استرس عبارت است از واکنش‌های جسمی- ذهنی و عاطفی که در نتیجه تغییرات و نیازهای زندگی فرد تجربه می‌شود، تغییرات می‌تواند بزرگ و یا کوچک باشد و پاسخ افراد ‌به این تغییرات متفاوت است، بر خلاف تصور بسیاری از افراد، استرس‌ تنها مربوط به محیط‌های کاری نیست، گذر از هر مرحله زندگی که کار هم جزئی از آن محسوب می‌شود استرس و فشارهای خاص خود را به همراه دارد، استرس از بدو تولد و حتی بیش از تولد همراه انسان است و در دوره های مختلف زندگی به شکل‌های گوناگون بروز می‌کند، در دوران نوزادی و کودکی و نوجوانی و میانسالی و کهولت. (به نقل از نیکوکار،۱۳۹۰) .

استرس، شرایطی است که در نتیجه ی تعامل میان فرد و محیط به وجود می اید و موجب ایجاد ناهماهنگی- چه واقعی و چه غیر واقعی- میان ملزومات یک موقعیت و منابع زیستی، روانی و اجتماعی فرد می شود.(سارافینو، ۱۳۸۷؛ ترجمه ی میرزایی و همکاران، ۱۳۸۷).

از نظر سلیه محرک یا علل استرس در همه حال چنین واکنش‌‌هایی را در ار گانیسم بر می‌انگیزد و علت هر چه باشد، معلول همواره یکسان است، فرایند استرس، سلیه این فرایند را سندرم سازگاری عمومی (Gas) نامید و برای آن سه مرحله (هشدار، مقاومت، از پا درآمدن) در نظر گرفت. سلیه معقتد بود که استرس آثار و عارضه‌هایی را در بدن به وجود می‌آورد که ممکن است به بیماری‌های گوناگون در افراد منجر شود، بیماری‌هایی چون فشار خون، ناراحتی قلبی- عروقی وافسردگی، سلیه این بیماری‌ها را بیماری‌های سازگاری نامیده به ویژه شباهت‌های بسیاری میان ساز و کارهای بیوشیمیایی در استرس و افسردگی ‌به این نظریه منجر شده است که در واقع استرس نوعی بیماری سازگاری است. (رندال آ ر.اس، ۱۹۸۰؛ ترجمه خواجه پور، ۱۳۸۶).

به طور کلی هنگامی که صحبت از فشار روانی یا استرس به میان می‌آید که شخص با رویدادی مواجه شود که خودش آن را برای سلامت جسمش یا روانش مخاطره آمیز بداند. این قبیل رویدادها را معمولا رویدادهای تنش زا یا استرس زا و واکنش های مردم را به آن ها پاسخهای تنش زا می‌نامند. هنگامی که بتوان از فشار روانی دور شد یا به آن حمله برد چنین واکنشی به آن سازگارانه است اما وقتی فشار روانی مستمر یا غیر قابل کنترل باشد، این واکنش ممکن است، ناسازگارانه بشود. فشار روانی، هم به صورت مستقیم و هم غیر مستقیم بر سلامت اثر می‌گذارد.(اتکینسون و همکاران؛ به تقل از براهنی و همکاران، ۱۳۸۵).

استرس روانی با سه مفهوم در نظر گرفته شده است.(باوم، ۱۹۹۰، کوین و هالروید[۲۳۵]، ۱۹۸۱؛ هابفول[۲۳۶]، ۱۹۸۹؛ به نقل از سارافینو[۲۳۷]، ۱۳۸۷؛ ترجمه ی میرزایی و همکاران، ۱۳۸۷).

    1. بر یک رویکرد متمرکز بر محیط معطوف است و استرس به عنوان محرک توصیف شده ست که شامل واقعه یا رشته ای از شرایط ویژه می شود.مانند زمانی که فرد می‌گوید«شغل من بسیار پر استرس است».

    1. در این رویکرد استرس به عنوان پاسخ در نظر گرفته شده است. و تمرکز آن بر واکنش مردم به عوامل استرس زا است. از این دیدگاه مردم به تنشی که احساس می‌کنند استرس می‌گویند.

  1. در رویکرد سوم، استرس را فرایندی می دانند که در عین آنکه در بر گیرنده ی استرس زا ها و فرسایش ها است، اما بعد مهم دیگری را به آن می افزایند؛ و آن رابطه ی میان فرد و محیط است.( فالکمن، ۱۹۸۴).این فرایند شامل تعامل ها و تطابق های دایم میان فرد ومحیط است که هر یک بر دیگری اثر می‌گذارد و از دیگری اثر می پذیرد.

تعامل هایی که منجر می شود واقعه ای را پر استرس بخوانیم، ارزیابی شناختی نامیده می شود.(لازاروس و فالکمن، ۱۹۸۴). ارزیابی شناختی فرایندی روانی است که به وسیله ی آن افراد دو عامل را ارزیابی می‌کنند:

    1. آیا ملزومات موقعیت، سلامتشان را تهدید می‌کند؛

  1. و منابعی که برای تامین نیازها در اختیار دارند.

