کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



 



فلسفه منابع انسانی بیان شده در تعاریف فرهنگ و ارزشهای و کسب و کار
خط و مشی منابع انسانی ارزشهای بیان شده و رهنمودهای مشترک
برای تعیین استراتژی های منابع انسانی

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

برای رهبری، مدیریت و نقشهای عملکردی
فرآیندهای منابع انسانی
برای تدوین و اجرای فعالیتهای دیگر
(شکل ۲-۲۱) مدل ۵P مدیریت استرتژیک منابع انسانی
منبع: (ابطحی، ۱۳۸۶)
۲-۱-۲۵-۵) مدل رایت و اسنل[۱۲۵]
رایت و اسنل با ارائه چارچوبی جهت بررسی مفاهیم تناسب و انعطاف پذیری در حوزه مدیریت استراتژیک منابع انسانی بر روی کارکردهای مدیریت منابع انسانی، مهارتهای کارکنان و رفتارهای کارکنان تمرکز می کنند و کارهای مفهومی و تجربی گذشته را در یک چارچوب وحدت بخش[۱۲۶] مطابق شکل ۲-۲۲ مورد بررسی قرار می‎دهند. آن گونه که در نمودار مشاهده می شود نیمه فوقانی نشان می دهد که چگونه مدیریت استراتژیک منابع انسانی تناسب سازمانی بوجود می آورد. نیمه پایین مدل مولفه انعطاف پذیری را توضیح میدهد و بر روی ایجاد قابلیت سازمانی برای واکنش به تنوعی از نیازهای رقابتی دیگران متمرکز است. چهارضلعی های رسالت و اهداف از الگوی انسف الهام گرفته شده است به این معنی که فرایند تدوین استراتژی از تعریف رسالت و اهداف سازمان تشکیل می شود و با بررسی منابع داخلی (قوت ها و ضعف ها) و توسعه های بیرونی (فرصت‎ها و تهدیدات) ادامه مییابد. اینها مولفه های اساسی هستند که منجر به انتخاب یک استراتژی معین می شوند. این فرایند شامل درون دادهای کارکرد مدیریت منابع انسانی در زمینه قوتها، ضعفها، فرصتها و تهدیدات مرتبط با منابع انسانی سازمان می شود، اگرچه، گستره ای که در آن این درون دادها وجود دارند، در اغلب سازمانها به طور قابل توجهی متفاوت است ( (Wright&Snell, 1998.
در مدل رایت و اسنل نقش عمده مدیریت منابع انسانی اجرای استراتژی است. تمرکز بر روی تعیین نحوه برخورد با تناسب و انعطاف پذیری از لحاظ ادبیات نظری مدیریت استراتژیک منابع انسانی نشان می دهد که این طرز برخوردها ضرورتاً سازگار نیستند و صرفاً با تمرکز بر روی کارکردهای منابع انسانی، مهارتهای مدیریت منابع انسانی و رفتارهای مدیریت منابع انسانی می توان چارچوب کلی و منسجمی را ارائه داد. در این مدل برخی از فاکتورهایی که انعطاف پذیری را تحت تاثیر قرار می دهند، شناسایی شده اند تا از این طریق سازمان قادر باشد به حد تناسب در یک محیط رقابتی پویا نائل گردد (همان منبع).
شکل۲-۲۲) مدل تناسب و انعطاف پذیری مدیریت استراتژیک منابع انسانی (رایت و اسنل)
منبع: ( (Wright&Snell, 1998
۲-۱-۲۵-۶) مدل نو، هولنبک، گرهارت و رایت[۱۲۷]
نو، هولنبک، گرهارت و رایت در مدل جامع دیگری مطابق شکل ۲-۲۳ با الهام از مدل فرایند مدیریت استراتژیک، نقش منابع انسانی در موفقیت سازمان را به خوبی نشان می دهند. به زعم ایشان در سالهای اخیر سازمانها تشخیص داده اند که موفقیت فرایند مدیریت استراتژیک عمدتاً به میزان وسعتی بستگی دارد که در آن کارکرد منابع انسانی درگیر شده و مورد توجه قرار می گیرد. چنانچه در فرایند مدیریت استراتژیک بر اساس رسالت، اهداف و تحلیل بیرونی و داخلی دست به انتخاب استراتژیک زده شود محوریت اصلی این انتخاب نیازهای منابع انسانی است که در سه مولفه مهارتها، رفتار و فرهنگ تجلی می یابد. در حوزه اجرای استراتژی عملکرد سازمان معطوف به پیوند کارکردهای منابع انسانی با قابلیت‌ها و اقدامات آگاهانه منابع انسانی است که می‎تواند در شکل گیری استراتژیهای نو پدید سازمانی نقش اساسی داشته باشد (Neo,Hallenbeck, Gerhart&Wright, 2003 ).
شکل ۲-۲۳) مدل فرایند مدیریت استراتژیک (نو، هولنبک، گرهارت و رایت)
منبع: (Neo,Hallenbeck,Gerhart&Wright,2003)
۲-۱-۲۵-۷) شولر، جکسون و استوری[۱۲۸]
شولر، جکسون و استوری با ارائه مدلی جامع تلاش نموده اند فرایند مدیریت استراتژیک و استنباطاتی را که این حوزه برای مدیریت منابع انسانی داردبا ایجاد پیوند، انسجام و ارتباط میان سطوح سازمان مطابق شکل ۲-۲۴ نشان دهند. به طور تلویحی یا مشهود، هدف این مدل این است که به گونه اثر بخش تری منابع انسانی را همراه و هم پیوند با نیازهای استراتژیک سازمان بکار ببرد (Schuler, Jackson&Story,2000).
توجیه مفهوم منایع انسانی سبت به موضوعات استراتژیک و اهداف استراتژیک عرصه فعالیت و مجموعه اهداف منابع انسانی
پیوند برنامه های استراتژیک
در سطح سازمان
در سطح کسب و کار
شناسایی استنباطات کلی منابع انسانی نسبت به برنامه های واحد کسب و کار سازمان
پیاده سازی استراتژی
توسعه و اجرای برنامه ها
واحدهای وظیفه ای: روابط واحد
ساختار: رهبری، فرهنگ
توسعه و اجرای برنامه های منابع انسانی
توسعه برنامه ها
اجرای خط مشی ها و کارکردهای منابع انسانی
پیامدهایی برای سهامداران
ذینفعان و مالکان
مشتریان
جامعه
کارکنان
شرکای استراتژیک
تدوین استراتژی
بنا نهادن آرمان، رسالت، ارزشها و استراتژی کلی
ایجاد سهولت و مشارکت در توسعه آرمان، رسالت،
ارزشها و استراتژی کلی
شناسایی موضوعات استراتژیک کسب و کار و اهداف استراتژیک در عرصه فعالیت
بررسی، تجدید نظر و بررسی مجدد
برنامه ها و استراتژی کسب و کار
برنامه ها و استراتژیهای منابع انسانی
شکل ۲-۲۴) فرایند مدیریت استراتژیک و پیامدهایی برای مدیریت منابع انسانی
منبع: (Schuler, Jackson&Story,2000)
۲-۱-۲۵-۸) مدیریت استراتژیک منابع انسانی ملو[۱۲۹]
ملو برای ارائه مدل استراتژیک منابع انسانی خود ترجیح می دهد ابتدا نتایج و پیامدهای منابع انسانی استراتژیک را در کانون توجه قرار دهد. به زعم ایشان مدیریت عالی در اغلب سازمانها نقش مهمی را که منابع انسانی می‎تواند بر عملکرد کلی سازمان بگذارد درک نمی کنند زیرا هنوز منابع انسانی را مبتنی بر شیوه های سنتی درک می کنند. یکی از عوامل تاثیر گذار بر این مساله این است که خود مدیران عالی منابع انسانی درک نمی کنند چگونه می توانند به طور استراتژیک بر سازمان اثر بگذارند. بدون درکی همه جانبه و کل گرا از سازمان توانایی مدیران منابع انسانی برای کمک به تفکر استراتژیک در سطوح بالا محدود می شود. تا زمانی که مدیران منابع انسانی ابتکار عمل را درکسب دانش فنی در مورد سازمانها، فرآورده ها، خدمات، رقابت و بازارها به دست نگیرند و نیاموزند که چگونه باید از لحاظ تدبیر سیاسی با سایر مدیران عالی کار کنند، سازمانهای آنها نخواهند توانست استراتژی منابع انسانی را بطور کامل با استراتژی سازمان تلفیق نمایند. در نتیجه، همچنان عملکرد و کارایی این سازمانها در سطحی کمتر از سطح بهینه باقی خواهد ماند. کلید دستیابی به این هدف برای مدیران منابع انسانی این است که در یابند منابع انسانی استراتژیک می تواند سه پیامد اصلی را تامین کند:
افزایش عملکرد
افزایش رضایت کارکنان و مشتریان
افزایش ارزش سهامداران
آن گونه که شکل ۲-۲۵ نشان می دهد می توان به این اهداف از طریق فرآیندهای مدیریت موثر بر به کارگماری، نگهداری و ترک خدمت اختیاری افراد و با بهره گرفتن از راهکارهای عنوان شده دست یافت (Mello,2002).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-09-28] [ 11:59:00 ب.ظ ]




