تحلیلی بردکترین روسیه واتحادیه اروپا در بحران اکراین- فایل ... |
- گرجستان، آذربایجان,ارمنستان، درقفقاز
- ترکمنستان، قزاقستان،قرقیزستان، ازبکستان، تاجیکستان.در آسیای مرکزی
بدیهی است ساکنان این کشورها قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی همگی تابعیت کشور واحدی را داشتند که بعد از فروپاشی ،ساکنان هرکشور فارغ از نژاد،زبان، قومیت و تبار، تبعه کشور جدید التاسیس بشمار آمدند.
۲-۱-۵ ) تابعیت موثر[۶۶]
این عقیده که میان فرد یا موجودیت ودولتی که ادعای تابعیت او می رود، پیوند واقعی وجود داشته باشد .رابطه اصیل (که ارتباط موثروابستگی یا تابعیت موثر هم خوانده می شود.) ارتباطی است که در آن رابطه و پیوند تابعیت واقعی و موثر است، و نه از روی مصلحت.[۶۷]
هراقدامی که فرد در پی پشتیبانی یا حمایت حکومت خود می باشد، باید محرز شود که فرد یا موجودیت در واقع امر تبعه آن دولت است.چنانکه در مباحث صدرالاشاره ذکر شد اکثر اشخاص تابعیت را از طریق والدین(سیستم خون) و یا محل تولد (سیستم خاک ) کسب می نمایند.
معمولا” همین طریق مبنای وجود رابطه اصیل میان فرد ودولت می باشد.البته افرادی هم یافت می شوند که تابعیت و گذرنامه را می خرند و یا به دلایل شخصی کسب تابعیت می کنند و همین امر غالبا"به ادعاهای صوری یا مشکوک در مورد تابعیت منجر می شود.که دراین خصوص می توان به رای دیوان داوری لاهه[۶۸] در قضیه کانوارو درسال ۱۹۱۲ بین ایتالیا و پرو و رای دیوان بین المللی دادگستری [۶۹]در قضیه نوته بام ، بین لیختن اشتاین و گواتمالا اشاره کرد.
۲-۱-۶ ) قضیه نوته بام [۷۰]– لیختن اشتاین علیه گواتمالا [۷۱]
نوته بام سال ۱۸۸۱ میلادی در آلمان به دنیا آمد و تا اکتبر ۱۹۳۹ که به تابعیت لیختن اشتاین درآمد ، دارای تابعیت آلمانی بود.وی درسال ۱۹۰۵ درکشور گواتمالا به کار تجارت مشغول بوده و بنا به ایجاب و ضرورت های شغلی به کشورهای آلمان و لیختن اشتاین رفت و آمد داشته است. وی پس از شروع جنگ جهانی دوم به تحصیل تابعیت لیختن اشتاین اقدام نمود. با اینکه به موجب مقررات لیختن اشتاین متقاضی تحصیل تابعیت باید تابعیت سابقش را ترک و حداقل سه سال در آن کشور اقامت داشته باشد بنا به ملاحظاتی از این شرایط معاف و موفق به اخذ تابعیت لیختن اشتاین شد. ۴۰ روز بعد در اول دسامبر ۱۹۳۹ با اخذ ویزا در زوریخ به گواتمالا مراجعه کرد .با توجه باینکه گواتمالا علیه آلمان وارد جنگ شده بود، نوته بام را در سال ۱۹۴۳ دستگیر و به امریکا اعزام نمودند.وی تا سال ۱۹۴۶ بعنوان بیگانه در بازداشتگاه بود تا اینکه در آن سال به لیختن اشتاین بازگشت .
