پذیرفتن نقش های مختلف در شکل گیری هویت تاثیر دارد . با توجه به نقش های مختلفی که در حوزه خصوصی زندگی به عنوان دختر،همسر و مادر تجربه می کنم و همچنین نقش هایی که بواسطه حضور در اجتماع یا فضای عمومی ایفا می کنم نظیر نقش معلمی و دانشجویی ،نظریه نقش می‌تواند چارچوب نظری مناسبی برای تبیین نقش های مختلف باشد.

۲-۸-۲-۳٫ پارادایم های فمینیستی

هویت جنسی من به عنوان یک زن بر شکل گیری هویت حرفه ای من به عنوان یک زنِ معلم تاثیر داشته است . صرفنظر از تفاوت‌های طبیعی که اعضای دو جنس از جنبه‌های جسمانی و روانی با یکدیگر دارند، جامعه نیز به نوبه خود بر دامنه این تفاوت‌ها می‌افزاید. از این رو، گفته می‌شود جنسیت برخلاف جنس سازه‌ای اجتماعی است زیرا دارای معانی و دلالت‌های فرهنگی است (بورگاتا و مونتگمری[۹۹]،۲۰۰۰،ص،۱۰۵۸).

نابرابری های جنسیتی در فرهنگ ایرانی به طور کلی و در فرهنگی که من در آن زندگی کرده ام به وضوح مشهود است .من برای بیان این نابرابری ها و تبیین آن ها نیازمند چارچوبی نظری بودم که در تبیین این نابرابری ها به من کمک کند.از این رو ،از پارادایم های فمینیستی به فراخور بحث هایی که در رابطه با جنسیت داشته ام ،استفاده کرده ام.مطالب این بخش را از کتاب مردم شناسی جنسیت نوشته ایمیلیا نرسیانس (۱۳۸۳)آورده ام.

تشریح و توصیف ساختمان زندگی مدرن روزمره مشخص کرد که خانواده به عنوان یک نهاد باعث تقسیم جنسیتی کار می شود که به صورت یک هنجار، اکثر اوقات زنان را به فضای خصوصی و مردان را به فضای عمومی راهنمایی می‌کند. نظریه پردازان فمینیستی متوجه نامتعادل بودن شرایط زندگی در فضای خصوصی و عمومی شدند.

از آنجایی که نقش طبیعی زن مشمول باز تولید ، مادر شدن و ازدواج است و همه ی این فعالیت ها نیز نهایتاًً ناشی از شرایط زندگی در محیط خصوصی در خانه است باعث می شود که زن از محیط کار عمومی، از تصمیم گیری، وضع کردن قانون، تولید فرهنگ و دانش، تولید سیاست کاملاً باز بماند و یا اینکه تأثیر بسیار حاشیه ای داشته باشد.

زن به عنوان یک فرد و یا گروه یا طبقه، از آزادی ها، فرصت ها و یا عضویت در ‌گروه‌های سیاسی، احزاب و اجتماعات مانند مردها و یا برابر با مردها بهره نمی برد. پس ‌به این ترتیب آنچه در عقاید منصوب به دنیای ‌دموکرات، شدیداًً به عنوان «زندگی خوب» مطرح می شود، زن ها فقط اسماً به شکل صوری می‌توانند به آن دست پیدا کنند ولی مردان در بافت خاص موجود در طبقات مختلف صاحبان واقعی این «زندگی خوب» هستند و از احتمال بسیار بیشتری برای به دست آوردن آن برخوردارند(اپیستن، ،۲۰۰۱،به نقل از نرسیانس،۱۳۸۳).نمونه بارز و نزدیک آن برگزاری انتخابات شوراها و ریاست جمهوری یازدهم در این روزهاست.من به عنوان یک زن تحصیلکرده در خانه مشغول انجام امور خانه،مطالعه و نگهداری و تربیت فرزندان هستم اما همسرم به راحتی گاه تا نیمه های شب در جلسات انتخاباتی و رایزنی برای حمایت از کاندیداها شرکت می‌کند و بر او هرجی نیست اما اگر من یا هر زن دیگری چنین کنیم با مخالفت و سرزنش افراد چه در خانه و چه در جامعه روبرو خواهیم شد.

انتظار جامعه از زن ها ‌در مورد پرستاری از فرزندان و برآوردن نیازهای خانواده بیشتر از مردان است. پس مشارکت کامل زنان در نیروی کار معمولاً باعث می شود تا زن آن طور که جامعه از او انتظار دارد به کار تیمار خانواده و فرزندان نرسد و برای اینکه از عهده هردوی این انتظارات برآید مجبور به قربانی کردن خود به صورت تمام وقت شود.

