیاری قابلیتهای خاص برای فکر کردن درباره چیزهای مختلف.» به علاوه بر مبنای نظر ویگوتسکی میزان دانستههای فرد و آگاهی او به میزان تأثیر او از سمبلها و مفاهیمی است که آموخته است. اینجا است که نقش زبان – به عنوان ابزار معرفت و آگاهی-کلیدی میشود. زبان ابزار اندیشه است و جهان پیرامون ما را بیش از پیش آبستره میکند. بدین ترتیب، زبان دارای دو نقش اساسی میشود: ” اول اینکه زبان ابزار اعتلای معرفت و آگاهی است. دوم اینکه خود بخشی از فرایند آگاهی است.”
ویگوتسکی همچنین ابزارهای روانشناختی را به عنوان وسایلی برای تسلط به فرایندهای روانی توصیف کرد. به نظر میرسد آن ها بیشتر مصنوعی و اجتماعی باشند تا اینکه منبع فردی یا ارگانیسمی داشته باشند. او مثالهای زیر از ابزارهای روانشناختی را بیان کرد: زبان، سیستمهای متنوع شمارش، تکنیکهای کمک کننده به حافظه، سیستمهای نماد جبری، هنر، نوشتن، طرحها، نمودارها، نقشهها و نقشه کشی مکانیکی، و تمام انواع علائم قراردادی. ویگوتسکی کارکردهای ذهنی را به دو دسته تقسیم میکند:
۱- کارکردهای نخستین ذهنی
۲- کارکردهای عالی ذهنی
کارکردهای نخستین ذهنی تواناییهای ناآموخته و طبیعی انسان مانند توجه کردن، حس کردن… میباشد. در جریان رشد این کارکردهای نخستین تدریجاً به کارکردهای عالی یعنی حل مسئله و تفکر تغییر مییابند. این تغییر از کارکردهای نخستین به عالی از راه تاثیر فرهنگ و در زمینه تاریخی اجتماعی میسر است. کودک از طریق تعاملات، روابط اجتماعی را به صورت کارکردهای روانشناختی در میآورد. همین تبدیل روابط اجتماعی به کارکردهای ذهنی موجب رشد و تحول شناختی میشود. فرایند تبدیل روابط اجتماعی به کارکردهای عالی ذهنی نه به طور مستقیم بلکه از طریق یک واسطه یا بنا به گفته ویگوتسکی یک علامت، امکان پذیر است. (مشیری تفرشی، ۱۳۸۸، ۵۵، ص ۱۵)
نظریه یادگیری مشاهدهای بندورا
یکی دیگر از نظریه های مهم روانشناسی یادگیری که هم جنبه رفتاری دارد و هم جنبه شناختی، نظریه شناختی اجتمــاعی یا نظریه یادگیری مشاهدهای است. واضـع این نظریه آلبـرت بنــدورا (۱۹۷۷-۱۹۶۸) است. روانشناسان رفتارگرا از جمله ثرندایک و اسکینر بیشتر بر محرکهای محیطی بیرون از فرد به عنوان کنترل کننده رفتار او تأکید میکردند، در مقابل روانشناسان شناخت گرا مانند گشتالتیان و آزوبل عمدتاً برای فرآیــندهای شناختی اهمـیت قائل میشدند. بندورا هم عوامل محیطی بیرون از انسان و هم عوامل شناختی درون او را در کنترل رفتار مؤثر میداند. از این جهت نظریه او را در شمار نظریه های شناختی رفتاری قرار میدهند. بندورا گفته است «از دیدگاه یادگیری اجتماعی» مردم نه به وسیله نیروهای درونی رانده میشوند، نه محرکهای محیطی آنان را به عمل سوق میدهد، بلکه کارکردهای روان شناختی بر حسب یک تعامل دو جانبه بین شخص و عوامل تعیین کننده محیطی تعیین میشوند. به طور دقیقتر بندورا میگوید که شخص، محیط و رفتار شخص بر هم تأثیر و تأثر متقابل دارند و هیچکدام از این سه جزء را نمیتوان جدا از اجزای دیگر به عنوان تعیین کننده رفتار انسان به حسـاب آورد.
