دانلود پایان نامه بررسی تاثیر سبک رهبری خدمتگزار بر میل به ... |
- برون گرایی[۱۵۳]:شامل خوش مشربی، شور و اشتیاق، پر حرف و فعال بودن است (مارتینز، ۲۰۰۲: ۷۵۹). نقطه مقابل آن درونگرایی، ساکت و کم رو و خجالتی است.
ب) جنبه های مدیریتی اعتماد: جنبه های مدیریتی با ابعاد زیر ارزیابی می شوند:
- مدیریت تیمی[۱۵۴]:این بعد به مدیریت اثر بخش تیم و موفقیت در انجام اهداف فردی و اداره کردن تعارض درون گراها اشاره دارد.
- تقسیم اطلاعات[۱۵۵]:این بعد بر تمایل به بازخورد عملکرد فردی و آشکار کردن اطلاعات مربوط به سازمان در یک جو منصفانه اشاره دارد.
-
-
- حمایت کاری[۱۵۶]:این بعد به تمایل به حمایت کارکنان موقعی که ضرورت وجود دارد و فراهم کردن اطلاعات مربوط به شغل برای توفیق فعالیت ها اشاره دارد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
-
- قابلیت اطمینان[۱۵۷]:که شامل تمایل به گوش دادن، توجه یه پیشنهادها، اجازه دادن به دیگران که در بیان احساسات خود آزاد باشند، است و به قبول اشتباهات و اطمینان یافتن از اینکه کارکنان از مقام و موقعیت خود لذت می برند و قابل اطمینان هستند اشاره دارد (مارتینز، ۲۰۰۲: ۷۶۰).
ج) ترکیب جنبه های شخصی و مدیریتی در اعتماد:
نتایج تحقیق مارتینز نشان می دهد که بین روابط اعتماد در یک سازمان و شیوه های مدیریتی ارتباط وجود دارد. این یافته ها از تحقیق تایلر و دگوی حمایت می کند.
بنا بر نظر آنها اعتماد از تصمیم کارکنان و اختیار آنها در سازمان تاثیر می پذیرد. این مدل نشان می دهد که شخصیت مدیران ممکن است، غیرمستقیم، از زیردستان تاثیر پذیرد (مارتینز، ۲۰۰۲: ۷۶۵).
شکل ۲-۲٫ مدل مارتینز
۲-۳-۴-۴٫ مدل مبتنی بر ارزشها، نگرشها و حالات
با چهارچوب تئوریکی مبتنی بر ارزشها، نگرشها، احساسات و حالات، تحلیل می شود که افراد از لحاظ روانی - احساسات، عقاید و معانی نهفته در آن - اعتماد را تجزیه می کنند. براساس این چهارچوب می توان معیاری برای رشد و تکامل اعتماد به دست آورد؛ یعنی مبتنی بر آن می توان بررسی کرد که چگونه اعتماد بین افراد فراگیر و، به طور مستمر، تقویت می شود و یا، برعکس، چگونه تضعیف و شکسته می شود و از بین می رود.
تحلیل شکل ها و یا حالات مختلف اعتماد در تعاملات و نیز نقش احساس در ایجاد اعتماد، به ویژه موضوعاتی هستند که بررسی نشده اند. بنابراین، برای بررسی این مسائل و با این فرض که اعتماد ساختاری روانشناسانه دارد که حاصل تجارب افراد در تعامل ارزشها، نگرشها، حالات و احساسات آنهاست، به توضیح نقش «ارزشها»، «نگرشها»، «حالات» و «احساسات» در رابطه با اعتماد پرداخته می شود.
ارزشها و نقش آنها در اعتماد
ارزشها عبارت اند از اصول و یا استانداردهای کلی که به طور ذاتی، به نتایج مطلوبی توجه می کنند. مانند وفاداری، خوبی، عاقبت اندیشی، اعتبار، درستکاری، مسئولیت، انسجام، شایستگی، توافق، گشاده رویی، کمک رسانی .
