نتایج پژوهش در سال‌های اخیر، نشان داده است که همبستگی بالایی بین هوش هیجانی و آمادگی برای مبتلا شدن به انواع بیماری‌ها وجود دارد. استرس، اضطراب و افسردگی، دستگاه دفاعی بدن را تضعیف و متوقف می‌کنند و باعث آسیب‌پذیری در مقابل همه‌ بیماری‌ها، از سرماخوردگی معمولی گرفته تا سرطان می‌شوند. وقتی ذهن غرق در تنش، ناراحتی یا اضطراب است، به بدن پیام می‌رساند که از میزان مصرف انرژی برای مقابله با بیماری بکاهد. این کار باعث می‌شود تا آسیب‌پذیری در مقابل انواع جدی یا جدید بیماری بیشتر شود. پژوهش‌های جدید پزشکی نشان می‌دهد که رابطه آشکاری بین اضطراب و انواع جدی بیماری‌ها، مثل سرطان، وجود دارد. مهارت‌های هوش هیجانی بازگشت به سلامت را نیز سرعت می‌بخشند. کسانی که بیمارند، ولی در طول مداوا روی مهارت‌های هوش هیجانی خود کار می‌کنند و آن ها را رشد می‌دهند، از بسیاری بیماری‌ها، از جمله کشنده‌ترین بیماری‌ها زودتر رها می‌شوند.‌

اثر فیزیکی هوش هیجانی روی مغز و سیستم‌های مختلف بدن به قدری قوی است که تحقیقات انجام شده در دانشکده‌ پزشکی دانشگاه‌ هاروارد، با عکس‌برداری از مغز، عملاً ثابت کرده‌اند که همراه با تغییرات هوش هیجانی، تغییرات فیزیکی در مغز شکل می‌گیرد. مهارت‌های هوش هیجانی، توانایی مغز را برای مقابله با اضطراب هیجانی، تقویت می‌کنند. این کار باعث می‌شود که دستگاه دفاعی بدن، قوی باقی بماند و مقاومت بیشتری در مقابل بیماری داشته باشد(برادبری ،۱۳۸۴). حال خوب و فکر خوب (عاطفه خوب ـ تفکر خوب) شاید بتوان مهمترین اثر هیجان و عاطفه را در تأثیر آن ها بر افکار و پاسخ‌ها دانست. وقتی احساس خوبی می‌کنیم، جهان و اطرافیان را زیبا می‌بینیم. وقتی افسرده و دلتنگ هستیم همه چیز تیره و تار به نظر می‌رسد. هنگامی که احساس خوبی داریم، دنیا را با عینک خوش‌بینی می‌بینیم و برعکس.

عملکرد عاطفی بر کارکرد عصبی ـ روان‌شناختی فرد نیز تأثیر می‌گذارد. وقتی خوش خلق هستیم، خاطرات خوب را به یاد می‌آوریم، و وقتی افسرده هستیم خاطرات بد به طور خودکار به ذهن وارد می‌شوند. هر چقدر هوش عاطفی فردی بالاتر باشد، به نقش و تأثیر عواطف بر کنش‌ها و رفتارهایش آگاه‌تر است و سعی می‌کند بهترین عاطفه را متناسب با موقعیت، در خود ایجاد کند تا بهترین نوع تفکر و حل مسئله را انجام دهد. فردی که هوش هیجانی بالایی دارد می‌داند که چگونه تأثیر منفی هیجانات را بر تفکر خود اصلاح کند. شصت سال پیش، تحقیقات فردی به نام رازران نشان داد آدم‌هایی که در معرض بوی بد قرار می‌گیرند در مقایسه با کسانی که پس از صرف یک ناهار مجانی احساس خوب و حال خوشی دارند، اظهارنظرهای منفی بیشتری درباره موضوعات غیرمرتبط می‌کنند. هیجان و عاطفه نه تنها محتوای شناخت و رفتار (آن چه ما فکر می‌کنیم و انجام می‌دهیم) را تحت تأثیر قرار می‌دهند، بلکه فرایند شناخت (یعنی چگونه اندیشیدن) را نیز زیر نفوذ خود قرار خواهند داد(فاطمی ،۱۳۸۵).

۲-۱-۱۰-۳-۱ مدل هوش هیجانی بار آن در سلامت جسمی:

مطالعات نشان می‌دهند که ارتباط معناداری بین هوش هیجانی و سلامت جسمانی وجود دارند.در اولین مطالعه کریوی ،ویل بن – آراش و بار- آن (۲۰۰۰[۵۲])نتایج هوش هیجانی –عاطفی ۳۵ بیماربزرگسال سرطانی بازمانده در مقایسه با گروه کنترل ۳۵ نفری که به طور تصادفی از نمونه جمعیت محلی مرسوم انتخاب شده بودند . در این مطالعه مهمترین تفاوت بین دو گروه با توجه به نتایج کلی هوش هیجانی ، در واقع قوی ترین مقیاس هوش هیجانی _عاطفی که گروه کنترل و آزمایش را از هم متمایز می کرد خوش بینی بود که مهمترین تسهیلگر رفتار هوش هیجانی و عاطفی بود که قبلا هم بدان اشاره شده بود.

