ب) غیرمقدور بودن و عدم توانایی در ایجاد تغییر در خلقت الهی
یکی دیگر از دلایل ممنوعیت تغییر جنسیت که قائلین به آن ذکر می‌کنند، غیرمقدور بودن آن است،‌زیرا خداوند سبحان انسان را مذکر یا مونث آفریده است و هیچ قدرتی نمی‌تواند مذکری را به مونث یا بالعکس تغییر دهد و در نتیجه اگر به وسیله عمل جراحی علائم جنسیتی شخصی برداشته شود و یا با تزریق هورمون علائم جنس مخالف در فرد ظاهر شود که او را شبیه جنس دیگر کند. این شخص در واقع تغییر جنسیت نداده است بلکه از جهت ظاهری شبیه جنس مخالف شده و لکن وجود او ملحق به جنسیت سابق است.
بنابراین تغییر موضوع مذکر به مونث و یا بالعکس امری غیرمقدور و ناشدنی است و چون موضوع تغییرناپذیر و ثابت است حکم آن نیز ثابت و غیرقابل تغییر است[۹۹].

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

این گروه بیشتر برای اثبات عقیده خود به این آیه استناد می‌کنند که می‌فرماید: [۱۰۰]
«خداوند آن (شیطان) را از درگاه رحمت خود دور کرده (زیرا به مجادله با خدا برخاسته) و گفت من از بندگان تو قسمتی را زیر بار طاعت خود خواهم کشید. و سخت گمراهشان کنم و به آرزوهای باطل و دور و دراز درافکنم و به آنها دستور دهم تا گوش حیوانات ببرند احکام خدا را به دلخواه خود تأویل و تبدیل نمایند. (ای بندگان بدانید) هر کس شیطان را دوست گیرد نه خدا را، سخت زیان کرده زیانی آشکار»[۱۰۱].
معنای ظاهری که از آیه برداشت می‌شود این است که شیطان می‌گوید من به انسانها دستور می‌دهم و ایشان نیز بنابر دستور من دست به تغییر مخلوقات خداوند می‌زنند.
البته تغییر در خلقت، بطور مطلق نمی‌تواند ناپسند و ناشی از خواست و کار شیطان باشد چرا که انجام برخی از این تغییرات مثل ختنه کردن، قطع کردن بند ناف جنین، چیدن موهای زائد بدن و کوتاه کردن موهای سر و ریش از اموری هستند که شارع نه تنها ما را از انجام آنها بازداشته بلکه مأمور به انجام آنها نیز کرده است.
بنابراین باید مقصود آیه نوعی خاص از تغییر در خلقت باشد. مفسران در اینکه مراد از تغییر در مخلوقات الهی چیست با هم اختلاف نظر دارند ولی می‌توان سخنان ایشان را حول دو محور تغییرات حسی و ظاهری یا تغییرات معنوی و باطنی گرداوری کرد.
اکثر مفسران مصادیق این تغییر حرام را کارهایی می‌دانند که مربوط به انسان و سوء تصرف او در اندام‌های بدنش می‌شود از قبیل: عقیم کردن[۱۰۲]، خال‌کوبی[۱۰۳]. تشبه جستن مرد به زن[۱۰۴].
گروهی دیگر از مفسران هم معتقدند مراد از این تغییر، تغییرات معنوی است مثل: تغییر در دین خداوند[۱۰۵]، تغییر در فطرت[۱۰۶]، تغییر در صبغت الهی[۱۰۷].
بنابراین تغییرات بوجود آمده در بدن انسان که ناشی از سوء مصرف اوست و منجر به آسیب دیدن او در حال و آینده می‌شود یقیناً حرام است.
از مطالبی که بیان شد آنچه که طرفداران این گروه استفاده کرده‌اند این است که آنچه در بعضی جامعه‌های انحراف یافته افراد سالم الخلقه را مورد عمل‌های جراحی تغییر جنسیت قرار می‌دهند قطعاً حرام و پیروی از دستورات شیطان است.
