نظریه ادراک برابری یک نظریه روانشناختی اجتماعی است که مربوط به درک میزان صداقت، انصاف و وفاداری در روابط بین فردی است. این مفهوم توسط والستر (۱۹۷۸؛ به نقل از اعتمادی، ۱۳۸۹) مطرح شد. در این نظریه چهار اصل اساسی وجود دارد که عبارتند از :
۱)آدمی تلاش دارد پیامد و نتایج روابط خود با دیگران را با حداکثر منافع خود همراه سازد.
۲)یک گروه می تواند از طریق دگرگونی در ابعاد خود به منظور سر شکن کردن سود و زیان در بین تمامی اعضاء مزایای به دست آمده را به حداکثر برساند. در نتیجه در گروه یک نظام متعادل و عادلانه که مورد پذیرش اعضاء است ایجاد خواهد کرد. گروه ها عموماً فردی را که برابری را رعایت کند پاداش می دهد و فردی که برابری را رعایت نکند تنبیه می کند.
۳)زمانی که افراد خود را در یک رابطه نابرابر احساس و ادراک کنند دچار آشفتگی می گردند. هر قدر این احساس نابرابری بیشتر باشد میزان استرس احساس شده بیشتر خواهد بود.
۴)هرگاه افراد کشف کنند که در یک رابطه نابرابر به سر می برند سعی در حذف استرس از طریق بازگرداندن برابری هستند (اعتمادی، ۱۳۸۹).
در روابط زناشویی و صمیمانه اصول اساسی نظریه برابری به این صورت است که زوجین در تلاش هستند سود حاصل از روابط را در برابر هزینه ای که پرداخت می کنند افزایش دهند. بر اساس این نظریه یک فرد هنگامی از روابطش حداکثر احساس رضایت خواهد کرد که حداکثر احساس برابری را داشته باشد. یعنی نسبت سود و منفعت دریافت شده در روابط و میزان هزینه ای که بابت آن پرداخت کرده است برابر درک شود. اخیراً نظریه برابری به طور موفقت آمیزی برای پیشبینی روابط صمیمانه مثل روابط زن و شوهر به کار می رود (دیویدسون[۸۷]،۱۹۸۴؛ پرنس[۸۸]و دیگران، ۱۹۹۳؛ به نقل از اعتمادی، ۱۳۸۹).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ادراک برابری مربوط به درک متعادل در روابط است. یعنی زوجین احساس کنند همانقدر که در روابط خود هزینه می کنند، همان قدر نیز دریافت می کنند. به عبارت دیگر زوجین در زمینه عشق، محبت، روابط جنسی، پول و زمان با هم بودن احساس تعادل کنند. هر قدر احساس نابرابری در روابط بیشتر باشد میزان آشفتگی و تعارض افزایش می یابد (والستر، ۱۹۷۸؛ به نقل از اعتمادی، ۱۳۸۹).
حمایت بیشتری برای کار بر روی روابط صمیمانه به وسیله دوهرتی[۸۹] و کلانگو[۹۰] (۱۹۸۴) مطرح شده است. آنها می گویند که صمیمیت زناشویی بدون حل مسائل اساسی تر مانند انصاف رشد نخواهد کرد. صمیمیت مانند مرکزیت یک هرم است که برای اکثر مردم زیر بنای آن اعتماد به این است که همسر مطمئن باشد که همسرش وقتی تعارض بروز می کند، منصف خواهد بود. بنابراین صمیمیت وقتی تجربه می شود که این اطمینان وجود داشته باشد که فرد دیگر منصف یا برابر است.
با توجه به نظریه و رویکردهای موجود می توان گفت که صمیمیت شامل مفاهیم و ویژگی های اساسی زیر است:
-صمیمیت یک عنصر ترکیبی است و شامل عناصر متعددی نظیر محبت، هیجان، خود افشایی، تطابق، تشابه، همبستگی، استقلال و دلبستگی میشود.
