مقالات و پایان نامه ها | اهمیت و ضرورت پژوهش – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
یکی از ارزشهای مشخص مدل طرحوارههای هیجانی این است که مستقیما مفهومپردازی و راهبرد بیمار در خصوص هیجانات دشوارش به راهبردهای رفتاری مانند اجتناب و فرار منجر شده و به تقویت این باور در فرد می انجامد که قادر به تحمل هیجاناتش نیست (هیز[۶۵] و همکاران، ۱۹۹۹؛ به نقل از لیهی، ۲۰۱۱).
مشکلات زوجین تقریبا نیمی از کل مراجعات به مراکز روان درمانی را شامل میشود (داتیلیو، ۲۰۱۰)، اما کمترین سطح رضایت مراجعان از درمان در زوجین دیده میشود (سلیگمن[۶۶]، ۱۹۹۵). بیش از ۳۰ درصد زوجهایی که در درمان شرکت میکنند، بهبود بلند مدت نشان نمیدهند (باکام و همکاران، ۱۹۹۸).
یکی از درمانهای مؤثر در این حوزه که در سالهای اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است استرسزدایی مبتنی بر ذهنآگاهی است (ویگینز، ۲۰۱۲) که اثربخشی آن در بهبود بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی زوجین تأیید شده است (نیکلیسک و کویجپرس، ۲۰۰۸).
پژوهشها از اثربخشی مداخلههای ذهنآگاهی بر بهبود عملکرد زوجین و کاهش پریشانی آن ها خبر میدهند (اوکلی[۶۷] و کولارد[۶۸]، ۲۰۱۲). از میان این مداخلهها، کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی (MBSR)[69] از حمایت تجربی بسیاری قویای برخوردار است. به عنوان مثال پژوهش کارسون و همکاران (۲۰۰۴) نشان داد به کار بستن مداخله مبتنی بر ذهنآگاهی بر روی زوجین به افزایش رضایتمندی از رابطه، صمیمیت و نزدیکی زوجین و پذیرش بیشتر همسر منجر میشود.
مراقبه ذهنآگاهی نوعی تمرین ذهنی است که از دو هزاره قبل در شرق وجود داشته و اخیراً با رویکردهای بهداشت و درمان غربی درآمیخته شده است (چیسا[۷۰] و سرتی[۷۱]، ۲۰۱۱). ذهنآگاهی توجه به لحظه کنونی تعریف میشود (ژا[۷۲] و همکاران، ۲۰۰۷). کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی شکلی از تمرین ذهنآگاهی است (شارما و راش، ۲۰۱۴). کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی در سال ۱۹۷۹ توسط جان کابات- زین[۷۳] با همکاری ساکی سانتورلی و همکارانشان در مرکز پزشکی دانشگاه ماساچوست معرفی شد (سالمون[۷۴] و همکاران، ۲۰۱۱). MBSR برنامه درمانی ساختار یافتهای است که مراقبه ذهنآگاهی را برای کاهش رنج ذهنی و جسمانی مرتبط با اختلالات جسمی، روانتنی و روانشناختی به کار میگیرد (چیسا و سرتی، ۲۰۱۰). در این تکنیک فرض میشود که آگاهی گستردهتر از اینجا و اکنون، منجر به ادراک شفافتر و دقیقتر، کاهش عواطف منفی و افزایش انرژی و مقابله میشود (گراسمن[۷۵] و همکاران، ۲۰۰۴). MBSR بر خلاف راهبردهای مقابله با استرس ناکارآمد، فرد را ناچار به حذف یا اجتناب از تجربیات زندگی نمیکند (کابات- زین، ۱۹۹۰).
پژوهشهای تجربی بیشماری اثربخشی MBSR را در کاهش نشانه های استرس، افسردگی و اضطراب (شارما و راش، ۲۰۱۴؛ هافمن[۷۶] و همکاران، ۲۰۱۰) و درمان اختلالات روانشناختی، مانند اختلالات اضطرابی و افسردگی (آلن[۷۷] و همکاران، ۲۰۰۶؛ چیسا و سرتی، ۲۰۰۹؛ کارمودی[۷۸]، ۲۰۰۹؛ گراسمانا[۷۹] و همکاران، ۲۰۰۴؛ هافمن و همکاران، ۲۰۱۰)، مشکلات طبی مزمن (مرکز[۸۰]، ۲۰۱۰)، کاهش نرخ عود یا وقوع مجدد دوره های افسردگی (تیزدال و همکاران، ۲۰۰۰؛ سگال و همکاران، ۲۰۰۲) و بهبود آسیبشناسی روانشناختی والدین و فرزندان و کاهش استرس والدینی (بوگلز[۸۱] و همکاران، ۲۰۱۰) تأیید میکنند.
MBSR به افزایش آگاهی ذهنی (سانگ و لیندکوئیست، ۲۰۱۴)، ارتقاء آگاهی از تجربیات زندگی روزمره (ایوانز[۸۲] و همکاران، ۲۰۱۱)، کنترل سردردهای شدید (سان[۸۳] و همکاران، ۲۰۰۲)، و کاهش پریشانی ناشی از بیماریهای جسمانی یا روانتنی (هافمن و همکاران، ۲۰۱۰) یا زندگی در شهرهای بزرگ (ایوانز و همکاران، ۲۰۱۱)، افزایش آگاهی فراشناختی (لائو[۸۴] و گرابوواک[۸۵]، ۲۰۰۹) و ارتقاء پاسخهای رفتاری مرتبط با توجه و تقویت کارکرد مؤلفههای زیربنایی توجه (ژا و همکاران، ۲۰۰۷) منجر میشود.