انسانها ارزشها را بر اساس سیستم ارزشی خود و، به طور نسبی، به نام اصول راهنما می پذیرند. بنابراین، سیستم ارزشی هر فرد، راهنمای رفتار و تفسیر او نسبت به تجارب است و این راهنمایی با ارائه معیارهای حساسی است که به فرد کمک می کند تا رفتارها و وقایع محیط اطراف خود را ارزیابی و آنها را حس کند. سیستم ارزشی مشخص می کند که چه نوع رفتاری، واقعه ای، وضعیتی یا افرادی مطلوب یا نامطلوب هستند.
محققین نشان داده اند که ارزشها و یا ایده آل های افراد، یعنی ارزشهای درونی شده آنها زمینه تجربه اعتماد قرار می گیرند و استانداردی برای برخورد با امور آتی هستند. مثلاً کسی که سیستم ارزشی او بیشتر بر وفاداری و درستکاری تاکید دارد، در روابط خود با دیگران می کوشد که به وفاداری و درستکاری دست یابد. ارزشها در تجارب عمومی اعتماد نقش دارند و حتی می توانند اعتمادی را بیافرینند که در شرایط و روابط خاص انتظار می رود (پناهی، ۱۳۸۷: ۹۵).
این اظهارات قسمت عمده ای از ادبیات اعتماد را شامل می شود. مثلاً باربر[۱۵۸] بیان می کند که اعتماد به حفظ و نگهداری ارزش مشترکی که منتهی به آن شده اند، کمک می کند. همینطور ارزشهای مشترک به ایجاد روابط مشخص از راه اعتماد کمک می کنند. مثالهای دیگر شامل تحقیقات روت است. به نظر او افرادی که قابل اعتماد و صادق هستند، دیگران را هم افرادی معتمد و یا صادق ارزیابی می کنند. گاه عوامل ثابتی در اعتماد مطرح می شود؛ یعنی اعتماد بر پایه تمایل و مرتبط با خصوصیات ثابت از افراد است (گرت و جونز[۱۵۹]، ۱۹۹۸: ۵۳۲).
نگرشها
می توان نگرشها را این دو تعریف دانست:
الف) ساختارهای اطلاعاتی افراد که شامل تفکرات و احساسات خاص آنها نسبت به افراد، گروه ها و یا سازمانهای دیگر است؛
ب) روش های تعریف و ساختار دادن به تعاملات خود با دیگران.
انسانها برای تجربه اعتماد و دستیابی به آن، علاوه بر استفاده از ارزش ها در یک روش ثابت و عام، همچنین، می توانند از شیوه ای خاص استفاده کنند و آن عبارت است از به کارگیری نگرش به ماهیت دیگری که خود مبتنی بر دانش، عقاید و احساسات نسبت به طبیعت آن موجود است.
نگرش افراد نسبت به همدیگر در یک زمینه سازمانی، احتمالاً، در رابطه با میزان اطلاعات آنها راجع به قابلیت اعتماد دیگران است. سه دلیل برای این امر وجود دارد:
الف) رابطه عدم اطمینان و اعتماد با نگرش
بیشتر تعاملات در سازمان مبتنی بر «عدم اطمینان» است. در چنین موقعیتی وجود عناصری از اعتماد ضروری است. حتی در مواردی که دیگر قسمتها نسبت به تحقق امری خاص ضمانت بدهند، باز هم نسبت به نتایج واقعی آن عدم اطمینان می تواند موضوعیت داشته باشد. مثلاً ممکن است رئیس راجع به طرحهای ارتقاء به زیردستانش قول هایی بدهد، اما در این حالت هم به دلیل ابتکارهای سازمانی و کنترلهای مافوق، بی اطمینانی کماکان با قی است، از این رو، در شکل گیری نگرش افراد نسبت به دیگران در یک زمینه سازمانی، افراد احتمالاً به ارزیابی میزان اعتماد دیگران می پردازند.