کار و حرفه در قرن حاضر عمدتاًً بر اساس مدل مردانه ریخته و طراحی شده است و نه بر اساس مدل زندگی زنانه، ‌به این معنی که این زنان هستند که تیمار دهندگان اصلی خانواده محسوب می‌شوند. از طرف دیگر چون زنان خود را وقف خانواده، وظیفه مادری و زناشویی می‌کنند معمولاً استقلال خود را از نظر اقتصادی و استقلال های دیگر (مانند استقلال اجتماعی و غیره) از دست می‌دهند. باید بار دیگر تأکید کرد از آنجایی که ساخت مشاغل و حرفه بر اساس الگوی چرخ زندگی مردان طبقه متوسط بنیان شده و نه زنان، و معمولاً زندگی حرفه ای مردان با زندگی خانوادگی آن ها تداخل ندارد، پس زنان باسواد بعد از اینکه چند سالی به کار تیمار خانواده و بچه داری پرداختند بار دیگر که وارد بازار کار می‌شوند از نظر زندگی حرفه ای پیر و سالمند محسوب می‌شوند ‌به این معنی که مردان همسال و از نظر شغلی و حرفه ای همانند آن ها، از نظر حرفه ای به پیشرفت هایی رسیده اند که زن ها نمی توانند در فرصت باقی مانده به پای آن ها برسند.این موردی است که دقیقاً من آن را تجربه کرده ام.من پس از فراغت از تحصیل مشغول به کار شدم و پس از سه سال کار ازدواج کردم.ازدواج و پس از آن تولد فرزندانم ووظایف مادری و همسری در کنار انجام وظایف شغلی من به عنوان معلم باعث شد تا شرایط ادامه تحصیل من در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری ۹ سال به تعویق افتد.اکنون من در آستانه چهل سالگی دکترا می گیرم و فرصت تدریس در دانشگاه و به عضویت هیئت علمی در آمدن برای من سخت شده است چون از حد نصاب لازم سنی برای استخدام برخوردار نیستم.

جای دادن زن در محیط خصوصی خانه و خانواده که همراه با وظیفه زناشویی و مادری است باعث شده است تا رابطه معرفت و قدرت و قدرت و معرفت عمدتاًً در دست مردانی باشد که متعلق به محیط عمومی می‌باشند. همچنین مشارکت زنان در بازار کار دوجنبه ای سرمایه داری و پدرسالارانه باعث شد تا زنان به بخش ثانوی و فرعی کار با دستمزدهای کمتر و امکان اندک دسترسی به مهارت ها سوق داده شوند.

پارادیم تحقیقات علوم اجتماعی نیز در انحصار مردانی است که در دنیای عمومی فعالیت دارند و در کار تولید دانش و روش های تحقیق هستند. این تمایلات مربوط به تولید دانش و روش تحقیق را در حیطه جنسیت می توان تحت سه قالب معرفی کرد که عبارتند از:

۱) پارادیم شالوده شکن مفعولی[۱۰۰]

۲) پارادیم شالوده شکن فاعلی[۱۰۱]

۳) پارادیم هم ساخت گرا[۱۰۲]

نام گذاری دو قالب اول و دوم ‌به این علت است که «ابژه» جنبه مفعولی دارد، قدرت بر آن اعمال می شود پس از خود اراده ندارد. ولی «سوبژه» جنبه فاعلی دارد، خود نوعی قدرت است پس در آن اراده وجود دارد.

قالب اول:

پارادایم شالوده شکن مفعولی

الف) توصیف زن از نظر تاریخی

پارادیم شالوده شکن مفعولی معتقد است که زنان به لحاظ تاریخی همواره از نظر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، روان شناسی و جنسی در وضعیت فرودست قرار داده شده اند و زندگی حاشیه ای و کم رنگی در زمینه‌های مربوط به دانش و ساخت مربوط به زندگی عمومی داشته اند (ایسنستن،۱۹۷۹، به نقل از نرسیانس،۱۳۸۳).

ب) جایگاه زن در نظریه های علوم انسانی

پارادیم شالوده شکن مفعولی معتقد است، نظریه هایی که در علوم اجتماعی در رشته‌های تعلیم و تربیت، روان شناسی و روانکاوی، جامعه شناسی، علوم سیاسی، کودکیاری، اقتصاد و دیگر رشته ها وجود دارد، تجربیات مربوط به پسران و مردان است و نه دختران و زنان. این دنیای مردان و پسران است که به عنوان هنجارهای اجتماعی از خلال این نظریه ها بازنمایی می شود و نمود پیدا می‌کند.

ج) طبقه بندی مذکرانه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...