فصل سوم
جنگ خسروپرویز و دولت بیزانس تا زمان فتح مصر به دست ایرانیان
۳-۱ جنگ در دوران فوکاس
در سال ۶۰۲ م در امپراتوری بیزانس حوادثی روی داد که بر سرنوشت جهان در قرن هفتم میلادی تأثیر بسیاری گذاشت. آن قتل امپراتور ماوریکیوس بود. این اتفاق در بیشتر منابع مسیحی مرتبط با آن دوران بازتاب زیادی پیدا کرد. مقایسه و بررسی جزئیات آن از عنوان این پایان نامه به دور است. اما بیشتر مورخان علت آن را سختگیری های امپراتور به سربازانش در منطقه­ تراکیه در جنگ با اسلاوها می­دانند. او به نیروهایش دستور داد تا زمستان را در هوای سرد آنجا در جنگ بگذرانند و این موضوع باعث ناخرسندی آنها گردید. هنگامی که فرمانده­ی آن­ها حاضر نگردید از دستورات برادرش ماوریکیوس کوتاهی کند یکی از افراد ارشد به نام فوکاس رهبری شورش را به دست گرفت و به سمت قسطنطنیه پیش رفت. ماوریکیوس گریخت اما دستگیر شد و به همراه فرزندان پسرش به قتل رسید.[۵۲۸]
در آن زمان خسروپرویز نسبت به این اقدام شدیداً واکنش نشان داد و صلح میان ایران و بیزانس بر هم خورد. برخی از منابع گزارش می­ کنند که یکی از پسران ماوریکیوس به نام تئودوسیوس موفق به فرار نزد خسروپرویز گردید و خسروپرویز وی را با سپاهی تجهیز کرد. بر اساس رویدادنامه­ی خوزستان خسروپرویز او را با افتخار پذیرفت؛ در کلیسا بر طبق رسم رومیان تاج بر سرش نهادند. سپس خسروپرویز به او ارتشی داد. اما او در نزدیکی شهر دارا از سپاهی که فوکاس فرستاده بود شکست خورد، لیک خسروپرویز با سپاهی به کمک او آمد و ارتش بیزانس را شکست داد[۵۲۹] سبئوس گزارش می‌کند که در آن زمان شایعه­ای در تمامی امپراتوری بیزانس پراکنده گردید مبنی بر این که تئودوسیوس فرار کرده و نزد شاه ایران رفته بود.[۵۳۰] تئوفیلاکت نیز این را شایعه­ای می­داند که نادرست بود اما در سراسر امپراتوری شایع گردیده بود.[۵۳۱]
تئوفانس روایت می­ کند که این شایعه را خود خسروپرویز پراکنده کرده زیرا قصد داشت با این بهانه تخت امپراتوری بیزانس را برای خود به دست بیاورد.[۵۳۲]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

