الف) رویکرد نسبت به رفتار: بر اساس نظریه رویکرد نسبت به رفتار (مثلث تقلب) اشاره به درجه‌ای دارد که شخص یک ارزیابی یا برآورد مساعد یا نامساعد از رفتار مورد بحث دارد. بی لی می‌افزاید که رویکرد نسبت به رفتار به وسیله اعتقاد و باور یک شخص تعیین می‌شود و این رفتار منجر به پیامدهای معینی می‌شود و ارزیابی شخص از آن پیامد به گونه‌ای مساعد یا نامساعد تعیین می‌شود. ‌بنابرین‏ می‌توان ارزیابی شخص در جستجوی رفتار تقلب از امکان انجام و نتایج رفتار متقلبانه خود را رویکرد فرد نسبت به آن رفتار نامید.

ب) هنجارهای ذهنی: فیش بین و آین (۱۹۷۵) هنجار ذهنی را تحت عنوان ادراک شخصی از نظر افرادی که برای او مهم هستند و فکر می‌کند که او باید یا نباید رفتار مورد بحث را انجام دهد، تعریف می‌کند. از این تعاریف به نظر می‌رسد که نه تنها هنجارهای ذهنی با یک محرک روانشناسی و حتی با یک انگیزه اجتماعی مرتبط هستند، بلکه ادراکات شرکت‌کننده بر اساس نظر تعدادی از افراد که برای شرکت‌کننده در رفتار مهم هستند اشاره دارند.

ج) کنترل رفتار ادراکی (درک شده): کنترل رفتار ادراکی (کوهن و دیگران،۲۰۰۹) به توانایی شخص برای انجام رفتاری مبتنی بر رفتار گذشته آن‌ ها، شایستگی و هر گونه موانع مورد انتظاری که آن‌ ها ممکن است با آن برخورد کنند، اشاره دارد. این همان چیزی است که در نظریه لوزی تقلب تخت عنوان قابلیت فردی از آن یاد شده است.

نظریه لوزی تقلب ولف و هرمن سان

ولف و هرمن سان(۲۰۰۴) معتقدند که مثلث تقلب می‌تواند با در نظر گرفتن عنصر چهارمی موجب تقویت کشف و جلوگیری از تقلب شود. این عنصر چهارم که مثلث تقلب را به لوزی تقلب تبدیل می‌کند، استعداد و قابلیت فردی است، که در کنار سه عنصر انگیزه، فشار و توجیه به طور واقعی نقش مهمی در رخداد تقلب ایفا می‌کند.

به باور ولف و هرمن سان (۲۰۰۴) فرصت راه را برای تقلب باز می‌کند. انگیزه و توجیه شخص را به سوی آن می‌کشاند. منتها شخص باید قابلیت و استعداد شناخت راه بازشده به عنوان یک فرصت و برخورداری از مزیت آن را داشته باشد. ‌بنابرین‏ بر اساس دیدگاه لوزی تقلب این فرایند به گونه زیر است:

انگیزه: من می‌خواهم یا نیاز به ارتکاب تقلب دارم.

فرصت: ضعفی در سیستم وجود دارد که من می‌توانم از آن بهره‌برداری کنم.

توجیه: من خودم را متقاعد کرده‌ام که این رفتار متقلبانه ارزش ریسک کردن را دارد.

شایستگی و استعداد: من استعداد و توانایی انجام این کار را دارم و من این فرصت طلایی تقلب را شناسایی کرده­ام و می‌توانم از آن استفاده کنم.

ترکیب مثلث تقلب و نظریه رفتار برنامه‌ریزی‌شده

دیدگاه مثلث تقلب و نظریه رفتار برنامه‌ریزی‌شده هر دو برای تحلیل تقلب مورد استفاده قرار گرفته‌اند. کوهن و دیگران(۲۰۰۹) این دو نظریه را باهم ترکیب کرده ­اند. به اعتقاد کوهن و همکاران این دو نظریه به یک اندازه از مفهوم رویکرد استفاده نمی­کنند. مفهوم رویکرد در مثلث تقلب مفهومی گسترده است که سه بعد سنتی نظریه رفتار برنامه‌ریزی‌شده یعنی رویکرد، هنجار ذهنی و کنترل رفتار ادراکی را در بر می‌گیرد. این مفهوم هم چنین می‌تواند شامل بعد چهارم یعنی تعهد اخلاقی در حالت رفتارهای متقلبانه ‌می‌باشد.

دومین و سومین جز از اجزای مثلث انگیزه، فشار و فرصت تحت شمول نظریه رفتار برنامه‌ریزی‌شده نیستند زیرا آن‌ ها محرک‌های خارجی، برای رفتار متقلبانه ارائه می‌کنند.