(http:gam.isfedu.orgazobelazobel.htm, 96)
اولین مطالعات علمی انجام شده درباره یادگیری مشاهدهای، به ادوارد ثراندیک باز میگردد. او با انجام آزمایشهای علمی روی گربهای که در جعبهی معما قرار داده بود، رفتارهای آن حیوان را بررسی کرد. واتسون نیز پژوهشهایی در این زمینه انجام داد.
در تداوم این راه، آلبرت بندورا یک رشته مطالعه انجام داد که نشان میدهند، برخلاف باور ثرندایک و واتسون، حتی ارگانیسمهای غیرانسان نیز میتوانند از راه مشاهده سایر اعضای نوع خود، یادگیری پیچیدهای انجام دهند. بندورا (۱۹۸۶) یادگیری مشاهدهای را شامل چهار مرحله میداند. این چهار مرحله عبارتاند از: (سیف، ۱۳۷۹،۱۹، ص ۲۸۵).
۱- توجه: در این مرحله، یادگیرنده به آن چه قرار است یاد گرفته شود، توجه میکند. عوامل متعددی چون جذابیت، شهرت، شایستگی، مورد احترام و مورد تحسین واقع شدن فرد سرمشق یا الگو، در جلب توجه افراد موثرند.
۲- به یادسپاری: در این مرحله، یادگیرنده آنچه را که مشاهده کردهاست، به خاطر میسپارد. بندورا بر این باور است که برای یادگیری تنها کافی است فرد به مشاهده بپردازد و نیازی به تقویت و پاداش ندارد.
۳- بازآفرینی: در سومین مرحله از یادگیری مشاهدهای، رمزهای کلامی یا تجسمی ذخیره شده در حافظه، به صورت اعمال آشکار درمیآیند.
۴- انگیزش: اگر اعمال خاصی که توسط یادگیرنده انجام میشود، با تقویت کننده همراه شود، به انجام
آن رفتار خواهد پرداخت. در غیر این صورت، به انجام رفتار مذکور ادامه نخواهد داد.
مرحله سوم: بازآفرینی
مرحله دوم: به یادسپاری
مرحله اول: توجه
مرحله چهارم: انگیزش
نمودار مراحل یادگیری مشاهدهای
طراحان رسانه های آموزشی و کسانیکه از رسانه های تولیدشده استفاده میکنند، با درک و فهم زیربنایی از اثربخشی فیلم و تلویزیون در آموزش میتوانند، به هنگام طراحی و کاربرد این رسانه ها در موقعیتهای تدریس و یادگیری، فعالیت خود را به بهترین وجه انجام دهند. (رضوی، سال ۱۳۸۶، ش۵، ،صص ۳۲-۳۴)
بندورا معتقد است که ما به همان اندازه که از مشاهده پیامدهای رفتارمان یاد میگیریم از مشاهده تجارب غیرمستقیم نیز مطالب میآموزیم. (سیف، ۱۳۸۲،۵۹، ص۲۲۵)
از نظر بندورا، بخش وسیعی از یادگیریهای انسان با مشاهده و تقلید صورت میگیرد. بندورا، یادگیری مشاهدهای را مهمترین عامل رشد و یادگیری به حساب آورد.
بندورا، از همان ابتدا با ترکیب جنبههای شناختی و اجتماعی رفتار فراگیر به تقسیمبندی سنتی دیدگاه رفتارگرایی در مقابل دیدگاههای دیگر خاتمه میدهد و به اهمیت نسبی عوامل درونی و بیرونی یعنی تواناییهای بالقوه انسان و محیط اجتماعی، در رفتار تأکید کند.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 02:44:00 ب.ظ ]
|