دانلود پایان نامه و مقاله | عوامل موقعیتی دو تاثیر عمده بر فرد دارند: – 4 |
الف – وراثت :
مقصود از وراثت عواملی است که به هنگام تشکیل جنین وجود دارند. شکل فیزیکی انسان، جذابیت صورت، جنس، خلق و خوی، ترکیب ماهیچهها، میزان انرژی و سلامت جسمی از جمله خصوصیاتی است که معمولاً بخش یا تمامی آنها تحت تأثیر وجود پدر و مادر بوده و بر اساس آن شکل می گیرد. در بحث مربوط به نقش ارث در تشکیل شخصیت، آخرین توجیه که در این زمینه می شود، این است که شخصیت فرد عبارت است از ساختار مولکولی، ژنها که در کروموزوم قرار دارند ( رابینز، ۲۰۰۲).
بحثهای دقیقی که درباره نقش ارث یا محیط در ایجاد و شکلگیری شخصیت می شود، بر محور این نظریه میچرخد که این دو عامل نقش مهمی دارند. وراثت اندازهها یا محدودیتهای خارجی را تعیین می کند وشیوه ای از فرد خود را با خواسته ها و شرایط محیط وفق می دهد، تعیین کنندهی توان بالقوه او است (رابینز، ۲۰۰۲).
ب- موقعیت:
موقعیت یا وضعیت، عامل دیگری است که در خصوص شکل گیری شخصیت، به دو عامل ارث و محیط اضافه شده است، شخصیت فرد، در حالی که دارای ثبات رویه و پایدار است، ولی در موقعیتهای مختلف تغییر می کند. خواستها، تمنیات و میلهای گوناگون در موقعیتهای مختلف باعث می شوند که شخص در هر موقعیتی جنبه خاصی از شخصیت خود را ابراز نماید. بنابرین، بناید الگوهای شخصیتی را به صورت جداگانه و منفک از بقیه مورد توجه قرار داد.
در حالی که چنین به نظر میرسد، موقعیتهای مختلف می توانند بر شخصیت فرد اثر بگذارند، ولی تفکیک دقیق این عوامل باعث می شود که تعداد موقعیتها آنقدر زیاد شود تا کار به آنجا برسد که موضوع مذبور موجب سردرگمی و گمراهی محقق شود. ظاهراًً پژوهشگران این رشته هنوز به آنجا نرسیدهاند که سیستمی را ارائه دهند، تا بدان وسیله موقعیتها را به گونهای تفکیک کنند که بتوان آنها را به صورت سیستماتیک مورد مطالعه قرار داد. ولی هیچ گونه تردیدی نیست که شرایط خاص و گوناگون می توانند در شکل دادن شخصیت فرد مؤثر واقع شوند (رابینز، ۲۰۰۲).
عوامل موقعیتی دو تاثیر عمده بر فرد دارند:
-
- بر شخصیت فرد تاثیر می گذارند.
- باعث آشکارسازی ویژگیهای فرد می شوند. یعنی برخی ویژگیهای شخصیتی فقط در شرایط خاصی خود را نشان می دهند (مورهد[۲۱] و گریفن[۲۲]، ۱۳۸۰).
۲-۱-۱-۴- دیدگاه های قدیمیدر حوزه شخصیت:
- بقراط:
بقراط بدن انسان را دارای چهار نوع خلط تصور میکرد: خون، بلغم، صفرا، سودا. وی معتقد بود که میان جسم آدمی و جهان خارج ارتباطی برقرار است و عناصر چهارگانه آب، باد، خاک، آتش که پیش از او به وسیله امپدوکلس[۲۳] فیلسوف دیگر یونانی، عناصر تشکیل دهنده جهان فرض شده بودند، در بدن خواص و آثاری دارند. بدین معنی که خاصیت آتش گرمی، خاصیت باد سردی، خاصیت خاک خشکی و خاصیت آب تری است. خون افراد بههنجار، هر چهار عنصر را به مقدار مساوی و متعادل دارا است از سوی دیگر، بلغم نماینده رطوبت آب، صفرا نماینده گرمی آتش، سودا نماینده خشکی خاک است (کریمی، ۱۳۸۵).