در مطالعه ی دیگری توسط بار – آن (۲۰۰۴)،۳۵۷۱ بزرگسال پرسشنامه هوش هیجانی _عاطفی را کامل کردند و ‌به این پرسش در پرسشنامه بازخورد دادند « من احساس خوبی ‌در مورد سلامتی عمومی خودم دارم».این سوال ابزاری بود برای فراهم آوری خود ارزیابی سلامت جسمانی که می‌تواند درجه ی که هوش هیجانی فرد را تحت تاثیر قرار می‌دهد نشان بدهد ،نتایج تحلیل رگراسیون چندگانه همبستگی ۰/۴۹را نشان داد .

بر اساس مقیاس­های قوی هوش هیجانی –عاطفی که در این مطالعه ارائه شده است ،واضح است که :الف -توانایی خود آگاهی ،ب-توانایی مدیریت عواطف و کنترل احساسات ،پ -توانایی حل مسائل فردی و بین فردی طبیعی ،ت- توانایی نگهداشت حالت خوش بینانه به طور معناداری ارتباط با سلامت جسمانی دارد.

۲-۱-۱۰ -۳-۲ مدل هوش هیجانی بار آن در سلامت روانی :

در یکی از مطالعاتی که روابط بین هوش هیجانی – عاطفی و سلامت روانی را ارزیابی کردند ،نمرات هوش هیجانی – عاطفی ۴۱۸ بیمار روانی با گروه کنترل همسان شده ، در کشور های ارژانتین ،اسرائیل ،آفریقای جنوبی و آمریکا ، مورد بررسی قرار گرفت(بار – آن ،۱۹۹۷)،علاوه بر تفاوت معناداری که در کل هوش هیجانی – عاطفی دیده شد در نمرات هوش هیجانی – عاطفی تفاوت های معناداری در اکثر مقیاس ها بین نمونه های ‌گروه‌های کلینیکی و کنترل دیده شدند.

یافته های حاصل از مطالعات نشان می‌دهند که قویترین مؤلفه‌ های هوش هیجانی – عاطفی ،مهارت ها و تسهیل کننده ها یی که سلامت روانی را تحت تاثیر قرار می‌دهند :الف :توانایی مدیریت عواطف و کنار آمدن با استرس ،ب -کشش به سمت اهداف شخصی در ارتباط با شکوفایی پتانسیل های درونی فردی و داشتن زندگی با معنا وپ_ توانایی بازبینی و مقابله با احساسات و تفکرات، هستند.

این گونه یافته های بزرگ قابل تعمل هستند .چرا که کمبود در هر کدام از این حیطه ها به ترتیب منجر به نگرانی: ( ناتوانی در مدیریت مؤثر عواطف)،افسردگی ،( نا توانی در موفقیت اهداف شخصی و رسیدن به زندگی معنا دار) و مسائل مربوط به واقعیت آزمایی ( ناتوانی در کنترل احساسات و و تفکرات ) می‌شوند. ضرورت این موضوع زمانی آشکار می‌گردد که آسیب شناسی بیشتر اختلالات روانی ،کمبود یک یا چند مورد از موارد هوش هیجانی را نشان می‌دهند(نومن کلاچر ،[۵۳]۱۹۶۵).

۲-۱-۱۰-۴ هوش هیجانی، موفقیت شغلی، مدیریت و پیشرفت سازمانی:

وقتی به محل کار می‌رویم هیجان‌ها را نیز با خود به آنجا می‌بریم؛ آن ها مثل مزاحمان آزار‌دهنده، تمام روز سایه به سایه درپی، هستند. هرچه سریعتر از هیجان‌های خود، آگاه شده و آن ها را بهتر بشناسیم، زودتر خواهیم توانست که دوباره کنترل اوضاع را به دست گیریم. درک و مدیریت هیجان‌ها تنها راهی است که می‌توانیم با بهره‌گیری از آن، حداکثر استفاده را از روزمان ببریم و به سوی هدف شغلی خود در زندگی برویم. به کار گرفتن هوش هیجانی چه تأثیری بر موفقیت شغلی دارد؟ پاسخ کوتاه این است که خیلی زیاد. به کار گرفتن هوش هیجانی روش بسیار خوبی است که انرژی را در یک جهت متمرکز می‌کند و نتیجه بسیار عالی دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...