نظریه ی شناختی رشد پیاژه :

پیاژه روانشناس سرییسی کوشیده است به دور از هنجارهای اجتماعی وپیش رویدادهای بزرگسالان به درک وتحلیل ودیدگاه کودک بپردازد خواسته است زندگی روزانه کودک را با تمام پریشانی ،اضطراب و آشفتگیهایش بازسازی کند . این نوآوری ودگرگونی در روش نگرش ،نتایجی به بار آورده که با ژرفترین واستوارترین اعتقادمان مارا درباره ی دوران کودکی زیر رو کند .

از نظر پیاژه ساختار شخصیت در یک فرآِند تدریجی (پلکانی )شکل می‌گیرد و آگاهی از خود مستلزم مقایسه مداوم میان من ودیگری است . تأکید او بیشتر بر توانایی‌های شناختی ،یعنی ظرفیت به کار گیری درک انسان از تفکر ،حافظه ودیگر فرآیندهای ذهنی برای دست یابی بر دانشهاست .

پیاژه بر این باور بود در سال( ۱۹۷۰)که توانایی شناختی کودک طی چهار مرحله ی اصلی رشد می‌یابد این مراحل در ارتباط با سن کودک است زیرا اولآًمغز کودک باید در طول زمان رشد یابد تا بتواند برخی از انواع شناخت‌ها را درک کند . تءثیر تجربه در طول زمان به دست می‌آید به همین دلیل ،اگر بشنویم کودک شش ماهه ای صحبت می‌کند یا کودک هشت ماهه ای درباره ی ارتباط وکنش متقابل نمادی بحث می‌کند حیرت زده می‌شویم . مراحلی که پیاژه از تولد تا دوازده سالگی وپس از آن را شامل می شود به شرح زیر است :

۱٫ مرحله حسی –حرکتی :

مرحله حسی-حرکتی شامل دوسال اول زندگی کودک است کودک در خلال این سالها ،تجربه های حسی (دیدن اشیاء)وفعالیتهای حرکتی (لمس کردن چیزها)را به کمک حواس خود یاد می‌گیرد وکشف می‌کند که با دست یابیبه چیزهایی یا رنگ روشن ،مانند اسباب بازی های متحرک با جغ جغه ،قادر است آن ها را لمس کند ،بغل بگیرد یاحتی تکان دهد .کودک در چنین حالی قادر به نشخیص خود از محیط اطراف است در سه یا چهار ماهگی ،کودک تواناییاین کار را ندارد ،امادر ۹ماهگی شروع به جستجوی اسباب بازی کرده ،آن ‌را هنگام حرکت با چشم دنبال می‌کند در این حال است که کودک تمیز می‌دهد که اسباب بازی دارای موجودیت خاص ومستقل است .

۲٫مرحله قبل از تفکر =مرحله تفکر شهودی:این مرحله از دوسالگی تا هفت سالگی را در برمی گیرد پیاژه این مرحله را مرحله ماقبل تفکرنامید زیراکه در طی این دوره کودک قادر به انجام بسیاری از فعالیت‌ها ی ذهنی نیست وبه طور کامل برخی مفاهیم اساسی چون وزن،اندازه،سرعت،علت ‌و معلول را درک نمی کند .توانایهای آشکار کودک در این مرحله اغواکننده وکاه خطر ناک است .مثلا مربی کودک به او می‌گوید همین جا بایست ،تکان نخور.مبادابه خیابان بروی سپس برای اطمینان خاطر ممکن است از او بپرسند :قرارشد چه کار کنی ‌و کودک موضوع را توضیح دهد ،در این جا چنین به نظر می‌رسد که کودک خطر را درک ‌کرده‌است اما در واقع چنین نیست کودک هنوز سرعت اتومبیل وعلت ‌و معلول را به طور درست درک نمی کند وبه همین دلیل در خیابان صدمه می بیند یا کشته می شود . ‌بنابرین‏ اگر چه کودک حرفهای مربی رافهمید ولی هوز جوانتر از آن است که بتواند قضیه را دوبار خطر سرعت اتومبیل بفهمد .از سوی دیگر وجه تسمیه تفکر شهودی آن است که کودک در این سنین با تخیلاتی شبیه شهود یا اشراف هنرمندان ‌و دانشمندان بزرگ زندگی می‌کند ،با این تفاوت که شهود کودک از مقوله نا آگاهی است «جان پنداری »عروسکی در کودک در بغل دارد به او غذا می‌دهد خسته شدن توپ بازی ،ودهها مثالدیگر از این نوع تفکرات شهودی کودک حکایت می‌کند .