-صمیمیت یک پدیده چند بعدی است که شامل صمیمیت عاطفی، روانشناختی، عقلانی، جنسی، بدنی، معنوی، زیبایی شناختی و اجتماعی - تفریحی است و زوجین در شدت نیازها و ابعاد آن با هم متفاوتند.
-صمیمیت یک فرایند رشدی است، توانایی برقراری روابط صمیمانه در جریان رشد فرد تکامل می یابد. شرایط رشد دوران کودکی به ویژه تجارب خانوادگی، کیفیت رابطه مادر و کودک، رابطه با همسالان و جنس مخالف نقش مهمی در شکل گیری الگوهای ارتباطی، نگرش ها و رفتارهای مؤثر بر صمیمیت دارند. مشکلات صمیمیت در دروان بزرگسالی ناشی از دلبستگی نا امن و آسیب زا در دوران کودکی و عدم تعادل بین استقلال و فردیت است.
-صمیمیت یک رابطه تعاملی است و نیازمند تطابق بین قصه زندگی، اهداف، نیازها، ویژگی های شخصیتی دو انسان و ادراک برابری در رابطه می باشد.
-صمیمیت یک فرایند پویا و تکاملی است و جریان تکامل خود از مراحل مختلف نظیر عشق رویایی، عدم توافق و تعارض، تمایز، پذیرش و هماهنگی عبور کرده و در نهایت به عشق بالغانه می رسد. در طی این مراحل الگوهای تماس و جدایی نقش اساسی دارد.
-صمیمیت یک مهارت و هنر است که مستلزم سلامت روانی، دلبستگی سالم، نگرش های منطقی، مهارت های برقراری ارتباط سالم، مهارت های حل تعارض و رفتارهای مثبت توجه آمیز و مراقبت کننده است (اعتمادی، ۱۳۸۹).
۲-۱-۳ بخشودگی
۲-۱-۳-۱ ماهیت و مفهوم بخشودگی
در روابط زناشویی عوامل متعددی باعث رضایت همسران از یکدیگر میشود؛ در این میان بخشودگی یکی از مهمترین عوامل مؤثر در رضایت زناشویی محسوب میشود (زکی یی و همکاران، ۱۳۸۹). در واقع تشکیل خانواده و حفظ منظومه خانواده و جلوگیری از فروپاشی آن مستلزم برخورداری از توانمندیهایی است که میتوان آنها را در اعضاء کشف و پرورش داد. بخشودگی از جمله این توانمندیها است که میتواند در حفظ خانواده نقش مؤثری داشته باشد (افخمی و بهرامی، ۱۳۸۹). با اینکه بیش از نیم قرن از آغاز نهضت خانواده درمانی میگذرد اما توجه به بخشودگی به عنوان یک مداخله درمانی در کار با خانواده ها به طور مشخص به دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ محدود میشود (زکی یی، ۱۳۸۹).
علیرغم اینکه واژه بخشودگی، گذشت و بخشش، در میان افراد به میزان زیادی استفاده میشود اما برداشت یکسانی از مفهوم آن وجود ندارد. از همین روی سیمون و سیمون[۹۱] (۱۹۹۲) خاطر نشان میکنند که بخشودگی ثمره نوعی فرایند التیام است و عقیده دارند که بخشودگی فرآیندی درونی است که نشان دهنده عزت نفس مثبت میباشد (زهتاب نجفی، ۱۳۸۸).
