منابع پایان نامه درباره :بررسی رابطه میان فرهنگ ... |
- اشتراکی است.
- از یک نسل به نسل دیگر قابل انتقال است.
- نمادی است. (استفاده از یک چیز برای نشان دادن چیز دیگری).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
- دارای الگو است. (تغییر در یک بخش به تغییرات در بخش دیگر منجر میشود).
- قابل تعدیل است.
با توجه به مفهوم فرهنگ و ویژگیهای آن میتوان نتیجه گرفت که رفتار انسان اصولاً بر باورهای فرهنگی متکی است. باورهایی را فرهنگی میگوییم که بهصورت نسبی در جامعه پذیرش زیادی دارند. منشأ این باورها متفاوت است. گاهی ریشه در شرایط تاریخی یا جغرافیایی یا مذهبی یا حوادث ویژه و یا در علم دارد. ولی آنچه که مسلم است این است که بخش اعظمی از باورهای فرهنگی در قالب اصول اعتقادی ظاهر میشوند و یا همچنین میتواند از تعاملات سازمانی ناشی شود
۲-۴ فرهنگ سازمان
امروزه شناخت فرهنگ سازمان برای مدیران از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و فرهنگ حاکم بر سازمان مبین شیوه زندگی سازمان میباشد . ضرورت توجه به فرهنگ سازمانی تا جایی است که صاحب نظرات بر این باورند که اگر قرار است در یک سازمان تغییرات موثر و پایداری به وجود آید، فرهنگ آن سازمان باید دستخوش تغییر شود . به عبارت دیگر ، موفقیت و شکست سازمان ها را باید در فرهنگ آن جستجو کرد . لذا مدیران با اتکاء به فرهنگ و بهره جستن از آن می توانند خود را از بند راه حلهای گذشته رها سازند و راه حلهای تازه ای برای سازمان و پیشرفت آن فراهم آورند. امروزه فرهنگ به عنصر مهمی در مدیریت تبدیل شده و نقش و تأثیر آن بر عملکرد سازمانی بر محققان مدیریت کاملاً مشخص گردیده است ، از این رو مدیران ناگزیرند به فرهنگ سازمان توجه کنند (قاسمی،۱۳۸۹،ص۱۴۳).چستربرنارد [۱۵]در مورد فرهنگ سازمان میگوید : آنچه امروز بخش پنهان و پوشیدن سازمان ( کوه یخ سازمان ) نامیده میشود، فرهنگ آن سازمان خوانده میشود و فرهنگ برای عملکرد موفق سازمان ضروری است. تلاشهای پژوهشی «التون مایو[۱۶]»و همکارانش، فرهنگ را نظام هایی تعریف کرده اند که از هنجارها و نهادهای اجتماعی پدید می آید و بر رفتار آنان اثر می گذارد (قنبری،۱۳۸۷،ص۵۷) .
فرهنگ راه تازه ای برای پی بردن به زندگی سازمانی است ؛ از این رو مدیریت باید با آن چنان مانوس شود تا آن را به خوبی بشناسد و گاه از آن چنان دوری گزیند که ضرورتهای دگرگونی آن را با چشمی باز و آگاه بنگرد. دگرگونی فرهنگ سازمان همانند دگرگونی فرهنگ یک قوم یا گروهی از انسان هاست که نیاز به گذشت زمان دارد و کاری بس دشوار و ظریف است . چاندان[۱۷] (۱۹۹۵) ، به نقل از ادگار شاین بیان می کند که فرهنگ سازمانی سه سطح دارد (ارغوانی،۱۳۸۶،ص۶۹) :
-
- رفتارها و مصنوعات بشری : این سطح نشانه های فرهنگ در محیط کار فیزیکی و اجتماعی و بیشتر قابل رویت هستند . مانند : الف )قهرمان سازمانی ، ب ) آداب و رسوم ، ج ) داستانها و د) سمبل های فرهنگی.
۲) ارزشهای مشترک : ارزشها، سطح دوم فرهنگ هستند که باید و نباید ها یا هنجارهای رفتاری را در برمی گیرند و به اصول و کیفیت هایی اشاره دارند که فکر و رفتارشان را تشکیل می دهند .
۳) مفروضات زیربنایی : مفروضات به پیش فرض هایی اطلاق می شود که در عمیق ترین لایه فرهنگ قرار دارد و از طریق استنباط سطوح ۱ و ۲ می توان به بخشی از آن پی برد . در واقع می توان گفت که مفروضات اساسی ، نماینده عمیق ترین سطح فرهنگ یا جهان بینی ( آنچه بدون چون و چرا پذیرفته می شود ) هستند،در این سطح است که باید به دنبال معنا و مفهوم رفتار یا باورها و ارزشها بود این فرضیات آن قدر با هم آمیخته اند که یک فرد بیگانه با آن ، فرهنگ نمی تواند به راحتی آنها را مشاهده و درک کند . حتی با طرح سوالهای صحیح هم نمی توان به آنها دست یافت ، بلکه باید آنها را استنتاج کرد .