ج) مخالفت با مصالح عمومی
دلیل دیگری که بر حرمت تغییر جنسیت می‌آورند مخالفت این عمل با مصالح عمومی است. زیرا قواعدی که وضع مدنی شخصی را در جامعه تعیین می‌کنند تنها برای حفظ منافع و مصالح فردی او وضع نشده است بلکه هدف این گونه قواعد تأمین مصالح عمومی جامعه است به همین جهت اشخاص نمی‌توانند برخلاف آنها با یکدیگر توافق کنند چنانچه بوسیله‌ی قرارداد نمی‌توان تابعیت یا جنسیت کسی را تغییر داد[۱۰۸].
بی‌شک انجام تغییر جنسیت باعث برهم خوردن بسیاری از روابط حقوقی و فردی و اجتماعی می‌شود. صدق عناوین خانوادگی را برهم می‌زند و بسیاری از مسائل دیگر از این قبیل را بوجود می‌آورد که کاملاً با مصالح عمومی و حقوقی افراد دیگر تقابل و تزاحم دارند پس برای جلوگیری از بوجود آمدن این اختلالات و حفظ مصالح عمومی می‌توان به جرأت گفت قول به عدم مشروعیت تغییر جنسیت سخنی درست و موافق با موازین حقوقی می‌باشد.
از سوی دیگر آثار سوء اجتماعی که با انجام تغییر جنسیت در جامعه رخ می‌نمایاند ما را ترغیب می‌کند که برای حفظ اخلاق عمومی جامعه و جلوگیری از بی‌بند و باری‌هایی که نتیجه‌اش اشاعه گسترده فحشاء در جامعه می‌باشد قائل به حرمت تغییر جنسیت شویم چرا که قول به مشروعیت چنین عملی مساوی است با گشودن درهای هوی و هوس بر روی افراد هوسرانی که بنابر تمایلات شهوانی و ماجراجویانه دست به چنین تغییری می‌زنند و در این فرایند می‌توانند ضربات مهلکی بر پیکره اخلاق جنسیتی جامعه وارد نمایند و بنیانگذار انحرافات جنسیتی باشند.
د) حرمت نگاه و لمس عورت نامحرم
از آنجایی که انجام عمل‌های تغییر جنسیت مستلزم ارتکاب مقدمات حرامی از قبیل نگاه کردن به شرمگاه و لمس عورت نامحرم می‌باشد که از دیدگاه شرع حرام و غیرمجاز می‌باشد و دلیل‌هایی از آیات شریفه و روایاتی برای اثبات این مدعا وجود که، از هر کدام یکی را ذکر می‌کنیم.
برای اثبات حرمت نگاه کردن به عورت نامحرم آیه‌ای که بیشتر بر آن تمسک کرده‌اند عبارت است این آیه مبارکه که می‌فرماید:
«ای پیامبر به مومنین بگو چشم‌های خود را فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را فرو گیرند و دامان خویش را حفظ نمایند»[۱۰۹].
مقدس اردبیلی در ذیل این آیه می‌فرماید:
در مورد آیه ۳۰ سوره نور (حرمت لمس و نگاه عورت نامحرم)
علامه طباطبائی در مورد آیه ذکر شده می‌فرمایند: کلمه غض به معنای روی هم نهادن پلک‌های چشم است و کلمه ابصار جمع بصر است، که همان عضو بیننده باشد، و از اینجا معلوم می‌شود که کلمه (من) در جمله: (من ابصارهم) برای ابتداء غایت است، نه اینکه زیادی، و برای جنس و یا تبعیض باشد. و معنایش این است که مومنین چشم‌پوشی را از خود چشم شروع کنند.