- جالینوس:
جالینوس بر اساس نظرات بقراط بر این عقیده بود که مردم بر مبنای غلبه هر یک از این اخلاط در بدن، از نظر صفات و ویژگیهای جسمی و روانی از یکدیگر متمایز خواهند شد. این چهار مزاج عبارت بودن از:
الف- سودایی مزاج:
این افراد معمولاً سیه چرده و بلند بالا هستند، اعمال تنفسی و جریان خون کند و ضعیف دارند. سودایی مزاجان افرادی خیالاتی، مغموم، غیر اجتماعی، مضطرب، بدبین و ناراحت هستند.
ب- صفراوی مزاج:
باریک اندام، رنگ پوست گرم، خشک و زیتونی، تنفس در آنان تند و شدید و حرکتهای آنان مقطع و تند است. از نظر خلق و خوی تند، زود خشم، برتری جو، جاه طلب، حسود، کم خواب و پر کابوساند.
ج- بلغمی مزاج:
چاق، پر چربی و سرخرو هستند. جریان خون و تنفس آنها کند است و عضلات شل و سستاند. خواب این افراد عمیق و سنگین است. زود آشنا و اجتماعی، لاقید و کم فعالیت و بی درد و کند ذهناند.
د- دموی مزاج:
چون در این مزاج غلبه با خون است، جریان خون تند است، ظاهری خوش آب و رنگ دارد، اشتهایش خوب و خوابش سنگین است، خوش گذران، خوشبین، جدی و فعال است. اما از نظر فعالیتهای ذهنی سطحی و کم عمق است. این طبقه بندی از لحاظ ارزش علمی فاقد اعتبار است. با وجود این مقبولیت فراوانی یافته است و مردمان عامی در زبان روزمره به کرات از این طبقه بندی برای نامیدن افراد استفاده می کنند (کریمی، ۱۳۸۵).
- بودائیسم :
بودائیسم که در بین آیینهای اخلاقی، بیشترین قدمت را دارد، توسط موسس آن گائوتا مابودا[۲۴] (۵۳۵-۴۳۸ قبل از میلاد مسیح) ارائه شد. با گذشت زمان، شاخه های متعدد بودائیسم به صورت نظامها و روانشناسیهای مختلف در نقاط مختلف شرق آسیا پراکنده شدند، از مهمترین آنها که تا به امروز باقی مانده اند، میتوان تروادانز[۲۵] در بعضی از ممالک آسیای جنوب شرقی، مکتب چان[۲۶] در چین، کتب ذن[۲۷] در کره و ژاپن و چند فرقه دیگر در تبت را نام برد.
بودائیسم کلاسیک در زمان بودا، ابهیدهاما[۲۸] نام داشت که با زبان سانسکریت[۲۹]، ابیدهارما[۳۰] خوانده می شود و به معنای فلسفه نهایی است. در فلسفه بودا، آنچه را که میتوان به مفهوم شخصیت نزدیک دانست، مفهوم ((آتا[۳۱])) است که در روانشناسی غربی ((خویشتن)) نامیده می شود. به عقیده ابهیدهاما، شخصیت انسان مانند رودخآنهای است که شکل و موجودیت کلی آن ثابت است ولی وجود آن دائماً در جریان است و تغییر مییابد و حتی یک قطره آن نیز مانند لحظه قبل نمیماند. یکی از دانشمندان بودایی میگوید “شما هیچ گاه نمیتوانید دوبار در یک رودخانه شنا کنید چون بار دوم نه شما شخص اولی هستید و نه رودخانه همان رودخانه اول است”.
روش اساسی که ابهیدهاما برای مطالعه چنین روان دایماً متغیری عرضه می کند، روش درون نگری است. این روش عبارت است از مشاهده منظم، مداوم و دقیق فرد از تجارب خود (شاملو، ۱۳۸۲).
- نظریه اسلام:
نظریه اسلام در باره شخصیت انسان (عناصر تشکیل دهنده شخصیت انسان)
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 02:56:00 ب.ظ ]
|