در ۱۷ دسامبر ۱۹۵۱ لیختن اشتاین با تسلیم دادخواستی به دیوان ( I C J ) دعوایی علیه گواتمالا اقامه نمود و در مورد اقدامات گوناگونی که گواتمالا علیه شخص و اموال نوته بام انجام داده بود و ادعا می شد که برخلاف حقوق بین الملل بوده است ، مدعی جبران خسارت گردید. دیوان نظر باینکه نوته بام نه تنها تا سن ۵۸ سالگی تبعه آلمان بوده بلکه در ۵۸ سالگی نیز مراجعه کوتاهی به لیختن اشتاین داشته و پس از تحصیل تابعیت آن کشور به گواتمالا بازگشته است.در واقع وی در عین داشتن رابطه تابعیت با کشور آلمان ،مرکز اصلی منافعش در گواتمالا بوده و همواره ارتباط مدوام با آن کشور را حفظ کرده است و به دلیل فقدان وابستگی به کشور لیختن اشتاین ، این کشور نسبت به حمایت سیاسی[۷۲] از نوته بام در مقابل گواتمالا ذیحق نبوده و دادگاه دعوی لیختن اشتاین را رد نمود.[۷۳]
نتیجه گیری:
ازمهمترین استدلال هایی که دولت روسیه در دفاع از دخالت در اکراین و کریمه کرده است، بحث روستبارها و مداخله روسیه برای دفاع از آنهاست. روسیه در تمامی سال هایی که از فروپاشی شوروی می گذرد یکی از دغدغه ها و مهم ترین مسائلی که همیشه در دکترین های امنیت ملی خود بر روی آن تاکید داشته حمایت از حقوق روس تباران در سایر مناطق شوروی سابق بوده است. در واقع این حمایت به عنوان یک اصل مهم درسیاست خارجی و در دکترین امنیت ملی روسیه مورد تاکید قرار داشته و دلیل آن هم موقعیتی است که روسیه به دلیل سوابق تاریخی برای خودش قائل است. در دوران اتحاد جماهیر شوروی تعداد زیادی از روس تباران به مناطق مختلف اتحاد جماهیر شوروی مهاجرت کردند و عملا این سرزمین ها تبدیل شدند به سرزمین هایی که عمدتا یک اقلیت بزرگ روس تبار در آن ها ساکن بود. در مناطق روس نشین مانند مسکو و سن پترزبورگ نیز از سایر قومیت ها ساکن شدند. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اکثریت مهاجران از اقوام مختلف به جمهوری های غیر هم زبان و هم تبار به دلایل عدیده ای در سرزمین های مقصد مهاجرت ماندگار شدند و خود را تابع احکام حکومتی آن کشور تازه استقلال یافته نمودند در این مقطع ،مهم انتخابی بود که ساکنان سرزمین های جدا شده دولت جدید را بعنوان حاکمیت سرزمین جدید خود انتخاب و گذرنامه آن کشور و دولت جدید التاسیس را دریافت داشتند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
از سوی دیگر تابعیت از طرف دولتها به شخص و یا اشخاص تفویض می شود و در این رابطه دو طرفه ،طرف دولت غالب تر از اشخاص محسوب می شود چرا که هم اعطا و هم اعاده تابعیت به یک شخص و یا اشخاصی با دولت می باشد.بعبارت بهتر تابعیت ناشی از اراده دولتها است .زیرا در بحث تابعیت و اخذ آن از سوی یک شخص حتی اگر شخصی کلیه شرایط احراز تابعیت کشوری را داشته باشد ، دلیلی بر تابعیت محسوب نمی شود مگر اینکه دولت طرف ، تابعیت آن شخص را بپذیرد و به آن تابعیت ارائه دهد درآن صورت شخص تابع آن دولت خواهد بود.
لذا با عنایت به تعریف تابعیت در حقوق بین الملل :
ضرورت وجود توامان عناصر سه گانه (رابطه حقوقی،معنوی و سیاسی) در تعریف تابعیت وتاکید حقوق بین الملل بر اینکه تابعیت ناشی از حاکمیت دولت ها است .