شبکه ای از معانی به شکل پیچیده بین عناصر و لایه های مختلف فرهنگ ایجاد می شود و نوعی ثبات و تداوم ایجاد می کند .و به همین جهت است که فرهنگ مانند هر مقوله ریشه دار و با تأثیر فراگیر،دارای ویژگیهای مختص به خود است . برخی از ویژگیهای فرهنگ عبارتند از :
- فرهنگ آموختنی است : یعنی تابع قانون یادگیری است .
- فرهنگ آموخته، قابل انتقال است .
- فرهنگ اجتماعی است : فرهنگها ریشه اجتماعی دارند و بر پایه همین ریشه اجتماعی نوعی همنواختی و همگونی نسبی در آن به چشم می خورد.
- فرهنگ ذهنی و تصویری است : عادت های گروهی که از فرهنگ گروه پدید می آید، به صورت هنجارها یا الگوهای رفتاری ، آرمانی و ذهنی می شوند و یا در کلام می آیند .
- فرهنگ خشنودی بخش است : فرهنگ همواره نیازهای بنیادی زیستی اولیه و ثانویه برخاسته از آنها را برآورد می سازد .
- فرهنگ سازگاری مییابد: فرهنگ دگرگون می شود و دگرگونی آن همراه با تطبیق و سازگاری است .
- فرهنگ یگانه ساز است :وقتی که فرهنگ سازگاری یابد، به تبع آن گرایش دارد تا پیکری یکپارچه و به هم بافته و سازگار پدید آورد(ارغوانی،۱۳۸۶،ص۷۲) .
۲-۵ نقش فرهنگ سازمانی
در سازمانی که زندگی خود را در آن سپری میکنیم بی شک اعتقادات، باورها و اندیشه، طرز تفکر همه به نوعی برخاسته از فرهنگ سازمان است و هم تاثیرگذار بر سازمان. در گذر زمان سازمان و افراد دو مفهوم مختلف از فرهنگ داشتهاند. از یک طرف فرهنگ به عنوان یک متغیر مستقل و جدا از سازمان تلقی شده که فقط با ساختار سازمان ترکیب شده تا اینکه سازمان و افراد را به اهداف مورد نظرشان دست یابند. از این دیدگاه، سازمان دارنده فرهنگی ترسیم میشود که به وسیله دخالت افکار و اعتقادات مدیران طراحی شده تا بتوانند نوعی خاص از ارزشها و ویژگیها را در سازمان تزریق کرده و شکلهای خاص از رفتار را در سازمان به وجود آورند که آثار شدید و مخربی را بر اثر بخشی از سازمان میگذارد و در واقع به صورت نوعی بار اضافی است که بر سازمان تحمیل میشود و نمیگذارد که سازمان در برابر تغییرات محیط از خود واکنش صحیح و مطلوب نشان دهد و از طرف دیگر فرهنگ به عنوان یک جز از ساختار متشکله سازمان تلقی شده است که با این طرز فکر در سازمان، مجموعهای از ارزشها، اعتقادات در طول زمان به وسیله اعضای سازمان شکل میگیرد. در این گونه سازمانها فرهنگ تنشهای متفاوتی را ایفا میکند. نخست فرهنگ تعیین کننده مرز سازمانی، یعنی سازمانها را از هم تفکیک می کند. دوم، نوعی احساس هویت در وجود اعضای سازمان تزریق میکند. سوم، فرهنگ باعث میشود که در افراد نوعی تعهد نسبت به چیزی به وجود بیاید که بسی بیش از منافع خود است. چهارم، فرهنگ موجب ثبات و پایداری سیستم اجتماعی میگردد و سرانجام فرهنگ به عنوان یک عامل کنترل به حساب میآید که موجب بوجود آمدن یا شکل دادن به نگرشها و رفتار کارکنان میشود(رابینز،۱۳۸۶،ص۸۲).نمودار شماره (۲-۱) نقشهای فرهنگ سازمانی را نشان میدهد. مطالعات دیگر در این زمینه نشان می دهد که فرهنگ سازمانی روی تمام جنبه های سازمان تاثیر می گذارد و در سازمان، پدیدهای به دور از تاثیر فرهنگ نیست. نمودار (۲-۲) نفوذ فرهنگ سازمانی را بر بخشهای کلی سازمان نشان میدهد.