به عقیده­ی نگارنده احتمال شایعه بودن این حادثه وجود دارد، اما نمی­ توان با آن بخش از گزارش تئوفانس موافقت نمود که این شایعه را ساخته­ خسروپرویز می­داند. پراکنده شدن این شایعه در تمامی امپراتوری بیزانس آن‌گونه که تئوفیلاکت گزارش می­ کند بیانگر این است که نقش رومیان در این کار پررنگ­تر بوده است. نگارنده با آن قسمت از گزارش سبئوس بیشتر موافق است که بر طبق آن هنگامی که خسروپرویز در ابتدای جنگ به شهر ادسا وارد شد، نارسس لباس­های شاهی را بر تن نوجوانی پوشاند، تاج را بر سرش نمود و به عنوان پسر ماوریکیوس او را به خسروپرویز معرفی نمود، تا خسروپرویز لطف ماوریکیوس به خود را جبران کند. خسروپرویز به گرمی او را پذیرفت و در کنار خود نگاه داشت.[۵۳۳]
در این قسمت از گزارش سبئوس اختلافی دیده می­ شود، زیرا رویدادنامه­ی خوزستان گزارش کرده بود که خسروپرویز تئودوسیوس را ملاقات کرد، و به او سپاهی بخشید و به خاطر شکست او خسروپرویز شخصاٌ وارد جنگ شد. اما در گزارش سبئوس خسروپرویز با حیله­ی نارسس او را پسر ماوریکیوس فرض کرد و در کنار خود نگه داشت. اما به هر حال نمی­ توان نقش نارسس را در اتحاد با خسروپرویز نادیده گرفت، پس به هیچ وجه بعید به نظر نمی­رسد که یکی از دلایل اصلی پخش شدن این شایعه، نارسس فرمانده­ی رومی بوده باشد.
بهانه­ی آغاز جنگ، قتل ماوریکیوس بود. تقریباً تمامی منابع بر این نکته تأکید دارند که خسروپرویز با شنیدن این خبر شروع به تجهیز سپاه خود کرد و در سال ۶۰۴ م حملات خود را آغاز نمود.
تئوفیلاکت گزارش می­ کند خسروپرویز از قتل ماوریکیوس به عنوان بهانه­ای برای شروع جنگ استفاده کرد و تظاهر کرد که علت آن حمایت از خاطره­ی نیک ماوریکیوس است.[۵۳۴]
اما در عوض برخی منابع دیگر گزارش می­ کنند، که خسروپرویز قلباً بسیار خشمگین شد. رویدادنامه­ی ۱۲۳۴م چنین گزارش می­ کند که خسروپرویز با شنیدن خبر قتل ماوریکیوس پر از اندوه و خشم گردید، و برای او مانند یک پدر در لباس­های سیاه سوگواری نمود. سپس او در حضور سربازانش که گرد آمده بودند درباره سودهایی که ماوریکیوس به او رسانده بود به خصوص کمک به او برای احیای تاج و تختش سخنرانی کرد، و به تمام ارتش فرمان داد که جامه­ی عزا بپوشند.[۵۳۵] میخاییل سوری نیز همین را گزارش می­ کند.
جان نیکیو گزارش می­ کند که خسروپرویز با شنیدن خبر قتل ماوریکیوس بسیار خشمگین شد، و سفرای فوکاس را نپذیرفت.[۵۳۶]
طبری نیز به عنوان منبعی ایرانی چنین گزارش می­ کند:
«هنگامی که خسرو شنید که رومیان بیعتشان با ماوریکیوس را شکسته و او را کشته­اند بسیار برانگیخته شد و آن را زشت دانست و در خشمی گران فرو رفت. وی به پسر ماوریکیوس که به سایه­ی او گریخته بود، پناه داد، و تاج بر سرش نهاد او را پادشاه رومیان بشناخت».[۵۳۷]
به عقیده­ی نگارنده نمی توان انگیزه­­ی خسروپرویز را تنها ناراحتی از قتل ماوریکیوس دانست. او برای به دست آوردن تاج و تخت مناطقی را به امپراتوری بیزانس تسلیم کرده بود، که سابقا در اختیار ساسانیان بودند. بنابراین این فرصت مناسبی بود که سرزمین­های از دست رفته را دوباره به دست بیاورد. لیکن نباید این را از نظر دور داشت که خسروپرویز تا زمانی که ماوریکیوس زنده بود به پاس کمکی که به وی روا داشته بود با او محترمانه رفتار کرد و هیچ تعرضی به خاک بیزانس ننمود.
به هر حال این موضوع جرقه ای برای شعله­ور گردیدن دوباره­ی جنگ میان ایران و بیزانس شد، که البته این بار بسیار طولانی­تر، خونبارتر و سرنوشت سازتر از جنگ­های پیشین بود. شاهنامه­ی فردوسی اشاره­ای به جنگ ایران و بیزانس در این زمان ندارد. احتمال دارد منبع یا منابعی که فردوسی مورد استفاده قرار داده باشد به دلایلی نامعلوم این جنگ را گزارش نکرده باشند.
اما هوارد جانستن نظریه­ دیگری را مطرح می­ کند. وی معتقد است که فردوسی از روی عمد این جنگ­ها را گزارش نکرده است. ایشان برای این فرضیه­ خود دو دلیل عمده را ارائه می­دهد. او معتقد است که خدای­نامه منبع اصلی تاریخ سبئوس، رویدادنامه­ی ۶۸۲م، تاریخ تئوفیلوس ادسا، رویدادنامه­ی سعرت، شاهنامه­ی فردوسی و تاریخ طبری بوده است و بنابراین حذف آن در شاهنامه به عمد بوده است. دلیل دیگری که ارائه می­دهد این است که چون فردوسی قصد داشته است آن را به سلطان محمود تقدیم کند، بنابراین نمی­خواسته است که او را با گزارش یکی از پیروزیهای بزرگ بیزانس بر ایران دلخور کند، زیرا در زمان وی نیز سپاه بیزانس همچنان پرقدرت به مناطق شرقی دست­اندازی می­کرد، و ممکن بود زمانی سلطان محمود با رومیان روبرو شود در حالیکه تاریخچه­ این شکست می­توانست بر این رویارویی تأثیر منفی بگذارد.[۵۳۸]
به عقیده­ی نگارنده این فرضیه­ هوارد جانستن نمی­تواند درست باشد. ایشان بسیاری از منابع دیگر ایرانی به زبان عربی و فارسی را به جز طبری و شاهنامه نادیده می­گیرند که درباره خسروپرویز نوشته­اند، اما اشاره­­ی چندانی به جنگ او با بیزانس ندارند. آن­ها که قرار نبود کتاب خود را به سلطان محمود تقدیم کنند تا از ناراحتی او بیم داشته باشند.
جانستن با در نظر گرفتن خدای­نامه به عنوان یک کتاب واحد این فرضیه را مطرح می­ کند در صورتی که تفاوت­های موجود میان گزارش­های منابع ایرانی در بسیاری از موارد نشان می­دهد که از یک منبع واحد استفاده نکرده ­اند، و در واقع خدای نامه­ های مختلفی وجود داشته است. استدلال ایشان در مورد مطرح نکردن این جنگ­ها به خاطر دل آزرده نساختن سلطان محمود نیز خالی از اشکال نیست. درست است که در ۲ سال پایانی جنگ، هراکلیوس با کمک ترک­ها و خزرها توانست در قفقاز به پیروزیهایی دست یابد، و حتی به بین النهرین نفوذ کند، اما نباید این موضوع را از نظر دور داشت که در هنگام مرگ خسروپرویز ایران بیشترین وسعت خود را پس از زمان هخامنشیان داشت. مصر، سوریه و آسیای صغیر همچنان تحت کنترل لشکر ایران بود، و تنها پس از عقد قرارداد صلح میان شهربراز و هراکلیوس بود که سپاهان ایرانی این مناطق را تخلیه نمودند. در واقع بسیار بعید است که فردوسی با وجود علاقه­ شدیدش به جنبه­ های حماسی، بیش از ۲۰ سال پیروزهای کم نظیر نظامی را تنها به خاطر این شکست نادیده گرفته باشد. برعکس، این موضوع می­توانست به سلطان محمود انگیزه­ دو چندانی دهد زیرا در صورت آگاهی از آن با شنیدن شکست­های بیزانس به ویژه ماجرای محاصره­ی قسطنطنیه در سال ۶۲۶م متوجه می­شد، که سپاهیان ایران در گذشته تا چه اندازه در خاک بیزانس پیش رفته بودند و امکان آن باز هم وجود دارد. پس علت عدم گزارش این جنگ های ایران و بیزانس در شاهنامه­ی فردوسی را باید در منابع آن جست نه اراده­ی فردوسی مبنی بر حذف این رویدادها.
۳-۱-۱ اتحاد نارسس با خسروپرویز و آغاز جنگ
در ابتدای جنگ نخستین موضوعی که در منابع به چشم می ­آید اتحاد نارسس فرمانده­ی رومی با خسروپرویز بر علیه فوکاس است. شاید نارسس امید داشت که خود بتواند به تخت بنشیند. تئوفانس گزارش می­ کند که نارسس بر علیه غاصب قیام کرد و ادسا را تصرف نمود. او به خسروپرویز نامه نوشت تا نیروهایش را گرد آورد و با رومیان به جنگ بپردازد. [۵۳۹] رویدادنامه­ی ۸۱۹م گزارش می­ کند که نارسس ادسا را تصرف کرد، و در دست خود نگه داشت و در آنجا سوروس [۵۴۰]اسقف را سنگسار کرد[۵۴۱] رویدادنامه ۸۴۶م نیز به شورش نارسس اشاره دارد.[۵۴۲]رویدادنامه­ی ۱۲۳۴م گزارش می­ کند که نارسس که پاتریکیوس سوریه بود حکومت فوکاس را به رسمیت نشناخت. هنگامی که او آگاه شد که فوکاس نیرویی را برای دستگیری او فرستاده است انطاکیه را با بخشی از ارتشش ترک کرد، و به سمت ادسا پیش رفت. در ادسا برخی سوروس اسقف آن­جا را به عنوان دوست فوکاس به او معرفی کردند و او پس از بازجویی از سوروس، دستور داد که از درب عقب او را به خارج از شهر ببرند و سنگسارش کنند. سپس جان فرمانده فوکاس به ادسا رسید و آن را محاصره نمود. او با حیله­ای نارسس را دستگیر کرد، و بدون جنگ شهر تسلیم شد.[۵۴۳] رویدادنامه‌ی زوقنین اما نارسس را فرمانده­ی ایران می­داند:
«نارسس فرمانده­ ارتش ایران به ادسا حمله کرد و آن را فتح نمود. او سوروس اسقف شهر را دستگیر و سنگسار کرد».[۵۴۴]
یعقوب ادسایی گزارش می­ کند که نارسس بر علیه فوکاس شورید و ادسا را فتح کرد، اما در آن محاصره شد.[۵۴۵] سبئوس گزارش می­ کند که خسروپرویز با شنیدن خبر محاصره، سپاهش را به دو بخش تقسیم کرد. بخشی را برای محاصره­ی دارا گذاشت و خود با بخشی سپاه بیزانس را که ادسا را محاصره کرده بود شکست داد. نارسس دروازه­ها را برای او گشود و پسر جوانی را لباس سلطنتی پوشاند و به عنوان تئودوسیوس به خسروپرویز معرفی کرد.[۵۴۶]
بر طبق روایت تئوفانس در ماه دسامبر سال ۶۰۳م خسروپرویز شاه ایران نیرویی بزرگ را جمع آوری کرد، و بر ضد رومیان فرستاد. ژرمانوس را ترس فرا گرفت اما مجبور به جنگ شد. ژرمانوس در جنگ شکست خورد، و محافظش وی را به کنستانتینا برد. رومی­ها شکست خوردند و در روز یازدهم ژرمانوس مرد.[۵۴۷]
بر طبق رویدادنامه­ی خوزستان، خسروپرویز با نیروهای بسیار به همراه کاتولیکوس به قلمرو بیزانس حمله کرد و نبردی سخت در گرفت که در روز دوم آن ارتش بیزانس شکست خورد. در حین جنگ رومیان کمندی را به سمت خسروپرویز پرتاب کردند، اما یکی از محافظان او به نام مشکان[۵۴۸] آن را برید.[۵۴۹] بر طبق گزارش تئوفانس، فوکاس این بار ارتش خود را به دو بخش تقسیم نمود. بخشی را بر ضد ایرانیان که مشغول محاصره­ی دارا بودند، و بخشی دیگر را به فرماندهی خواجه­ای به نام لئونتیوس به محاصره­ی ادسا فرستاد. خسروپرویز در آرخامون [۵۵۰]با بهره گرفتن از فیل­های جنگی در لشکرش به یک پیروزی بزرگ دست یافت. وی بسیاری از رومیان را دستگیر کرد و گردن زد. پس از آن نیروهایش را به زونگوئس [۵۵۱]سپرد و خود به سرزمینش بازگشت. فوکاس با شنیدن این موضوع خشمگین شد، و لئونتیوس را در زنجیر آهنی به قسطنطنیه آورد و دومنتزیلوس، برادرزاده­ی خود، را به جای او فرمانده­ی اصلی کرد.[۵۵۲]
سبئوس گزارش می­ کند که خسروپرویز یک سال و نیم دارا را محاصره کرد. آن­ها به شالوده­های دیوار شهر نقب زدند و با ویران نمودن دیوار شهر را تصرف کردند. سپس با برداشتن غنیمت بسیار از شهر به تیسفون بازگشتند، زیرا ارتش از جنگ برای آن شهر خسته شده بود. ارتشی دیگر از قلمرو بیزانس به ادسا رسید؛ به آن حمله کرد و تصرفش نمود. نارسس دستگیر شد و به قتل رسید.[۵۵۳] این همان ارتش جدیدی است که طبق روایت تئوفانس فوکاس به دومنتزیولوس داد، اما تئوفانس فتح دارا را پس از قتل نارسس می­داند، هرچند به نظر روایت سبئوس صحیح­تر می ­آید زیرا اگر ارتش خسروپرویز همچنان دارا را در محاصره داشت و در منطقه حضور داشت مانند حمله­ی نخست رومیان نسبت به محاصره­ی ادسا عکس العمل نشان می­داد، اما در مورد مدت زمان محاصره­ی دارا اختلافهایی وجود دارد. رویدادنامه ۱۲۳۴م مدت محاصره را نه ماه گزارش کرده­ است.[۵۵۴]
تئوفانس گزارش می­ کند که دومنتزیولوس با سوگندهای بسیار به نارسس قول داد که در صورت تسلیم هیچ آسیبی از جانب فوکاس به او نرسد، و بنابراین او را نزد فوکاس فرستاد که این قول را زیر پا گذاشت و وی را در آتش سوزاند[۵۵۵]
همانگونه که پیشتر اشاره شد رویدادنامه­ی ۱۲۳۴م و میخاییل سوری نیز گزارش کردند که نارسس با حیله دستگیر شد. تئوفانس در ادامه جملاتی را گزارش می­ کند، که بسیار از حقیقت دور است:
«رومیها ]از قتل نارسس[ بسیار اندوهگین شدند، زیرا نارسس ترس زیادی را در بین ایرانیان ایجاد می­کرد، آن­قدر که کودکان ایرانی وقتی که نام نارسس را می­شنیدند می­لرزیدند. ایرانیان از سوی دیگر بسیار خوشحال شدند».[۵۵۶]
آشکار است که نارسس بر علیه هم میهنان خود با خسروپرویز متحد شده بود، بنابراین دلیلی برای اینکه ایرانیان از قتل او خوشحال شوند وجود نداشت، زیرا اختلاف داخلی در میان رومیان باعث پیشرفت سریعتر لشکریان خسروپرویز می­گردید. به علاوه همانگونه که پیشتر نیز اشاره شد بر طبق روایت سبئوس هنگامی که نخستین بار سپاه بیزانس نارسس را در ادسا محاصره کرده بودند، خسروپرویز شخصا با قسمتی از لشکرش آن­ها را در هم شکست.
در مورد سقوط دارا رویدادنامه­ی خوزستان هم گزارش می­ کند که لشکریان ایران بر زیر دیوارهای شهر تونل زدند و آتش روشن کردند و با انجام کارهای بسیار دیگر به دیوار نفوذ کردند و در شهر افراد بسیاری را کشتند اما اسقف شهر از بیم خسروپرویز خودکشی کرد زیرا خسروپرویز قسم خورده بود که او را با ۴۰ وسیله­ قتل بکشد. دارا در چهاردهمین سال حکومت خسروپرویز سقوط کرد.[۵۵۷] یعقوب ادسایی نیز سقوط دارا را گزارش می­ کند.[۵۵۸]
۳-۱-۲ انتخاب شهربراز به عنوان فرمانده
تئوفانس گزارش می­ کند که خسروپرویز، کارداریگاس[۵۵۹] و روسمیازان [۵۶۰]را فرستاد و آن­ها بسیاری از شهرهای رومی را تصرف کردند. وی ادامه می­دهد که در سال بعد پس از تصرف دارا ایرانیان تمام بین النهرین و سوریه را به همراه تعداد زیادی اسیر گرفتند.[۵۶۱]
این قسمت از گزارش تئوفیلاکت مبنی بر فتح سوریه در آن سال قابل قبول نسبت زیرا در سال ۶۱۰م بود که ساسانیان فتح سوریه را آغاز کردند.
اما در مورد نام فرماندهان، روسمیازان روایت تئوفانس با رمیوزان در روایت طبری مطابقت دارد. اما طبری علاوه بر شاهین از فرماندهی دیگر به نام فرهان نام می برد که مقام شهربراز داشت. در واقع طبری میان شهربراز و رومیوزان تفاوت قائل می­گردد، و فتح اورشلیم را به دست رومیوزان می‌داند نه شهربراز.[۵۶۲] رویدادنامه­ی ۱۲۳۴م فرضیه­ دیگری را مطرح می‌کند. بر طبق گزارش او خسروپرویز پس از پایان عزاداری برای ماوریکیوس از اشراف و فرماندهان ایرانی برای انتقام خون او یاری خواست:
«کدامیک از شما فرماندهان با شکوه و اشراف ایرانی آماده‌ی خدمت به هدف من است؟ رومزان[۵۶۳] مردی قدرتمند و وقف شده با تجربه­ قابل توجه در جنگ پاسخ داد: من آماده‌ام تا هدف شما را به انجام برسانم، و جنگ با رومیان چیزی است که می توانم از عهده‌اش برآیم. من از هیچ چیز شانه خالی نمی­کنم، هیچوقت برای دلسوزی سر فرو نمی­آورم، به هیچ کس بخششی نمی­کنم، و احترام و افسوسی برای افراد مسن یا خردسال ندارم. خسرو با خوشحالی بیان داشت پس نام تو رومیزان نیست بلکه شهروریز [۵۶۴]است به معنی گراز وحشی. بنابراین شهروراز به امپراتوری رم در راس ارتش حمله کرد به همراه خسروپرویز که او را دنبال می­کرد. اولین شهری که او محاصره کرد دارا بود. پس از ۹ ماه شهر به خاطر قدرت بیشتر او سقوط کرد. دژ ماردین [۵۶۵]به مدت ۲ سال و نیم مقاومت کرد تا به دست ایرانیان افتاد.»[۵۶۶] میخاییل سوری نیز همین را گزارش می­ کند.[۵۶۷]
عنایت الله رضا نظر کریستن سن مبنی بر یکی بودن فرخان و شهربراز را رد می­ کند و روایت طبری را به حقیقت نزدیک تر می­داند[۵۶۸] اما به عقیده نگارنده با توجه به اطلاعاتی که منابع مسیحی می­ دهند و همین طور گزارش­هایی که در بالا به آن­ها اشاره شد این دو اسم یا لقب برای یک نفر به کار می رفته­اند.
شاهنامه­ی فردوسی هم شهربراز را با نام گراز معرفی می­ کند.[۵۶۹]
منابع مسیحی دیگر به ویژه یک شاهد عینی به نام استراتگوس فاتح اورشلیم را شهربراز می‌دانند.[۵۷۰] این موضوع با روایت طبری متناقض است. پس روایت رویدادنامه­ی ۱۲۳۴م که شهربراز را لقب رومیزان یا همان رمیوزان طبری می‌نامد به نظر به واقعیت نزدیک‌تر است.
اما آن قسمت از این گزارش که شهربراز صفات خود را بر می شمرد به نظر ساخته‌ی خود این منبع یا منابعش می‌باشد. احتمالاً جنگ‌های شهربراز در منطقه‌ی سوریه بعدها باعث گردیده است که برخی چنین صفاتی را به او نسبت دهند، و بدین صورت در این منابع راه یافته است.
تئوفانس در حوادث سال ۶۰۶م گزارش می‌کند که ایرانیان از فرات گذشتند و تمام سوریه، فلسطین و فینیقیه را تصرف کردند و خرابی بسیاری را در بین رومیان به وجود آورند.
با توجه به اینکه خود تئوفانس در میان حوادث دوران هراکلیوس به فتح سوریه و فلسطین و فینیقیه به دست ایرانیان اشاره می‌کند بنابراین در این قسمت تناقضی به وجود می‌آید. این احتمال وجود دارد که سپاهیان ایران حملاتی را به این مناطق انجام داده‌اند و با بدست آوردن غنائم، دوباره آن مناطق را تخلیه نمودند. جان نیکیو نیز به حملات ایرانیان به این مناطق پیش از شورش هراکلیوس بر فوکاس اشاره می‌کند:
«و ایرانیان خود را اربابان رود فرات و تمام شهرهای انطاکیه ساختند و آن­ها را غارت کردند و هیچ سربازی را در این ضمن زنده نگذاشتند».[۵۷۱]
۳-۱-۳ جنگ در ارمنستان
سبئوس حوادثی را مربوط به جنگ در ارمنستان در همان سال اول گزارش می‌کند، که در سایر منابع موجود نیست. بر طبق روایت سبئوس خسروپرویز شخصی به نام ژوانوه[۵۷۲] را با سپاهی به ارمنستان فرستاد و آن­ها در زمستان به منطقه­ آرارات و شهر دوین رسیدند. ارتش بیزانس نیز در منطقه الوارد[۵۷۳] گرد آمده بود. در نبردی که درگرفت ارتش ایران شکست خورد و فرمانده‌شان کشته شد، اما سال بعد هنگامی که خسروپرویز همچنان در حال حمله به دارا بود یک ارتش ایرانی دیگر به فرماندهی داتوییان[۵۷۴] به ارمنستان حمله کرد. ارتش بیزانس در دشت شیراک در روستایی به نام شیراک وان بود. در آ­ن­جا ارتش ایران مانند فرود یک عقاب برای شکار بر سر آن­ها ریخت. پس آن­ها اردویشان را رها کردند، و به بخش دیگر رودخانه در دشتی به نام آکانک[۵۷۵] رفتند.
ارتش ایران آن­ها را تعقیب کرد، و در جنگی که در روستای گتیک درگرفت اهالی منطقه به دژ ارگینای پناهنده شدند. ارتش بیزانس شکست خورد و بسیاری از آن­ها در حین فرار کشته شدند سپس ارتش ایران به دژ حمله کرد، و آن را تصرف نمود. تعداد زیادی کشته شدند و بقیه اسیر گردیدند. جمعیت سی و سه روستا در آن دژ دستگیر شد، و بر اساس رسم موجود به اسارت برده شدند. ایرانیان تمام غنیمت آن ایالت را جمع کردند و به آذربایجان برگشتند.[۵۷۶]
در ادامه سبئوس جنگی دیگر میان قوای ایران و بیزانس را گزارش می‌کند. این بار فرمانده ارتش ایران سنیتام خسرو[۵۷۷] بود. ارتش یونان گرد آمد و در تسالکتن[۵۷۸]در نزدیکی روستای آنگل[۵۷۹] که رودخانه ی آراتسانی[۵۸۰]از کنار آن می گذرد مستقر شد. آن­ها با ویران کردن روستایی که در سمت دیگر بود برای خودشان سنگربندی کردند فرمانده­ی آنها تئودوس خورخرونی [۵۸۱]بود. ارتش ایران در پهلویشان اردو زد. سپاه بیزانس از روی ترس تقاضای صلح نمود، و متعهد شد که سنگر خود را تحویل داده و به طور صلح آمیز از آن­جا برود، اما آن­ها این طرح خود را عملی نکردند، و با اطمینان به استحکامات خود فکر کردند که می­توانند موفق شوند. در روز بعد ارتش ایران حمله نمود. تیراندازان ایرانی شروع به باریدن تیر نمودند، و با تیرهایشان سپاهیان و اسبها را هدف گرفتند. اسب­هایی که کنار چادرها بسته شده بودند آشفته گشتند و تمام خیمه­ها را بر هم زدند. دشمن به سنگر رومیان نفوذ کرد و کشتار شدیدی در گرفت. رومیان قسمتی از دیوار را فرو ریختند و گریختند. تئودوس خورخرونی در دژ پناه گرفت صبح روز بعد ایرانیان پیغامی فرستادند، که رومیان باقیمانده سنگر خود را رها کنند و با بار و بنه و تجهیزات خود آن­جا را ترک کنند. آن­ها پذیرفتند و در سومین روز دروازه را گشودند و بر اساس مفاد قرارداد همگی آن­جا را ترک کردند. اما فرمانده­ سپاه ایرانی، تئودوس خورخرونی را فراخواند و به او گفت که این اجازه را ندارد که او را رها سازد، و باید وی را به دربار بفرستد، اما قول داد که در نامه­ای کلمات خوبی را درباره این که او چگونه بدون ایجاد دردسر ارتش و دژ را به اراده­ی خود به ایرانیان سپرده بود بنویسد. او بر اساس قولش چنین نامه­ای به دربار نوشت. خسروپرویز نیز وی را دوستانه پذیرفت و برای او حقوق و جیره­ی لباس از خزانه تعیین کرد، اما بعدها به خاطر مشکوک شدن به یک خیانت دستور داد تا کشته شود.[۵۸۲] این قسمت از گزارش سبئوس نشانگر پایبندی شاه و سپاه ایران به عهد و پیمان است، زیرا به راحتی می توانستند سپاه بیزانس را که تسلیم شده بود قتل عام کنند، و اموالشان را به غنیمت ببرند، اما گویا ارتش بیزانس نیز آن­قدر به ایرانیان اعتماد داشت که این قرارداد را با وجود خطر احتمالی پذیرفت. فرماندهشان با وجود این که دشمن بود به خاطر قولی که داده شده بود به قتل نرسید، و حتی مواجب و حقوق دریافت کرد تا این که خسروپرویز به خاطر دست داشتن در توطئه­ای وی را به قتل رساند. در نقطه­ی مقابل، فوکاس یکی از بزرگترین فرماندهان خود نارسس را که تسلیم شده بود با وجود آن که دومنتزیولوس فرمانده‌اش با سوگندهای بسیار ضمانت او را کرده بود همانگونه که پیشتر اشاره شد در آتش سوزاند؛ به علاوه بسیاری دیگر از بزرگان و مردم بیزانس را به قتل رساند؛ و این گونه بود که تئوفانس درباره‌اش چنین گزارش کرد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:58:00 ب.ظ ]




