البته می توان بن مایه های زیر را هم به این موارد اضافه کرد.
۱-عشق
عشق در اشعار فروغ مقوله ای بنیادین در هستی شناسی شاعرانه است که معمولا با ناامیدی و شکست همراه است.
عشق؟
تنهاست و از پنجره ای کوتاه
به بیابانهای بی مجنون می نگرد
به گذر گاهی با خاطره ای مغشوش
از خرامیدن ساقی نازک در خلخال
«در غروبی ابدی»
۲-همذات پنداری با گیاهان
شاید بتوان همجنس انگاری با گیاهان را جزء بن مایه های شعر فروغ به شمار آورد.
دستهایم را در باغچه می کارم
سبز خواهم شد، می دانم، می دانم، می دانم
«تولدی دیگر»
۳-کمال گرایی
آنچه نام فروغ را جاودانه ساخته است، روح کمال جو و جسارت اوست. چون زیستن باعث رضایت و خوشنودی فروغ نمی شد و حتی رسیدن به اوج قله، او را قانع نمی کرد. آن طور که شاملو گفته «فروغ شاعره ای جستجو گر است که هرگز چیزی پیدا نکرد که قانع اش بکند. نه انسانیت ،نه عشق،نه خوشبختی.او در شعرش هم در جستجوی نور است و هم ظلمت، هم عشق و امید وهم مرگ ونیستی»(مرادی کوچکی: ۱۳۷۹، ۲۰۰)
اوج کمالگرایی را می توان در شعر” پرنده مردنی است"مشاهده کرد.
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیدهی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند
چراغ های رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را بخاطر بسپار
پرنده مردنی است
۳-۱۰ شعراجتماعی فروغ
یکی از مشخصات شعر جدید فارسی توجه صریح و آگاهانه به مسائل اجتماعی است. در ادبیات قدیم ما هم توجه به اوضاع واحوال اجتماعی وسیاسی دیده می شود اما هرگز صراحت و شمول وگستردگی ادبیات جدید را ندارد.
فروغ مخصوصا نسبت به مسائل اجتماعی دوره خوددیدی حساس وانتقادی دارد. یکی از درگیری های او با قوانین وعرفیاتی است که در مجموع به ضررزنان است. اوگاهی درمقام یک زن عاصی وسرکش و از طرفی روشنفکر که حاضرنیست به زندگی عادی ومظلومانه زن ایرانی تن در دهد و با قوانین وعرف درگیر می شود و این یکی از زمینه های اصلی شعراوست. در نامه یی از او که به مجله یی نوشته است، می نویسد:"آرزوی من آزادی زنان ایران وتساوی حقوق آنها با مردان است. من به رنج هایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بی عدالتی های مردان می برند کاملا واقف هستم ونیمی از هنرم را برای تجسم دردها وآلام آن به کار می برم “
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
فروغ در برخی از شعرهای خود با بی پروائی از معشوق مرد سخن گفت. حال آنکه انتظار این بود که زنان نیز چون مردان عاشق سرو قدی ماه رخسار وکمان ابرو و جفا کار باشند. در شعر زیبای «فتح باغ» می گوید که عشق ومحبت لزوما در گرو ثبت دو نام در اوراق پوسیده محاضر ازدواج و طلاق نیست و به عبارت دیگر عقدنامه ضروره ضامن بقا وحفظ عشق نیست:
همه می ترسند
همه می ترسند، اما من وتو
به چراغ وآب وآینه پیوستیم
ونترسیدیم
سخن از پیوند سست دونام
وهماغوشی دراوراق کهنه یک دفتر نیست
سخن از گیسوی خوشبخت من است
با شقایق های بوسه تو
او نسبت به قانون و فرشته عدالت بدبین است. قوانین همیشه او را –همچون دیگر همجنسان او-محکوم شناخته است. مبارزات او سودی ندارد. در مقابل آن همه تعدی به «عشق» پناه می برد. فشار جهان بیرون او را به جهان درون باز می راند. در خاطرات سفر اروپا می نویسد:
“فشارزندگی، فشارمحیط وفشارزنجیرهائی که به دست پایم بسته بود ومن با همه نیرویم برای ایستادگی در مقابل آن ها تلاش می کردم، خسته و پریشانم کرده بود. من می خواستم یک “زن” یعنی یک “بشر"باشم. من می خواستم بگویم که من هم حق نفس کشیدن وحق فریادزدن دارم و دیگران می خواستند فریادهای مرا بر لبانم ونفسم را درسینه ام خفه وخاموش کنند. (مجله فردوسی، سال نهم،۱۳۳۶)
وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
و در تمام شهر
قلب چراغ های مرا تکه تکه می کردند
وقتی که چشم های کودکانه عشق مرا
با دستمال تیره قانون می بستند
و از شقیقه های مضطرب آرزوی من
فواره های خون به بیرون می پاشید
[یکشنبه 1400-09-28] [ 11:05:00 ب.ظ ]
|