بخشودگی زمانی مطرح میشود که عضوی از خانواده با عمل یا سخن خود موجب نارضایتی و آزار عضو یا اعضای خانواده میشود. در این باره ورثینگتون[۹۲] (۱۹۹۸) بیان میدارد که اعضای خانواده نمیتوانند بدون اینکه گاهی مواقع و شاید هم اغلب اوقات یکدیگر را بیازارند، با هم زندگی کنند. این حرف بدان معنی است که در روابط خانوادگی وجود تعارض یا دل آزاری و رنجش خاطر اجتناب ناپذیر است. آنچه روابط خانوادگی دشوار یا مشکل ساز را از روابط خانوادگی غیر دشوار متمایز میسازد حضور یا عدم وجود صدمه و آسیب نیست بلکه خواستن یا حتی اشتیاق اقرار به آزردن فرد متألم و رنجیده و بخشودن فرد خاطی است که صدمه ای به وی وارد کرده است. باسکین و اینرایت[۹۳] (۲۰۰۴) معتقدند که بخشودگی مجموعه ای از تغییرات انگیزشی است که در نتیجه یک خطای درون فردی رخ میدهد، زمانی که یک فرد صدمه دیده، فرد خاطی را میبخشد و انگیزشهای اساسی او مانند انتفام جویی و اجتناب از تماس با فرد خاطی کم میشود و دیگر انگیزشهای ساختاری _ رابطه ای همچون انگیزش برای از سرگیری یک رابطه مثبت بازگردانده میشود. این تغییرات انگیزشی اتفاق میافتد حتی اگر چه در اکثر موارد قربانی به ارزیابی اقدامات مضر و صدمه زننده فرد خاطی ادامه دهد و آنها را ناعادلانه بداند. کارمیچل[۹۴] (۲۰۰۳؛ به نقل از زهتاب نجفی، ۱۳۸۸) نیز درباره بخشودگی بیان میکند که بخشودگی به عنوان یک تجربه هیجانی در موقعیتهای درون فردی، میان فرد خاطی و فرد قربانی خود را نشان میدهد. بخشودگی میتواند به عنوان راهی برای حفظ سلامت جسمی و روانی فرد قربانی در نظر گرفته شود و برای فرد خاطی میتواند به عنوان راهی برای کمک کردن به او باشد تا کیفیت همدلی از دست رفته ای را دوباره بازیابد که لغزش او را موجب شده است، اما در نهایت این تصمیم به عهده خود فرد است که تصمیم بگیرد. تصمیم برای بخشیدن یا نبخشیدن به عنوان یک انتخاب در نظر گرفته میشود که هرکس حق دارد آن را اتخاذ کند. انتخاب برای بخشودن ممکن است در اعتقادات مذهبی یا بررسی خود در روانکاوی منشأ داشته باشد، اما در مواقعی ممکن است تصمیم فرد بر نبخشودن باشد، زیرا برای فرد خاطی بخشودن، سودمند نیست (باسکین و اینرایت، ۲۰۰۴). آنطور که لولافس[۹۵] (۱۹۹۲) بیان میکند ممکن است زمان بخشودگی فرا نرسیده باشد به این دلیل که فرد خاطی به خطا و لغزش اعتراف نکرده یا به هر صورت برای جبران یا تصحیح آن اشتباه تلاشی نکرده است (نوری تیرتاشی و کاظمی، ۱۳۹۱).
باسکین و اینرایت (۲۰۰۴) هم چنین بیان میدارند که بخشودگی همچون عشق، به صورت عمل ارادی تجلی میکند. یکی از طرفین یا هر دو تصمیم میگیرند که باید از صدمه زدن دست بکشند. این تصمیم و پیامدهای آن جنبه شناختی، عاطفی و رفتاری دارد.
مؤلفه شناختی: جزء شناختی بخشودگی شامل آن چیزی است که به ارزیابی واقع بینانه از موقعیت اقدام میکند. برای مثال تشخیص و تصدیق اینکه کینه توزی و خصومت ورزی، ماندگار نیست و بن بستها مانع خرسندی فعلی یا بعدی می شوند به طوری که ممکن است پیشنهاد شود که رابطه دوباره برقرار شود. این ارزیابی ذهنی ممکن است به این تشخیص منجر شود که قطع رابطه نیز تألم و آزردگی خاطر را موجب میشود، به ویژه پس از یک دوره زمانی طولانی مدت که فقدان یا قطع رابطه، احساس اندوه شدیدی ایجاد میکند. ممکن است فقط به این تشخیص منتهی شود که مزایای چنین رابطه ای از خرسندی حاصل از کینه توزی و خصومت ورزی بسیار مهم تر است. لذا احتمال وجود انگیزه برای تغییر بسیار قوی است؛ زیرا پس از تجزیه و تحلیل، مقرون به صرفه بودن رابطه نتیجه گیری میشود، اما زمانی که تجزیه و تحلیل به مقرون به صرفه بودن رابطه منتج نشود، مؤلفه شناختی قوی تری وجود دارد که مانع عمل بخشودگی میشود. در این صورت خطر اهانت و طرد شدن وجود دارد. حتی اگر طرد هم انجام نشود باز هم نتایج فردی و میان فردی مطلوبی به دنبال ندارد. بنابراین به دلیل آنکه همیشه احتمال این مخاطه وجود دارد انجام دادن ارزیابی لازم است (باسکین و اینرایت، ۲۰۰۴).