۸۴۱/۰

۷۶۱/۰

۹

ارزشیابی

۱۱

۸۹۶/۰

۷۹۱/۰

۷

متفکرانه بودن

۱۲

۸۹۳/۰

۷۹۷/۰

۵

تعامل و ارتباط گروهی

۱۳

۹۱۱/۰

۷۳۱/۰

۹

تراکمی بودن

۱۴

۹۱۶/۰

۸۰۲/۰

۳

پشتیبانی

۱۵

۹۱۸/۰

۷۹۶/۰

۱۷۶

مجموع

جامعه آماری، حجم نمونه و روش نمونه گیری:
از آنجا که هدف این مطالعه، تحلیل محتوای نرم افزارهای درس ریاضی است می توان جامعه ی آماری پژوهش را شامل نرم افزارهای چندرسانه ای دانست که برای آموزش درس ریاضی در مقطع «ابتدایی» تهیه گردیده و دارای تأییدیه وزارت آموزش و پرورش می باشند این نرم افزارها به صورت مقطعی و در سه ماهه ی اول سال ۱۳۹۲ در بازار موجود بوده اند. با توجه به اینکه تعداد این نرم افزارها کم بوده و امکان بررسی همگی آنها وجود داشته است به منظور تعیین نمونه از روش سرشماری استفاده گردیده و کلیه ی نرم افزارهای موجود در بازار مورد تحلیل و مطالعه قرار می گیرند. این نرم افزارها در مجموع ۱۴ سی دی و لیست آنها در بخش ابزار اندازه گیری ارائه گردیده است. داوران یک بار روی کل نرم افزاروجداگانه درخصوص دو بخش تصادفی آن براساس فهرست وارسی قضاوت وارزیابی به عمل آورده اند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

