رهیافت عینی (علمی): مبتنی بر رویکرد اثبات‌گرایانه بوده و قائل به وجود یک «بهترین راه حل» است. تکثّر گروه‌ها (در جامعه مدنی) منجر به بهبود راه حل‌ها خواهد شد در غیر این صورت بروز نخبه‌گرایی و سلطه گروهی خاص (نخبگان یا اشرافیت) اجتناب ناپذیر است.
رهیافت ارزشی و هنجاری: ابسترهای بومی، ایدئولوژیک و ارزش‌ها منجر به تولید خط مشی می‌شوند.
رهیافت تجربه‌ای: بر اساس تجارب شخصی سیاستگذار (حقیقی یا حقوقی) است که در واقع می‌تواند منجر به هرج و مرج از نوع سازمان‌یافته شود. شرط موفقیت این رهیافت وجود تجربه مدیریتی مشترک در آن حوزه به منظور حدّاقل کردن تکثّر و هرج و مرج است.
رهیافت دموکراتیک: اکثریت سیاسی اجتماعی در عین احترام به اقلیت‌ها.
۲-۲-۴-۴- رهیافت‌های مدیریت زیست‌محیطی
آنچه در ادامه خواهد آمد دو رهیافت عمده خط مشی‌گذاری عمومی در عرصه محیط زیست‌ است. رهیافت‌های مذکور برگرفته از رویکرد شفریتز به حوزه خط مشی‌گذاری زیست‌محیطی در کتاب «مقدّمه‌ای بر خط مشی‌گذاری عمومی» است. تفکیک شفریتز از مدل‌های خط مشی‌گذاری زیست‌محیطی از جمله معدود الگوهای آکادمیک توسعه یافته در این زمینه است که البته با توجه به شرایط ایالات متحدّه آمریکا ارائه شده است:
رهیافت مدیریت زیست محیطی کنترل محور
زمانی که دولت فدرال در طی دهه​های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، به شکلی جدّی به سوی مسائل زیست​محیطی روی آورد، رهیافت تنظیمی فرماندهی و کنترل در خصوص حفاظت از محیط زیست به ابزاری استاندارد تبدیل شد که به کمک آن می​خواستند، مسائل مربوط به آلودگی (اعمّ از آب، هوا و خاک) را حل کنند. بر اساس رهیافت «فرماندهی و کنترل»، دولت اقدام به وضع استانداردهای اجباری نمود و نتایج را مورد رصد قرار داد تا مطمئن شود که استانداردها اجرا شده و عدم اجرای آنها با جریمه کردن، پاسخ داده می​شود.
اگرچه شواهدی مبنی بر این موضوع وجود دارد که این سیاست​ها، پرداختن به بسیاری از روشن​ترین مسائل زیست​محیطی که در دهه ۱۹۷۰ شایع بودند را کمک کرده است اما انتقادهای فراوانی نیز علیه استفاده از ساز و کار فرماندهی و کنترل وجود دارد. در این میان مهمترین انتقادها به این مباحث باز می​گردد که رهیافت مذکور در دستیابی به اهداف خویش فاقد اثربخشی بوده و در نتایجی که بدست آورده نیز ناکارآمد بوده است. این انتقادها به افزایش میزان توجه به رهیافت​های جایگزین نسبت به مدیریت زیست​محیطی به ویژه راه حل​های بازار- محور برای حل مسائل زیست​محیطی منتهی شده است. (شفریتز، ۲۰۰۸، ص ۴۶۵)

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

رهیافت مدیریت زیست محیطی بازار محور
در قلب رهیافت​های بازار محور نسبت به مدیریت زیست​محیطی این مفروضه وجود دارد که محرّک​ها و بازدارنده​های اقتصادی از کارآمدی و اثربخشی بیشتری در تولید نتایج حفاظتی برای محیط زیست نسبت به مقررات انعطاف ناپذیر برخوردارند. این سیاست​ها بر تغییرات یا مجوزهای قابل معامله در بازار به عنوان اهرم​هایی تکیه دارند که برای انگیزش آلوده​کنندگان محیط زیست طراحی شده​اند تا در جست و جوی راه​هایی برای محدود کردن آلودگی​ها باشند به نحوی که هم با منافع شخصی آنها سازگار باشد و در عین حال اهداف زیست​محیطی را نیز تأمین کند. بر اساس این رهیافت، افراد یا بنگاه​ها از نظر قانونی ملزم به رعایت استانداردهای زیست​محیطی نیستند، در عوض به کمک محورها یا بازدارنده​های اقتصادی تشویق می​شوند تا میزان آلودگی را کاهش دهند. این ساز و کارهای پیشرانه اقتصادی را می​توان در سه مقوله عمده تقسیم​بندی نمود:
هزینه​ها یا معافیت​های مالیاتی: این نوع هزینه​ها/ مالیات​ها، مستقیم​ترین روش بازاری برای حفاظت از محیط زیست است. در این روش، دولت میزانی از معافیت برای آلودگی را برای افراد یا بنگاه​ها در نظر می‌گیرد که مساوی میزان خسارتی است که در اثر انتشار گازهای آلوده کننده از سوی آنها به محیط زیست وارد می​شود. این هزینه​ها به منظور کاهش میزان آلودگی از طریق الزام بنگاه​ها به آوردن آنها در فهرست هزینه فعالیت​هایشان است. بنابراین، هزینه​های اجتماعی رفتار تخریب کننده محیط زیست به بخشی از هزینه انجام کار تجاری تبدیل می​شود. اساس این رهیافت جهت کاهش آلودگی از طریق ارائه محرّک​هایی به آلوده کنندگان محیط زیست برای صرفه​جویی از راه آلودگی کمتر، طراحی شده است.
