قشر پیشانی حدقه­ای و قشر پیش پیشانیبالا رفتن اضطرابقشر پیشانی حدقه­ایمغرور شدنقشر پیشانی شکمی- میانیتکانشی عمل کردنقشر پیشانی حدقه­ای، قشر سینگولیت جلوییتغییر دادن تجارب ذهنی هیجانقطعه گیجگاهی، بادامه، هسته دمدار، قشر سینگولیت جلویی، قشر پیشانی حدقه­ای، قشر پیش پیشانی جانبیآرامش، منفعل بودن، فقدان احساس و عاطفهقطعه گیجگاهی، قشر پیشانی حدقه­ای، قشر پیش پیشانی پشتی جانبیکندی هیجانیقطعه گیجگاهی، بادامه، تالاموس، قشرسینگولیت جلویی، قشر پیشانی حدقه­ایفقدان/ تقلیل خشم یا ترسقشر پیشانی حدقه­ایگستاخینوار حرکتی قشری، ارتباط قشری مغزتظاهرات چهره­ای هیجانلبخند بازتابی معیوبقشر پیشانی حدقه­ای، قشر پیش پیشانی جانبی، هسته دمدار، قطعه گیجگاهیگریه یا خنده نامتناسبنظام خارج هرمیحالات معیوب تظاهرات چهره­ای

همچنین مغز از بی­شمار سلول عصبی تشکلیل شده است. اطلاعات به وسیله اعصاب آوران از اعضا به مغز آورده می­ شود و دستورات از طریق اعصاب وابران به قسمت­ های مختلف بدن برده می­ شود. فعالیت­های عالی انسانی نظیر تصمیم ­گیری، یادگیری، حافظه، ابتکار، تجسم ذهنی و … را مدنظر قرار می­دهد.در بعضی فعالیت­ها، فرد با تمرکز بر یک حسگر، به بقیه حسگرها توجه نمی­کند. در این حالت، سطح آستانه فرد بالا برده شده و پاسخ به بقیه حسگرها منوط به بالاتر رفتن آن ها از سطح آستانه است. بخش پردازش­گر توجه به تمام ورودی­ ها، به یک یا چند ورودی توجه بیشتری می­ کند (برونزینو[۶۲]،۲۰۰۰). ‌بنابرین‏، تغییر یک حالت مغزی به حالت دیگر، به ورودی­هایی با وزن اختصاصی بالا نیازمند است.

۲-۲-۲-۳- تنظیم هیجان و سلامت

از آنجایی که تنظیم هیجان نقشی محوری در تحول بهنجار داشته و ضعف در آن، عاملی مهم در ایجاد اختلال­های روانی به شمار می­رود (سی­چی­تی[۶۳] و کوهن[۶۴]، ۲۰۰۶) تنظیم مشکل­دار هیجان در الگوهای مختلف آسیب­شناسی روانی اختصاصی مانند اختلال شخصیت مرزی[۶۵] (لینچ[۶۶]، تروست[۶۷]، سالسمن[۶۸] و لینهان[۶۹]، ۲۰۰۷ ؛ لینهان، ۱۹۹۳)، اختلال افسردگی اساسی[۷۰] (روتنبرگ[۷۱]، گروس و گاتلیب[۷۲]، ۲۰۰۵ ؛ نولن- هوکسما[۷۳] و همکاران، ۲۰۰۸)، اختلال دو قطبیی[۷۴] (جانسون[۷۵]، ۲۰۰۵) اختلال اضطراب فراگیر[۷۶] (منین[۷۷] و فراچ[۷۸]، ۲۰۰۷)، اختلال اضطراب اجتماعی[۷۹] (کشدان [۸۰]و برین[۸۱]، ۲۰۰۸)، اختلال­های خوردن[۸۲] (بیدلوسکی[۸۳]، کورکس[۸۴]، جیممت[۸۵] و همکاران، ۲۰۰۵؛ پولیوی[۸۶] و هرمن[۸۷]، ۲۰۰۲ ؛ کلین[۸۸] و بلامپید[۸۹]، ۲۰۰۴)، اختلال­های مرتبط با الکل[۹۰] (شر[۹۱] و گرکین[۹۲]، ۲۰۰۷) و اختلال­های مرتبط با مصرف مواد[۹۳] (تیس، براتسلاوسکی و بومیستر[۹۴]، ۲۰۰۱؛ فوکس[۹۵]، اکسلرد[۹۶]، پالیوال[۹۷] و همکاران ۲۰۰۷) مطرح می­ شود. علاوه­براین، نتایج مطالعات همه­گیرشناختی نشان می­دهد که در اختلال­های مذکور میزان شیوع و بروز خودکشی[۹۸] بالا است (پاریس[۹۹] و زویک-فرانک[۱۰۰]، ۲۰۰۱؛ حسنی و میرآقایی، ۱۳۹۱).