شیوه اجرا:
این پژوهش به طور کلی در سه مرحله اجرا گردید. در مرحله ی اول ابتدا بعد از انتخاب موضوع و تهیه ی نرم افزارهای چند رسانه ای مورد مطالعه برای ارزیابی، منابع اطلاعاتی مختلفی در میان منابع فارسی و انگلیسی از جمله مقالات و کتب مرتبط با موضوع تهیه و لیستی کلی از اصول چند رسانه ای مایر و اصول ساختن گرایان برای طراحی نرم افزارهای آموزشی تهیه گردید. این لیست بر اساس اصول و معیارهای درس افزارهای یادگیری الکترونیکی حسین اسکندری (۱۳۸۸)، اصول طراحی و ساخت چندرسانه ای ارائه شده توسط مایر، استاندارد نرم افزارهای آموزشی که توسط دفتر تکنولوژی آموزشی وزارت آموزش و پرورش ارائه گردیده، اصول طراحی و ارزشیابی نرم افزارهای آموزشی (چندرسانه ای) ارائه شده توسط طاهره شاه جعفری (۱۳۸۲) در پایان نامه ی کارشناسی ارشد و کتابی با همین عنوان وارزشیابی چندرسانه ای درس شیمی در پایان نامه ی کارشناسی ارشد مفتیان (۱۳۸۸)، مدل یادگیری مجازی تحت مدل یادگیری هدف گرا، مدل یادگیری مجازی تحت مدل ساختگرا، مدل طراحی چند رسانه ای، الگوی طراحی آموزشی مبتنی بر رویکرد رمز دوگانه، الگوی طراحی سطوح پردازش، الگوی طراحی پردازش فعال، الگوی طراحی کتاب راهبردها و فنون طراحی آموزشی نوشته ی دکتر فردانش و سایر اصول طراحی، تهیه گردیده است. شاخص های تهیه شده در این فهرست وارسی بر اساس طیف لیکرت ارزش گذاری گردیده اند؛ که هر شاخص و اصل بر اساس میزان مطابقت چندرسانه ای نمونه آماری با آن سطحی از (خیلی زیاد = ۴؛ زیاد= ۳؛ کم= ۲؛ ؛ خیلی کم =۱ ؛و نظری ندارم =۰) تعیین می شود. ارزشیابی در دو سطح صورت گرفته: اول به طور کلی درس را بررسی کرده سپس دو درس از چندرسانه ای به شکل تصادفی انتخاب و به طور دقیق تر و جزیی تر بررسی گردید؛ و از نظر متن، تصویر، گفتار، انیمیشن، ویدیو و فعالیت مورد تحلیل قرار گرفتند. در نتایج ارائه شده در این ت پژوهش میانگین همه سطوح گزارش و مبنای تحلیل قرار گرفته است. به منظور تعیین میزان رعایت اصول مورد نظر پژوهش هر نرم افزار به همراه ۸ فرم ارزشیابی در اختیار ۴ دبیر ریاضی و ۴ نفر تکنولوژیست آموزشی قرار داده شده و بعد از ارائه ی توضیحات لازم و ایجاد هماهنگی بین اعضای گروه در خصوص مؤلفه های مورد نظر پژوهش در فهرست وارسی و یکسان سازی برداشت هر یک از افراد از مفاهیم گویه های موجود در فهرست وارسی، از داوران خواسته شد که بر اساس میزان رعایت هر اصل به هر واحد تحلیل از ۰ تا ۴ نمره ای را اختصاص دهند یعنی چنانچه اصلی در تمام طول چندرسانه ای رعایت شده بود به آن نمره ۴ و چنانچه اصلی در سراسر محیط چندرسانه ای مورد غفلت قرار گرفته بود به آن نمره ۰ اختصاص داده شد. (خیلی زیاد = ۴؛ زیاد= ۳؛ کم= ۲؛ ؛ خیلی کم =۱ ؛و نظری ندارم =۰) میانگین نمره همه داوران در دو مقطع زمانی مبنای تحلیل این پژوهش قرار گرفته است. برای تعیین میزان مطابقت چندرسانه ای ها با اهداف پژوهش معیاری به شکل زیر طراحی شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:58:00 ب.ظ ]




۳-۸-۲ رگرسیون خطی[۱۳۷]
رگرسیون روش آماری است که به بررسی ارتباط دو یا چند متغیر میپردازد که با بهره گرفتن از آن می‌توان یک متغیر را بر اساس یک یا چند متغیر دیـگر پیش‌بـینی نمود. از آنجایی که بیش از یک متغیر مستقل در این تحقیق وجود دارد با مدل رگرسیون چندگانه مواجه می‌شویم.
مدل‌های رگرسیونی که شامل دو یا چند متغیر مستقل باشند به مدلهای رگرسیون چندگانه معروفند. فرض کنید  ، k متغیر تصادفی مستقل باشند و Y یک متغیرتصادفی وابسته باشد. رگرسیون خطی چندگانه میان این متغیرها به صورت زیر تعریف می‌شود:

که در آن  ضرایب رگرسیونی می باشند. از نظر آماری رابطه فوق چنین در نظر گرفته می‌شود:
:H0 مدل رگرسیون خطی برازش داده شده، معنیدار نیست.
:H1 مدل رگرسیون خطی برازش داده شده، معنیدار است.
۳-۸-۳ مدل معادلات ساختاری[۱۳۸]
برای بررسی روابط علی بین متغیرها به صورت منسجم کوششهای زیادی در دهه اخیر صورت گرفته است یکی از روش های نویدبخش در این زمینه مدل معادلات ساختاری یا تحلیل چند متغیری یا متغیرهای مکنون است. مدل معادلات ساختاری یک رویکرد آماری جامعی برای آزمون فرضیههایی درباره روابط بین متغیرهای مشاهده شده[۱۳۹] و متغیرهای مکنون[۱۴۰] میباشد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۳-۸-۳-۱ معیارهای برازش
تعریف معیارهای NFI،RFI، IFI، CFI،RMR، GFI، AGFIوRMSEA در نرمافزار لیزرل:
NFI: این شاخص به مقایسه مدل مستقل (مدلی که در آن بین متغیرها هیچ رابطهای نیست به این مدل، مدل پایه نیز گفته میشود) با مدل پیشنهادی موردنظر میپردازد. این شاخص هرچه به عدد یک نزدیکتر باشد به این معناست که مدل پیشنهادی ما مناسب بوده است و به صورت زیر محاسبه میشود:

بطوریکه، Aمقدار آماره خی‌دو تحت مدل مستقل و Bمقدار آماره خی‌دو تحت مدل پیشنهادی هستند.
RFI: شاخص برازش نسبی است و مناسبت مدل ارائه شده را میسنجد و به صورت زیر محاسبه میشود:

که در فرمول فوق، Aمقدار آماره خی‌دو تحت مدل مستقل و Bمقدار آماره خی‌دو تحت مدل پیشنهادی هستند.  و d به ترتیب نشان‌دهنده درجه آزادی مدل مستقل و درجه آزادی مدل پیشنهادی هستند. هرچه مقدار RFI به یک نزدیکتر باشد، مدل بهتر است.
IFI: این معیار شاخص برازش نموی است و به صورت زیر محاسبه میشود:

Aمقدار آماره خی‌دو تحت مدل مستقل و Bمقدار آماره خی‌دو تحت مدل پیشنهادی و d نشان دهنده درجه آزادی مدل پیشنهادی هستند. هرچه مقدار IFI به یک نزدیکتر باشد نتیجه میگیریم که مدل پیشنهادی مناسب است.
CFI: این معیار شاخص برازش مقایسهای است و به صورت زیر محاسبه میشود:

در این فرمول نیز مقادیر A، B، d و  همانند قبل تعریف میشوند. هرچه مقدار CFI به یک نزدیکتر باشد نتیجه میگیریم که مدل پیشنهادی مناسب است.
RMR:این شاخص نشان دهنده ریشه میانگین مربعات باقی ماندههاست. فرض کنید مشاهدات در i سطر، j ستون وk طبقه قرار داده شده باشند. فرمول RMR به صورت زیر میباشد:

درفرمول فوق  و  به ترتیب نشان دهنده کوواریانس و واریانس مشاهدات هستندو  نشان دهنده درجه آزادی مدل مستقل است.هرچه مقدار RMRبه صفر نزدیکتر باشد مدل مناسبتر است.
GFI: شاخص نیکویی برازش است که داری فرمول زیر میباشد:

در این فرمول  نشان دهنده ماتریس وزنها،  و  نیز نشان دهنده بردارهای واریانس و کوواریانس مشاهدات هستند که توسط مشاهدات برآورد شدهاند. مقدار GFI همواره کمتر از۱است. هرچه مقدار GFI به عدد یک نزدیک باشد مدل مناسبتر است.
AGFI: شاخص نیکویی برازش تعدیل شده است و دارای فرمول زیر میباشد:

که در فرمول فوق  و  به ترتیب نشان دهنده درجه آزادی مدل مستقل و درجه آزادی مدل پیشنهادی هستند.مقدارAGFIهمواره کمتراز۱است.هرچه مقدارAGFI به عدد یک نزدیک باشد مدل مناسبتراست.
RMSEA:این شاخص نشان دهنده جذرمیانگین مربعات خطای تقریبی است وبه صورت تفاضل بین مجموع مربعات خطای کلی ومجموع مربعات خطای مدل پیشنهادی محاسبه میشود.درصورتی که مقدار RMSEA از ۰۵/۰ کمتر باشد نتیجه میگیریم مدل مناسب است.در صورتی که مقدار آن بین ۰۵/۰ تا۰۸/۰ باشد، مدل برازش داده شده قابل قبول و در صورتی که از ۱/۰ بالاتر باشد نتیجه میگیریم که مدل برازش داده شده ضعیف است (افشانی و همکاران، ۱۳۹۱).
۳-۹ خلاصه فصل
در این فصل توضیحاتی در مورد روش تحقیق ذکر شد. روش‌شناسی به کار رفته در این تحقیق از نظر هدف کاربردی، از نظر روش،توصیفی– تحلیلی و از نظر جمع‌ آوری اطلاعات میدانی می‌باشد که ابزار جمع‌ آوری اطلاعات پرسشنامه بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل دو جامعه کارکان بانک ها و مشتریان آنها می باشند. حجم نمونه با توجه به فرمول تعیین حجم نمونه برای جامعه نامحدود نامحدود مشتریان ۳۰۳ مورد تخمین زده شد که برای اطمینان از کفایت پرسشنامه ۳۲۰ مورد توزیع و تعداد ۳۱۲ پرسشنامه‌های جمع‌ آوری شده و برای جامعه کارمندان حجم نمونه با توجه به محدود بودن جامعه ۹۰۰ نفری ،۲۷۱ نفر تعیین شد وجهت انجام مقایسه بین دو جامعه تعداد ۳۱۲پرسشنامه مورد توزیع و جمع آوری قرار گرفت و این داده ها در تجزیه و تحلیل مورد استفاده قرار گرفتند. پایایی پرسشنامه ها از طریق آزمون آلفای کرونباخ و روایی آن نیز با بهره گرفتن از روایی محتوا تضمین شده است.
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل داده ها
۴-۱ مقدمه
فصل چهارم، هسته اساسی تحقیق و مشتمل بر جداول و تجزیه و تحلیل اطلاعات است. تجزیه و تحلیل اطلاعات به عنوان بخشی از فرایند روش تحقیق علمی یکی از پایه های اصلی هر مطالعه و بررسی است.
به عبارتی در این بخش، پژوهش گر برای پاسخ گویی به مسئله تدوین شده و یا تصمیم گیری در مورد رد یا تأیید فرضیه یا فرضیه هایی که برای تحقیق در نظر گرفته است، از روش های مختلف تجزیه و تحلیل استفاده می کند. تجزیه و تحلیل داده ها فرآیندی چند مرحله ایی است که طی آن داده هایی که از طریق بکارگیری ابزارهای جمع آوری در نمونه آماری فراهم آمده اند، خلاصه، کدبندی و دسته بندی و در نهایت پردازش می شوند تا زمینه برقراری انواع تحلیل ها و ارتباط ها اصلی می باشد: ابتدا شرح و آماده سازی داده های لازم برای آزمون فرضیه ها، سپس تحلیل روابط بین متغیرها، و در نهایت مقایسه ی نتایج مشاهده شده با نتایجی که فرضیه ها انتظار داشتند(کامپنهوندوکیوی، ۱۳۷۸).دراین فرایند داده ها هم از لحاظ مفهومی و هم از لحاظ تجربی پالایش می شوند وتکنیک های گوناگون آماری نقش بسزایی در استنتاج هاوتعمیم ها به عهده دارند.
داده های خام با بهره گرفتن از نرم افزار آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند و پس از پردازش به شکل اطلاعات در اختیاراستفاده کنندگان قرار می گیرند. برای تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده آمار تحلیلی به دو صورت آمار توصیفی و استنباطی مطرح می گردد. در ابتدا با بهره گرفتن از آمار توصیفی، شناختی از وضعیت ها و ویژگی های جمعیت شناختی پاسخ دهندگان حاصل می شود و در ادامه در آمار استنباطی، به کمک مدل سازی معادلات ساختاری، به بررسی روابط علی بین متغیرهای موجود در مدل مفهومی تحقیق می پردازیم.
۴-۲ توصیف ویژگی های جمعیت شناختی نمونه
در این تحقیق پس ازکد گذاری و وارد نمودن داده‌های تحقیق از نرم‌افزار SPSS21 برای توصیف داده ها از جداول و نمودارهای توزیع فراوانی، از آمار توصیفی استفاده شده است. آمار توصیفی ویژگی های موضوع مورد مطالعه به زبان آمار تصویر سازی و توصیف می گردد.
باتوجه به اهمیت ویژگی‌های عمومی گروه نمونه در مطالعات پیمایشی به توصیف این ویژگی های اندازه‌گیری شده در مورد جنسیت، سن، سطح تحصیلات و … اشاره می‌کنیم.
۴-۲-۱ توزیع فراوانی جنسیت پاسخ دهندگان
جدول (۴-۱) زیر بر اساس شاخص جنسیت، فراوانی و فراونی تجمعی پاسخ دهندگان مورد مطالعه را نشان می‌دهد.
جدول(۴-۱) توزیع فراوانی جنسیت پاسخ دهندگان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:58:00 ب.ظ ]




    1. لیبرالیسم انسان را فقط از یک بعد می‌نگرد و آن یک بعد هم جسم می‌باشد. بر این اساس انسان در اسلام موجودی دو بعدی و متشکل از روح و جسم است و روح است که حقیقت انسان محسوب می‌شود.
    1. لیبرالیسم بر فردگرایی تأکید می‌کند و اجتماع را چیزی جز تک‌تک افراد نمی‌داند و در واقع فرد را مقدم بر جامعه می‌داند؛ اما در اسلام هم به فرد و هم به اجتماع اصالت داده شده است و بر تأثیر و تأثر فرد و اجتماع درشکل‌گیری هویت انسان تأکید شده است.
    1. در لیبرالیسم فرد و خواسته‌های او بر جامعه مقدم است اما در اسلام این کمال فرد است که بر جامعه تقدم دارد.
    1. عمق نگرش لیبرالیسم به انسان تا حد وجود شناسایی طبیعت (طبع) در درون انسان است که منشأ امیال و تمنیات است و توجه به آن و برآورده کردن هر آنچه طبع می‌خواهد در لیبرالیسم فضیلت محسوب می‌شود اما در اسلام انسان علاوه بر داشتن طبع، دارای فطرت الهی نیز می‌باشد و با وجود این فطرت الهی است که از سایر موجودات متمایز می‌شود. فطرت سرچشمۀ نیکی‌ها است و توجه به آن از عوامل جلوگیری از ضلالت و برآورده شدن متعادل تمنیات و امیال است.
    1. در لیبرالیسم انسان موجودی است که امیال خودخواهانه دارد اما در اسلام انسان موجودی معرفی شده است که دارای امیال نوع خواهانه است.
    1. حقوق و تکالیف انسان در اسلام غایتمندانه است و در راستای برآورده شدن رشد و کمال انسانی است اما در لیبرالیسم تنها هدف برآورده شدن منافع شخصی فرد است و نه هدفی فراتر از آن.

۴-۴-۳- تقابل در مبنای ارزش‌شناختی
محوریت بعد معنوی وجود انسان در مقابل محوریت بعد مادی وجودانسان
در اسلام انسان موجودی معرفی شده است که دارای دو بعد مادی و معنوی می باشد و از روح و جسم تشکیل شده است و در این میان جنبۀ معنوی وجود انسان و در واقع روح انسان از ارزش بالاتری برخوردار است به گونه‌ای که جسم باید در خدمت روح باشد امّا در لیبرالیسم انسان موجودی تک بعدی است که صرفاً از ماده و جسم تشکیل شده است و ارزش انسان تنها به حفظ هر چه بهتر این جنبۀ مادی می‌باشد.
۴-۴-۳-۱- تقابل در اصول عملی برآمده از مبنای ارز‌شناختی
الف- آزادی درونی در مقابل آزادی بیرونی
آزادی مسئله‌ای است که همواره در طول تاریخ، بحث مورد مناقشۀ مکاتب گوناگون بوده است و هر یک از آن‌ها با توجه به مبانی جهان شناسی و به تبع آن، انسان‌شناسی خود به تعریف از آزادی و مشخص نمودن حد و حدود آن پرداخته‌اند. نکتۀ بسیار مهمی که باید بر آن تأکید شود ارتباط وثیق میان تعریف از انسان و تعریف آزادی است. به تعبیر جوادی آملی (جوادی آملی، ۱۳۸۹، صص ۲۵-۲۶)، آزادی از اوصاف انسان است و اوصاف هر موجودی، تابع خود موجود می‌باشد؛ بنابراین از طریق بحث‌هایی که در زمینۀ انسان‌شناسی در دو مکتب نمودیم می‌توان تصویر روشنی از تعریف آزادی و حد و حدود آن نیز متصور شد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