پس در جمله‌ی: «قل للمومنین یغضوا من ابصارهم» از آنجائی که کلمه (یغضوا) مترتب بر (قل: بگو) می‌باشد، نظیر ترتیبی که جواب بر شرط دارد، لاجرم دلالت می‌کند بر اینکه قل در اینجا به معنای امر است، و معنای جمله این است که به مومنین امر کن که چشم خود بپوشد. و جمله «و یحفظوا فروجهم) نیز به معنای این است که به ایشان امر کن تا فرج خود را حفظ کنند، و کلمه فرجه و فرج به معنای شکاف میانه دو چیز است، که به آن از عورت کنایه اورده‌اند، و در قرآن کریم هم که سرشار از اخلاق و ادب است همیشه این کنایه را استعمال کرده، به طوری که راغب گفته و در عرف هم بخاطر کثرت استعمال مانند نص و اسم صریح برای عورت شده است.
و مقابل اینکه معنی جمله: «یغضوا من ابصارهم» با جمله «یحفظوا فروجهم» افتاده، این معنا را می‌رساند: که مراد به حفظ فروج پوشاندن آنی از نظر نامحرمان است، نه حفظ آنی از زنان و لواط، در روایت هم از امام صادق (ع) رسید و که فرمود: تمامی آیاتی که در قرآن در مورد حفظ فروج همت به معنای حفظ از زنا است،‌ به غیر این آیه که منظور در آن حفظ از نظر است[۱۱۰].
و نیز علامه طبرسی در مورد این آیه فرموده‌اند: واژه غَضّ در اصل به مفهوم کم، و کوتاه کردن صدا و نگاه ا» رواست و فَرَج در اصل به مفهوم «شکاف» و فاصله میان دو چیز است،‌ اما در آیه شریفه کنایه از عورت آمده است.
و در تفسیر آیه فرموده‌اند: در این آیه قرآن شریف بر آن است که مردم را از دو آفت برهنگی و نگاه‌های ناروا باز دارد و بدین وسیله از پاکی و عفت عمومی پاس دارد؛ از این‌رو در بیان احکام نگاه کردن زن و مرد به یکدیگر می‌فرماید: قل للمومنین یغُضوا من ابصارهم: هان ای پیامبر! به مردان با ایمان بگو دیدگان خویش را از نگاه‌های هوس آلود و از دیدن آنچه بر آنان روا نیست، فروبندند. و یحفظوا فُروجَهُم: و همواره پاکدامنی و پاکی ورزند و هرگز به بی‌عفتی نیندیشند.
«بن زید» می‌گوید: در قرآن شریف هر کجا به پاکدامنی ورزیدن یا نگاه داشتن عورتها سفارش شده، منظور پاکدامنی و دوری گزیدن از بی‌عفتی است؛ و تنها در این آیه شریفه است که منظور از این تعبیر، پوشیدن اعضا و اندام‌های جنسی است[۱۱۱].
و نیز آقای مکارم شیرازی در مورد آیه ۳۰ سوره نور فرموده‌اند که: یَغُضّوا از ماده غضّ بر وزن (خز) در اصل به معنای کم کردن و نقصان است و در بسیاری از موارد در کوتاه کردن صدا یا کم کردن نگاه گفته می‌شود، بنابراین آیه نمی‌گوید مومنان باید چشمانشان را فرو بندند، بلکه می‌گوید باید نگاه خود را کم و کوتاه کنند و به این تعبیر لطیفی است به این منظور که اگر انسان به راستی هنگامی که با زنان نامحرمی روبرو می‌شود بخواهد چشم خود را به کلی ببندد ادامه راه رفتن و مانند آن برای او ممکن نیست، اما اگر نگاه را از صورت و اندام او برگیرد و چشم خود را پائین اندازد گویی از نگاه خویش کاسته است و آن صحنه‌ای را که ممنوع است که از منطقه دید خود بکلی حذف کرده است. اما با توجه به سیاق آیات مخصوصاً آیه بعد که سخن از مساله حجاب به میان آمده به خوبی روشن می‌شود که منظور نگاه کردن به زنان نامحرم است. و همچنین فرموده اند: منظور از حفظ فرج به منظوری که در روایات وارد شده است پوشانیدن از نگاه دیگران است و ایشان نیز اشاره به حدیث امام صادق (ع) می‌کنند که می‌فرماید «هر آیه ای که در قرآن سخن از حفظ فروج می‌گوید، منظور حفظ کردن از زنا است جز این آیه که منظور از آن حفظ کردن از نگاه دیگران است.»