استفاده از راهبردهای ناکارآمد تنظیم هیجانی، از عوامل خطرساز ایجاد اختلالات شخصیتی است (گروس، ۲۰۰۱). ‌می‌توان گفت که ویژگی­های تکانشگری همچون عمل بدون تأمل، عدم پشتکار، ماجراجویی، جستجوی حس­های نو، یافتن راه­های ساده دستیابی به پاداش، ضعف در خودداری از پاسخدهی نامناسب و ناکارآمدی در سازماندهی امور در اختلال شخصیت مرزی[۱۰۱] می ­تواند ناشی از رشد عاطفی نابسنده، دشواری در ساماندهی هیجان و تجربه­ مکرر هیجانات منفی باشد. راهبردهای نامناسب تنظیم هیجان، همچون فرونشانی و سرکوب می ­تواند عامل افزایش تکانشگری در اختلال شخصیت مرزی باشد زیرا آن­ها فاقد مهارت­ های اولیه برای مدیریت آسیب­پذیری هیجانی­شان هستند افرادی که صفات شخصیت مرزی دارند، ظرفیت کمتری برای تنظیم هیجانات خود به صورت مثبت و سازنده و توان کمتری برای فایق آمدن بر تجارب هیجانی منفی دارند. ‌بنابرین‏، تنظیم هیجانی می ­تواند پیش ­بینی­کننده­ مستقل صفات مرزی باشد (علیلو، قاسم­پور، عظیمی، اکبری و فهیمی، ۱۳۹۱).

بررسی متون و مطالعات روان­شناختی نشان می­دهد که تنظیم هیجان سازگارانه با عزت نفس و تعاملات اجتماعی مثبت، مرتبط است (تامپسون، ۱۹۹۱) و افزایش تجربه ­های هیجانی مثبت باعث مواجهه مؤثر با موقعیت­های استرس ­زا شده (گروس، ۲۰۰۱؛ ۲۰۰۲) و پاسخ مناسب به موقعیت­های اجتماعی را افزایش می­دهد(توگید[۱۰۲] و فردریکسون[۱۰۳]، ۲۰۰۲). پژوهش­های دیگر نیز نشان داده است که تنظیم هیجان، سازگاری مثبت را پیش ­بینی می­ کند (یو[۱۰۴]، ماتسوموتو[۱۰۵]و لیراکس[۱۰۶]، ۲۰۰۶) و ارزیابی مجدد به عنوان یک راهبرد تنظیم هیجان با بهزیستی و سلامت روانی بالا، مرتبط است (گروس، ۲۰۰۲).

بر اساس پژوهش­های مختلف، تنظیم هیجان علاوه بر تأثیرات مثبت بر بهزیستی ذهنی، موجب بهبودی سلامت جسمانی می­ شود (جورجنسن[۱۰۷]، جانسون[۱۰۸]، کلودزج[۱۰۹] و اسکریر[۱۱۰]، ۱۹۹۵). در برخی پژوهش­ها نشان داده شده است که مشکل تنظیم هیجان منجر به مشکلات جسمانی می­ شود (گروس و جان، ۲۰۰۳). بازداری هیجانی به عنوان یک راهبرد منفی در تنظیم هیجان منجر به بیماری های قلبی- عروقی می­ شود و خطر ابتلا به سرطان را افزایش می­دهد و تسریع­کننده سرطان است (بالتر[۱۱۱]، ایگلاف[۱۱۲]، ویلهلم[۱۱۳]، اسمیت[۱۱۴]، اریکسون[۱۱۵] و گروس، ۲۰۰۳). و ‌بازاریابیشناختی هیجانات به عنوان یک راهبرد مثبت تنظیم هیجان کاهش فشار خون را به دنبال دارد (نیکلک[۱۱۶] و وینگرهات[۱۱۷]، ۲۰۰۹).

۲-۲-۲-۴- تنظیم هیجان شناختی

اگرچه دیدگاه­ های اولیه زیست عصب شناختی هیجان پذیرفته بودند که هیجان­های مختلف به وسیله پیام­های اختصاصی سیستم عصبی یعنی دستگاه کناری تولید می­شوند، اما دیدگاه­ های معاصر، هیجان­ها را به عنوان یک حوزه کنش­وری واحد که به صورت آشکار از شناخت متمایز هستند، تعریف نمی­کنند (تتامانتی[۱۱۸] و همکاران،۲۰۱۲). پژوهش­های روان­شناختی فزاینده­ای گزارش داده ­اند که فرایندهای هیجانی با دیگر جنبه­ های شناخت تعامل دارند، به طوری که محرک­های هیجانی بر دامنه گسترده ­ای از عملیات­های شناختی تأثیرگذار است و توانایی انسان در به کارگیری ساز و کارهای شناختی در نظم­دهی پاسخ­های هیجانی اثر می­ گذارد (گلستانه و سروقد، ۱۳۹۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...