این دو عامل تفاوت میان دو نوع ارزیابی را نشان می‌دهد.( همان منبع).

۲-۱-۳-۴ رویدادهای استرس زا

در برابر رویدادهای آسیب زا بسیاری از مردم رشته واکنش‌های روانشناختی معینی دارند ( هوروویتز[۲۳۸]، ۱۹۸۶).

خوشبختانه بیشتر مردم، هرگز خودشان دچار رویدادهای آسیبی نمی شوند بلکه رویدادهای معمولی تر است که در آنان ایجاد تنش می‌کند.سه ویژگی می‌تواند باعث تنش زا به شمار آمدن رویدادها شود:

۱- مهار شدنی بودن

۲- پیش‌بینی پذیری

۳- میزان فراخوانی نهایت توانایی‌ها و خودپنداره ی شخص.

میزان تنش زایی هر رویداد معین برای آدمهای گوناگون یکسان نیست، ‌به این معنا که مردم از لحاظ ویژگی‌های سه گانه ی یادشده در رویدادها با یکدیگر تفاوت دارند و عمدتاً همین ارزیابی هاست که رویدادها را تنش زا می‌سازد ( لازاروس[۲۳۹] و فالکمن، ۱۹۸۴).

هر چند رویدادهای مثبت نیز غالبا سازگاریهایی را می طلبند و در نتیجه گاهی تنش زا هستند با این حال غالب پژوهش ها حاکی از آن است که رویدادهای منفی، بسیار بیشتر از رویدادهای مثبت بر سلامت جسم و روان آدمی تاثیر می‌گذارند. علاوه بر این چگونگی تاثیر گیری مردم از رویدادها، تفاوت های فراوان دارد. برخی از این تفاوت ها برخاسته از فرهنگ و استرس هستند (ماسودا[۲۴۰] و هولمز[۲۴۱]، ۱۹۷۸).

۲-۱-۳-۵ نظریه های فشار روانی

۲-۱-۳-۵-۱ استرس به عنوان پاسخ درونی

این نگرش استرس را به عنوان متغیری وابسته در نظر می‌گیرد هانس سلیه را می‌توان نخستین شخصی دانست که در سال ۱۹۵۶ استرس را به عنوان پدیده تازه‌ایی در نوع خود به طور کامل شرح داده است.

سلیه توجه خود را به پاسخ بدن در برابر خواسته‌هایی که بر آن وارد می‌شود متمرکز کرده بود، وی در سال ۱۹۶۳ مفهوم بیماری‌های مرتبط با استرس را در غالب «سندرم سازگاری عمومی» (GAS) ارائه نمود. منظور او از این اصطلاح آن است که خواسته‌هایی که بدن با آن روبرو می‌شود، خواه درونی و خواه بیرونی، هر چه باشند پس فردی که در معرض استرس قرار می‌گیرد، از الگوی عام و یکسانی پیروی می‌کند، رخوت و افسردگی عمومی با ویژگی‌های چون کاهش انگیزه، کاهش اشتها، وزن و انرژی شناخته می‌شوند (کوپر، ۲۰۰۱)

۲-۱-۳-۵-۲ استرس به عنوان تعامل

رویکرد تعاملی برای تعریف استرس به تعامل میان محرک و پاسخ تمرکز و توجه دارد در این رویکرد (که معمولاً با عناوین رویکرد «ساختاری و کمی» نیز شناخته می‌شوند) رابطه‌ای معمولاً همبستگی، بین محرک و پاسخ فرض می‌گیرد و این رویکرد اساساً ایستا بوده هر گونه توجهی به فرایند محدود به توضیحات استنباطی می‌شود. تعریفی نظیر این تعریف که فقط بر تعامل میان دو متغیر توجه دارد، بدین معنی است که تلاش برای تشریح پیچیدگی رابطه‌ایی، محدود به «دست کاری ساختاری ما نظیر تاثیر یک متغیر ثابت» (تعدیل کننده) می‌شود. گفته های بالا بدین معنی نیست که تجزیه و تحلیل متغیر تعدیل کننده فاقد ارزش است بلکه پژوهش‌های انجام شده روی استرس شغلی، طیف وسیعی استرس زا، متغیرهای تعدیل کننده را در بر گرفته است. اکنون این نکته مهم است که استرس شغلی به عنوان یک تعامل (رابطه‌ای مداوم میان فرد و محیط) در نظر گرفته می‌شود که رویکرد تعاملی محدود به شناسایی راه‌های علمی در این رابطه می‌باشد. (کوپر، ۲۰۰۱)

۲-۱-۳-۵-۳ استرس به عنوان یک تبادل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...