دانلود متن کامل پایان نامه ارشد | ۲-۴-۵ هوش معنوی و سلامت روانی – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
۳ ـ اعتقاد به گرانبها و مقدس بودن زندگی.
۴ ـ ارتقای خود[۶۶] به یک کل بزرگتر.[۶۷] (آمرام، ۲۰۰۵)
نوبل[۶۸] و وگان معتقدند مؤلفه های هشتگانهای که نشاندهندۀ هوش معنوی رشد یافته هستند عبارتاند از: درستی و صراحت، تمامیت، تواضع، مهربانی، سخاوت، تحمل، مقاومت و پایداری و تمایل به برطرف کردن نیازهای دیگران. (نازل، ۲۰۰۴)
مک مولن (۲۰۰۳) معتــقد است ارزشهایی ماننــد شجاعت،[۶۹] یکپارچگی، شهود[۷۰] و دلسوزی[۷۱] از مؤلفههای هوش معنوی هستند. همچنین وی معتقد است بین بصیرت و هوش معنوی رابطه وجود دارد و در مقابل، استرس ضد شهود است. وی یکی از راههای افزایش بصیرت را توجه آرامشبخش عنوان میکند. ازنظر مولن نگرانی، تلاش فزاینده و نافرجامی است که به دلیل تأخیر در تصمیمگیری روی میدهد.
بروس لیچفیلد[۷۲] مشخصات هوش معنوی را چنین مطرح میکند:
۱٫ آگاهی از تفاوت.
۲٫ شگفتی، حس ماوراءالطبیعه و تقدس.
۳٫ حکمت و خرد.
۴٫ آگاهی و دوراندیشی، توان گوش دادن (ساکت بودن و به ندای خداوند گوش دادن).
۵٫ هنگام آشفتگی و تناقض و دوگانگی آرام بودن.
۶٫ تعهد، فداکاری و ایمان.
۲-۴-۴ رشد هوش معنوی
به نظر میرسد اگر تعاریف هوش معنوی، روشهای مختلف دانستن را در برنگیرند، ناقص هستند. در بررسی اخیر رابرت فورمن، افرادی که دارای سنین مختلفی بودند، معنویت را مفهومی تجربهای[۷۳] میدانستند تا فراعقلی[۷۴]. تمرینهای تأملی مانند مراقبه، به این دلیل که وابسته به آشنایی با سه روش متمایز دانستن است، برای پالایش هوش معنوی مناسب به نظر میرسد. سه روش دانستن عبارتاند از: حسی[۷۵]، عقلی[۷۶] و تأملی[۷۷].
به نظر میرسد این سه روش دانستن، بخش جداییناپذیری از هوش معنوی هستند که بعضی از افراد نشان میدهند (وگان، ۲۰۰۳).
آگاهی هشیارانه و سازگاری با وقایع و تجارب زندگی و پرورش خودآگاهی ازجمله عوامل اصلی رشد هوش معنوی تلقی میشوند. علاوه بر این، بعضی از روشها، راهبردها و تمرینها برای رشد آن مفید تلقی میشوند؛ مثلاً وگان معتقد است هوش معنوی از طریق افزایش وسعت نظر و گشودگی و داشتن دیدگاههای مختلف، حساسیت زیاد نسبت به تجارب و واقعیاتی نظیر حالت تعالی[۷۸] (ماورایی) و موضوعهای معنوی، فهم عمیقتر نمادها و بازنمایی افسانه ها و کهنالگوهای ناهشیار کشف نشده افزایش مییابد (نازل، ۲۰۰۴).
هوش معنوی را میتوان با تمرینهای مختلف توجه، تغییر هیجانات و تقویت کردن رفتارهای اخلاقی افزایش داد. این تمرینها منحصراًً متعلق به یک دین خاص یا آموزش معنوی خاص نیستند. گرچه هوش معنوی با رشد شناختی، هیجانی یا اخلاقی مرتبط است، ولی نمیتوان آن را با هیچ یک از آن ها برابر دانست.
ازآنجاکه هر یک از انواع مختلف هوش به میزان متفاوتی رشد میکنند، ممکن است در یک فرد یکی از آن ها رشد زیادی کند، ولی انواع دیگر رشد چندانی نکرده باشند. زمانی که موضوعات هیجانی یا اخلاقی حلنشده باقی میمانند، از رشد معنوی جــلوگیری میکنند. بلوغ معنوی به عنوان یــکی از جلوههای هوش معنوی، شامل درجهای از بلوغ هیجانی و بلوغ اخلاقی[۷۹] (روحیه اخلاقی) و رفتار اخلاقی[۸۰] میشود و خردمندی و دلسوزی برای دیگران را صرفنظر از جنس، قومیت، سن یا نژاد در برمیگیرد. میتوان گفت بلوغ معنوی دید عمیق و گستردهای است که با آگاهی همراه است و شامل ارتباط زندگی درونی ذهن با زندگی بیرونی میشود
(وگان، ۲۰۰۲).