همچنین امروزه پژوهشگران بر نقش درمانهای مبتنی بر هیجان در درمانهای زوجمدار و کاهش تعارضات زناشویی تأکید دارند (دالگلیش و همکاران، ۲۰۱۴؛ جونز[۸۶]، ۲۰۰۹). هیجانها، به ویژه هیجانهای منفی میتوانند موجب افزایش تعارضات بین فردی، تصمیمگیری نادرست و مشکلات سلامت روان گردند (گراس و تامپسون، ۲۰۱۴). بنابرین مردم عموما میکوشند هیجانات خود را با تغییر ارزش، شدت و مدت آن ها تنظیم کنند (روثبارت و شیس، ۲۰۱۴). یکی از نقاط ضعف اغلب راهبردهای زوج درمانی عدم توجه آن ها به مقوله هیجانها در زوجین است (داتیلیو، ۲۰۱۰). حال آن که هیجان نقش مهمی در روابط زوجین دارد؛ این هیجان است که پیوندهای وابستگی را سازماندهی میکند، وابستگیای که اساس و بنیان روابط متعهدانه بلند مدت است (جانسون، ۲۰۰۴). درمانگران همچنین ریشه پریشانی زوجین را غرق شدن در هیجانات منفی دانستهاند که به محدود شدن تعاملات آنان منجر میشود (گاتمن، ۱۹۹۴). در واقع در دو دهه گذشته، حوزه روانشناسی تغییر مهمی را با تمرکز بر روی پژوهش درباره هیجانها تجربه کردهاست (هافمن، ۲۰۱۲). پیچیدگیهای زندگی امروزی حجم زیادی از مطالبات را بر سیستمهای هیجانی که برای تولید حساسیت، کسب مهارتهای ضروری و تکامل و سازگاری بشر ضروری هستند، تحمیل میکنند (ایزارد[۸۷]، ۲۰۰۲).
سطوح بالاتر ذهنآگاهی با توانمندی بیشتر در مدیریت هیجانات منفی همبستگی معناداری دارند (کافی[۸۸] و هارتمن[۸۹]، ۲۰۰۸). مفهومپردازی تنظیم هیجان نیز با تعریف ذهنآگاهی منطبق است : آگاهی عاری از قضاوت، آگاهانه و متمرکز بر لحظه (بائر و همکاران، ۲۰۰۶) و هر دو بر آگاهی از واکنشهای هیجانی و پذیرش آن ها تأکید دارند (بیشاپ[۹۰] و همکاران، ۲۰۰۴).
وقتی از واژه نظمجویی هیجان استفاده میکنیم، به فرایندهای شناخت و رفتاری اشاره داریم که بر وقوع، شدت، مدت و ابراز هیجان اثر گذارند (کمپبل-سیلز و بارلو، ۲۰۱۴). نظمجویی هیجان فرایندی است که در آن افراد میتوانند بر این که چه هیجاناتی داشته باشند، چه زمانی آن ها را داشته باشند و چطور آن ها را تجربه کنند یا چگونه آن ها را بیان کنند، مؤثر باشند (هافمن، ۲۰۱۲). پروتکل درمان شناختی مبتنی بر نظمجویی هیجان بر ارزیابی مجدد شناختی از نظمجویی هیجان متمرکز است (کمپبل-سیلز و بارلو، ۲۰۱۴).
راهبرد نظمجویی شناختی هیجان بر مدل هیجانی گراس استوار است که بر ارزیابی سرنخهای درونی و بیرونی هیجانی تأکید میکند (گراس و جان[۹۱]، ۲۰۰۳). مدل نظمجویی هیجانی گراس بر نظم بخشیدن هیجانات در پنج بخش انتخاب موقعیت، تغییر موقعیت، گسترش توجه، تغییر شناختی و تعدیل پاسخ تمرکز میکند (گراس و تامپسون[۹۲]، ۲۰۱۴).
با توجه به آن چه که در خصوص اهمیت تاثیر متقابل تعارض زوجین بر استرس، ذهنآگاهی و طرحوارههای هیجانی آنان مطرح شد، و با توجه به آن که تا کنون در ایران و سایر کشورها در خصوص بررسی اثربخشی استرسزدایی مبتنی بر ذهنآگاهی و نظمجویی شناختی هیجان و ترکیب آن دو بر استرس، ذهنآگاهی و طرحوارههای هیجانی زوجین متعارض پژوهشی انجام نشده است، در این مطالعه قصد داریم به این پرسش پاسخ دهیم که آیا استرسزدایی مبتنی بر ذهنآگاهی و نظمجویی شناختی هیجان در تغییر استرس، ذهنآگاهی و طرحوارههای هیجانی زوجین متعارض اثربخش هستند یا خیر؟
اهمیت و ضرورت پژوهش
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 02:52:00 ب.ظ ]
|