آزادی مدنظر لیبرالیسم« آزادی از» است و این یعنی آزادی و رهایی از هر گونه قیدی. آزادی در این نگرش در واقع آزادی منفی است. از زاویۀ آزادی منفی مهم نیست شما چه چیزی را انتخاب می‌کنید مهم این است که شما فرصت انتخاب داشته باشید. این مفهوم از آزادی و به تبع آن تصوری که از انتخاب می‌شود، به نظریۀ تکثرگرایی ارزشی نزدیک می‌شود، به این معنا که اولویت به مفهوم انتخاب داده می‌شود، قطع نظر از معیار (جیرانی، ۱۳۸۹، ص۴۰). برای مکتب لیبرالیسم مهم نیست که انسان با بهره گرفتن از آزادی رو به سوی کمالی که مصلحان اجتماعی تعریف کرده‌اند برود یا نه چون اولاً کمال نهایی حقیقتی واحد و ثابت نیست، هرکس می‌تواند کمالی برای خود تعریف کند و دوم اینکه مهم این است که انسان آزاد باشد که هر مسیری را که می‌خواهد طی کند. حتی از نظر لیبرال‌ها اگر افراد جامعه در مسیری قرار گیرند که مصلحان اجتماعی برای رسیدن به کمال آن را نهایی می‌دانند، دیگر آزاد نیستند و اراده‌ای ندارند چون خود این مسیر را انتخاب نکرده‌اند (نصری، ۱۳۷۷، ص ۲۰۷). در نگاه آنان انسان آزاد است که دین را بپذیرد یا نپذیرد. اگر نپذیرفت هم ملامتی بر او نیست، چون هیچ حقیقتی را از دست نداده است (جوادی آملی،۱۳۸۹، ص ۳۰). لیبرالیسم دین را نیز جزو قیودی می‌داند که از بیرون بر انسان تحمیل می‌شود. از نظر آن‌ها دین در حدی که جنبۀ فردی و شخصی برای انسان پیدا کند ضروری است. برای آن‌ها آزادی از وحی مطرح است… آزادی در لیبرالیسم، به آزادی تفکر و اعتقادات بدون توجه به درستی یا نادرستیآن‌هامی‌انجامد و همین عامل باعث شکاکیت و نسبی‌گرایی اخلاقی و معرفتی می‌شود. زمانی که بپذیریم پاره‌ای از رویکردها و عقاید ناصواب و گمراه‌کننده و بعضی از دیگر نیز درست و حق است، می‌توانیم برخی عقاید را رد کنیم و برخی دیگر را بپذیریم و برای برجایی و گسترش آنها تلاش کنیم (واعظی، ۱۳۸۲، ص ۳۱).
نکتۀ دیگری که در مورد مفهوم آزادی در لیبرالیسم باید به آن اشاره کرد این است اگر آزادی را در دو شاخه مطرح کنیم: آزادی درونی و آزادی بیرونی؛ لیبرالیسم آزادی‌های سیاسی و اجتماعی که جنبه‌های بیرونی دارد را مورد توجه قرار داده است. همان طور که قبلاً گفته شد آزادی در این مکتب یعنی رهایی از قیود بیرونی و این به معنای رهایی از قید و بندهای اجتماعی است. این در حالی است که واقعیت‌های عینی نشان می‌دهد که اگر آزادی‌های بیرونی مطرح شود، ولی آزادی‌های درونی مورد توجه قرار نگیرد حتی آزادی‌های بیرونی نیز تحقق پیدا نخواهد کرد و این انتقاد همواره به لیبرالیسم وارد است چرا که آزادی‌های درونی را مورد توجه قرار نداده است. در مفهوم آزادی به معنای رهایی از قیود بیرونی، دین نیز علاوه بر قیود اجتماعی به نوعی قید و بند بیرونی و مانعی برای آزادی او محسوب می‌شود (نصری،۱۳۷۷، ص ۲۰۳).
مسئلۀ بعدی در مورد آزادی حد و حدود آن است و ملاک و معیار لیبرالیسم دربارۀ مرز آزادی. ملاک حد آزادی در این مکتب، تزاحم میان افراد است؛ یعنی انسان تا آنجایی آزاد است که به آزادی دیگران آسیبی وارد نیاید. این در صورتی است که این تلاقی آزادی‌های افراد دلیلش عدم کنترل خودخواهی‌های انسان است؛ بنابراین در مشخص کردن حد آزادی، به اصل عدم تزاحم میان افراد قائل است؛ اما همان طور که در انتقاد بوردو از مفهوم آزادی در لیبرالیسم آورده شد این اصل هم به تناقض منجر می‌شود که قبلاً توضیح داده شد (همان).
انتقاد دیگری که می‌توان به مفهوم ارزش بودن آزادی در لیبرالیسم وارد کرد به گونه‌ای بیانگر تناقض بزرگی است که در اندیشۀ این مکتب وجود دارد این است که لیبرال‌ها با هرگونه تقدس گرایی مخالفت می‌کنند و باهر امر مقدسی مخالف‌اند اما در طول تاریخ این مکتب آزادی برایشان از چنان ارزشی قائل بوده که با تقدس گرایی آزادی هیچ فرقی ندارد. سؤالی که پیش میاید این است که چرا فقط برای آزادی قداست قائل باشیم ولی حقایق دیگر را اموری مقدس و ارزشی تلقی نکنیم و حتی با قداست امور دیگر که حقیقی هستند مبارزه کنیم؟ لیبرال‌ها آزادی را ارزشی مطلق می‌دانند این در در صورتی است که سایر ارزش‌ها را نسبی می‌دانند و نگاه شکاکانه ای به ارزش‌ها دارند (همان). همچنینلیبرال‌ها آرزوها و خواسته‌های انسانی و یا حداکثر نظم و امنیت اجتماعی را هدف تلقی می‌کنند. آن‌ها آزادی را ارزشی می‌دانند که وسیلۀ رسیدن افراد به منافع شخصی آن‌هامی‌باشد.
اما در اسلام محدودۀ آزادی در مقایسه با لیبرالیسم متفاوت است. در اسلام به آزادی به عنوان یک غایت نگریسته نمی‌شود بلکه آزادی خود وسیله‌ای است برای رسیدن به غایتی که اسلام مشخص نموده است؛ بنابراین در اسلام به دلیل اهمیت داشتن هدف، آزادی نیز دارای حد و حدودی است، به عبارت دیگر اگر آزادی در راستای کمال آدمی باشد مفید است و ارزشمند امّا اگر باعث خدشه‌دار شدن و دور شدن از کمال انسان باشدمضر است و باید جهت دهی شود. بر این اساس است که در اسلام قرار دادن ارضای امیال انسان در چهارچوبی مشخص مساوی است با آزادی انسان چراکه فرد گام‌هایی بلندتر در راستای رسیدن به کمال مطلوب اسلام بر خواهد داشت. همچنین آزادی در اسلام به آزادی بیرونی و درونی منقسم است؛ و در این میان آزادی درونی ارزش بیشتری دارد چرا که حتی آزادی بیرونی را نیز تضمین می‌کند. در نتیجه می‌توان گفت، آزادی در اسلام مفهوم و حقیقت گسترده و ژرفی است که دو عرصۀ آزادی درونی و آزادی بیرونی را پوشش می‌دهد و در عرصۀ بیرونی، گونه‌های مختلف آزادی‌های فردی، اجتماعی، سیاسی و بین‌المللی را ترسیم می‌کند. چنین مفهوم فربه و غنی از آزادی را نمی‌توان در هیچیک از مکاتب دیگر حتی در لیبرالیسم که جان‌مایۀ داعیۀ آن رارهایی و آزادی تشکیل می‌دهد، سراغ گرفت(اسلامی، بی تا، ص ۳۴).
بنابر مطالب گفته شده تفاوت‌های آزادی در اسلام و لیبرالیسم به صورت مشخص در محورهای زیر به چشم می‌خورد:

    1. در لیبرالیسم مفهوم آزادی، « آزادی از» است که به آزادی منفی منجر می‌شود. در این مفهوم از آزادی هدف تنها خود آزادی می‌باشد و اینکه فرد بتواند انتخاب کند، به عبارت دیگر هدف این انتخاب مهم نیست؛ اما آزادی در اسلام مفهوم «آزادی برای» را به ذهن متبادر می‌کند. در این مفهوم از آزادی علاوه بر انتخاب، هدف نیز بسیار مهم است و در واقع این هدف است که ملاک انتخاب قرار می‌گیرد نه صرف آزادی.
    1. آزادی در لیبرالیسم محوری‌ترین ارزش است اما در اسلام خصیصه‌ای وجودی است و وسیله‌ای برای رسیدن به کمال. از نظر نصری (۱۳۷۷، ص ۲۰۴)، تفاوت اسلام و لیبرالیسم در هدف است. لیبرال‌ها آرزوها و خواسته‌های انسانی یا حداکثر نظم و امنیت اجتماعی را هدف تلقی می‌کنند، امّا اسلام هدف نهایی حیات را ملاک قرار داده و معتقد است که آزادی باید در ذیل آن معنا و مفهوم پیدا کند. در واقع لیبرال‌ها آزادی را ارزشی می‌دانند که افراد با وجود آن به منافع شخصی خود می‌رسند اما در اسلام رشد و کمال انسان ارزش است و آزادی وسیله‌ای برای رسیدن به آن که حتی گاه برای رسیدن به آن کمال حقیقی باید منافع خودخواهانه را کنار زد و کنترل کرد؛ بنابراین پر واضح است که اسلام با مفهوم آزادی منفی به این شکل که لیبرالیسم مطرح کند کاملاً مخالف است و آن را موجب بی‌نظمی و از هم گسیختگی در زندگی فردی و اجتماعی می‌داند که نهایتاً به شقاوت انسان منجر می‌شود.
    1. در مفهوم آزادی در لیبرالیسم صرفاً آزادی بیرونی مورد توجه است و نفس آدمی هیچ قیدی و بندی ندارد امّا در اسلام علاوه بر آزادی بیرونی، آزادی درونی نیز مهم است و حتی آزادی بیرونی نیز مقدمه‌ای برای آزادی درونی است. به گونه‌ای که آزادی‌های بیرونی نیز باید به گونه‌ای باشد که انسان را از اسارت هوا و هوس‌ها برهاند و منجر به آزادی درونی شود. به عبارت دیگر نفس کشی با اصول اسلام تطابق ندارد و آزادی معنوی که همان آزادی درونی است کنترل نفس است نه بی‌اعتنایی به نفس.
    1. ملاک تعیین حد آزادی در لیبرالیسم عدم ایجاد تزاحم برای دیگران است اما در اسلام ملاک حد آزادی کمالی است که خداوند برای انسان معین کرده است و رسیدن به این کمال نیز برای انسان هدف است؛ بنابراین اگر آزادی به کمال انسان خدچه ای وارد کند باید سلب شود و در غیر این صورت انسان می‌تواند آزاد باشد؛ به عبارت دیگر این هدف است که بر آزادی حد می زند از پیش درستی یا نادرستی مسیر و انتخاب را برای انسان روشن می کند. در اینجا است که متوجه می‌شویم اسلام آزادی مثبت را می‌پذیرد اما نه به صورت کامل و به شکلی که در لیبرالیسم است. از آنجایی که در لیبرالیسم اعتقاد بر این است که آزادی مثبت، آزادی اعمال اراده و اختیار انسان به صورت مطلق است اما یک فرد مسلمان می‌داند که در بعضی از مواقع، نباید مقدم بر جمع باشد و باید تسلیم ارادۀ جمع شود چرا که این تسلیم سعادت او را در پی خواهد داشت.
    1. در لیبرالیسم حد فاصل میان رفتار خصوصی فرد و رفتاری که در مصالح دیگران اثر دارد با قانون مشخص می‌شود اما در اسلام فرامین الهی و اخلاق عالیۀ انسانی بیش از قوانین بشری کارساز است. به اعتقاد نصری اگر افرادی که به اسلام التزام دارند کارهای زشت نمی‌کنند، قماربازینمی‌کنند، مشروب نمی‌خورند به دلیل اعتقاد به کمالی است که دارند و می‌دانند این قبیل امور آن‌ها را از کمال دور می‌کند. در واقع می‌توان گفت مرجع و منشأ انگیزۀ انسان در هر دو مکتب باهم متفاوت است. مرجع در لیبرالیسم قانون است ولی در اسلام خداوند است که تفاوت این دو نیز از نظر شدت بازدارندگی فاصله‌ای عظیم است.