ب) رابطه وابستگی متقابل نگرش و اعتماد
وابستگی متقابل در زندگی سازمانی امری ضروری است. از آنجا که افراد در شکل گیری گروه ها و یا سازمان، به عنوان یک کل، مجبور به تکیه بر یکدیگر هستند، نگرش نسبت به این موجودیتهای وابسته احتمالاً مبتنی بر احساسات، عقاید و اطلاعات آنها نسبت به میزان اعتماد به همدیگر شکل می گیرد.
ج) رابطه عقاید و اعتماد
فرض بر این است که تعاملات اجتماعی حاصل انتظاراتی است که تا حدی شناختی بوده و بر تجربیات گذشته بنا شده اند. در این صورت احتمالاً نگرش افراد نسبت به دیگران شامل عقاید آنها به میزان اعتماد آنهاست که خود مبتنی بر تجربیات گذشته، دانش آنها و تعاملات بین آنها می باشد و مبتنی بر این فرض است که شکل گیری نگرش افراد نسبت به افراد، گروه ها و سازمانهای دیگر، به عنوان یک کل، دربردارنده دانش آنها به میزان اعتماد آنها است. نگرش این افراد بخش مهمی از تجربه اعتماد را تشکیل می دهد. به همین ترتیب، اعتماد می تواند با ارزیابیهای ذاتی امانت داری افراد و گروه های دیگر توسعه یابد. علاوه بر این، هر گاه اعتماد در یک سطح کلی و از راه ارزشها تجربه شود، نگرشها وسیله ای هستند که اعتماد از طریق آنها تجربه می شود.
بنابراین، باید توجه داشت که نگرشها و ارزشها تأثیر متقابل دارند و می توانند بر اثر سینرژیک یکدیگر مؤثر باشند. نگرشها، در ماهیت، ارزشی هستند و ارزش ها کلید مشخصی هستند از اینکه چطور افراد خود و سازمان های دیگر را ارزیابی می کنند؛ کما اینکه تغییر نگرشها هم می تواند منجر به به تغییر ارزشها شود (پناهی، ۱۳۸۷: ۹۶-۹۷).
حالات و احساسات
افراد در فعالیتهای روزانه و تعامل خود با دیگران، حالات و احساساتی دارند و با توسعه تجربه ها، اطلاعاتی به دست می آورند. تفاوت ابتدایی حالات و احساسات به شدت اثر وضعیت برمی گردد. احساسات حالات مؤثری هستند که فرایند و رفتارهای شناختی حاصله را قطع می کنند و مربوط به وقایع یا شرایط خاص هستند. در حالیکه حالات شدت و نفوذ کمتر و عمومیت بیشتری دارند؛ به گونه ای که نمی توان آن را با واقعه یا شرایط خاصی مرتبط دانست. حالات بیشتر مربوط به احساسات روزانه ای است که مردم دارند.
یک روش قابل قبول و پذیرفته شده برای توصیف حالات و احساسات، توجه به اثار مثبت و منفی آنهاست. حالات، احساساتی که به نسبت زیاد دارای تأثیر مثبت هستند را می توان شامل مواردی چون برانگیختگی، اشتیاق، فعال بودن، غرور، چالاکی و قدرت دانست؛ در حالیکه حالات و احساساتی که تأثیر منفی زیاد دارند را می توان مواردی چون اضطراب، دشمنی، عصبانیت، هیجان زدگی، حقارت و ترسناک بودن دانست.
حالات و احساسات به سه دلیل از جنبه های اساسی تجربه اعتماد محسوب می شوند. اولاً، به این دلیل که تجربه اعتماد متضمن هر نوع اثر و نتیجه است، اعم از اینکه ناشی از حالات و احساسات قوی یا ضعیف باشد. اگر افراد بتوانند اعتماد دیگران را، با بررسی احساس آنها نسبت به خود، تجربه کنند، می توانند تصمیم بگیرند.