با توجه به اصل وحدت تابعیت و عدم پذیرش تابعیت مضاعف در حقوق داخلی اکراین
پذیرش و شناسایی و تائید قانونی بودن جدایی اکراین و باالتبع کریمه از اتحاد جماهیر شوروی سابق توسط دولت روسیه و جامعه جهانی
تاکید حقوق بین الملل و احکام قضایی مجامع حقوقی بین المللی بر تابعیت موثر
همه موارد فوق نشان از داشتن تابعیت اکراینی تمامی ساکنان آن کشور اعم از ترک تبار ،روس تبار ، تاتارها و غیره دارد(منهای شبه جزیره کریمه که دارای علایق معنوی با روسیه داشتند ولی تابعیت روسی نداشتند و از یک نوع حکومت خود مختار برخوردار بوده است) دخالت روسیه در اکراین مخصوصا به بهانه حمایت از اقلیت روس تبار ساکن ایالت های شرقی این کشور بهانه ای واهی بوده و هیچ گونه محل قانونی ندارد. ظاهرا” روسیه آرمان شوروی سابق را در سر دارد و باستناد به یکی از اصول قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی در الحاق کریمه به خاک خود عمل نموده است[۷۴].
اقدام روسیه در حمایت از روس تباران را می توان از دو زاویه نگاه کرد،یک بعد آن بعدی است هویتی ،که روس ها برای خودشان این حق را قائل هستند که از هم تباران و هم نژادهای خودشان در مناطق دیگرحمایت کنند در اینجا بیشتر یک بحث هویتی مطرح است.که در حقوق بین الملل مسبوق به سابقه نیست. اما بعد دیگری که می تواند به عنوان ابزار و بهانه ای برای برخی سیاست ها و رفتار ها در سیاست خارجی باشد و در واقع بعنوان دکترین برای روسیه تبدیل شده است که بتواند در شرایط لازم و ضروری در جمهوری های دیگر شوروی های سابق اعمال نفوذ و تاثیر گذاری خود را داشته باشد .این است که روس ها حوزه جمهوری های شوروی سابق را حوزه حقوق استراتژیک و منطقه نفوذ خودشان می دانند و سعی بر این دارند که ابزارهایی را در این مناطق برای خودشان حفظ کنند که شاید یکی ازمهم ترین این ابزارها همین جمعیت روس تبارانی هست ( اعم ازآنانیکه دارای پاسپورت های روسی هستندو یا روس تباران دارای تابعیت مضاعف) که در مناطق مختلف اتحاد جماهیر شوروی سابق حضور دارند ، امروزه در بحران اکراین هم در واقع از همین ابزار استفاده می نماید و درچار چوب این دکترین شبه جزیره کریمه را به روسیه الحاق کرد.اما باید توجه داشته باشیم که اولاً صرف اینکه تبار مردم کریمه و بخش های شرقی اکراین ،روسی است دلیلی بر دفاع و حضور نظامی در خاک اکراین محسوب نمی شود و آنها ممکن است دارای تابعیت مضاعف بوده یا تابعیت غالب شان روسی نباشد. علاوه بر آن مداخله برای دفاع از اتباع مدتهاست نامشروع شناخته شده است.
بخش دوم : تروریسم وجایگاه آن در دکترین حمایت از شهروندانی که در معرض خطر جدی قرار دارند
دکترین مسئولیت حمایت که امروزه در برخی موارد جایگزین مداخلۀ بشردوستانه شده است زمانی مورد استناد قرار می گیرد که دولتی نسبت به وظیفۀ خود در قبال حمایت از شهروندانش از روی عمد یا از روی سهو مرتکب کوتاهی شود و این کوتاهی منتهی به نقض شدید حقوق شهروندان آن سرزمین شود که در این صورت مسئولیت حمایت از شهروندانِ آن کشور بر دوش جامعۀ بین المللی قرار می گیرد. ذکر این نکته ضروری است که مشروعیت دکترین مسئولیت حمایت در گرو آن است که وضعیت فوق الذکر از سوی شورای امنیت احراز شود و شورا اقدام به صدور قطعنامه ای در چارچوب فصل هفتم منشور نماید و از جامعۀ بین المللی بخواهد تا مسئولیت حمایت از شهروندان آن سرزمین را بر عهده بگیرند
دراین گفتار به این موضوع می پردازیم که : آیا این افراد ( روس تباران ساکن اکراین ،اعم از ساکنان کریمه و ایالت های شرقی )،درمعرض جنایت و خطر تروریسم و یا پاکسازی قومی و تبعیض بوده اند یا خیر؟
۲-۲-۱ ) مفهوم «تروریسم»
«ترور» و عملیات تروریستی از پدیدههایی است که در زمان ما، به ویژه در حوزه حقوق و روابط بینالمللی، درباره آن بسیار سخن گفته میشود، ولی همچنان مفهوم روشنی از آن در دست نیست.[۷۵] این بدان دلیل است که واژههای «تروریسم»[۷۶] و«تروریست[۷۷]» واژههایی نسبتا نوینی هستند که در جهان به شکلهای گوناگون و احیانا متضاد ـ مثلاً، به عنوان وسیلهای برای سرکوب علیه استقلالطلبیها، نفی وابستگیها و محرومیتها، ایستادگی در برابر زورگویی ابرقدرتها، و قیامهای مردمی در برابر رژیمهای استبدادی وابسته ـ به کار گرفته میشوند و در عین حال، پوششی هستند برای شیوههای تهدید و ارعابی که ابرقدرتها برای پیشبرد سیاستهای سلطهگرانه و تجاوزگرانه خود در جهان به وجود آوردهاند . تروریسم دولتی بیشتر نمود مورد اخیر است.[۷۸] .بعبارتی بمثابه شمشیر دولبه است.
همین ابهام در مفهوم «ترور» و «تروریسم» موجب ناکامی در مبارزه جدّی با آن میشود؛ زیرا ناکامی جامعه بینالمللی در تعریف «تروریسم»، علتی سیاسی دارد، نه فنی. دولتهای سرخورده و ناتوان یا آنها که قربانی جرایم اقتصادی و اجتماعی هستند یا چنین چهرهای از خود ترسیم میکنند، از گردن نهادن به تعریفی صرفا شکلی یا مبتنی بر واقعیات از تروریسم سر باز میزنند. این دولتها، بیآنکه آشکارا تروریسم را بستایند، تلویحا آن را توجیه میکنند و غالبا آن را آخرین حربه ضعفا به شمار میآورند؛[۷۹] همانگونه که دولتهای سلطهخواه و متجاوز با سوء استفاده از قدرت و نفوذ خود در مجامع بینالمللی و رسانههای جهانی، تجاوزگری را «دفاع»، و دفاع یک ملت از حق تعیین سرنوشت و حاکمیت سرزمینی خود را «ترور، خشونت و تهدید» مینامند؛ آنچنان که در برخورد اسرائیل غاصب علیه ملت مظلوم فلسطین و «حزباللّه» لبنان صورت میگیرد و یا دفاع کرد های شمال عراق و سوریه از سرزمین شان در مقابل دولت اسلامی در قالب مبارزه با تروریسم ساماندهی گردیده است.
۲-۲-۲-۱ ) مفهوم لغوی «ترور»: «ترور» در لغت، به معنای ترس و وحشت زیاد است. لغتنامه دهخدا، آن را مأخوذ از فرانسه و به معنای قتل سیاسی با سلاح و «تروریست» را به معنای طرفدار خشونت و عامل ایجاد رعب و ترس دانسته است.[۸۰]
در فرهنگ معین آمده است:«ترور» یعنی: ترس زیاد، بیم، هراس، خوف، وحشت و در اصطلاح سیاسی، کشتن و از بین بردن مخالفان و عوامل ایجاد رعب؛ عامل ترور یعنی: طرفدار ترور، آدمکش، آن کس که برای رسیدن به هدف خود کسی را به طور غافلگیرانه بکشد یا ایجاد هراس و وحشت بکند. ترور روش کسانی است که آدمکشی و تهدید مردم و ایجاد خوف و وحشت را به هر طریقی که باشد برای رسیدن به هدفهایسیاسی خود، از قبیل تغییر حکومت یا در دست گرفتن زمام امور، لازم و مباح میدانند.[۸۱]
۲-۲-۲-۳ ) مفهوم اصطلاحی «ترور» در حقوق بینالملل: ابتدا به برخی از تعاریف، که در آثار نویسندگان غربی از آنها یاد شده است، اشاره میشود، تا شاید بتوان در یک بررسی تحلیلی، به ارکان و عناصر تحلیلی تروریسم و تروریست دست یافت تا براساس این یافته ها صحت و سقم ادعای روسیه در مورد در معرض جنایت و خطر تروریسم قرار داشتن دولت و ملت اکراین (بالاخص روس تباران ساکن آن کشور ) اظهار نظر واقع بینانه ای داشت.
-
- ترور الگوی نظام یافتهای از رفتار خشونتآمیز که به نوعی طرّاحی شده است که جمعیتی مورد تهدید واقع میشوند و بدین روی، سیاستهای دولت خاصی تحت تأثیر قرار میگیرد.[۸۲]
-
- عملی نهادینه شده ولی نامتعارف که به منظور تأثیرگذاری بر رفتار سیاسی معیّنی انجام میشود و با تهدید یا خشونت همراه است.[۸۳]
-
- ارتکاب هر عمل غیرقانونی که برای نیل به اهداف سیاسی انجام شود.[۸۴]
-
- استفاده از زور، خشونت یا تهدید برای کسب اهداف سیاسی از طریق ایجاد وحشت، ارعاب و قوای قهریه.[۸۵]
با عنایت به تعاریف فوق می توان گفت که تروریسم تهدید یا عملی ساختن خشونت با انگیزه های سیاسی که آماج اصلی آن را غیر نظامیان تشکیل می دهند. یا تروریسم به مثابه یک روش بکار گیری خشونت ، مدل خاصی از رفتار سیاسی را مشخص می سازد که در طیف خشونت سیاسی بی مانند است.تروریست ها درصدد آن هستند که با ایجاد رعب و وحشت گسترده ، بر طیف وسیعی از جامعه هدف خود اعمال نفوذ کنند و با بهره گرفتن از سایر اشکال خشونت های سیاسی همانند حمله به زیر ساخت های اقتصادی ( خرابکاری) از جمله تخریب پل های مهم مواصلاتی ، تخریب شبکه های برق رسانی و یا بمب گذاری در شبکه های ریلی وجاده ای و… توانایی حکومتها را در تامین امنیت به زیر سوال ببرند. برای نمونه می توان به اقدامات تروریستی القاعده در افغانستان و یا گروه دولت اسلامی در عراق و سوریه اشاره کرد که از همه اهرمهای صدرالاشاره استفاده می نمایند تا به ملت های افغانستان و عراق و سوریه القا کنند که حکومت های مرکزی شان عملا از تامین امنیت طیف گسترده ای از جامعه ناتوان هستند.یا به کرات شاهد انفجار بمب های کنار جاده ای در سر راه کاروان های نظامی و غیر نظامی در عراق و افغانستان بوده ایم که هدف عمده نا امن جلوه دادن این جوامع از سوی تروریست ها می باشیم .
یک نمونه بارز ایجاد رعب وحشت گسترده از سوی تروریست ها، یورش و حمله مسلحانه طالبان پاکستان در آذر ماه ۱۳۹۴ به یک مدرسه در پیشاور پاکستان بود که منجر به کشته شدن ۱۳۰ نفر و مجروح شدن ۱۱۴ نفر از کودکان و نوجوانان دانش آموز آن مدرسه گردید[۸۶].
همچنین تروریست ها با هدف قرار دادن بخشی از رهبران سیاسی جامعه مورد هدف خود می خواهند از یک سو دشمنان با نفوذ و صاحب منصب خود را از سر راه بر دارند و از سوی دیگر هزینه مخالفت های سیاسی را بر منتقدان سیاسی شان بالا ببرند.که برای مثال می توان به ترور احمد شاه مسعود[۸۷] در افغانستان ، انور سادات در مصر[۸۸]،ترور دکتر بهشتی، دکتر مطهری، مفتح وغیره در ایران و یا ترور عماد مغنیه[۸۹]و سایر رهبران سیاسی نظامی حزب الله و حماس از سوی تروریسم دولتی اسرائیل اشاره کرد.
تروریسم با قتل ،کشتار و جنایات معمولی تفاوت ماهوی دارد.جرم و جنایت معمولا در جوامع بشری بیشتر براساس انگیزه های اقتصادی و گاها” فرهنگی صورت می گیرد ولی در ترور انگیزه های سیاسی است که نقش اصلی وتعیین کننده دارد. بعبارت دیگر شاه بیت تروریسم «انگیزه سیاسی» تروریست ها می باشد.هرچند که تروریست ها در زمان کاهش حمایت افکار عمومی جامعه مورد هدفشان از عملکرد سیاسی آنها از یک سو و برای تحکیم و تقویت موقعیت خود و افزایش توانایی های مالی و امکانات اقتصادی از سوی دیگر از هر جرم وجنایتی فروگذار نیستند.برای نمونه ، نیروهای طالبان افغانستان جهت تامین منابع مالی دست به کشت و قاچاق مواد مخدر می زنند.یا شبکه القاعده در شمال افریقا از طریق آدم ربایی و فروش آنها بعنوان برده و یا اخاذی از دولت هایی که تبعه شان را ربوده اند و یا از خانواده های قربانیان آدم ربایی بخش اعظم منابع مالی خود را تامین می نمایند.
۲-۲-۲-۴ ) تروریسم داخلی وتروریسم بین المللی
در بحث از تروریسم لازم است به موضوع تروریسم داخلی وبین المللی نیز نیم نگاهی داشته باشیم سپس به تحلیل دیدگاه های روسیه نسبت به مخالفانش در اکراین از این منظر می پردازیم.هر برهه از زمان دارای ادبیات و اصطلاح های خاص خودش می باشد.که در گذر زمان یا معنی و مفهوم خود را از دست می دهند و یا در معنی و مفهوم دچار تغییرات جدی می گردند. و یا از سوی گروهی مفهومی مثبت بشمار می رود یا اینکه در همان زمان از نظر مخالفان مفهوم منفی دارد. بعنوان نمونه شورشیان کمونیست ظفار عمان ،شورش یا انقلاب ظفار به نبرد چپ گراین عمانی با حکومت سلطنتی این کشور در استان شرقی این کشور ( ظفار) گفته می شود . این نبرد با تاسیس جبهه آزادی بخش ظفار در سال ۱۹۶۲ آغاز و در ۱۹۷۵ باشکست شورشیان پایان یافت .اهداف اصلی شورشیان سرنگونی سلطان عمان سلطان قابوس و استقلال بود.آنان به این اهداف نرسیدند، اما حکومت عمان وادار به انجام اصلاحات گستردهای شد. این سازمان در ابتدا تحت تأثیر اندیشههای ملی گرایانه رهبران قبایل منطقه بود و از کمکهای عربستان نیز سود میبرد. سازمان با گرایش به مارکسیسم لنینیسم از کمک های گسترده یمن جنوبی و چین برخوردار شد. کمک چین به ویژه از آن جهت بود که آنها سازمانی با پایگاه دهقانی و باورهای مائوئیستی بودند. اعضای سازمان همچنین از آموزش جنگهای نامنظم و تعلیمات مکتبی چین و شوروی بهره میبردند.از نوع وطیف حامیان این جنبش مشخص می شود که این جنبش از سوی حامیان شرقی اش و بخشی از اعراب در آن زمان جنبش انقلابی و با آرمان های آزادیخواهانه بود در حالیکه در طیف مقابل یعنی از سوی غرب و دولت وقت ایران شورشی و خرابکار تعریف می شدند.
در جریان جنگ سرد معمولا” بین دو نوع تروریسم فرق گذاشته می شد. تروریسم داخلی – که تروریسم ملی هم خوانده می شود- ناظربر اقداماتی است که در داخل مرزهای سرزمینی یک کشور صورت می گیرد و در آنها تنها پای شهروندان و منافع همان کشور در میان است و مورد تهاجم وهدف تروریست ها واقع می شود.مانند اقدامات سازمان مجاهدین خلق در دهه شصت در ایران و یا ترورهای القاعده عراق در آن کشور.در مقابل تروریسم بین المللی به آن دسته از اقدامات تروریستی اطلاق می شود که در آن پای شهروندان، مسئولین و منافع اقتصادی و سیاسی کشورهای بیشتری درمیان باشد و یا اینکه شهروندان یک کشور در سایر کشورها نیز مورد هدف تروریست ها واقع باشد. مانند حمله القاعده به سفارت های امریکا در کشورهای مختلف و یا ترور دانشمندان هسته ای ایران از سوی سرویس های جاسوسی اسرائیل. در سالهای اخیر تقریبا” همه گروه های تروریستی بزرگ حضور خارجی نیز پیدا کرده اند. حتی گروه های تروریست داخلی هم با ایجاد شبکه قوی پشتیبانی خارجی،بعدی بین المللی به هم زده اند. از همین رو تمایزی که در جریان جنگ سرد بین تروریسم داخلی و بین المللی گذاشته می شد امروزه موضوعیت خود را هرچه بیشتر از دست داده است.[۹۰]
۲-۲-۳ ) مفهوم پاکسازی قومی
امروزه شکل خطرناکتری از تروریسم در جهان بوجود آمده که در قالب پا کسازی قومی از سوی تروریست ها نمود پیدا کرده است.«پاکسازی قومی»،به کوششی قهرآمیز جهت یکدستسازی منطقهای از لحاظ قومی گویند که معمولاً با تبعید، مهاجرت و جایگزینی اجباری و کشتار صورت میگیرد. «پاکسازی قومی»معمولاً با نابودی بخش بزرگی از آثار تاریخی، گورستانها، خانهها و دیگرمظاهر تمدنی قوم هدف همراه خواهد بود.
شایدبتوان گفت «پاکسازی قومی»نوعی نسل کشی است که بیشتر برای از بین بردن قوم هدف از یک منطقه جغرافیایی خاص انجام میپذیرد و معمولاً سبب تغییر جغرافیای قومی-نژادی-مذهبی آن منطقه میشود. بزرگترین شباهت میان نسلکشی و«پاکسازی قومی»را میتوان نابودی اجباری گروههای قومی، نژادی ، ایدئولوؤیکی دانست. از آنجایی که پاکسازی قومی تعریفی رسمی در مجامع بینالمللی ندارد، نمیتوان به درستی تفاوتی قضایی، میان نسلکشی و«پاکسازی قومی» قائل شد. انگیزه اغلب پاکسازیهای قومی مدرن، یکدست سازی ترکیب دینی-قومی و یا نژادی بودهاست، در حالی که در قرون وسطی و اوایل دوران مدرن، انگیزه پاکسازیها عموماً بر پایه مذهب بودهاست. پاکسازی قومی ترجمه فارسی عبارت انگلیسی ( ethnic cleansing) است این واژه در دهه ۹۰ قرن ۲۰ میلادی و به دنبال نسلکشیهایی که در جریان فروپاشی یوگسلاوی سابق اتفاق افتاد، وارد ادبیات سیاسی جهان شد و به سرعت به یکی از اصطلاحات رایج در میان واژگان مربوط به خشونت علیه گروههای انسانی تبدیل شد. هر چند که برخی معتقدند پاکسازی قومی ریشهای تاریخی دارد. اینکه آیا پاکسازی قومی در طول تاریخ ریشه داشته یا مربوط به تحولات قرن بیستم میلادیاست، از موارد مورد اختلاف است. از مصادیق«پاکسازی قومی»درطول تاریخ میتوان به جابهجاییهای اجباری آشوریان سده نهم تا هفتم پیش از میلاد کشتار و اعدام دستهجمعی دانمارکی های ساکن انگلستان در سده دهم میلادی، اخراج یهودیان از اسپانیا در قرن ۱۵ میلادی، و نابود ی سرخ پوستان آمریکا توسط مهاجران و استعمارگران سفیدپوست اروپایی اشاره کرد. اگرچه عملاً فتح تمامی سرزمینهای مستعمراتی توسط اروپاییان – مانند مکزیک،استرالیا ،و امریکا -خشن بودهاست، اما فقط برخی از آنها منجر به پاکسازی قومی خونین شدند ظهور «پاکسازی قومی مدرن» در قرن نوزدهم و بیستم میلادی و در مناطق مختلفی مانند سرزمینهای امپراتوریهای قدیمی در مرکز و شرق اروپا و غرب آسیا اتفاق افتاد. امواج متعدد پاکسازی قومی نقشه قومی و مذهبی این مناطق را تغییر داد. نخستین موج در زمان جنگ جهانی اول آغاز و مدت کوتاهی پس از پایان آن به اتمام رسید. دومین موج درست پس از آغاز جنگ جهانی دوم به اوج خود رسید و اندکی پس از اتمام جنگ پایان پذیرفت. سومین موج هم در خلال جنگ سرد با شدت کمی آغاز و پس از پایان جنگ سرد به اوج رسید از موارد به وقوع پیوسته در امواج مذکور میتوان به نسل کشی ارامنه، آشوریان ویونانیان توسط ترکان عثمانی در خلال و پس از جنگ جهانی اول، نسلکشی یهودیان - معروف به هولوکاست – توسط آلمان نازی اخراج میلیونها آلمانی از لهستان و چک و اسلواکی و دیگر مناطق اروپای شرقی پس از پایان جنگ جهانی دوم و کشتار بوسنی یایی های مسلمان توسط صربهای بوسنی پس از پایان جنگ سرد در دهه ۹۰ میلادی اشاره کرد. کمیسیونی از کارشناسان سازمان ملل که جهت رسیدگی به وقایع بوسنی و هرزوگوین تشکیل شده بود، در ماه فوریه۱۹۹۳ «پاکسازی قومی»راجرمی علیه قوانین بینالمللی توصیف کردهاند. اگرچه امروزه مفهوم «پاکسازی قومی» بهخوبی فهمیده شدهاست، اما بر خلاف نسلکشی وارد اسناد حقوق بین الملل نشده و به عنوان جزئی از جرایمی که پیشتر تعریف شده، یعنی جنایت علیه بشریت و جنایات جنگی طبقه بندی میشود".[۹۱]
نمونه بارز«پاکسازی قومی»در این سالها عملکرد دولت اسلامی (داعش) در عراق است که به کشتار ،اخراج وتبعید گروه های مذهبی غیر سنی مانند شیعیان و ترکمن های عراق و غیر دینی مانند مسحییان و یزیدیهای عراق دست زده است در این خصوص سازمان عفو بین الملل در تاریخ ۰۲/۰۹/ ۲۰۱۴ این گروه افراطی سنی را به” پاکسازی قومی سیستماتیک ” متهم کرد و نوشت که آنها در مناطق شمالی عراق کوشیده اند آثار تمام اقوام غیر عرب و غیر سنی را از منطقه پاکسازی کنند در این نشست ویژه که با حضور دیپلماتهایی از ۴۷ کشور عضو برگزار شد، پیشنویس قطعنامهای در محکوم کردن نقض سیستماتیک حقوق بشر و قوانین بینالمللی توسط تروریستهای دولت اسلامی در عراق مورد بررسی قرار گرفت. در این پیش نویس از دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل و رئیس جدید آن شاهزاده زید الحسین خواسته شده که یک گروه تحقیقاتی برای بررسی نقض حقوق بشر توسط دولت اسلامی به عراق اعزام شود. همچنین از جامعه بین المللی خواسته شده که تلاشهای خود را برای کمک به عراق در برقراری صلح، ثبات و امنیت در مناطق تحت کنترل داعش تشدید کند.
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1400-09-29] [ 12:19:00 ق.ظ ]
|