مؤلفه عاطفی: جزء عاطفی بخشودگی ممکن است احساس عزت نفس زیاد، عاطفه منفی اندک، احساس اندوهگینی برای آنچه اتفاق میافتد، احساس همدلی با فرد مقابل، شروع فرایند حل و فصل، فقدان تألم و در نهایت رفع ناراحتی و تألم وارده را شامل میشود (باسکین و اینرایت، ۲۰۰۴).
مؤلفه رفتاری: جزء رفتاری بخشودگی ممکن است رفتارهای کلامی و غیر کلامی مانند عذرخواهی کردن از تألم و آسیب های وارده، تقاضای عفو یا جبران اشتباه صورت گرفته از طریق اعمال نمادین یا مذهبی، ابراز تمایل به منظور ایجاد تغییرات لازم در رفتار و فراهم کردن زمینه برای ترمیم رابطه را شامل شود. همچنین در شرایط خاص، ایجاد تغییرات موقعیتی به منظور کاهش احتمال تکرار اشتباه یا خطا و ایجاد سیستم های حامی رفتارهای جدید را در بر میگیرد (باسکین و اینرایت، ۲۰۰۴).
عامل مهم دیگر، شدت در هم بافتگی آسیب های وارده و به جامانده از قبل و بروز هیجان واکنشی یا متراکم (خشم) است. چنانچه خاطرات، آسیبهای وارده قبلی را آسیبها و تألمهای فعلی قلمداد میکنند، عمل بخشیدن بسیار دشوار میشود (باسکین و اینرایت، ۲۰۰۴).
والروند اسکینر[۹۶] (۱۹۹۸) در مورد تعریف بخشودگی بیان میدارد که بخشودگی عبارت از عمل بخشودن و حالتی از بخشوده شدن و نیز رهایی از احساس انزجار نسبت به عمل ارتکابی غلط، اغماض از طلب خسارت یا جبران عمل از سوی فرد خاطی و چشم پوشی از تقصیر وی است. ورثینگتون (۱۹۹۸) نیز بخشودگی زوجین را فرایندی تعریف میکند که باعث افزایش درک از خود، یکدیگر و روابط شده و طرفین خود را از سلطه افکار، احساسات و رفتارهای منفی بعد از تجربه یک رویداد ناخوشایند بین فردی، میرهانند.
هم چنین لولافس (۱۹۹۲) عقیده دارد که بخشودگی عبارت از فرایند تلفیق و تبدیل کردن آن چیزی است که در روابط مسأله ساز میباشد به چیزی که در روابط مسأله ساز نیست و هدف از آن حلقه ای از پاسخ است که بالاجبار پس از اینکه تعارضی و صدمه ای وارد میشود ابراز میگردد (نوری تیر تاشی، ۱۳۹۱). مک کالو[۹۷]، فینچام[۹۸] و تی سانگ[۹۹] (۲۰۰۳) معتقدند بخشایش میلی درونی است که افراد را به سوی بازداری از پاسخهای ناخوشایند ارتباطی و رفتاری، متمایل میسازد. به عبارت بهتر، در بخشایش تمایل به حفظ بیزاری از فرد خطاکار کاهش مییابد و میل به آشتی و حسن نیت نسبت به وی به رغم اعمال مخربش افزایش مییابد (زهتاب نجفی، ۱۳۸۸).