زهر و مارشال معتقدند هوش معنوی از طریق جستجوی معنای اصلی موقعیتها، مطرح کردن «چرا» برای مسائل و تلاش برای برقراری ارتباط میان رویدادها رشد میکند. همچنین یادگیری و بازشناسی و گوش دادن به پیامهای شهودی راهنمایی کننده یا صدای درونی، متفکر بودن، بالا بردن خودآگاهی، آموختن از اشتباهات و صداقت داشتن با خود باعث افزایش هوش معنوی میشود (نازل، ۲۰۰۴).
خودآگاهی برای افزایش بلوغ معنوی ضروری است. زمانی که توجه مستقیماً متوجه درون است، فرد ممکن است تلاش کند تا به احساسهای ذهنی و تفکرات خود توجه نماید. در ابتدا، فرد ممکن است کاملاً درگیر موضوعات شخصی شود و نتواند ذهنش را حتی برای یکلحظه خالی کند. جذبه مسائل شخصی میتواند در صورت تلاش فرد برای تمرکز بر آن ها یا پرورش آگاهی بدون انتخاب، منحرفکننده باشد. آگاهی از امکان تغییر جهت ارادی توجه، میتواند آغازی بر فرایند کنار گذاشتن عادات فکری پیشین و الگوهای رفتاری باشد. رواندرمانگران نیز آموزش میبینند تا سرگذشت دیگران را با توجه کامل و عدم دخالت خویش شاهد باشند. واضح است هنگامی که با ذهن آرام به دیگری توجه میکنیم، در پرتو هوش معنوی، زخمهای قدیمی التیام مییابند و قلبها گشوده میشوند. همراهی با دیگران با میانجیگری خاموش نیز میتواند اثرات درمانی داشته باشد (وگان، ۲۰۰۲).
۲-۴-۵ هوش معنوی و سلامت روانی
پژوهشها و بررسیهای مختلف نشان دادهاند که میان معنویت و هدف زندگی، رضایت از زندگی زناشویی، همبستگی وجود دارد؛ افرادی که دارای جهتگیری معنوی هستند، هنگام مواجهه با مشکلات زندگی، بهتر پاسخ میدهند و به شکل مناسبتری با آسیبدیدگی و بیماری کنار میآیند و میزان افسردگی در آن ها کمتر است. همچنین شواهد نشان میدهند که تمرینهای معنوی افزایشدهنده آگاهی و بینش نسبت به سطوح چندگانه هوشیاری (تعمق[۸۱]) هستند و بر عملکرد افراد تأثیر مثبتی دارند. وارنر در پژوهش خود با اندازهگیری میزان توجه و اجرای آزمون انعطاف شناختی[۸۲] در دو گروه آزمایشی و کنترل، نشان داد که تعمق (انجام تمرینهای تعمق برتر یا تیام)[۸۳]، رشد ذهنی را به شکل مثبتی تحت تأثیر قرار میدهد. کرانسون و همکاران[۸۴] نیز نشان دادند که تمرینهای تی ام در یک دوره دوساله باعث بهبود نمره هوشبهر، توانایی یادگیری و زمان واکنش در گروه آزمایشی شده است (آمرام، ۲۰۰۷).
۲-۵ چارچوب نظری پژوهش
چارچوب نظریه پژوهش حاضر ملهم از نظریات بارتون جی ای (۱۹۹۰)، بار-اون و امونز میباشد. مهارتهای ارتباطی آن دسته از مهارتهایی است که بهواسطه آن ها افراد میتوانند درگیر تعاملهای بین فردی و فرایند ارتباط شوند، یعنی فرایندی که افراد طی آن اطلاعات، افکار و احساسات خود را از طریق مبادله پیامهای کلامی و غیرکلامی با یکدیگر در میان میگذارند (یوسفی،۱۳۸۵). این مهارتها مشتمل بر مهارتهای فرعی یا خرده مهارتهای مربوط به مهارتهای سهگانه همچون مهارتهای کلامی، شنودی و بازخوردی است که اساس مهارتهای ارتباطی را تشکیل میدهند.
هوش هیجانی ظرفیت یا توانایی سازماندهی احساسات و عواطف خود و دیگران برای برانگیختن و کنترل مؤثر احساسات خود و استفاده از آن ها در روابط با دیگران است. بار-اون مدلی چندعاملی برای هوش هیجانی تدوین کردهاست. او هوش هیجانی را نظامی از مهارتها و کاراییهای شخصی میداند که بر تواناییهای او برای موفقیت در مقابله با بحران و رویاروییهای محیطی تأثیر میگذارد. تأکید او بر عوامل غیر شناختی، نوعی از مفهوم سنتی هوش است که کمیت عوامل شناختی را منعکس میسازد.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 02:48:00 ب.ظ ]
|