و آیت اله مکارم شیرازی با توجه به شرح آیه بعد از این آیه می‌فرمایند که همانگونه که بر مردان نگاه به نامحرم و زنان حرام است، بر زنان نیز نگاه به مردان و نامحرم حرام است و پوشانیدن عورت از نگاه دیگران چه از مرد و چه از زن برای زنان نیز همانند مردان واجب است[۱۱۲].
اما روایات زیادی در رابطه با اینکه ستر عورت واجب است و نگاه به عورت دیگران حرام استف وجود دارد ما در اینجا فقط به ذکر یکی از این روایات بسنده می‌کنیم.
عن الصادق علیه السلام عن آیاته عن النبی (ص):
اذا اغتسل احدکم فلیحاذر علی عورته، و قال: «لایدخلن احدکم الحمام الا بمثزر و نهی ان ینظر الرجل ال یعوره اخیه المسلم و قال: من تأمل عوره اخیه المسلم لعنه بسبعون الف ملک، و نهی ان تنظر المرأ الی عوره المرأه و قال مَن نَظَر الی عورهِ اخیه المسلم او عوره غیر اهله متعمداً ادخله الله مَعَ المنافقین الذین کانوا یبحثون عن عورات الناس و لم یخرج من الدنیا الا یفضحه الله الا أن یتوب[۱۱۳].
هرگاه خود را می‌شوئید عورت خویش را بپوشانید و نیز فرمود: هیچ گاه بدون پوشش وارد حمام نشوید و همچنین نهی فرمود از اینکه مرد مسلمانی بر عورت مسلمان خود بنگرد و فرمود هرگاه کسی بر عورت بردار مسلمان خود خیره شود ۷۰ هزار فرشته او را لعن می‌کنند و نیز نهی فرمود که زن به عورت زن دیگر نگاه کند و فرمود هر کس از روی عمد و اختیار به عورت برادر دینی خود یا بر عورت غیر همسرش نگاه کند خداوند او را داخل در گروه منافقینی می کند که از عورتهای مردم تفحص می‌نمودند و از دنیا خارج نمی‌شود مگر اینکه مفتضح شود، مگر اینکه توبه نماید.
روایات دیگری در این رابطه وجود دارد که کتابهای روایی شیعه بزرگان همه را نقل کرده‌اند و ما برای جلوگیری از اطاله احکام از ذکر احادیث بیشتر خودداری می‌کنیم[۱۱۴].
و) حرمت تعزیر به نفس
از جمله دلایلی که برای اثبات حرمت تغییر جنسیت، طرفداران این گروه آورده‌اند عبارتست از حرمت تعزیر به نفس که آن را با آیات، روایات و دلیل عقلی ثابت می‌کنند.
از آنجایی که عمل جراحی برای تغییر جنسیت مستلزم برداشتن اعضای ظاهری یک جنس و انجام عملیاتهای مختلف جراحی برای تبدیل شدن به جنس دیگر است و در موارد زیادی احتمال این را دارد که خطرات جبران‌ناپذیری را متوجه فرد متقاضی عمل کند و علاوه بر حاصل نشدن بهبودی، کارآمدی سابق عضاء نیز از بین رود پس بنابر ادله شرعی و عقلی انجام چنین عمل‌های جراحی جایز نبوده و از مصادیق تعزیر به نفس محسوب می‌شود.
از جمله آیاتی که بر حرمت تعزیر نفس استدلال می‌کنند:
«با دستان خویش خود را به هلاکت نرسانید.» [۱۱۵]
علامه طبرسی نیز در مورد این آیه می‌فرمایند: از آیه شریفه این نکته دریافت می‌شود که بر انسان خردمند و با ایمان زیبنده نیست دست به کارهایی بزند که برایش خطرهای بسیاری به همراه داشته باشد؛ همچنین به هنگامی که دعوت به ارزش‌ها و نهی از منکر، خطر مرگ را در پی دارد، ترک آن رواست[۱۱۶].
