اگر بین هزینه سرمایه و موضوع به حداکثر رسانیدن ثروت سهامداران پیوند برقرار شود، میتوان هزینه سرمایه را به طریق دیگری تعریف کرد. برای مثال، میتوان هزینه سرمایه را به این طریق تعریف کرد:
حداقل نرخ بازدهی که شرکت باید تحصیل کند تا این که در ارزش شرکت تغییر صورت نگیرد، یعنی ارزش شرکت کماکان حفظ گردد. اگر شرکت به هزینه سرمایه دست نیابد، ارزش اوراق بهادار شرکت کاهش خواهد یافت. برعکس، اگر نرخ بازده شرکت از هزینه سرمایه بیشتر شود، ارزش بازار شرکت افزایش خواهد یافت. چنین تعریفی از هزینه سرمایه به این صورت بیان میشود: نرخ بازدهی که مانع تغییر ارزش سهام عادی شرکت گردد (امینی،۱۳۹۰).
از آنجا که در سرمایهگذاری طرحها از منابع مالی مختلفی مانند:اوراق قرضه، سهام عادی، سهام ممتاز و … استفاده میشود هر یک از این گروهها خواهان میزانی از نرخ بازده هستند که درخور ریسک مربوط به آن ها باشد. هرچه ریسک بیشتر باشد سرمایهگذار نرخ بازده بالاتری را میطلبد و در نتیجه هزینه سرمایه بیشتر خواهد بود. شرکتهایی که در صنایع پر ریسک فعالیت میکنند سرمایه گرانتری دارند در نتیجه بایستی پروژه هایی را گزینش کنند که بازده بالاتری دارند. به این ترتیب هزینه سرمایه عبارت است از کمینه بازدهی که تحصیل آن برای حفظ ارزش بازار شرکت (یا قیمت سهام) ضروری است.
مدیران بایستی راجع به هزینه سرمایه به مواردی چون:
- اتخاذ تصمیمهای بودجهبندی سرمایهای
۲- استقرار ساختار بهینه سرمایه
- تصمیمگیری نسبت به اجارههای بلندمدت
اطلاعات کافی داشته باشند. همچنین باید گفت هزینه سرمایه به طور واقعی به معنای معمول آن در حسابداری نیست بلکه هزینه فرصت از دسترفته وجوه سرمایهگذاری شده است. به بیان دیگر، کل بازدهی است که سرمایهگذاران شرکت میتوانستند به سرمایهگذاری در یک پرتفوی از اوراق بهادار با ریسک مشابه انتظار داشته باشند که البته این نرخ کمینه مورد انتظار است که در صورت کمتر بودن باعث افت ارزش سهام شرکت در بازار میگردد. از آنجایی که در ترکیب سرمایه شرکت منابع مالی مختلفی وجود دارد برای رسیدن به یک نرخ واحد از میانگین هزینه سرمایه استفاده میشود (شریعت پناهی،۱۳۷۶؛ جهانخانی و پارساییان، ۱۳۷۹؛ افشاری، ۱۳۷۹).
هدف مدیریت شرکت حداکثر نمودن ثروت سهامداران اسدت و به منظور نیل به هدف مذکور تلاش میشود تا سیاستها و تصمیمات مناسبی اتخاذ گردد. اجرای مدلهای ارزشیابی مستلزم محاسبه هزینه سرمایه شرکت است. هزینه سرمایه حداقل نرخ بازدهی است که تحصیل آن برای حفظ ارزش بازار شرکت (یا قیمت سهام آن) ضروری است. مدیران باید درباره هزینه سرمایه که غالباً نرخ بازده مورد انتظار نامیده میشود، برای مواردی همچون اتخاذ تصمیمهای مربوط به بودجهبندی سرمایهای، استقرار ساختار بهینه سرمایه، تصمیمگیری نسبت به اجاره بلندمدت و یا کوتاهمدت و مدیریت سرمایه در گردش اطلاعات کافی داشته باشند. هزینه سرمایه با میانگین موزون اجزای مختلف تشکیلدهنده سرمایه شرکت مانند بدهی، سهام ممتاز، سهام عادی و سود انباشته محاسبه میشود (استیوارت،۱۹۹۱).