در نهایت سیمون و سیمون (۱۹۹۲) در تعریفی جامع از بخشودگی بیان میدارند که بخشودگی عمل بی قید و شرطی است که بدون چشمداشت (جبران متقابل) صورت میگیرد و به خودی خود ارزشمند است حتی اگر با پاسخ منفعلانه رویارو شود، معطوف به خود است، عملی است که به خاطر نفس رابطه و خود شخص صورت میگیرد و سلامت هر دو طرفین رابطه را تضمین میکند و آسیبی به فرد بخشنده نمیرساند. به طور خودانگیخته و ناگهانی اتفاق نمیافتد بلکه در طول زمان و به صورت جزئی از فرایند رشد و تحول صورت میگیرد (زهتاب نجفی، ۱۳۸۸). بررسی تعاریف ارائه شده حاکی از آن است که بخشودگی صرفاً یک عمل اخلاقی نیست بلکه یک فرایند است و دارای ابعاد و انواعی است. هم چنین بخشودگی ماهیتاً التیام دهنده است ( سیف و بهاری، ۱۳۸۳).
نابخشودگی بر عشق مؤثر است؛ یکی از رویکردهای نظری عشق را مرکب از سه جزء محبت، صمیمیت و تعهد میداند (استنبرگ[۱۰۰]، ۱۹۹۹؛ به نقل از مشاک، ۱۳۸۷). شکیبایی عشق را قابل انعطاف میسازد. شکیبایی توأم با بخشودگی از آسیب رساندن به اجزاء عشق جلوگیری میکند و آسیب وارده را بهبود میبخشد (بهاری و سیف، ۱۳۷۹). فینچام و بیچ (۲۰۰۲) نیز بخشودگی را به عنوان عاملی در تحلیل بهتر تعارضات زناشویی و نهایتاً دستیابی به رضایتمندی و سازگاری زناشویی بهتر توصیف کردند. بخشودگی یک میل درونی است که افراد را به سوی بازداری از پاسخ های ناخوشایند ارتباطی و رفتار مثبت نسبت به کسی که به طور منفی با آنها رفتار کرده است متمایل میسازد (نوری تیرتاشی و کاظمی؛ ۱۳۹۱).
هنگامی که فرد قادر به بخشش باشد، رابطه میان هتک حرمت و کیفیت رابطه زناشویی و رضایت زناشویی ضعیف تعدیل میشود. توانایی بخشش همسر میتواند به عامل پابرجایی رابطه و افزایش رضایت زناشویی منجر گردد (باکوس ، ۲۰۰۹؛ به نقل از عسگری و همکاران، ۱۳۹۱). افرادی که قادر به بخشش همسر خود هستند اعتقاد بر تقدس رابطه زناشویی خود دارند و این توانایی بخشش همسر به استحکام بیشتر رابطه زناشویی و افزایش رضایت زناشویی میانجامد (ماگیار[۱۰۱]، ۲۰۰۱؛ به نقل از احتشام زاده و طبیبی، ۱۳۹۰).
۲-۱-۳-۲ نظریه ها و رویکردهای مربوط به بخشودگی
بررسی های به عمل آمده نشانگر آن است که بخشودگی دارای انواع مختلفی است. برخی از آنها در بازسازماندهی، بهبود و توسعه منظومه ای از روابط مفید هستند. برخی نیز مانع رشد سازنده سیستم خانواده و اعضای آن است. برای نمونه والروند اسکینر که در ادامه به توضیح نظریات وی پیرامون بخشودگی می پردازیم بخشودگی را شامل ۷ نوع میداند (افخمی و بهرامی، ۱۳۸۹).
۲-۱-۳-۲-۱ مدل والروند اسکینر
در مدل والروند اسکینر (۱۹۹۸) بخشودگی شامل ۷ مدل مختلف است؛ که عبارتند از: بخشودگی عجولانه و بی درنگ، بخشودگی با اکراه، بخشودگی مشروط، بخشودگی کاذب یا بخشودگی کاذب متقابل، بخشودگی زیرکانه، بخشودگی بی وقفه و در نهایت بخشودگی اصیل.
۱)بخشودگی عجولانه و بی درنگ: این نوع بخشودگی مقدم بر هر گونه تسویه حساب از سوی نقض کننده رابطه صورت می گیرد. برخی مواقع اینکار چیزی بیش از شیوه ظریف اجتناب از بخشودگی است. با این حال بخشودگی زود هنگام و عجولانه همواره پدیده ای تصنعی و غیر اصیل است.
۲)بخشودگی با اکره یا بازداری شده: در این گونه بخشودگی یکی از طرفین نیاز به بخشودگی را انکار میکند یا از آن خودداری میکند. مثلاً یکی از طرفین صراحتاً میگوید که اعمال یا رفتار طرف مقابل به قدری دردآور و زیانبار است که هیچ چیز قادر نیست شخص درد کشیده را وادار کند که وی را ببخشد در چنین وضعی یک یا هر دو طرفین عقیده دارند که بهای وارد شدن به فرایند بخشودگی سنگین تر از بهای از دست دادن رابطه است.
۳)بخشودگی مشروط: این نوع بخشودگی زمانی صورت میگیرد که فرد سرزنش را قبول میکند، عذرخواهی میکند و تعهد میدهد که رفتارش را تغییر و اصلاح کند. فرآیندی است که در هر نوع “راضی نگه داشتن” و سایر فرایند های مذاکره ای که منتهی به صلح و آرامش میشود، مشترک است.
۴)بخشودگی کاذب: این گونه بخشودگی عجولانه صورت میگیرد و بر اساس این باور غلط است که قبلاً کوشش لازم برای حفظ سیستم طبق رابطه ای پیش از تعارض صورت گرفته است. بسیاری از بازی های “بیا وانمود کنیم” به منظور امکان تداوم ظرفیت رابطه صورت میگیرد اما فقط بر مبنای انکار تعارض و پیامدهای آن .
۵)بخشودگی زیرکانه: این نوع بخشودگی به قصد اجتناب از مخالفت با تعارض و موقعی صورت میگیرد که رابطه شدیداً غیر منصفانه است.
۶)بخشودگی بی وقفه و تکرار شونده ملال آور: در این بخشودگی فرد بی وقفه اما نه به طور کامل تلاش میکند با فرد خاطی مدارا کند که توفیقی در حفظ رابطه یا خلاص کردن طرفین رابطه از وضع ناخوشایند حاصل نمیکند.
۷)بخشودگی اصیل: این گونه بخشودگی به صورت رشته ای از بازسازی های شناختی، عاطفی و رفتاری وقایعی است که بر لغزش ها و نارسایی های رابطه احاطه دارند و همچنین روابطی را که حول این وقایع هستند را در بر میگیرد. بخشودگی اصیل دارای ویژگیهایی است که عبارتند از:
-معطوف به خود است و نوع دوستانه میباشد و صرفاً به خاطر وجود شخص دیگر و رابطه صورت میگیرد.
-بدون قید و شرط است و بدون انتظار پاسخ از سوی فرد مقابل، به وی روا داشته میشود.
-جزئی از فرایند رشد و تحول است و راه میان بری برای اجتناب از عواطف منفی دردناک نسبت به شخص دیگر نیست.
-قرینه ندارد، اگرچه ممکن است گاهی مواقع پیامدهایی فرآیندی هم داشته باشد.
-معمولاً به صورت فرآیندی است و در طی زمان صورت میگیرد و پدیده ای نیست که ناگهانی اتفاق افتد.
بخشودگی اصیل دارای سه جزء شناختی، عاطفی و رفتاری است . جزء شناختی آن شامل ارزیابی واقع بینانه از موقعیت است. مثلاً تشخیص اینکه انتقام و تلافی جویی بی فایده است و بن بست حل نشده مانع خرسندی بالقوه فعلی یا بعدی است و چنانچه این وضع رفع شود امکان برقراری دوباره رابطه وجود دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...