در مثال، اگر برخورد با یک خطر، اثری بسیاری منفی بر فردی داشته باشد مثلاً هیجان زده و عصبانی شود و یا بترسد ممکن است این امور، در ابتدا سبب عدم اعتماد فرد شوند. همینطور در ایجاد یک اعتماد، فرد ممکن است آثار مثبتی را تجربه کرده و نسبت به چیزی مشتاق گردد. این ماهیت اعتماد است که در شرایطی آشکار می شود که افراد احساس کنند که از طرف دیگران فایده ای نصیب آنها می شود. در چنین موقعیتی، احساسات ابزاری می شوند برای فشار بر «احساس عدم اعتماد». علاوه بر این احساسات به دیگر افراد منتقل می شود و آنها هم آن را تشخیص می دهند. از این راه، حالات یا احساسات مثبت یا منفی هر فرد می تواند دیگران را در تأثیر قرار دهد.
دوم، به این دلیل که جریان حالت فعال هر فرد ممکن است تجربه اعتماد او و در نتیجه شیوه شکل گیری نظریات و قضاوت او نسبت به اعتماد دیگران را متأثر سازد. در مثال، وقتی یک سرپرست نسبت به زیردست خود دیدی منفی دارد در ارزیابی اعتماد آنها به احتمال، سوال از اعتبار و مقبولیت زیردست، متأثر از این دید منفی است. به همین ترتیب، مدیر در مذاکراتش با تولیدکننده می تواند با اشاره به احساسات مثبت محیطی که با آن در تعامل است، زمینه اعتماد تولیدکننده را فراهم کند.
انسان با تجربه مثبت حالات و احساسات می تواند دیگران را با دید مثبت بیشتر ببیند و جهان را با عینکی به رنگ گل سرخ تماشا کند و، در نتیجه، اعتماد زیادی به دیگران داشته باشد. برعکس، حالات و احساسات منفی می تواند به واکنش منفی در تعاملات منجر شود و، در نتیجه، سبب اعتماد کمتر به دیگران شود. با توجه به مجموعه این دلایل، محققین نشان داده اند که دید مثبت می تواند نقش مهمی در ارتباط خوب با دیگران داشته باشد.
سوم، به این دلیل که اعتماد مبتنی بر انتظارات با حساسیت ساخته می شود، وقتی این احساسات ضربه می بینند، فرد بی اعتمادی را تجربه می کند.
حالات و احساسات بیشتر از ارزشها و نگرشها در طول زمان تغییر می کنند و علامت آن تغییر در تجربه اعتماد است. همچنین، در مقابل ارزشها - که عام هستند - و نگرشها - که عینی هستند – حالات و احساسات، هم عام هستند و هم خاص؛ زیرا افراد خاص ممکن است در شرایط یا روابط متفاوت، نوعی خاص از احساس داشته باشند. مثلاً یک فرد بسته اینکه از حضور در یک گروه احساس حقارت و یا شایستگی کند، میزان همکاری او متفاوت است. بنابراین، احساسات نسبه فرد، تعامل یا ارتباط «خاص» هستند، ولی از این لحاظ که همین نوع احساس ممکن است در برابر افراد و موقعیتهای دیگر دوباره تجربه شود «عام» هستند. حالات و احساسات در تعامل با ارزشها و نگرشها، تعیین کننده تجربه اعتماد هستند.
احساسات منفی ناشی از رفتار یا فعالیتهایی است که با ارزشهای ثابت و پایدار فرد ناسازگار است. نگرشها بر احساس افراد تأثیر می گذارد و از این رو است که یک نگرش کاملاً نسبت به دیگران می تواند منجر به احساس خوب یا حالتی مثبت در او شود. برعکس، هرگاه فردی در زمانی خاص احساس منفی را تجربه کرده باشد، نگرش منفی پیدا می کند و این امر می تواند، به مرور، به تغییر ارزشهای او منتهی شود (پناهی، ۱۳۸۷: ۹۷-۹۸).
ارتباط ارزشها، نگرشها و حالات
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-09-28] [ 08:43:00 ب.ظ ]
|