دانلود پایان نامه و مقاله – ۲-۲-۸-۳- مفهومسازی انتزاعی: – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
۲-۲-۸- سبک های یادگیری کلب
سبکهای یادگیری خود به سه دسته: سبک شناختی ،سبک عاطفی و فیزیولوژیکی تقسیم میگردد. در این میان سبک شناختی به این مفهوم اشاره می کند که یادگیرنده چگونه مطالب را درک میکند و به خاطر می سپارد چگونه اندیشیده و مسائل را تحلیل می کند. سبکهای یادگیری شناختی نیز دارای طبقه بندیهای مختلفی هستند که از آن جمله می توان به سبک های وابسته به زمینه و مستقل از زمینه،سبک های تکانشی و تأملی و سبکهای یادگیری بر مبنای الگوی یادگیری تجربی کلب اشاره نمود(کلباسی[۳۴]، ۲۰۰۸) . بر اساس نظر کلب یک الگوی یادگیری بر اساس یک چرخه چهار مرحله ای به وجود میآید:
در مرحله تجربه عینی افراد بیشتر براحساس ها و تواناییهای خودشان متکی هستند تا یک رویکرد منظم نسبت به حل مسئله و موقعیت ها. افراد از طریق احساس، تجربه های خاص، ارتباط با دیگران یاد می گیرند و نسبت به احساس خود و افراد دیگر حساس هستند. در مرحله مشاهده تأملی فرد به حوصله و عینیت و قضاوت دقیق متکی است ولی الزاماًً اقدامی انجام نمی دهد. افراد برای تشکیل عقاید خود، به افکار و تئوری ها مراجعه میکنند. معمولاً از راه گوش دادن و دیدن، مشاهده دقیق قبل از پیش داوری، دیدن امور از زوایای مختلف، و جستجو برای یافتن معانی امور یاد می گیرند.در مرحله مفهوم سازی انتزاعی برای درک مسائل و موقعیت ها بیشتر از منطق و اندیشه استفاده می شود تا از احساس و نهایتاًً در مرحله چهارم که شیوه آزمایشگری فعال است یادگیری از راه انجام دادن کارها،یعنی به صورت تجربه کردن با تاثیرگذاری و تغییر موقعیت صورت میگیرد(همایونی[۳۵]، ۲۰۰۳).
از تفریق دو به دوی نمره ها حاصل از چهار مرحله یادگیری، یعنی تفریق مفهوم سازی انتزاعی از تجربه عینی و آزمایشگری فعال از مشاهده تأملی، دو نمره به دست میآید. این دو نمره بر روی دو محور مختصات(با توجه به منفی و مثبت بودن نمره حاصل) قرار میگیرد. یکی محور عمودی یعنی تجربه عینی_مفهوم سازی انتزاعی و دیگری محور افقی یعنی مشاهده تأملی_آزمایشگری فعال است که نوع سبک هر فرد را مشخص میکند(والی زاده[۳۶]، ۲۰۰۷). در سبک واگرا افراد در دیدن موقعیتهای عینی از دیدگاه های مختلف، بیشترین توانایی را دارند. رویکرد آن ها به موقعیتها بیشتر مشاهده کردن است تا عمل کردن(حسینی لرجانی[۳۷]، ۲۰۰۱). در سبک همگرا افراد بیشترین توانایی را در کاربرد عملی اندیشه ها و نظریه ها دارند. آن ها بیشتر ترجیح میدهند با تکالیف و مسائل فنی سروکار داشته باشند تا با مسائل اجتماعی، بنابرین مشاغل فنی و تخصصی مناسب این افراد است(همان ماخذ).در سبک جذب کننده افراد میتوانند مقدار زیادی از اطلاعات را درک و به طور منطقی از آن ها استفاده نموده در نتیجه به مفاهیم انتزاعی توجه بیشتری نشان میدهند. این سبک یادگیری برای مشاغلی که مستلزم اطلاعات و دانش اند مؤثر است(مهیاری[۳۸]، ۲۰۰۹ الف). و نهایتاًً افرادی که سبک آن ها انطباق یابنده است از طریق تجربه کردن و انجام دادن می آموزند توانایی این افراد کارکردن با اشیاء و کسب تجربیات جدید در هنگام انجام فعالیت است، این افراد توانایی بالقوه بازاریاب یا فروشنده موفق شدن را دارند(مهیاری، ۲۰۰۹ ب).
