در مطالعات مختلف به ارتباط بین سو مصرف مواد و خلق و خو (عاطفه مثبت و منفی)پرداخته شده است. عاطفه منفی با رفتارهای مصرف مواد مرتبط هستند. یافته ها پیشنهاد می‌کنند که حالت های خلقی منفی قابلیت وابستگی به نیکوتین را بیشتر می‌کنند(لاملی[۲] و همکاران،۱۹۹۴؛به نقل از کوک[۳] و همکاران،۲۰۰۴) و همچنین آسیب پذیری در عود مصرف را افزایش می‌دهد(هال[۴] و همکاران،۱۹۹۶؛به نقل از کوک و همکاران،۲۰۰۴).

‌بنابرین‏ در این پژوهش ما به دنبال بررسی اثر بخشی tDCS آندی در ناحیه DLPFC بر میزان ولع القایی و بهبود خلق و خو افراد وابسته به مت آمفتامین هستیم.

فرضیه پژوهش

میزان ولع القایی در مرحله پیش آزمون در مقایسه با مرحله پس آزمون، بعد از تحریک الکترکی مغز کاهش خواهد یافت.

خلق و خوی افراد وابسته به مت آمفتامین در مرحله پیش آزمون در مقایسه با پس آزمون، بعد از تحریک الکتریکی مغز بهبود خواهد یافت.

تعریف عمیلیاتی متغیر های پژوهش

ولع القایی نسبت به مواد: نمره ای است که فرد در مرحله پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری از تکلیف کامپیوتری ولع القایی به دست می آورد.

عاطفه مثبت و عاطفه منفی: نمره ای که فرد در پرسشنامه عاطفه مثبت و منفی به دست می آورد.

تحریک مستقیم مغز(tDCS): تحریک جریان مستقیم مغز یک روش بی‌خطر، غیر‌تهاجمی و ارزان برای تعدیل تحریک‌پذیری عصبی است. هر جلسه بر حسب پروتکل درمان به مدت۱۰ جلسه ۲۰ دقیقه ای می‌باشد و پس از وصل شدن الکترود آند به سر شرکت کننده ناحیه پشتی‌جانبی لوب پیش پیشانی تحریک می‌شود.

فصل دوم

گستره نظری و پیشینه پژوهش

دفتر پیشگیری از جرم و کنترل مواد سازمان ملل(۲۰۰۵) مصرف کنندگان موجود مواد را در بین جمعیت ۱۵-۶۴ ساله ی سراسر جهان،۲۰۰ میلیون نفر،یا ۵%کل جمعیت جهان برآورد ‌کرده‌است.وابستگی به شیشه در مناطق مختلف جهان قابل مشاهده است.بر طبق یافته های طرح ارزیابی سریع اعتیاد،در سال ۱۳۸۷،مصرف شیشه رو به افزایش بوده و به درصد بالایی از مصرف کنندگان رسیده است(نارنجی ها و همکاران،۱۳۸۹).

اثر روان شناختی مقدار مصرف متوسط ماده شامل سرخوشی آنی،سرگیجه،افزایش هوشیاری و وراجی های لاف زنانه توام با اضطراب است. پس از ۶۰ تا ۹۰ دقیقه اضطراب ممتدی را به دنبال دارد. آگاهی هوشیار و دقت روانی افزایش می‌یابد، اما به دنبال آن افسردگی است(جولیان[۵]،۲۰۰۸). مصرف شیشه علاوه بر مشکلات جسمانی به اختلالات روانپزشکی از جمله بروز سایکوز،تشدیداسکیزوفرنیا(آرسنالت[۶] و همکاران،۲۰۰۳)و اختلالات خلقی و اضطرابی(بیکر[۷] و همکاران،۲۰۰۵) منجر می شود.

قطع مصرف مت آمفتامین موجب پدیدایی نشانه های افسردگی و اضطراب می شود(وانگ[۸] و همکاران،۲۰۱۰) که این حالات منفی در طول قطع مصرف،عامل اساسی در به وجود امدن ولع مصرف،عود و تداوم مصرف در انسان است(پیلوکس،کاستنتین و دوترت-بوچر[۹]،۲۰۰۹).

همچنین مطالعات چندگانه ای گزارش کردند که استفاده مزمن دارو،بخصوص کوکائین،متامفتامین،مصرف کانابیس و کشیدن سیگار با نقایصی در کنش های شناختی شامل تصمیم گیری،مهار پاسخ،برنامه ریزی،حافظه کاری و توجه مرتبط هستند(فرناندز-سرانو[۱۰] و همکاران،۲۰۱۲؛استاورو[۱۱] و همکاران،۲۰۱۲؛به نقل از سوفاگلو[۱۲] و همکاران،۲۰۱۳).