مجوزهای معافیت قابل معامله[۶۱]این مجوزها با هدف مدیریت آلودگی از طریق ایجاد بازارهایی برای معامله حق آلودگی، طراحی شده​اند. در این روش معافیت​هایی برای یک واجد جغرافیایی از سوی مدیران سیاسی آن منطقه جغرافیایی (مثلاً شوراها/ کنگره)، تعیین می​شوند. سپس میزان کل این معافیت​ها، در میان بنگاه‌های آن منطقه جغرافیایی به شکل مجوزهایی برای آلودگی (اجازه برای آلوده ساختن تا حدّی معین) توزیع می​گردد. این مجوزها به دارنده آن اجازه قانونی می​دهند که تا حدّی معین محیط را آلوده سازند و چنانچه از این مجوزها استفاده نکنند می​توانند آنها را به فروش برسانند. امکان خرید و فروش مجوزها، مشوق​هایی اقتصادی برای بنگاه​ها محسوب می​شود که میزان آلاینده​های خود را کاهش دهند و موجب افزایش درآمد خویش گردند.
یارانه​ها: دولت​ها می​توانند مشوق​ها و محرک​هایی اقتصادی را برای رفتارهای دوستد
اران محیط زیست از سوی افراد و بنگاه​ها بوجود آورند. یک دولت از طریق پرداخت​های مستقیم می​تواند طرف​های درگیر در موضوع را تشویق نماید تا به فعالیت​هایی دست بزنند که خسارت کمتری به محیط زیست وارد می​سازد. این رهیافت یارانه​ای، دولت​ها را ملزم به شناساندن رفتارهای ارزشمند و تعیین میزانی از ارزش اقتصادی متناسب با آن رفتارها می​نماید.
رهیافت​های پیش گفته در خصوص مدیریت بازار محور محیط زیست از نظر ابزارهای مورد استفاده جهت دستیابی به نتایج مطلوب زیست​محیطی، متنوعند با این حال در یک اصل با یکدیگر مشترکند: ارائه قدرت انتخاب به بازیگران زیست‌محیطی. از یک بنگاه که شیوه​ای را انتخاب می​کند تا از آن طریق گازهای الاینده خود را کاهش دهد و مجوزها آلودگی خود را به فروش برساند تا مصرف کننده​ای که بطری خود را برای گرفتن ۵ سنت به فروشنده باز می​گرداند همگی در چارچوب رهیافت​های بازار محوری هستند که با ارائه محرک​های اقتصادی، از مقررا انعطاف​پذیر دست می‌کشند. محرک​های اقتصادی یاد شده بر روی این اصل متمرکز هستند که افراد و بنگاه​ها دارای رفتارهای عقلانی بوده و در پی حداکثر کردن سود می​باشند. (همان، ص ۴۶۶)
نقد رهیافت بازار محور خط مشی گذاری زیست محیطی
در اینجا این باور گسترده وجود دارد که دنبال کردن درآمد پولی، افراد و بنگاه​ها را به سوی رفتارهایی می‌کشاند که بر منابع خاکی، هوایی و ابی کره زمین تأثیر تخریبی دارد. دولت برای پیشگیری از چنین تخریب​های زیست​محیطی از قدرت قانون برای محدود کردن انواع کنش​ها و رفتارهای تخریب کننده کیفیت محیط زیست استفاده نموده است. قوانین کلیدی همچون، قانون هوای پاک، و قانون آب پاک، شرکت​ها را ملزم می​سازد تا استانداردهای دولت را رعایت نمایند یا مشمول مجازات گردند. در حالی که این قوانین، پرداختن به مسائل عمده زیست​محیطی را ممکن ساخته​اند اما به دلیل عدم انصاف و پر هزینه​بودنشان، مورد انتقاد قرار گرفته​اند. به دلیل طرح چنین انتقادهایی بود که یک رهیافت جایگزین برای حفاظت از محیط زیست که به پول نه فقط به چشم یک مشکل بلکه به مثابه راه حلی برای مسائل زیست​محیطی می​نگریست، ظاهر گردید.