دیوید کُلب (۱۹۷۴) به منظور فراهم ساختن درک بهتری از روشهای متفاوت افراد در یادگیری و حل مسئله، نظریه سبکهای یادگیری خود را مطرح ساخت. وی که سبک یادگیری را روش فرد در تأکید بر برخی از تواناییهای یادگیری نسبت به دیگر تواناییهای یادگیری میداند، معتقد است آگاهی افراد از پیامدهای سبکهای یادگیری خود و دیگر روشهای یادگیری در دسترس مزیتهایی برای آنان دارد (کلب، ۱۹۷۶).
نظریه اساس نظریه کُلب است. از آنجا که این نظریه بر نقش محوری تجربه در فرایند یادگیری تأکید میکند، یادگیری تجربی نامیده میشود.. در این نظریه، یادگیری فرایندی توصیف میشود که از تغییر شکل تجربه، دانش یا علم تولید میکند. از نظر کُلب، یادگیرندگان در هنگام یادگیری دو وظیفه اصلی دارند که با ترجیحات دوقطبی متمایزی آن ها را انجام میدهند. اولین وظیفه آنان کسب تجارب یا درک اطلاعات است، که با یکی از این دو روش انجام میگیرد: عینی یا انتزاعی. دومین وظیفه یادگیرندگان نیز پردازش یا تبدیل اطلاعات است، که به یکی از این دو روش انجام میگیرد: مشاهده تأملی یا آزمایشگری فعال(همان). به طور کلی در نظریه کُلب، چهار شیوه اصلی برای یادگیری وجود دارد: ، ، و . این چهار بعد را شرح میدهیم:
شکل۲-۶- شیوه های یادگیری نظریه کلب و سبک های یادگیری هانی و مانفورد(سیف، ۱۳۸۶)
۲-۲-۸-۱- تجربه عینی:
در این مرحله از چرخهی یادگیری، فرد از طریق تجارب ویژه، ارتباط با مردم و حساسیت به احساسات افـراد را یاد میگیرد. در ایـن مرحله از چرخه یـادگیری فـرد بیشتر بر احساسات درونی و تواناییهای خود متکی است تا بر یک رویکرد نظامدار نسبت به حل مسئله و موقعیتها. وی در این مرحله به احساسات خود اعتماد میکند و نمیتواند ذهنی باز داشته باشد و نسبت به امور و قضایا به صورت انعطافپذیر عمل کند. تجربه عینی را می توان معادل فعل احساسکردن[۳۹] دانست(کلب و کلب، ۲۰۰۵).
۲-۲-۸-۲- مشاهده تأملی:
این بعد مشاهده دقیق قبل از قیاس و قضاوت، نظاره چیزها و اشیاء از جنبههای مختلف و جستوجوی مفاهیم و معنای چیزها را دربرمیگیرد. بیشتر اندیشهها و موقعیتها را از دیدگاههای متفاوت درک میکند. وی به عینیت، حوصله و قضاوت دقیق متکی است، ولی الزاماًً اقدامی انجام نمیدهد. همچنین، فرد برای تشکیل عقاید خود به افکار و نظریه ها مراجعه میکند.مشاهده تاملی را می توان معادل فعل تماشاکردن[۴۰] دانست.
۲-۲-۸-۳- مفهومسازی انتزاعی:
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 02:23:00 ب.ظ ]
|