سومصرف مواد

مسئله مواد مخدر یکی از مسائل مهم بین‌المللی است که از جنبه‌های گوناگون اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فیزیولوژیک نگاه های مختلفی را به خود جلب کردده است. سومصرف مواد و قاچاق مواد مخدر پدیده چند وجهی است که همه ارکان اساسی جامعه را تحت تاثیر خود قرار داده داست،‌بنابرین‏ مبارزه با آن مستلزم استفاده از همه ظرفیت های موجود است(پورچناری و گلزاری،۱۳۸۷).

مواد مخدر صنعتی به دسته بزرگی از مخدرها اطلاق می شود که منشا طبیعی ندارند و طی فرایندهای پیچیده شیمیایی در آزمایشگاه های صنعتی ساخته می‌شوند. این دسته از مواد را به طور کلی میتوان در سه گروه دسته بندی کرد:

محرک ها: این دسته از مواد با تحریک سیستم عصبی مرکزی حالت سرخوشی به وجود می اورند که از آن جمله می توان به آمفتامین ها،متدرین،دکسدرین،آیس،شیشه و کریستال اشاره کرد.

توهم زاها: این مواد بر روی سیستم عصبی مرکزی تاثیر می‌گذارند و عملکردهای ادراکی را تغییر می‌دهند که عبارتند از :LSD، اکستاسی ، دی متیل تریپتامین، فن سکلیدین.

کند سازها: الکل، باربیتورات ها، بنزودیازپین ها به عنوان کند ساز سییستم عصبی مرکزی در نظر گرفته می‌شوند.

نارکوتیکها: سیستم کنترل عصبی را دچار ضعف می‌کنند و درد را کاهش می‌دهند که شامل تریاک، مرفین، کدئین، متادون و هروئین می‌باشند(آقابخشی،صدیقی و اسکندری،۱۳۸۸).

پیشرفت ها در زمینه علوم اعصاب در طول دو دهه گذشته، مکانیسم های سلولی را که در زیربنای اثرات حاد و مزمن سومصرف مواد نقش دارند را شناسایی کرده‌اند و مشخص شده است که سومصرف مواد پدیده ای فراتر از مصرف تکراری الکل و مواد می‌باشد. مصرف مداوم مواد فقط به وسیله ولع های شدید و غیرداوطلبانه مشخص نمی شود بلکه باید به فقدان کنترل بر الگوی اجباری جستجوی ماده و مصرف توجه کرد. برخلاف اینکه تقریبا همه اتفاق نظر دارند که وابستگی به مواد فراتر از سومصرف مواد می‌باشد،اما مخالفت های زیادی ‌در مورد تعریف دقیق آن وجود دارد(آلتمن[۱۳] و همکاران،۱۹۹۶).

سازمان بهداشت جهانی (۱۹۶۹) واژه اعتیاد را از میان برداشت و به جای آن واژه وابستگی به مواد را معرفی کرد تا این اصطلاح بتواند وابستگی فیزیولوژیک(تحمل[۱۴]،نشانه های ترک[۱۵]) و وابستگی روان شناختی را(ولع شدید،فقدان کنترل،جستجوی اجباری مواد و مصرف اجباری مواد)را در بر بگیرد. ‌از اصطلاح وابستگی به مواد تعاریف رسمی زیادی صورت گرفته و در طول چند دهه معنی رایج آن بارها تغییر ‌کرده‌است.برای تعریف جنبه‌های مختلف وابستگی دو مفهوم وابستگی جسمی و وابستگی رفتاری به کار می‌روند. در وابستگی رفتاری ،فعالیت های موادجویی و شواهد مربوط به الگوهای مصرف بیمارگون مورد تأکید قرار می‌گیرد. اما در وابستگی جسمی به اثرات دوره های متعدد مصرف مواد اطلاق می شود. در تعاریفی که بر وابستگی جسمی تأکید می شود، مفاهیم تحمل یا ترک در ملاک های طبقه بندی قید می شود(سادوک و سادوک،۱۳۸۷).

ملاک های تشخیصی DSM-IV-TR برای وابستگی به ماده

یک الگوی غیر انطباقی مصرف مواد که منجر به تخریب چشمگیر بالینی یا ناراحتی می شود و با سه مورد از موارد زیر تظاهر می‌کند که از نظر زمانی در یک دوره دوازده ماهه بروز می‌کنند:

۱-تحمل که به یکی از دو صورت زیر تعریف می شود:

الف)نیاز به افزایش مقدار ماده برای رسیدن به مسمومیت یا تاثیر دلخواه

ب)کاهش قابل ملاحظه اثرات ماده با مصرف مداوم مقادیر یکسانی از آن

۲-حالت ترک که به یکی از دو شکل زیر ظاهر می شود:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...