نظریه بولونا و لیندکوئیست (۲۰۰۴)

در توضیح اینکه چرا افراد تقلب می‌کنند؟ می‌گویند: به طور کلی جایی که بقای شخصی وابسته شرایط رقابتی باشد، این شرایط ممکن است انگیزه­ای باشد هم برای رفتار صادقانه و هم برای نادرستی. آن جا که بقا کسی در خطر باشد ممکن است راه و روش نا صادقانه در پیش‌گرفته شود یا راه و روش صادقانه. وقتی رقابت شدید و چنان باشد که قوی‌ترها ضعیف‌ترها را از پا در آورند نداشتن صداقت را به آسانی می‌توان توجیه کرد. آن گاه ‌فریب‌کاری سلاحی برای ستیزه بقا می‌شود. به عبارت دیگر مبارزه برای بقا غالباً رفتار فریب‌کارانه را به وجود می‌آورد.

نظریه های رفتار

روانشناسی عبارت از مطالعه ماهیت، عملکرد و پدیده تجربی، ذهنی و رفتاری انسانی است. به طور کلی روانشناسی در جستجوی درک، توضیح، پیش‌گویی و کنترل رفتار فردی و گروهی است. روان­شناسی جرم با مشکلات روانی وابسته با رفتار بزه­کاری، بررسی جرم، طرز عمل مجرمان را مطالعه می کندو باید عوامل روانی تأثیرگذار رفتار فرد متقلب به دقت شناسایی شود.

نظریه همبستگی انشقاقی

این نظریه توسط ادوین ساترلند در سال ۱۹۳۳ ارائه شده است. ساترلند طرفدار اثر متقابل نمادین بود و معتقد بود که رفتار بزهکار از اثر متقابل بین انسانی با سایرین یاد گرفته می‌شود. وی نشان داد که شخصیت و ویژگی‌های بیولوژیک و روانی‌شان ربطی به ارتکاب چنین جرائمی ندارد، این جرائم منحصر به طبقات پایین تر جامعه و افرادی با ویژگی‌های خاص نیست، بلکه طبقات بالاتر و افرادی با ویژگی‌های معمول دارای سلامت روانی مناسب را نیز شامل می‌شود.

نظریه کنترل اجتماعی

این نظریه توسط تراویس هیریشی در سال ۱۹۶۹ مطرح شد.، وی معتقد است که هر چه یک فرد بیشتر از نهادهای اجتماعی (خانواده، مدرسه، …) دور گردد، احتمال وقوع رفتار مجرمانه توسط فرد افزایش می‌یابد.

نظریه بنیاد پیت، مارویک و میشل ‌در مورد تقلب

پیت، مارویک و میشل(۱۹۸۰) تقلب را نتیجه یک اثر متقابل بین نیروهای شخصیت فردی و محیط خارجی می‌دانند. سه طبقه‌بندی عمده متغیرهای ارائه‌دهنده این نیرو عبارت‌اند از: فشار محلی، فرصت­های ارتکاب تقلب و ویژگی­های شخصیتی است. ترکیب این سه متغیر به ارتکاب تقلب می‌ انجامد. در واقع احتمال ارتکاب تقلب زمانی بالا می رود که افراد با کمال شخصیتی پایین تر در جایگاهی قرار می‌گیرند فشارها و فرصت­های ارتکاب تقلب افزایش می‌یابد. در نتیجه هر چه کمال شخصیتی بالاتر باشد میزان مقاومت در برابر فشار و فرصت ارتکاب تقلب بیشتر خواهد بود.

معادله خیانت

معادله خیانت ابزار مفهومی دیگر مطرح در زمینه تقلب است که روی تعادل دو آرزوی رقیب در تصمیم به ارتکاب تقلب اتکا دارد. مدل این معادله عنوان می‌کند که سایر نظریه ­ها توجه کمی به نقش انگیزه داشته اند که یک طرف مهم در معادله خیانت است. بسیاری از اعمال خائنانه دنیای واقعی دارای یک الگوی برجسته از همسانی هستند. از این روست که اغلب متقلبین به علت میل طبیعی به منفعت بر انگیخته می‌شوند. نویسندگان این نظریه مطرح می‌کنند که مشاهده خود در گودال منجر به بیش انگیختگی می‌شود. یک حالت درونی منجر ‌به این می‌شود تا یک فرد اقداماتی را اتخاذ کند، که به طور طبیعی آن را نامعقول در نظر می‌گرفت. در واقع ترس از زیان، از لذت منفعت باارزش مساوی بیشتر است.

ویژگی‌های شخصیتی افراد متقلب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...