ب- تساهل و مدارای نسبی در مقابل تساهل و مدارای حداکثری
تساهل و مدارا از دیگر ارزش‌های لیبرالیسم است که ریشۀ در اعتقاد لیبرالیست‌ها مبنی بر خطاپذیری عقل دارد. چون انسان لیبرال به صحیح بودن عقاید خودباور یقینی ندارد و عقاید دیگران را نیز مانند عقاید خود نسبی تلقی می‌کند لذا در برابر همۀ عقاید و اندیشه‌های گوناگون از خود مدارا نشان می‌دهد؛ به عبارت دیگر، تسامح در غرب، ناشی از تفکری است که معتقد است نمی‌توان به داوری در مسائل عقلانی و اخلاقی پرداخت. در واقع اعتقاد بر این است که در باب حقیقت نه در باب ارزش‌هانمی‌توان به یقین سخن گفت، چرا که نه در زمینۀ واقعیت و نه در زمینۀ ارزش‌ها هیچ ملاکی نداریم. از این رو نمی‌توان به داوری در امور مختلف پرداخت. همچنین اعتقادات نیز جنبه‌ای کاملاً شخصی، فردی و درونی دارد زیرا در این زمینه نیز ملاک مطلقی وجود ندارد. لزومی ندارد که عقاید نیز پشتوانۀ عقلانی نداشته باشد بلکه آن‌ها دارای پشتوانۀ روانشناسی هستند (نصری، ۱۳۷۷، ص ۲۱۴).همچنین واعظی (۱۳۸۲، ص ۱۵) نیز در مورد مبانی فکری تساهل و مدارا اعتقاد دارد، برای بسیاری از لیبرال‌ها خیر و کمال و دیگر مقولات ارزشی و اخلاقی به سبب تفسیرپذیر بودن و امکان قرائت‌های مختلف و فقدان معیاری قطعی جهت داوری در باب صحت و سقم آن تفاسیر لزوماً بایستی از عرصۀ سیاست و فرایند تصمیم‌گیری کلان اجتماعی به کنار نهاده شوند.با توجه به مطالبی که گفته شد می‌توان نتیجه گرفت بر اساس مبانی فکری مکتب لیبرالیسم در رابطه با تساهل و مدارا باید از تکثّر و تنوع آزاد نظریات سخن گفت، نه درست و غلط یا حق و باطل بودن آن‌ها. در واقع این مبانی، به نوعی مجوّز کثرت‌گرایی در مورد عقاید، ارزش‌ها و تفکرات می‌باشد (پیشین، ص ۲۱۵).
بنابراین پس از بررسی تطبیقی مفهوم تساهل و مدارا در اسلام و لیبرالیسم می‌توان نتیجه گرفت که:

    1. تساهل و مدارا در اسلام حد و مرز مشخص و معین دارد اما در لیبرالیسم حد و حدود مشخصی ندارد و سلایق و امیال فرد در تعیین حدود آن دخیل است.
    1. علاوه بر این، تساهل و مدارا به مفهوم اسلامی معنایی کاملاً اخلاقی داشته و معمولاً برای توصیف شیوۀ عملکرد انسان به کار می رود و با تساهل غربی تفاوت‌های اساسی دارد. چراکه تساهل و مدارای اسلامی یک مشرب تربیتی، فقهی و عرفانی ملهم از قرآن و سنت پیامبر و ائمۀ اطهار است که در عرصۀ سیاست و مدیریت جامعه و زندگی فردی و اجتماعی نیز کاربرد دارد (فرزانه پورو بخشایی زاده،۱۳۹۰، ص ۱۰).

ج- محوریت بایدها و نبایدهای دینی بر اساس آموزه‌های فطری دین در مقابل محوریت انسان در بایدها و نبایدهای اخلاقی
مکتب لیبرالیسم در زمینۀ ارزش‌ها قائل به وجود ارزش‌هایی خارج از انسان که جنبۀ عمومی و مطلق داشته باشد و از جانب خداوند برای انسان‌ها وحی شده باشد نیست و ارزش‌ها را تابعی از امیال و احساس فرد نسبت به امور می‌داند و بدین ترتیب اخلاق دینی جایگاهش را از دست می‌دهد. در لیبرالیسم باورهای دینی و اعتقادات مذهبی، اموری خرافی و جزمی تلقی می‌شوند که از استبداد متولیان دستگاه دینی ناشی شده‌اند و برای رهایی از این استبداد، باید این خرافه‌ها را رها کرد و جزم‌های مذهبی را بی‌دلیل کنار گذاشت. چنین رویکردی دربارۀ باورهای دینی، اخلاقیات وابسته به آن را نیز دچار همان سرنوشت می‌سازد. اخلاق دینی به یک اعتبار جزو احکام و دستورهای دینی و در نتیجه باورها یا لوازم آن باورها تلقی می‌شوند. با نفی باورهای دینی، اخلاق دینی نیز کنار گذاشته می‌شود و با نفی اخلاق دینی، چاره‌ای جز پذیرفتن اخلاق سکولار باقی نمی‌ماند (سربخشی،۱۳۸۹، ص ۶۱).اما همان طور که در مبانی اخلاقی اسلام گفته شد انسان موجودی غایتمند است و بایدها و نبایدهای اخلاقی و ارزش‌های ثابتی که در دین وجود دارد وسیله‌ای است که انسان را در راه رسیدن به این غایت یاری می‌کند؛ بنابراین در مکتب اسلام اعتقاد بر وجود بایدها و نبایدهای اخلاقی که نه تنها ناشی از احساسات فرد نیست بلکه نشأت‌گرفته از دین که مطابق با فطرت انسان است می‌باشد.
بنا بر مطلب گفته‌شده تفاوت بایدها و نبایدهای اخلاقی در اسلام و لیبرالیسم در محورهای زیر به چشم می‌خورد:

    1. منشأ بایدها و نبایدهای اخلاق در اسلام دین است که با فطرت انسان نیز مطابقت دارد؛ به عبارت دیگر بایدها اموری هستند که فطرت انسان به آن‌ها گرایش دارد و نبایدها اموری هستند که با فطرت انسان همسو و هماهنگ نیستند؛ اما در لیبرالیسم منشأ اخلاق امیال شخصی و فردی انسان است.
    1. از آن جایی که بایدها و نبایدهای کلی نشأت یافته از فطرت آدمی می‌باشند، امور اخلاقی نیز مسائلی کلی، جاودانه و همگانی هستند، چراکه فطرت در میان همۀ انسان‌ها یکی است؛ اما در لیبرالیسم از آنجایی که منشأ بایدها و نبایدهای اخلاقی خود فرد و امیال او است، امور اخلاقی مسائلی نسبی هستند و به تعداد همۀ انسان‌های کرۀ زمین بایدها و نبایدهای اخلاقی و ویژۀ افراد وجود دارد.
    1. در لیبرالیسم اعتقاد بر این است که امور اخلاقی، اعتباری محض هستند و بنابراین سلیقه‌ایمی‌باشند، اما در اسلام اعتقاد بر این است که امور اخلاقی اعتباری نمی‌باشند و منشأ انتزاع آن‌ها واقعی است.
    1. اسلام قائل بر این نظر است که بایدها و نبایدهای اخلاقی، بیرون از انسان و به عنوان واقعیت‌هاییتردیدناپذیر وجود دارند و شخصی و فردی نیستند؛ اما لیبرالیسم اخلاقیات را اموری شخصی و فردی می‌دانند که نسبی و متکثرند.
    1. در اسلام دین به عنوان مرجعی برای تعیین بایدها و نبایدهای اخلاقی است چرا که نظر بر این است که دین مطابق با فطرت انسان‌ها است؛ اما در لیبرالیسم اخلاقیات مرجعی جز خود فرد و تشخیص او آن هم بر اساس امیالش ندارد و دین را به عنوان مرجعی معتبر قبول ندارد بنابراین عرصۀ زندگی از دین جدا می‌شود. در صورتی که در اسلام دین مبنای زندگی است.

۴-۴-۴- تقابل در مبنای دین شناختی
تفوق دین بر عقل در مقابل تقدم عقل بر نقل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:58:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم