(جامع الدروس العربیهغلایینی، جزء سوم، ص ۲۴۷)
۲۷-ترددّ و شک (در حروف ربط)
دلالت بر شک و دو دلی می کند، مانند:‌
مهست آن یا ملک یا آدمیزاد پری یا آفتاب عالم افروز
(غزلیات سعدی ص ۱۷۰)[۵۰]
قالَ قائلٌ مِنهُم کَم لَبِثْتُمْ قالوا لِبَثْنا یوماً أو بعضَ یومٍ (یکی از اصحاب کهف مدت خوابشان را از دیگران سؤال نمود، چه مقدار در این غار درنگ کردید؟‌آنها گفتند : یک روز تمام یا مقداری از روز را. )
(سوره کهف، آیه ۱۹)
۲۸-تسویه (در حروف ربط)
برابری دو حکم یا دو چیز را می رساند، مانند :‌
و بباید در این تاریخ سخنانِ وی، چه آنکه گفته و چه بنشسته تا مقرّر گرد خوانندگان را نه بر گزاف است حدیث پادشاهان….(تاریخ بیهقی ،ج۱،خطیب رهبر،ص۱۷)
چه سقایه، چه ملک، چه ارسلان چه حیا، چه دین، چه بیم و خوف جان (مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۹۷۳)
و کان سِیّانِ أن یَسْرحوا نَعَماً أوْ یَسْرَحُوَه بها، وَاغْبَرَّتِ السُّوحُ
شأن این چنین است که مساوی و یکسان است اینکه آن جماعت، شتران را برای چریدن رها کنند و واگذارید، در حالی که از شدّت قطع سالی اطراف خانه ها سیاه و خالی از گیاه است .

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

یعنی رها کردن و عدم رها کردن آنها مساوی و برابر است. (ترجمه و شرح مغنی ‌الأدب، حسینی، ج ۱، ص ۳۲۷)
۲۹-تعدیه « در حروف اضافه»
بر تجاوز فعل به مفعول دلالت می کند، مانند:‌
و بونصر در رکابش بوسه داد و گفت خداوند باقی باد، آن فخر بر سرمن نهاد بدین رنجه شدن که هرگز مدروس نشود. (تاریخ بیهقی، خطیب رهبر، ج ۲، ص ۴۷۹)
« ذَهَبَ اللهُ بِنورِهم» یعنی أذْهَبهُ
(جامع الدروس العربیه، غلایینی، جزء سوم، ص ۱۶۷)
تذکر :‌البته حرف اضافه معنای ‌تعدیه به عقیده قدماء مانند دکتر خطیب رهبر معتبر می باشد و دستورنویسان جدید مانند ناتل خانلری آن را حرف اضافه متمم ساز به حساب می آورند.
۳۰-تعریف ( در حروف اضافه و ربط) در وقت قیاس دو چیز، طرف دوم سنجش را می شناساند، مانند
الف- در حروف اضافه
میل از این خوشتر نخواهد کرد سرو ناخوش آن میلست کزما می کند.
(غزلیات سعدی، تصحیح فروغی ص ۱۲۹)
ب- در حروف ربط
با آبروی تشنه بمانی ز آب جوی به چون ز بهر آب زنی با خران لطام
(دیوان ناصرخسرو،س۲۶۱به نقل ازکتاب حروف ربط واضافه خطیب رهبر،س۵۲)
در کتب نحوی عربی حرف جزو عطف به این معنی دیده نشد.
۳۱-تعلیل
الف- در حروف اضافه:
به بیان علت فعلی می پردازد و در این صورت پس از حرف اضافه اسم آورده می شود،‌مثال:‌
ز گریه مردمِ چشمم نشسته در خونست ببین که در طلبت حالِ مردمان چونست
(حافظ، غزل ۵۴)
یُغْضِی حَیاءً، یُغْضَی مِنْ مَهابتِهِ فَما یُکلَّمَ ألّا حینَ یَبْتَسِم
(جامع الدروس العربیه، غلاینی، جزء سوم ،‌ص ۱۷۱)
ب-در حروف ربط:‌
در این صورت پس از حروف ربط تابع ساز، جمله تابع آورده می شود که علت وقوع حکم را بیان می کند،‌مانند:‌«مثال دادم تا گوسپندانِ من بفروشند تا اگر چه به ارزان بهاتر بفروشنده، باری چیزی به من رسد و چیز غارت نشود، که این تدبیر خطا پیش گرفته اند. »
(تاریخ بیهقی، به کوشش خطیب رهبر، ج ۲ ، ص۶۲۷)
«إنّا أنزَالْنا إلیکَ الکتابَ بِالحقِّ لِتحکُمَ بینَ الناسَ بما أراکَ اللهُ » (نساء ،۱۰۶)
(جامع الدروس العربیه، غلائینی، جزء سوم، ص ۱۸۲)
۳۲-تفسیر و شرح (در حروف ربط)
نشان می دهد که جمله تابع برای شرح و تفسیر و توضیح جمله اصلی آورده شده است، مانند:‌
سحرُ بلبل حکایت با صبا کرد که عشق رویِ گل با ما چها کرد.
(حافظ، غزل ۱۳۰)
در کتب نحوی عربی، حرف عطف به این معنی یافت نشد.
۳۳-تفصیل (در حروف اضافه):‌به بیان اجزای چیزی می پردازد مانند :‌
ملک نیز آنچه در او دید یکسر یکایک باز گفت از خیر و از شر
(خسرو و شیرین نظامی، ص ۱۰۲)
در کتب نحوی عربی جر به این معنی یافت نشد.
۳۴-تقسیم
بر بخش کردن دلالت می کند،‌مانند
الف-در حروف اضافه = چنین داد پاسخ که تهمینه ام؛ توگفتی که از غم به دو نیمه ام
(نامه باستان، دکتر کزازی، ج ۲، ص ۱۱۵)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...