۳٫ مرحله تفکر عینی:یا مرحله تفکر انضمامی :

در این مرحله که کودکان هفت تا دوازده سال را شامل می شود ،کودکان قادر به استدلال وضعیت‌های عینی هستند آن ها تجربه ها ومهارتهای شناخت را که لازمه زندگی روزمره است ،فرا می گیرند . اندازه ،سرعت، وزن ،زبان وعلت ‌و معلول را می فهمند وبر خلاف کودکان جوانتر ،آن ها قادرند از دیگران قدر دانی کنند وهمچنان که «مید »معتقد است نقطه نظرات واعمال دیگران را با رفتارها ونقطه نظرات خود هماهنگ وهمراه سازند ،اما هنوز توانایی تفکر انتزاعی را ندارند یا در واقع ،تفکر آن ها منضم به حضور شی ءیا شخص است وچون شی ءیا شخص رفت ،تفکر هم پس از مدتی ناپدید می شود .

۴٫مرحله ی تفکر انتزاعی =مرحله تفکر منطقی :

در این مرحله که معمولاًپس از دوازده سالگی وآغاز دوره بلوغ روی می‌دهد نوجوان می‌تواند مفاهیم انتزاعی را کاملاًدرک کند بدون آنکه لازم باشد به دنیای مادی رجوع کند . در این مرحله نوجوان می‌تواند تصور دوست داشتن کسی را بکند که وجود ندارد ،یا مفهوم مرگ را بدون آنکه کسی بمیرد درک کند او می‌تواند درباره ی نظرها وبینش های مختلف با دقت وهوشیاری فکر کند وقادر است تا ‌در مورد عملیات پیچیده ریاضی ،مسائل اخلاقی وقوانین منطقی به بحث بنشیند وبه حل مسائل ومشکلات اقدام نماید ونیز به اظهار نظر ونقد وتحلیل در زمینه مسائل سیاسی فلسفی بپردازد .

به نظر می‌رسد که فرآِند جامعه پذیری شناختی در همه جای جهان عمومیت دارد ‌به این صورت که در همه جامعه ها مردم از مراحل متوالی یکسان رشد عبور می‌کنند،لیکن محتوای این مراحل از لحاظ فرهنگی متغییر است ،چه چیز وچقدر می آموزیم به محیط اجتماعی بستگی دارد . اگر در فرهنگ ما اعتقاد براین است که زمین مسطح است پس از طریق همین مفاهیم جهان را تفسیر خواهیم کرد حتی درون یک جامعه معین نیز عوامل اجتماعی یا فرهنگی ،گروهای مختلفی از مردم را به وجود می آورد که شیوه های متفاوت در باره موضوعهای مختلف فکر می‌کنند چنانچه زنان ایرانی به گونه ای جامعه پذیر شده اند که احتمالاًبیش از مردان به خانه داری وبچه داری فکر می‌کنند .

فرهنگ وشخصیت

یکی از ویژگی‌های انسان ،دارا بودن نیروی اندیشه است . انسان به یاری اندیشه توانسته است بر خلاف دیگر حیوانات خود را از تسلیم ‌و وابستگی بی قیذ وشرط به طبیعت بر هاند و برای مبارزه ‌و تسلط بر آن ،شیوه ها ،وسیله ها وروشهایی را ابداع کند که ما مجموعه آن ها را فرهنگ می نامیم . در واقع اندیشیدن یک نیروی درونی وفرهنگ آفرینی تجلی بیرونی آنی است .به همین دلیل است که انسان شناسان برای آدمی هنری بزرگتر از فرهنگ آفرینی نمی شناسند ‌و گوناگونی ‌پاسخ‌گویی‌ به نیاز های اولیه انسان را فرهنگ می دانند .

تعریف فرهنگ :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...