طرح های پژوهشی انجام شده با موضوع بررّسی و ... |
در واقع عطار در طلب راهی است که نیایشهایش، شایستگی پذیرش در درگاه حق را پیدا کند و در این مسیر از خداوند مدد میطلبد و از او می خواهد که وی را به راه راست هدایت کند.
مولانا همچون دیگر عارفان ربّانی، نماز را راهی برای رسیدن انسان به سلوک معنوی میداند و همینکه پیوند بین روح انسان با ذات لایتناهی خداوند برقرار شود، آدمی هر چه بگوید و به هر زبانی از خداوند یاد کند، نیایش او پذیرفته میشود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در این راستا حکایت «موسی و شبان» نمونهی مشخصی از این تفکر است و با آنکه حضرت موسی بعد از سرزنش کردن چوپان، از جانب خدا بسیار بازخواست میشود، خدا (خطاب به چوپان) میفرمایند:
« هیــــچ آدابــی و ترتیبـی مجــو هر چه میخواهد دل تنگت بگـو
کفر تو، دین است و دینت، نور جان ایمنــی، وز تــو جهانـی در امان
ای مُعــافِ یَفــعَلُ الله مــا یَـــشـا بـی محابا رو زبـان را بر گشــا.»
(مثنوی، ۱۳۹۰، ج۲: ۴۵۰ و ۴۵۱)
میتوان اذعان کنیم که هر کس به طریقی با خداوند به نیایش میپردازد و مهم این است که آن ارتباط معنوی عمیق بین خدا و بنده برقرار شود تا بدین ترتیب روح آدمی زمینهی لازم برای کسب فیض از وجود لایزال الهی را پیدا کند.
در واقع ستایشها از درگاه خدا، مانند تصویری در آینه است که اصل این تصویر متعلّق به کسی است که در برابر آن ایستاده است:
« نقـش میبینی که در آیینـهای اســت نقش توست آن نقش وآن آیینه نیست.»
(همان: ۴۲۳)
در واقع نقشی از یک شیء که در آینه انعکاس پیدا میکند، غیر از حقیقت آن شیء است چنان که حال ظاهر، غیر از حال باطن است.
از سوی دیگر مولانا در اشعار خود دعا و زاری و تضّرع به درگاه خداوند را سرمایهای بزرگ میشمارد و میگوید:
« زاری و گریه، قوی سرمایه ای است رحمت کلی، قوی تر دایه ای است
دایـــه و مــــادر، بهانـــه جو بـود تا کـه کـی آن طفل او گریان شـود
طفـــل حـاجـات شمــا را آفریـــد تـا بنـالیـد و شــود شیـرش پدیـد
گفـت: اُد عُوا الله، بــی زاری مبــاش تا بجـوشـد شیـرهـای مهر هــاش.»
(همان:۴۹۰)
در واقع مولانا معتقد است که خداوند سودای نیاز را برای ما قرار داده تا دست دعا به سوی قادر توانا بگشاییم و او را صدا بزنیم و یارب یارب بگوییم زیرا خداوند طنین صدای بندگانش و راز و نیازشان را دوست دارد و از طرفی تا درخواستی نباشد اجابتی صورت نمیگیرد.
در این أثنا شاعران معاصر ایران زمین را حالوهوایی دیگر است، عارفان کوی محبوب با چشم بصیرت و درک باطنی خود به بیان این جلوههای زیبای درونی میپردازند و با نگاهی متفاوت اما دلنشین نیایش و مناجات خود را به درگاه خداوند بیان میدارند.
نیما یوشیج؛ پدر شعر نو فارسی در اشعار خود هیچگاه به معنای واقعی کلمه به «نماز» به آنگونه که ما در اندیشهمان هست، نمیپردازد چون نیما فضای جامعه خود را نامناسب میداند و حیران مانده که چگونه دردهای دلش را التیام بخشد.
نیما یوشیج در شعر خود مسائل اجتماعی را بیان میکند اما هر زمان که ما جلوهای از نماز و نیایش را در شعر نیما میبینیم، به طور مشخص به راز و نیاز و دعا و نیایش اشاره نمیکند و نهایت امر این است که نیایش برای ذهن مبارزه طلب او وسیلهای برای بیدار کردن غافلان به دلهای ناآگاه است:
« داستان، از درد میرانند مردم
در خیال استجابت های روزانی
مرغ آمین را بدان نامی که او را هست میخوانند مردم.»
(نیما،۱۳۷۱: ۴۹۲)
در شعر «مرغ آمین» ما بهطور واضح با مفهوم نیایش مواجه میشویم اما در این شعر هم، شاعر از مفهوم نیایش برای بیان سختیها و دردهایی که مردم متحمل شدهاند، استفاده میکند. در واقع میتوان گفت در این شعر نیما از زبان نمادین بهره میبرد و از زبان مرغی که به نظر میرسد نماد خود شاعر است روزهای خوبی را برای همه آرزو میکند و آیندهای نو را مژده میدهد:
« مرغ آمین را زبان با درد مردم میگشاید
بانگ بر میدارد:
- آمین! باد پایان رنجهای خلق با جانشان در کین
و ز جا بگسیخته مثالوده خلق افسای
و به نام رستگاری دست اندر کار
و جهان سرگرم از حرفش در افسون فریبش
خلق میگویند آمین.»
(همان: ۴۹۳)
احمد شاملو از دیگر شاعران معاصر، شعرهای عاشقانه و اجتماعی بسیار زیادی دارد اما نماز و نیایش در شعر او جلوهی چندانی ندارد. شاملو حتی در شعرهایی که در زمان آرامش سروده است به نماز و راز و نیاز با خداوند توجّه ندارد. او هیچ گاه به طور صریح به مناجات با خداوند نپرداخته است.
شاملو در شعرهایش خواستار تلألؤ نور و روشنی و اعتماد و نگاه ویژهی خداوند است و وقتی دعایش به اجابت نمیرسد تردید او این چنین قوت میگیرد:
« فریاد من همه گریز از درد بود
چرا که من در وحشت انگیزترین شبها
آفتاب را به دعایی نومیدوار طلب میکردهام
در خلائی که نه خدا بود و نه آتش،
نگاه و اعتماد تو را به دعایی نومیدوار طلب کرده بودم.»
(شاملو، ۱۳۸۳: ۳۸۹)
شاملو در شعر خود عناصر نماز را به کار برده اما در جهتی کاملاً نامناسب از تعبیرهای نماز برای توصیف خود بهره برده است:
« چنان زیبایم من
که الله اکبر
وصفی است ناگزیر
که از من میکنی.»
(همان: ۸۶۹)
در واقع میتوان گفت شاملو با نگاهی کاملاً متفاوت نماز را از نظر گذرانده و جنبه های منفی نماز را در شعرش بیان کرده است :
« نماز گزاردم و قتل عام شدم
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1400-09-29] [ 12:12:00 ق.ظ ]
|