از جمله روایاتی که بر حرمت تعزیر نفس استدلال می‌کنند عبارتست از:
شیخ طوسی از عبدالله ابن سنان نقل می‌کند که حضرت امام صادق (ع) می‌فرماید: لابأس أن یحتجم الصائم الاّ فی رمضان فأنّی اکره ان یُغرَّرُ بنفسه، الاّ ان لایُخافُ علی نفسِهِ
مانعی از حجامت روزه‌دار نیست مگر در ماه رمضان، زیرا برای من خوشایند نیست که انسان خود را به خطر نیندازد گر آنکه بیمی بر جان خود نداشته باشد. [۱۱۷]
البته نحوه استدلال به این روایات و آیات امکان دارد که خالی از اشکال نباشند و هر کدام بحث مفصلی را می‌طلبد.
در مورد استناد به عقل نیز برای اثبات حرمت تعزیر به نفس چنین گفته‌اند که:
برای اثبات حرمت به خطر انداختن جان خود با ایجاد نقص در اعضای بدن می‌توان به حکم عقل نیز تمسک نمود چرا که عقل بشری انجام هر عملی را که موجب به خطر افتادن جان و سلامت آدمی شود فبیح می‌شمارد.
البته در مورد این دلیل (دلیل عقلی بر حرمت تعزیر) می‌توان چنین اشکال کرد که این دلیل تنها حرمت مشروط را ثابت می‌کند نه مطلق را که مدعای نظر حرمت بوده است.
یعنی به این صورت که عمل جراحی تغییر جنسیت در کسی که دچار اختلال جنسی و نوعی بیماری روانی است، علاوه بر اینکه ضرر ندارد بلکه برای این افراد سودمندتر می‌باشد چرا که از نوعی بیماری و درد و رنج روحی خلاصی می‌یابند.
هـ) غیرمقدور بودن موضوع مسأله تغییر جنسیت
یکی دیگر از دلایلی که قائلین به حرمت ذکر کرده‌اند این است که خداوند انسان را مذکر و مونث آفریده است و هیچ قدرتی نمی‌تواند مذکری را به مونث یا مونثی را به مذکر تغییر دهد و در نتیجه اگر وسیله عمل جراحی علائم جنسیتی شخصی برداشته شود و یا با تزریق هورمون، علائم جنسیتی جنس مخالف در فرد ظاهر شود که او را شبیه جنس دیگر کند. این شخص در واقع تغییر جنسیت نداده است بلکه از جهت ظاهری شبیه جنس مخالف شده و لکن وجود او ملحق به جنس سابق است. بنابراین تغییر موضوع مذکر به مونث یا بالعکس امری غیرمقدور و ناشدنی است و چون موضوع، تغییرناپذیر و ثابت است حکم آن نیز ثابت و غیرقابل تغییر است[۱۱۸].
ی) استناد به قاعده تسلیط
بعضی از اساتید عظام، از قاعده «الناسُ مسلطونَ علی اموالهم» به طریق دیگری ممنوعیت تغییر جنسیت را عنوان می‌نمایند و معتقدند: قاعده تسلیط، بدان معنی است که انسان باید تصرفی نماید که از دیدگاه عقلا، متعارف و معقول باشد، در نتیجه قاعده سلطه بر نفس نیز در همین سیاق و حدود قرار می‌گیرد و اشخاص فقط می‌توانند تصرفی در بدن و نفس خود داشته باشند که عقلایی است، و حال آنکه تغییر جنسیت شخصی که تمایلات جنسی – روانی و مطابق با علائم جنسیتی – بدنی اوست، از دیدگاه عقلا تصرفی نامعقول و نامتعارف است، لذا به استناد این دلیل نمی‌توان تغییر جنسیت را به طور مطلق مشروع و مجاز دانست، زیرا به استناد اصول و قواعد مسلم حقوقی و سیره عقلا، تصرفات لغو و زاید و یا دارای مفاسد اجتماعی یا شخصی، مشروع و مورد حمایت قانون نیست[۱۱۹].

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...