نمودار (۲-۱) کارکرد های فرهنگ سازمانی
نمودار (۲-۲) ارتباط و نفوذ فرهنگ سازمانی بر بخشهای مختلف سازمان(مدنی،۱۳۸۲،ص۲۱۳)
۲-۶ عوامل مؤثر بر فرهنگ سازمان
با توجه به وسعت موضوعات مرتبط با فرهنگ عوامل بیشماری را میتوان معرفی کرد که هریک به نحوی بر فرهنگ یک جامعه در نتیجه یک سازمان تأثیر میگذارد. این عوامل اصلی و عمده عبارتند از: اوضاع اقلیمی، موقعیت جغرافیایی، مذهب، نظام حاکم بر جامعه (در سطح خرد و کلان) هریک از عوامل فوق در ایجاد و تقویت یا توسعه فرهنگی مؤثر میباشند و عامل تاریخی نیز در هریک از عوامل فوق در ایجاد و تقویت یا توسعه فرهنگی مؤثر میباشند و عامل تاریخی نیز در هریک از عوامل فوق جریان دارد. اما آنچه که سازمانهای عمومی را از دیگر سازمانها متمایز میسازد این است که رهبران این سازمانها با فشارهایی از قبیل: قوانین پیچیده اداری مداخلات سیاسی، تغییراتی که درنتیجه انتخابات دورهای در ادارات به وجود میآید، تصدی نسبتاً کوتاه در موقعیتهای شغلی و اهداف ناسازگار مواجه هستند. در چنین حالاتی رهبران سازمانها صلاحیت کمی در نفوذ بر فرهنگ سازمانی دارند. زیرا که عوامل فوق خود به خود فرهنگ سازمان را متأثر میسازند.( معرفتی،۱۳۸۹،ص۱۷۸)
عامل دیگری که بر فرهنگ سازمان تأثیر دارد، فرهنگ جامعه است. باید توجه داشت که فرهنگ سازمانی با فرهنگ جامعه رابطه دوطرفه ظریفی دارد. هر سازمانی فرهنگ ویژه و خاص خود را به وجود میآورد که با فرهنگ دیگر سازمانها تفاوتهایی دارد. فرهنگ سازمان مجموعه معانی و معارفی است که در داخل سازمان ساخته و پرداخته میشود. اما همیشه از طرف فرهنگ وسیع جامعه فرآیندهای اجتماعی و تاریخی مورد تأثیر و تأثر قرار میگیرد. فرهنگ جامعه بر فرهنگ سازمانها تأثیر میگذارد و فرهنگهای سازمانی نیز بر روند حرکت فرهنگی جامعه تأثیر خود را دارند. .( معرفتی،۱۳۸۹،ص۱۷۹)
۲-۷ الگوهای تبیین و شناخت فرهنگ سازمانی
اندیشمندان مدیریت براساس تعریفی که از فرهنگ سازمانی داشتهاند به تدوین الگو (مدل) پرداختهاند آنان معتقدند برای تشریح ارزشهای فرهنگ سازمانی نمیتوان چهارچوب واحدی را ارائه داد. در این قسمت به طور خلاصه مهمترین مدلها با الگوهای فرهنگ سازمانی که در نظریهها مطرح شده است، مطرح میگردد(رابینز،۱۳۸۶،ص۱۲۷).
۲-۷- ۱ الگوی پارسونز[۱۸] یا مدل ای – جی – آی – ال (AGIL)
این الگو یکی از چهارچوبهای تحلیل محتوایی ارزشهای فرهنگی و روش نسبتاً سادههای برای تشریح تفاوتهای فرهنگ سازمانهاست که توسط تالکت پارسونز جامعه شناس آمریکایی ارائه شده است. پارسونز در الگوی خود، هر یک از چهار بعد فرهنگ سازمانی را با یکی از حروف کلمه بدون معنی AGIL معرفی می کند. در واقع طبق این الگو هر سیستم اجتماعی باید چهار وظیفه را در جهت بقا و پیشرفت انجام دهد که عبارتند از: (مطلبی،۱۳۸۴،ص۴۲)
- انطباق: برای تطبیق، یک سیستم اجتماعی باید از محیط و چگونگی تغییرات آن به خوبی آگاه باشد و خود را به طور مناسب با آن تعدیل و تنظیم کند.
- دستیابی به هدف: به این معنی که سیستم اجتماعی باید دارای فرآیندی باشد که اهداف موردنظر و نیز راههای دستیابی به آنها را مشخص نماید.
- انسجام و یکپارچگی: به این معنی که تمام سیستمهای اجتماعی نیاز دارند که اجزای آنها از گسیختگی و از هم پاشیدگی حفظ شود. قسمتهای مختلف یک سیستم باید با یکدیگر در ارتباط باشند. وابستگی متقابل آنها، درک شده و نیاز به هماهنگی آنها، برآورده گردد.