خط مشی​های زیست​محیطی بازار محور به جای استفاده از قدرت قانون برای الزام افراد به انجام اقداماتی برای حفاظت از محیط زیست، از تمایل افراد به حداکثر کردن درآمد پولی به عنوان موتور تلاش​های حفاظتی استفاده می‌کند. این رهیافت در اصل، از انسان به عنوان موجودی با رفتار عقلانی استفاده می​کند و تقاضا برای بدست آوردن سود مالی را به فرصتی برای حفاظت محیط زیست تبدیل می​نماید. ساز و کارهایی همچون ایجاد بازارهایی برای معامله حق آلودگی بر روی الگوهای رفتاری فرد برای دستیابی به اهداف مطلوب سیاست​ها، تکیه دارند. منتقدان چنین رفتارهایی در خصوص مدیریت زیست​محیطی به متناقض​نمای بهره​گیری از طمع انسان برای دستیابی به اهداف متعالی حفاظت و نگهداری از محیط زیست اشاره دارند.
در حالی که تمایل فرد به گرد آوردن ثروت، ممکن است شیوه​ای زشت برای حفظ کره زمین پنداشته شود، قدرت پول در واداشتن مردم به تغییر شیوه عمل خویش، بسیار مؤثر است. اگر بخواهیم با زبان خط مشی​های زیست​محیطی بازار محور سخن بگوییم، باید بگوییم که طمع، می​تواند سبز باشد. اما باز این پرسش را مطرح می​کنند که آیا طمع به واقع می​تواند ابزاری برای ایجاد تغییرات مثبت زیست​محیطی باشد؟ (همان، ص ۴۷۱)
۲-۲-۵- مطالعات تطبیقی جایگاه (ساختاری) محیط زیست
مطالعات تطبیقی در عرصه علم، راهگشای افق‌های نو و تلفیق نظریات بدیع بوده است. به کمک این نوع بررسی‌ها، چشم‌انداز‌های وسیع برای درک عملکرد سازمان‌های ادرای در جوامع مختلف میسّر می‌گردد. با به کارگیری رویکرد تطبیقی می‌توان نتیجه گرفت که چه مقوله‌هایی «اشتراکات» و چه جنبه‌هایی «اختلافات» میان مدل‌های مدیریت دولتی را تشکیل می‌دهند و فرهنگ‌ها و محیط‌های مختلف چه اثراتی بر آنها به جای می‌گذارند. مطالعات تطبیقی تلاشی است جهت بهره‌گیری از شیوه‌هایی که در نظام‌های دولتی دنیا، پاسخ داده‌اند و می‌توان با الگوبرداری از آنها برای مشکلات داخلی راه‌ حل ‌های دیگران را تجربه کرد. (الوانی، ۱۳۸۶، ص ۱۹)
هر کشوری دارای متولی خاص امور زیست‌محیطی و مرتبط با منابع طبیعی خود می‌باشد. بسته به نوع نظام حاکمیتی و جایگاه محیط زیست در آن، نهاد متولی امور محیط زیست در کشورهای مختلف شأن و اهمیت متفاوتی دارند. در برخی کشورها،‌ این نهاد به صورت یک وزارتخانه مستقل فعالیت می‌کند و در بسیاری دیگر به صورت یک معاونت زیر نظر مستقیم عالی‌ترین مقام اجرایی آن کشور (رئیس جمهور یا نخست‌وزیر). البته کشورهایی نیز وجود دارند که نهاد زیست‌محیطی مربوطه در آنها دارای جایگاه پایین‌تری (در مقایسه با وزارتخانه مستقل یا معاون قوه مجریه) است. در جدول زیر بر اساس اطلاعات مستخرج از پایگاه اینترنتی سازمان ملل متحد جایگاه و نهاد زیست‌محیطی کشورهای مختلف با یکدیگر مقایسه شده است:
جدول شماره ۲-۱۳: مقایسه تطبیقی- نهادی جایگاه محیط زیست در کشورهای مختلف

نام کشور عنوان نهاد زیست‌محیطی عنوان فرد یا قوه مرجع
استرالیا سازمان پایداری محیط زیست، آب، جمعیت و ارتباطات (DSEWPaC) نخست‌وزیر
برزیل مؤسسه محیط زیست و منابع تجدید پذیر طبیعی (IBAMA) وزارت محیط زیست
کانادا سازمان حفاظت از محیط زیست رئیس جمهور
دانمارک
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...