به سه دلیل نرخ هزینه سرمایه یکی از عناوینی است که دارای اهمیت ویژهای است:
۱٫ به منظور به حداکثر رسانیدن ارزش شرکت، مدیریت آن باید هزینه های همه منافع (ازجمله هزینه سرمایه) را به حداقل برساند و به منظور به حداقل رسیدن هزینه سرمایه، مدیریت باید قادر به اندازهگیری آن باشد.
۲٫ اگر مدیران مالی بخواهند با بهره گرفتن از بودجهبندی سرمایه تصمیمات درستی را اتخاذ نمایند باید نرخ هزینه سرمایه را پیشبینی کنند.
۳٫ در تصمیمگیریهای دیگر مالی مانند تصمیمات مربوط به بودجهبندی سرمایهای، اجاره سرمایهای، بازخرید اوراق قرضه و سیاست سرمایه در گردش، آگاهی از نرخ هزینه سرمایه ضروری است (وستون و بری گام، ۱۳۷۶).
هزینه سرمایه یکی از مفاهیمی است که همواره مورد توجه صاحبنظران مالی بوده و عامل اصلی در ایجاد شکاف بین سود حسابداری و سود اقتصادی است. این مفهوم به اشکال مختلف تعریف شده است.
۲-۱۷-تعاریف هزینه سرمایه
در ذیل تعاریف متعددی برای هزینه سرمایه از دیدگاه متفاوتی آورده شده است:
هزینه سرمایه شرکت میانگین موزون نرخ بازده مورد انتظار سرمایهگذاران و نرخ تأمین مالی از طریق بدهی میباشد. به بیان دیگر، هزینه سرمایه حداقل نرخ بازدهی است که شرکت باید به دست آورد تا بازده مورد نظر سرمایهگذاران و تأمینکنندگان سرمایه شرکت برآورده گردد (فاما و فرنچ،۱۹۹۳).
هزینه سرمایه، نرخ بازده مورد انتظار بازار[۵۲] در قبال عرضه وجوه برای انجام یک سرمایه گذاری معین میباشد. لازم به ذکر است واژه «بازار»[۵۳] به مجموع سرمایه گذاران[۵۴] موجود در بازار مالی اطلاق می شود که می توانند منابع مورد نیاز یک پروژه را تأمین نمایند (پرات،۲۰۰۲).
تعریف دیگری در این زمینه وجود دارد که هزینه سرمایه را به عنوان هزینه تأمین مالی شرکتها تلقی می نماید. به این صورت که شرکتها با هدف حداکثر کردن ثروت سهامداران برای توسعه و تداوم فعالیت به منابع مالی نیاز دارند که دارای هزینه است. بنابرین تأثیر هزینه مالی در ساختار مالی آشکار می شود. در ادبیات مدیریت مالی هزینه سرمایه یا هزینه تأمین مالی عبارت است از حداقل نرخ بازدهی که شرکت باید به دست آورد تا بازده مورد انتظار سرمایه گذاران در شرکت تأمین شود (نیکومرام و دیگران،۱۳۸۱).
هزینه سرمایه نرخ تنزیل[۵۵] یا ارزش زمانی پول[۵۶] که سرمایه گذاران از آن برای تبدیل ارزش آتی درآمدهای مورد انتظار به ارزش فعلی[۵۷] آن ها استفاده مینمایند. به این معنا که هر دو گروه بستانکاران و سهامداران شرکت انتظار دارند در قبال متحمل شدن هزینه فرصت سرمایه گذاری وجوه خود (در یک پروژه خاص نسبت به سایر پروژه ها با ریسک مشابه) و جبران ریسک آن، بازده دریافت نمایند (کپلند و همکاران،۲۰۰۰).
هزینه سرمایه از دید سرمایه گذاران، نرخی است که فرد انتظار دارد از طریق سرمایه گذاری به صورت اعطای وام به شرکت یا خرید سهام شرکت کسب نماید (پرات،۲۰۰۲).
هزینه سرمایه و هزینه هر کدام از اجزاء آن، نمایانگر هزینه فرصت یا حداقل بازدهی مورد نیاز سرمایه گذاران میباشد (وستون،۲۰۰۱).
هزینه سرمایه، حداقل نرخ بازدهی است که شرکت باید به دست آورد تا بتواند هزینه های تأمین منابع مالی خود را در بازار پوشش دهد (سیمکینس،۲۰۰۰).
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 04:29:00 ب.ظ ]
|