- مشروعیت: تمام سیستمهای اجتماعی حق بقا دارند که محیط به آنها میدهد. در واقع سیستم اجتماعی هنگامی مشروع است که جامعه آن را پذیرفته و اعتقاد داشته باشد ادامه حیات آن سیستم ضروری است.
۲-۷-۲ الگوی رابینز[۱۹]
استیفن رابینز برای فرهنگ سازمانی ده ویژگی ذکر کرده است که معمولاً تمامی سازمانها دارای درجاتی از آنها در فرهنگ خود میباشند(رابینز،۱۳۸۶،ص۱۸۰).
خلاقیت فردی: میزان مسئولیت، آزادی عمل و استقلالی که افراد درون یک سازمان دارا هستند را خلاقیت فردی گویند. این موضوع در سازمانهای مختلف یکسان نیست مثلاً در سازمانهای که دارای گرایش سلسله مراتب شدید هستند روحیه خلاقیت و نوآوری پایین میباشد.
ریسک پذیری: میزانی که افراد تشویق میشوند تا ابتکار عمل خرج دهند و دست به کارهای مخاطره آمیز بزنند و بلند پروازی نمایند را ریسک پذیری گویند. سازمانی که در آن، افراد آزادانه به قبول انجام امور سازمانی میپردازند و همراه با پذیرش مخاطرات و تبعات آن، دست به انجام آنها میزنند، حاکی از این است که سازمان دارای ارزشهای فرهنگی قوی است و افراد آن از بلوغ روانی برخوردارند.
هدایت و رهبری: میزانی که سازمانها اهداف و عملکرد هایی که انتظار میرود انجام شود، مشخص مینمایند. هدف گذاری موثر، همراه با راهنمایی و ارائه بازخورد، منجر به عملکرد بهتر و رشد و پیشرفت کارکنان میشود. در سازمانهای انسان گونه این ویژگی از اهمیت زیادی برخوردار است.
یکپارچگی و وحدت: میزان یا درجهای که واحدهای درون سازمان به روشی هماهنگ عمل میکند. یکپارچگی یا انسجام به معنی وجود توافق، همکاری، اتحاد و پیوستگی در بین گروهها و واحدها به منظور رسیدن به اهداف مشترک میباشد.
حمایت مدیریت: میزان یا درجهای که مدیران با کارکنان خود ارتباط برقرار میکنند. آنها را یاری میدهند یا از آنها حمایت میکنند با توجه به اینکه یکی از وظایف مهم مدیران، پرورش نیروی انسانی است این ویژگی بیانگر این است که تا چه حد در سازمان به نیروی انسانی و رشد و تعالی آن بها داده میشود.
کنترل: تعداد قوانین و مقررات و میزان سرپرستی مستقیم مدیران بر رفتار افراد اعمال میکنند. این شاخص به بررسی قوانین، دستورالعملها و سرپرستی مستقیم و نظارت بیرونی جهت کنترل رفتار فردی میپردازد.
هویت: میزان یا درجهای که افراد، کل سازمان معرف خود میداند و هویت به بررسی ویژگیهای تعهد، وفا داری، دفاع از ارزشها و ماندن در سازمان میپردازد.
سیستم پاداش: میزان یا درجهای که شیوه تخصیص پاداش (یعنی افزایش حقوق و ارتقای مقام) براساس شاخصهای عملکرد که کارکنان قرار دارند نه براساس سابقه خدمت، پارتی بازی و از این قبیل نظام پاداش و تشویق در سازمان، شکل دهنده میزان انگیزه کارکنان سازمان است.
تحمل تعارض: میزان یا درجهای که افراد تشویق میشوند پدیده تعارض را بسازند و پذیرای انتقادهای آشکار باشند. در بعضی سازمانها ویژگی انتقاد پذیری در بین مدیران کم رنگ است و به کارکنان فرصت اظهارنظر در مورد مسائل کاری داده نمیشود که باعث کاهش رضایت مندی کارکنان میشود.
الگوی ارتباط: میزان یا درجهای که ارتباطات سازمان به سلسله مراتب اختیارات رسمی محدود میشود. هر یک از این ویژگیها بر روی طیفی قرار میگیرند که دامنه آن از بسیار کم تا بسیار زیاد کشیده میشود که منعکس کننده نوع احساسات اعضا، استنباط مشترک آنان، شیوه انجام امور و نوع رفتار آنان است. این ویژگیهای ده گانه هم ابعاد ساختاری و هم ابعاد رفتاری را دربر دارند.
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-09-28] [ 08:32:00 ب.ظ ]
|